در گفت وگو با بهرام سبحانی بررسی شد
اهمیت اقتصادی صنعت فولاد

نظر شما درباره توسعه صنعت فولاد در کشور های منطقه چیست و این موضوع چه تاثیری بر تجارت ایران خواهد داشت؟
در کشورهای همسایه بر روی توسعه صنعت فولاد تمرکز کردهاند. اثرات این توسعه بر تجارت فولاد ایران نیز کاملاً مشهود است؛ چراکه وقتی آن کشورها خود تبدیل به تولیدکننده شوند، بی تردید بازارهای هدف صادراتی ما از دست خواهد رفت. از سوی دیگر، با بهره برداری از طرح های فولادی، برای حمایت از صنایع داخلی خود به سراغ وضع تعرفههای وارداتی خواهند رفت. در نتیجه، تولیدکنندگانی که امروز به این کشورها فولاد صادر میکنند، با موانع صادراتی مواجه می شوند. همین موضوع باعث می شود بازار ایران برای آنها جذاب تر شود. نکته مهم دیگر آن است که اگر میزان تولید رقبای منطقهای از نیاز داخلی آنها فراتر رود، خود به صادرکننده تبدیل می شوند و در این صورت نسبت به ما مزیت بیشتری دارند؛ چراکه ایران با محدودیت های ناشی از تحریم ها مواجه است.
وضعیت ذخایر سنگ آهن را چطور ارزیابی می کنید؟
بر اساس آنچه تاکنون شناسایی شده، اگر به ظرفیت ۵۵ میلیون تن تولید فولاد دست یابیم، تنها برای حدود ۱۵ تا ۲۰ سال مواد معدنی مورد نیاز را در اختیار خواهیم داشت. البته در این زمینه باید به چند نکته توجه ویژه داشت.
نخست آنکه با توجه به وضعیت فعلی انرژی و ناترازیهایی که به نظر نمی رسد در کوتاه مدت قابل حل باشند، دست یابی به ظرفیت کامل تولید ممکن است حداقل ۱۰ سال یا حتی بیشتر زمان ببرد. از این جهت که باید ناترازیها برطرف شوند و از ظرفیت خالی فعلی، که حدود ۱۵ میلیون تن است، استفاده کامل صورت گیرد. در چنین شرایطی، با ظرفیت فعلی، نگرانی خاصی برای ۲۰ سال آینده وجود ندارد؛ اما نباید فراموش کرد که کشور هنوز محدودههای اکتشاف نشده زیادی دارد.
اگر اکتشافات به صورت گسترده و جدی در سطح کشور انجام شود، قطعاً به ذخایر جدیدی دست خواهیم یافت. این ذخایر می تواند به تأمین مواد معدنی مورد نیاز صنعت فولاد کمک کند. البته در کنار این موضوع، نباید از ظرفیتهای منطقهای نیز غافل شویم. برای نمونه، افغانستان در مرز خراسان و در ادامه محدوده معادن سنگان قرار دارد. در نتیجه این امکان وجود دارد که با خرید مواد معدنی، خرید معدن یا سرمایهگذاری مستقیم برای تولید کنسانتره در آن منطقه و انتقال به ایران، زنجیره تأمین را تقویت کرد.
بسیاری از کشورهای تولیدکننده فولاد فاقد ذخایر سنگآهن هستند اما با استفاده از سنگ آهن وارداتی، نیاز خود را تأمین می کنند. ایران نیز می تواند از همین الگو پیروی کند. البته مشکل اصلی ما در این زمینه، عدم امکان پهلوگیری کشتیهای غولپیکر در خلیج فارس است. مسئلهای که موجب افزایش هزینههای واردات می شود. اگر اسکله ای تخصصی در منطقه مکران احداث شود ، واردات سنگ آهن نیز اقتصادی تر و عملیاتیتر خواهد بود.
بحران انرژی چگونه صنعت فولاد را تحت تاثیر قرار داده است؟
در زنجیره فولاد، برای بهره برداری از ظرفیت فعلی، روزانه حدود ۳۰ تا ۴۰ میلیون مترمکعب گاز مورد نیاز است. اگر این رقم را با تولید روزانه گاز کشور که بیش از ۸۰۰ میلیون مترمکعب است مقایسه کنیم، مشخص می شود که سهم صنعت فولاد از گاز کشور کمتر از ۵ درصد است. این در حالی است که صنعت فولاد از منظر اشتغالزایی و ارزش افزوده، نقشی بسیار مهمتر از این میزان مصرف ایفا می کند.
