هزینه‌ سنگین لیست  سیاه

سناریوی اول (سناریوی خوش‌بینانه): خروج از فهرست سیاه و ورود به فهرست خاکستری

پیش‌نیازها:

 • تصویب بی‌قید‌و‌شرط کنوانسیون CFT.

 • ارائه گزارش‌های معتبر از اجرای واقعی مقررات مبارزه با پول‌شویی و تامین مالی تروریسم (AML/CFT).

 • حمایت گروه‌های منطقه‌ای مانند MENAFATF.

پیامدها:

 • تعلیق اقدامات مقابله‌ای و بازگشایی نسبی کانال‌های بانکی.

 • بهبود رتبه ریسک اعتباری و کاهش هزینه‌های نقل‌وانتقال پول.

 • امکان جذب سرمایه‌گذاری‌های معطل‌مانده از چین و روسیه در پروژه‌های زیرساختی و انرژی.

 • کاهش فشار به مدل «نفت در برابر کالا» و تعدیل تخفیف‌های سنگین نفتی.

 ارزیابی اقتصادی:  این مسیر، شرط لازم برای بهبود روابط مالی است اما به‌تنهایی کافی نیست؛ تحریم‌های آمریکا همچنان سقف تعاملات را محدود خواهند کرد.

سناریوی دوم (سناریوی واقع‌گرایانه): ماندن در فهرست سیاه با «پیشرفت مثبت»

پیش‌نیازها:

 • پیشرفت فنی قابل قبول در مذاکرات مادرید.

 • تصویب CFT با شروط محدودکننده.

 • اجماع نسبی اعضای FATF برای اعطای مهلت بیشتر.

پیامدها:

 • تداوم محدودیت‌های اصلی بانکی، با رفع بخشی از فشار روانی بر فعالان اقتصادی.

 • جذب محدود پروژه‌های کوچک و متوسط، عمدتا در بخش‌های غیربانکی یا از طریق شرکای منطقه‌ای.

 • حفظ وابستگی به شبکه صرافی‌ها و مسیرهای غیررسمی با هزینه کارمزد بالا.

 • تداوم تخفیف‌های نفتی و مبادلات پایاپای با کالاهای کم‌کیفیت یا گران‌تر از قیمت جهانی.

ارزیابی اقتصادی: محتمل‌ترین سناریوی کوتاه‌مدت حدود ۲ساله است، اما به معنای تداوم «هزینه مبادله» بالا و حفظ ساختار فعلی تجارت خارجی ایران خواهد بود.

سناریوی سوم (سناریوی بدبینانه): شکست مذاکرات و تشدید اقدامات مقابله‌ای

محرک‌ها:

 • عدم تصویب CFT یا تصویب بی‌اثر.

 • استفاده سیاسی از پرونده FATF در رقابت‌های داخلی یا مناقشات منطقه‌ای.

پیامدها:

 • کاهش بیشتر جذابیت بازار ایران برای سرمایه‌گذاران خارجی، حتی شرکای سیاسی مانند چین و روسیه.

 • افزایش هزینه‌های نقل‌وانتقال پول و کارمزدهای صرافی‌ها به‌دلیل ریسک بالاتر.

 • تعمیق تخفیف نفتی به خریداران محدود و افت بیشتر قدرت چانه‌زنی ایران.

 • وابستگی بیشتر به واردات کالاهای جایگزین با کیفیت پایین و قیمت بالاتر.

 ارزیابی اقتصادی:این مسیر می‌تواند هزینه مبادلات را به‌شدت افزایش دهد و دسترسی ایران به بازارهای سرمایه را تقریبا مسدود کند.

هزینه‌های پنهان ادامه وضعیت فعلی:

 • سرمایه‌گذاری خارجی: جریان FDI ایران در سال‌های اخیر بین 1.4 تا ۲‌میلیارد دلار بوده است، درحالی‌که برای بازسازی زیرساخت انرژی و صنعت نیاز به بیش از ۴۰‌میلیارد دلار سرمایه‌گذاری سالانه وجود دارد.

 • هزینه‌های صرافی‌ها: اتکای اجباری به کانال‌های غیررسمی باعث افزایش ۵ تا ۱۰درصدی هزینه تراکنش‌ها و خواب سرمایه می‌شود.

