ترس  و تصمیم‌گیری جمعی

همچنین، «سوگیری زیان‌گریزی» (Loss Aversion) در این دوره‌ها تشدید می‌شود. طبق این سوگیری، زیان‌های احتمالی دو تا سه برابر تاثیر روانی بیشتر نسبت به منافع متناظر دارند. بنابراین، حتی اگر احتمال بازگشت ثبات در آینده وجود داشته باشد، بسیاری از سرمایه‌گذاران تصمیم به خروج از بازار می‌گیرند، صرفا به‌دلیل ترس از زیان‌های آتی. همین پدیده، خود می‌تواند بحران را تعمیق ببخشد و منجر به فرار سرمایه و کاهش شدید نقدشوندگی بازارها شود.

در فضای جنگ، ترس و عدم قطعیت دو مولفه غالب هستند. بر‌اساس یافته‌های اقتصاد رفتاری، احساسات قوی مانند ترس و اضطراب می‌توانند عملکرد بخش‌های منطقی مغز را مختل کنند و تصمیم‌گیری‌های احساسی را جایگزین تحلیل‌های عقلانی سازند. چنین شرایطی، بستر را برای «رفتارهای توده وار» (Herd Behavior) فراهم می‌کند؛ یعنی سرمایه‌گذاران نه بر‌اساس تحلیل شخصی، بلکه بر مبنای تصمیمات و رفتارهای جمعی اقدام به خرید یا فروش دارایی‌ها می‌کنند. 

این پدیده، به‌ویژه در بازارهایی که اطلاعات دقیق و تحلیل‌پذیر محدود است (مانند برخی بازارهای دارایی در کشورهای در‌حال‌توسعه)، شدت بیشتری دارد. در نتیجه، نوسانات قیمتی شدید و رفتارهای هیجانی به‌جای روندهای مبتنی بر داده‌های بنیادی غالب می‌شود.

اقتصاد رفتاری در دوره آتش‌بس و بازگشت ثبات

با پایان ‌دوره جنگ و ورود به آتش‌بس یا صلح، فضای روانی بازار نیز دستخوش تغییراتی قابل‌توجه می‌شود. از یک سو، بخشی از سرمایه‌گذاران که از بازار خارج شده بودند، به‌تدریج به آن بازمی‌گردند؛ از سوی دیگر، برخی از آنها ممکن است همچنان تحت‌تاثیر «سوگیری‌های پسا‌بحرانی» قرار گیرند و نسبت به بهبود شرایط بدبین باقی بمانند. یکی از مهم‌ترین سوگیری‌ها در این دوره، سوگیری لنگرگیری  (Anchoring Bias) است. 

سرمایه‌گذاران ممکن است همچنان بر قیمت‌های پایین یا شرایط بحرانی گذشته «لنگر بیندازند» و در نتیجه، به‌سختی حاضر به پذیرش بهبود شرایط باشند. این امر می‌تواند منجر به تاخیر در ورود مجدد سرمایه و کند شدن روند بهبود بازارها شود. در مقابل، برخی دیگر از سرمایه‌گذاران دچار سوگیری بیش‌اعتمادی (Overconfidence Bias) می‌شوند و به‌طور خوش‌بینانه و بدون تحلیل کافی، نسبت به آینده بازار موضع‌گیری می‌کنند. این گروه، ممکن است در دوره آتش‌بس به ریسک‌پذیری بیش از حد روی آورند که خود می‌تواند منجر به شکل‌گیری حباب‌های قیمتی در برخی بازارها شود.

ضرورت طراحی سیاست‌های مبتنی بر شناخت رفتاری

اقتصاد رفتاری، علاوه بر تحلیل گذشته، می‌تواند در طراحی سیاست‌های موثر آینده نقش‌آفرین باشد. با شناخت سوگیری‌ها و محرک‌های رفتاری سرمایه‌گذاران، امکان مدیریت واکنش‌های هیجانی از طریق اطلاع‌رسانی شفاف، ابزارهای پوشش ریسک و آموزش عمومی فراهم می‌شود. این رویکرد، با ترکیب روان‌شناسی و اقتصاد، رفتارهای ظاهرا غیرمنطقی را در بستر اجتماعی و روانی تبیین کرده و راهکارهایی برای افزایش اعتماد، ثبات و تصمیم‌گیری عقلانی در بازار ارائه می‌دهد.

* کارشناس بازار سرمایه