هزینه سنگین خودکفایی

تاکید بر خودکفایی در کشاورزی و توسعه صنایع آببر در مناطقی با ظرفیت آبی محدود، مانند یزد و اصفهان، منابع آبی کشور را به وضعیت فعلی رسانده است. الگوی نادرست خودکفایی در کشاورزی و صنعت، و پیامدهای آن بر منابع آبی ایران نشان میدهد که چگونه این سیاستها، بدون توجه به ظرفیتهای زیستمحیطی، به تشدید بحران آب منجر شدهاند.
ریشههای بحران
از دهه ۱۳۶۰، ایران سیاست خودکفایی در تولید مواد غذایی، بهویژه گندم را بهعنوان راهبردی برای کاهش وابستگی به واردات و تضمین امنیت غذایی دنبال کرد. این سیاست، با سرمایهگذاری گسترده در ساخت سدها و گسترش زمینهای کشاورزی آبی همراه بود. به گزارش موسسه منابع جهانی (WRI)، ایران در دسته کشورهای با «تنش آبی بسیار بالا» قرار دارد، جایی که ۸۰ تا ۱۰۰درصد منابع آب تجدیدپذیر سالانه مصرف میشود. بااینحال بخش کشاورزی ایران که ۹۲درصد از آب کشور را مصرف میکند، در مقایسه با میانگین جهانی ۷۰درصد، به شکلی ناپایدار توسعه یافته است.
این رویکرد، بدون توجه به شرایط اقلیمی و ظرفیت آبی مناطق، به کشت محصولات آببر مانند گندم یا حتی برنج در استانهای خشک مانند یزد و اصفهان منجر شد. برای مثال، گندم که سهپنجم زمینهای قابلکشت ایران را در بر میگیرد، در مناطقی کشت شده که بارندگی سالانه آنها کمتر از ۲۰۰میلیمتر است. این سیاست همراه با یارانههای گسترده برای کود و آب، کشاورزان را به مصرف بیرویه آب تشویق کرد، بدون آنکه به پیامدهای زیستمحیطی آن توجه شود.
نمونههای بحران
اصفهان و خشک شدن زایندهرود: زایندهرود، که روزگاری شریان حیات کشاورزی و شهرنشینی در اصفهان بود، امروز به دلیل سدسازیهای بیرویه و برداشت بیش از حد آب برای کشاورزی غیر اصولی و صنایع آببر، خشک شدهاست. این رودخانه که زمانی باغهای سرسبز و مزارع اطراف را سیراب میکرد، اکنون به بستری خشک تبدیل شده که اعتراضات گسترده کشاورزان را در پی داشتهاست.
یزد؛ کشاورزی و صنعت در دل کویر: یزد، با اقلیمی خشک و بارندگی سالانه کمتر از ۱۰۰میلیمتر، به دلیل سیاستهای خودکفایی، شاهد توسعه کشاورزی و صنایع آببر بوده است. این استان که نیمی از آب شرب خود را از خطوط انتقال آب از اصفهان تامین میکند، با فشار مضاعف بر منابع آبی مواجه است. توسعه مزارع و صنایع کاشیسازی در یزد، بدون توجه به ظرفیت محدود آبهای زیرزمینی، به فرونشست زمین و کاهش شدید منابع آبی منجر شده است.
دریاچه ارومیه؛ فاجعه زیستمحیطی: دریاچه ارومیه که روزی بزرگترین دریاچه نمکی خاورمیانه بود، به دلیل سدسازی روی رودخانههای ورودی و برداشت آب برای کشاورزی، اکنون رو به نابودی کامل است. ساخت بیش از ۲۰ سد و برداشت غیرقانونی آبهای زیرزمینی، این دریاچه را به بیابانی نمکی تبدیل کرده که توفانهای نمک آن سلامت میلیونها نفر در آذربایجان شرقی و غربی را تهدید میکند.
تلاشهای بازسازی، مانند برنامه احیای دریاچه ارومیه، به دلیل نبود مدیریت پایدار، نتایج موقت و محدودی داشتهاند.
صنایع آببر در مناطق خشک
علاوه بر کشاورزی، توسعه صنایع آببر در مناطق کمآب، این بحران را تشدید کرده است. شرکت فولاد مبارکه در اصفهان که سالانه حدود ۲۷میلیون مترمکعب آب مصرف میکند، نمونهای بارز از این سیاست نادرست است. این شرکت که بزرگترین تولیدکننده فولاد خاورمیانه است، در منطقهای واقع شده که با تنش آبی شدید مواجه است. اگرچه فولاد مبارکه با سرمایهگذاری ۴۰میلیوندلاری، مصرف آب زیرزمینی خود را با استفاده از پساب تا ۴۵درصد کاهش داده، اما استقرار چنین صنعتی در منطقهای خشک، از ابتدا تصمیمی ناپایدار بود.
مجتمع پتروشیمی اراک در استان مرکزی نیز نمونه دیگری است. این مجتمع که محصولات پلاستیکی و شیمیایی تولید میکند، در منطقهای با منابع آبی محدود قرار دارد. استان مرکزی که در سالهای اخیر با خشکسالی و مهاجرت اجباری ساکنان مواجه بوده، نمیتواند بار اضافی چنین صنایع آببری را تحمل کند.
این انتخابهای نادرست که بدون ارزیابی زیستمحیطی انجام شدهاند، منابع آبی را بهشدت تحت فشار قرار دادهاند.
پیامدهای زیستمحیطی و اجتماعی
مدیریت نادرست آب پیامدهای گستردهای داشته است. از نظر زیستمحیطی، فرونشست زمین، خشک شدن تالابها و کاهش کیفیت آبهای زیرزمینی، اکوسیستمهای شکننده ایران را تهدید میکند. از نظر اجتماعی، اعتراضات در استانهایی مانند خوزستان، اصفهان و سیستانوبلوچستان نشاندهنده خشم عمومی از بیعدالتی در تخصیص آب است.
در خوزستان که زمانی یکی از حاصلخیزترین مناطق ایران بود، خشک شدن تالاب هورالعظیم به دلیل برداشت آب برای کشاورزی و صنعت، به بیکاری و مهاجرت گسترده منجر شده است.
برای مقابله با بحران بیآبی و خشکسالی، اکنون زمان بسیاری را از دست دادهایم و برنامه جدیدی که بخواهد تغییر رویکرد در حکمرانی آب را رقم بزند بسیار زمانبر و هزینهبر خواهد بود. اما در کل تغییر الگوی کشت به سمت محصولات کمآببر، مانند پسته به جای گندم در مناطق خشک، ممنوعیت کشت محصولات آببر چون برنج، کاهو و هندوانه در مناطق خشک میتواند مصرف آب را کاهش دهد.
استفاده از فناوریهای آبیاری کارآمد، مانند آبیاری قطرهای که درحالحاضر تنها در ۱۰درصد مزارع ایران استفاده میشود، ضروری است. همچنین، ارزیابی دقیق زیستمحیطی پیش از توسعه صنایع آببر همچون فولاد و کاشیسازی و انتقال این صنایع به مناطق ساحلی، میتواند فشار بر منابع داخلی را کاهش دهد.
* پژوهشگر حکمرانی