 • تخفیف نفتی: فروش نفت به پالایشگاه‌های کوچک چین با تخفیف ۳ تا 3.5دلار در هر بشکه، سالانه ‌میلیاردها دلار از درآمد ایران می‌کاهد.

 • کیفیت واردات: مبادلات «نفت در برابر کالا» عملا دست ایران را برای انتخاب کالاهای باکیفیت می‌بندد و قیمت تمام‌شده را برای مصرف‌کننده داخلی بالا می‌برد.

 پرونده FATF برای ایران، صرفا یک موضوع فنی بانکی نیست؛ بلکه آزمون توانایی کشور در تصمیم‌گیری سریع، هماهنگ و فرابخشی است. خروج از فهرست سیاه می‌تواند بخشی از هزینه‌های مبادلاتی را کاهش دهد و فضای سرمایه‌گذاری را بهبود بخشد، اما حتی بهترین سناریو نیز بدون اصلاحات داخلی و کاهش سایر ریسک‌ها، اثر محدود خواهد داشت.

اگر ایران بخواهد از چرخه «تخفیف نفت، هزینه بالای مبادله، و سرمایه‌گذاری اندک» خارج شود، مذاکرات مادرید می‌تواند نقطه آغاز باشد، به شرط آنکه تصمیم نهایی بر مبنای منافع اقتصادی ملی و نه ملاحظات کوتاه‌مدت سیاسی اتخاذ شود.

چشم‌انداز اقتصاد ایران اگر مشکلات FATF حل نشود یا به صورت محدود حل شود:

اگر پرونده FATF «حل نشود» یا فقط «به‌صورت محدود» حل شود، اقتصاد ایران در یک حالت نیمه‌قفل و پرهزینه می‌ماند؛ هزینه مبادلات مالی بالا، تخفیف اجباری در صادرات (به‌ویژه نفت و پتروشیمی)، و جذب سرمایه ناچیز، حتی اگر در مقاطعی درآمد نفتی بهتر شود.

جزئیات و افق زمانی: چشم‌انداز در حالت «عدم حل» یا «حل محدود» FATF

۱. مالی و بانکی

 • بانک‌پذیری محدود: تداوم فهرست سیاه یا «پیشرفت محدود» یعنی روابط کارگزاری (Correspondent) شکننده یا غیرممکن، اعتبار اسنادی کوچک و موردی، و اتکا به واسطه‌ها/صرافی‌ها.

 • هزینه معامله بالا: کارمزد/حق‌الخطر/خواب سرمایه بالا می‌ماند؛ هر شوک تحریمی تازه، این هزینه‌ها را جهشی می‌کند.

 • ریسک حقوقی و شهرتی: حتی بانک‌های غیرآمریکایی که از نظر حقوقی ممنوع نیستند، به‌ دلیل ریسک تطبیق (AML/CFT) و نظارت اروپا/AMLA محتاط می‌مانند.

 • تشدید چند‌نرخی‌ها: شکاف نرخ‌های ارز و شکل‌گیری شبکه‌های «نیمه‌شفاف» مالی استمرار می‌یابد؛ رانت و ناکارآمدی تثبیت می‌شود.

 ۲. تجارت خارجی و انرژی

 • تخفیف و تهاتر: برای فروش نفت/میعانات/پتروشیمی، تخفیف‌های ساختاری و «نفت در برابر کالا» ادامه پیدا می‌کند؛ کیفیت واردات متاثر و قیمت موثر برای مصرف‌کننده بالاتر.

 • بیمه و کشتیرانی: پوشش بیمه/اتکایی (P&I و Reinsurance) گران و محدود؛ هزینه لجستیک صادرات/واردات بالاتر از رقبا.

•LCهای کوچک و واسطه‌های ثالث: زنجیره‌های پرداخت طولانی‌تر، فسادپذیرتر و پرهزینه‌تر می‌شوند؛ بنگاه‌ها ترجیح می‌دهند معاملات کوتاه‌مدت و کوچک ببندند.

 ۳. سرمایه‌گذاری و رشد

 • FDI پایین مزمن: سرمایه‌گذار خارجی به بازار با هزینه مبادله بالا، شفافیت پایین و ریسک پرداخت وارد نمی‌شود؛ پروژه‌های بزرگ انرژی، معدن، زیرساخت و دیجیتال معطل می‌ماند.