این مقایسه نشان می دهد که مسئله در تخصیص انرژی به صنعت فولاد، مدیریتی است، نه کمی. به عبارت دیگر، زمانی که کشور با محدودیت گاز مواجه می شود، در اولین گام تصمیم به قطع گاز صنعت فولاد گرفته می شود. تصمیمی نادرست و فاقد تدبیر؛ چرا که با صرفه جویی اندک در بخش هایی مانند مصارف خانگی، این ۵ درصد به راحتی قابل جبران است.
از سوی دیگر، صنعت فولاد برای فعالیت پایدار خود به ۵۵۰۰ مگاوات برق نیاز دارد. از این میزان، ۴۰۰۰ مگاوات را از طریق سرمایه گذاری مستقیم در نیروگاههای اختصاصی تأمین شده و مابقی را نیز از طریق خرید برق در بورس انرژی با قیمت های بالا تهیه میشود. به بیان دیگر، صنعت فولاد بخش عمده برق مورد نیاز خود را تأمین کرده و نباید با قطع برق آسیب ببیند. با این حال، متأسفانه در بسیاری از مواقع، حتی بخشی از برق نیروگاه های خودتأمین نیز به واحدهای فولادی اختصاص نمییابد.
ناترازی در حوزه برق و گاز، دو چالش اصلی صنعت فولاد است. به نظر می رسد این معضل در کوتاه مدت قابل حل نباشد. از همین رو، لازم است که تصمیم گیریها با نگاه اقتصادی و اجتماعی انجام شود. اگر صنعت اشتغالزایی، همچون فولاد، نتواند تولید داشته باشد، پرداخت حقوق انجام نگیرد و مالیاتی به دولت پرداخت نکند، تبعات اقتصادی و اجتماعی سنگینی به دنبال خواهد داشت.
با توجه به اینکه بسیاری از واحدهای فولادی در نقطه سر به سر اقتصادی قرار دارند، هرگونه کاهش تولید به کمتر از ۷۰ تا ۸۰ درصد ظرفیت، آنها را وارد حاشیه زیان می کند؛ موضوعی که هم اکنون نیز اتفاق افتاده و در حال تسری به صنایع پایین دستی است؛ به گونهای که نشانههای کمبود عرضه در بازار مشاهده میشود. با توجه به نقش کلیدی صنعت فولاد در زنجیره تأمین سایر صنایع، تصمیم برای قطع برق این واحدها نباید به سرعت و بدون بررسی جامع انجام شود.
اما موضوع دیگری که مطرح است، الزام به تأمین برق توسط خود صنعت است؛ موضوعی که با دو ایراد اساسی همراه است. نخست، این رویکرد به نوعی سلب مسئولیت از وزارت نیرو و وزارت نفت است. هر بخش باید مسئولیت حوزه تخصصی خود را بپذیرد؛ فولادساز باید فولاد تولید کند، معدنکار باید استخراج انجام دهد و تأمین برق و گاز باید بر عهده نهادهای مرتبط باشد.
دوم، این نگاه، نادیده گرفتن آمایش سرزمین است؛ چراکه پراکنده سازی نیروگاهها و تأسیسات انرژی در کشور، منجر به افزایش هزینهها، کاهش بهره وری و اتلاف منابع می شود. این موارد، هزینههای ملی هستند که باید در تصمیم سازیها مورد توجه ویژه قرار گیرند.
البته شرایط حوزه گاز تا حدی متفاوت با برق است؛ چراکه گاز، صنعتی کاملاً تخصصی و در اختیار وزارت نفت است. با این حال، وزارت نفت می تواند از مشارکت سرمایه گذاران صنعتی، بهویژه صنعت فولاد در توسعه زیرساخت های گازی بهره بگیرد تا هم در تأمین پایدار گاز و هم در توسعه منابع، شراکت راهبردی ایجاد شود.