سه درس از یک بحران

 قیمت‌ها یکی‌یکی قرمز شدند و تالار شیشه‌ای پر از چهره‌های مضطرب شد. در ابتدای جنگ، خبر تعطیلی بورس آمد که پس از ادامه یافتن آن، این تعطیلی‌ها نیز تداوم پیدا کرد.

۹ روز سکوت

برای افرادی که در بیرون ایستاده‌ بودند، این تعطیلی شاید به‌معنای وقت بیشتر برای فکر کردن به نظر می‌رسید، اما برای سهامداران شبیه به نگه داشتن یک فنر فشرده بود. اقتصاد رفتاری می‌گوید در چنین لحظاتی، مغز انسان از «تحلیل منطقی» به «بقای فوری» سوییچ می‌کند. سرمایه‌گذار، حتی اگر در حالت عادی اهل ریسک باشد، ناگهان به‌دنبال تنها یک چیز می‌گردد: کم کردن ضرر.

 روز بازگشایی

۲۱ خرداد آخرین روز معاملات پیش از جنگ بود و پس از آن، بازار سهام در ۷تیرماه بازگشایی شد. زنگ آغاز معاملات بعد از تعطیلی طولانی زده شد. اما به جای صدای همهمه خرید، تالار پر شد از کلیک‌های فروش. در همان ساعات اول، نسبت حجم سرانه سفارش فروش به خرید در سهام و حق‌تقدم در ۷خردادماه به عدد باورنکردنی ۱۲۳‌میلیون به ۱۲‌میلیون رسید. این یعنی در برابر هر‌میلیارد تومان تقاضای خرید، بیش از ۱۰برابر آن تقاضای فروش به صف کشید. شاخص کل، در روز ابتدایی، بیش از ۶۰هزار واحد سقوط کرد و حوالی ۲‌میلیون و ۹۲۰هزار واحد ایستاد. این صحنه، نمونه زنده‌ زیان‌گریزی بود: فرار جمعی از ترس ضرر، حتی به قیمت از دست دادن فرصت‌های احتمالی آینده.

آتش‌بس و بازگشت تردید

وقتی خبر آتش‌بس رسید، نفس‌ها کمی راحت‌ شد. بازار پس از بازگشایی بعد از جنگ تحمیلی ۱۲روزه، شبیه بیماری بود که از تب بالا رها شده، ولی هنوز نای راه رفتن ندارد. سرمایه‌گذاران خرد به‌جای هجوم برای خرید، ترجیح دادند نقد بمانند یا پول را به بازارهای موازی ببرند: طلا، ارز، حتی رمزارز. این همان اثر گله‌ای بود: وقتی جمعیت در یک جهت می‌دود، حتی افراد مردد هم ناخودآگاه به همان سمت حرکت می‌کنند.

 توهم کنترل بازار

در این میان، عده‌ای مطمئن بودند که دولت می‌تواند اوضاع را به‌طور کامل کنترل کند، با دامنه نوسان، حمایت حقوقی‌ها و تزریق نقدینگی. این همان توهم کنترل است: حس اینکه یک بازیگر (یا حتی خود ما) می‌تواند جریان پیچیده و پیش‌بینی‌ناپذیر بازار را مهار کند. واقعیت اما سخت‌تر بود. بله، این دخالت‌ها جلوی ریزش کامل را گرفتند، اما نتوانستند بی‌اعتمادی در بازار را که در هفته‌های جنگ. پس از آن شکل گرفته بود، یک‌شبه پاک کنند.

روایت این هفته‌های پرتنش، یک ‌بار دیگر به ما یاد داد که بازار سرمایه ایران، در بحران، بیشتر تحت‌تاثیر روان جمعی است تا محاسبه سرد اقتصادی. سه درس اصلی این رویداد این است که در ابتدا تنوع‌بخشی پرتفوی را رعایت کنیم، داشتن ترکیبی از دارایی‌های مختلف، شدت ضربه بحران را کم می‌کند. دوم اینکه نقد ماندن در زمان نامطمئن اهمیت بالایی دارد. نگه داشتن بخشی از سرمایه به شکل نقد یا دارایی امن، امکان واکنش سریع را فراهم می‌کند. سومین درس فاصله گرفتن از هیجان جمعی بود که بیشتر از گذشته ضروری بودن خود را نشان داد. در بازار، شجاعت گاهی یعنی ایستادن در جایی که بقیه نمی‌ایستند، البته با تحلیل و نه از روی لجبازی. اقتصاد رفتاری به ما می‌گوید ترس، امید و رفتار گله‌ای همیشه بخشی از بازار هستند. اما آن‌ که این نیروها را می‌شناسد، می‌تواند حتی وسط توفان هم مسیر خود را پیدا کند و شاید همین است تفاوت میان سرمایه‌گذار هیجانی و سرمایه‌گذار هوشمند.

*  استاد دانشگاه LSE و پژوهشگر موسسه مطالعات پیشرفته پاریس (IEA de Paris)