 • سرمایه‌گذاری داخلیِ گران: هزینه سرمایه (Cost of Capital) بالا، افق سرمایه‌گذاری کوتاه، و تمایل به فعالیت‌های سفته‌بازانه تقویت می‌شود.

 • رشدِ نوسانی و کم‌کیفیت: رشد اقتصادی بیشتر «درون‌زا به‌واسطه سیکل کالا» (قیمت نفت/مواد خام) می‌شود و بهره‌وری کل عوامل (TFP) بالا نمی‌رود.

 ۴. صنعت، انرژی و گذار سبز

 • ناتمام ماندن پروژه‌های بزرگ: LNG، پتروشیمی‌های پیشرفته، نوسازی پالایشگاه‌ها، توسعه میادین مشترک، و خطوط لوله/برق منطقه‌ای با تاخیر، هزینه اضافه و مقیاس کوچک‌تر پیش می‌روند.

 • گذار انرژی کند و پرهزینه: تامین مالی ارزان برای تجدیدپذیرها، شبکه برق، ذخیره‌ساز و بهره‌وری انرژی دشوار؛ شدت انرژی اقتصاد بالا می‌ماند.

 • صنایع فناوری‌بر: به ‌دلیل محدودیت پرداخت‌های بین‌المللی، انتقال دانش / لایسنس / قطعه سخت‌تر؛ صادرات دانش‌بنیان مقیاس نمی‌گیرد.

 ۵. بازار کار، رفاه و تورم

 • تورم ساختاری: هزینه مبادله، تضعیف پول ملی و شوک‌های وارداتی، تورم هسته را بالا نگه می‌دارد، حتی اگر در کوتاه‌مدت کنترل شود.

 • کیفیت سبد مصرفی: واردات اجباریِ «کالای جایگزین» (کیفیت پایین‌تر / خدمت پس از فروش ضعیف) رفاه مصرف‌کننده را کاهش می‌دهد.

 • اشتغال با بهره‌وری پایین: بنگاه‌ها به سمت فعالیت‌های کم‌ریسک و کم‌ارزش افزوده حرکت می‌کنند؛ رشد اشتغال پایدار محدود می‌ماند.

 افق زمانی: اگر FATF حل نشود / محدود حل شود

 کوتاه‌مدت (۱-۳ سال)

 • تداوم وضعیت نیمه‌قفل: کانال‌های پرداخت شکننده، هزینه‌های مبادله بالا، جهش‌های مقطعی نرخ ارز با هر شوک.

 • رشد پیوست به نفت / خام: هر افزایش صادرات انرژی قدری رشد می‌آورد، اما به‌سرعت در هزینه مبادله، تخفیف فروش و تورم مستهلک می‌شود.

 • سرمایه‌گذاری خصوصی محتاط: افق برنامه‌ریزی بنگاه‌ها کوتاه می‌ماند.

 میان‌مدت (۷–۳ سال)

 • فرسایش مزمن بهره‌وری: پروژه‌های بهبود بهره‌وری (دیجیتالی‌سازی زنجیره تامین، نوسازی صنعتی، انرژی‌های پاک) به‌کندی پیش می‌روند.

 • پایین ماندن FDI: حتی با رشد اسمی اقتصاد، سرمایه خارجی در سطح «پایلوت/کوچک» می‌ماند؛ پروژه‌های بزرگ یا با تهاتر یا با هزینه تامین مالی بسیار بالا اجرا می‌شوند.

 • رقابت‌پذیری منطقه‌ای: فاصله با ترکیه، عربستان، امارات و حتی همسایگان کوچک‌تر در لجستیک / مالی بیشتر می‌شود.

 بلندمدت (۲۰-۷سال)

 • قفل‌شدن الگوی «خام‌فروشی با تخفیف»: جایگزینی تدریجی صنایع با ارزش افزوده پایین به‌جای زنجیره‌های عمیق.

 • نهادینه‌ شدن اقتصاد سایه: شبکه‌های نیمه‌شفاف مالی و تجاری ریشه‌دار می‌شوند و اصلاح‌شان پرهزینه‌تر.

 • ریسک شکاف رفاهی: شکاف کیفیت خدمات عمومی/کالاهای مصرفی با استاندارد منطقه‌ای بالا می‌رود؛ مهاجرت نخبگان تداوم می‌یابد.

 تفاوت «حل محدود» با «عدم حل کامل» چیست؟

 • حل محدود (ماندن در لیست سیاه با «پیشرفت مثبت» یا ترتیبات نیم‌بند) می‌تواند اصطکاک عملیاتی را اندکی کاهش دهد.

• انعقاد برخی LCهای کوچک، روان‌تر شدن پرداخت‌های انسانی/بشردوستانه، و کاهش محدود کارمزدها.

 • اما تصویر ریسک بانک‌های بین‌المللی تغییر بنیادین نمی‌کند؛ پروژه‌های بزرگ همچنان قفل می ماند.

 • عدم حل یعنی ادامه اقدامات مقابله‌ای کامل، حق‌الخطر بالاتر، تخفیف‌های نفتی عمیق‌تر، و اتکای بیشتر به تهاتر/واسطه‌ها.

 چند عدد «راهنما» (نه پیش‌بینی قطعی)

 • حق‌الخطر/کارمزد مبادله: برای برخی زنجیره‌های وارداتی و صادراتی می‌تواند چند درصد ارزش معامله باشد؛ در مقیاس اقتصاد، سالانه برابر با چند‌میلیارد دلار اتلاف پنهان.

 • تخفیف نفتی: بسته به بازار، معمولا چند دلار به‌ازای هر بشکه؛ در صادرات بیش از یک‌میلیون بشکه/روز، سالانه ‌میلیاردها دلار از دست می‌رود.

 • FDI: بدون بهبود FATF و کاهش ریسک تحریمی، در سطح «پایینِ مزمن» می‌ماند و جوابگوی نیاز نوسازی زیرساخت/انرژی نیست.

 راهبرد «حداکثرسازیِ تاب‌آوری» حتی در حالت حل‌نشده/محدود

 اگر فرض کنیم FATF به‌زودی حل نمی‌شود یا محدود حل می‌شود، هنوز می‌توان هزینه‌های وضع موجود را کاهش داد:

 ۱. پاک‌سازی تطبیقی داخلی: پیاده‌سازی واقعی KYC/STR، ردیابی تراکنش، ممیزی مستقل در بانک‌ها و صرافی‌ها برای کاهش ریسک شهرتی (even) قبل از تغییر وضعیت FATF.

 ۲.‌ هاب‌های پرداخت منطقه‌ای: توسعه تسویه‌های دو/چندجانبه با همسایگان، پایاپایِ شفاف مبتنی بر صورت‌حساب استاندارد و قراردادهای گره‌خورده به کالاهای استاندارد.

 ۳. قراردادهای انرژی «بانکی‌پذیر»: طراحی فروش با «شرط‌های تطبیقی، قیمت‌گذاری شفاف و بیمه معتبر» تا تخفیف ساختاری کاهش یابد.

 ۴. تمرکز بر پروژه‌های کم‌سرمایه و پربهره‌وری: مدیریت تقاضای انرژی، بهینه‌سازی شبکه برق/گاز، و دیجیتالی‌سازی زنجیره تامین که به سرمایه خارجی سنگین نیاز ندارند ولی بهره‌وری را بالا می‌برند.

 ۵. تنوع‌سازی ارز و ابزار پوشش ریسک: قراردادهای آتی/اختیار داخلی برای پوشش نوسان ارز-کالا، تا هزینه شوک‌ها در بنگاه‌ها کمتر سرریز شود.

بدون حل موثر FATF، اقتصاد ایران در افق  20-10ساله با بانک‌ناپذیری مزمن، هزینه مبادله بالا، تخفیف اجباری در صادرات و FDI ناچیز مواجه می شود؛ «حل محدود» کمی از اصطکاک می‌کاهد اما قفل ساختاری را نمی‌شکند.

 پیام روشن برای سیاستگذار: FATF شرط لازم بانک‌پذیری و کاهش هزینه معامله است و بدون آن، حتی دوره‌های رونق قیمتی نفت نیز به رشد پایدار و بهبود رفاه تبدیل نمی‌شود.

* کارشناس بین‌المللی انرژی