الگوی سهحلقهای در شرایط بحران

در چنین فضایی، رهبران سازمانی نیاز دارند که نهتنها واکنش نشان دهند، بلکه ساختارهای ذهنی، فرهنگی و سازمانی خود را بهگونهای بازطراحی کنند که بتوانند در دل بحران یاد بگیرند، تغییر کنند و حتی رشد کنند.
یکی از مدلهایی که میتواند در مسیر توسعه تابآوری عمیق و پایدار سازمانی راهگشا باشد، مدل «یادگیری سهحلقهای» یا Triple Loop Learning است.
این مدل برخلاف آموزشهای سطحی و واکنشی، به بررسی بنیادهای فکری و نظامهای ارزشی ما میپردازد. این مطلب، قصد دارد به تحلیل این مدل بپردازد و کاربرد آن را در دوران تابآوری، بهویژه برای مدیران ایرانی، بازگو کند.
حلقه اول: یادگیری عملیاتی (Single Loop)
اصلاح خطا در چارچوب قواعد موجود
در این سطح، سازمان در برابر خطا یا بحران، به اصلاح عملکرد خود در چارچوب سیاستها و قواعد موجود میپردازد. فرض کنید در یک شرکت نرمافزاری، پروژهای از نظر زمانی تاخیر دارد.
واکنش در حلقه اول این است که جلسات بیشتری بگذاریم، برنامهریزی را دقیقتر کنیم یا منابع بیشتری به آن تخصیص دهیم. همه اینها اقداماتی برای بهبود عملکرد بدون تغییر در قواعد یا باورهای اصلی سازمان است. در دوران بحران، این سطح از یادگیری اغلب نخستین واکنش ماست: «چرا دیر رسید؟»، «چرا فروش کم شده؟»، «چه کسی کوتاهی کرد؟». این پرسشها لازمند، اما کافی نیستند.
حلقه دوم: یادگیری راهبردی (Double Loop)
بازنگری در قواعد، سیاستها و مفروضات
سطح دوم، یک گام عمیقتر است. در اینجا، سازمان یا مدیر شروع به زیر سوال بردن فرضهایی میکند که بر اساس آنها تصمیمگیری کرده است. مثلا بهجای آن که فقط پروژه را بهتر مدیریت کند، میپرسد: «آیا اصلا انتخاب پروژه درست بوده؟»، «آیا مدل کاری ما برای این پروژه مناسب بوده؟»، «آیا سیاست قیمتگذاری ما کارآمد است؟» در مواجهه با بحرانهای اقتصادی، سازمانهایی که در حلقه دوم عمل میکنند، به اصلاح سیاستهای کلان خود میپردازند؛ مثلا ساختار مالی را تغییر میدهند، خطوط کسبوکار را بازتعریف میکنند، یا حتی بازار هدف را از نو ارزیابی میکنند.
حلقه سوم: یادگیری تحولی (Triple Loop)
بازنگری در هویت، ارزشها و مدل ذهنی
در این سطح، پرسشها عمیقتر و وجودیتر میشوند. سازمان از خود میپرسد: «من کیستم؟ چرا وجود دارم؟ هدف واقعی من چیست؟» در واقع، یادگیری در این سطح یعنی بازاندیشی در هویت سازمانی، فرهنگ، باورهای ریشهای و نوع نگاه به دنیا.
یادگیری سهحلقهای زمانی فعال میشود که بحران به یک نقطه گسست ذهنی و ساختاری تبدیل میشود؛ مثلا وقتی شرکتی درمییابد که مدل فرماندهمحور جواب نمیدهد و نیاز به سازمانی خودگردان با تیمهای مستقل دارد. یا وقتی رهبر سازمان درمییابد که فلسفه کاریاش تنها رشد اقتصادی نبوده، بلکه ایجاد ارزش انسانی یا اجتماعی نیز بخشی از ماموریت واقعی اوست.
تابآوری بدون یادگیری سهحلقهای
تابآوری فقط به معنای برگشت به وضعیت قبلی پس از بحران نیست، بلکه به معنای دگرگونی مثبت در اثر فشار است؛ چیزی شبیه زغالسنگی که در فشار شدید به الماس تبدیل میشود. سازمانهایی که در حلقه اول گیر میکنند، شاید زنده بمانند اما رشدی نمیکنند. آنهایی که به حلقه دوم میرسند، بهبود مییابند.
اما فقط آنهایی که وارد حلقه سوم میشوند، متحول میشوند. در اقتصاد ایران، با وجود نوسانات، بحرانهای پیاپی ارزی، موانع بینالمللی و شوکهای متعدد دیگر، فقط سازمانهایی دوام میآورند که بهطور پیوسته از خود میپرسند: «آیا مدل ذهنی ما هنوز کار میکند؟»، «آیا ارزشهایی که با آنها تصمیم میگیریم، منطبق با واقعیت آینده هستند؟»، «آیا هویت سازمانی، ما را برای آینده آماده میکند؟»
یادگیری سهحلقهای در عمل
برای عملیاتی کردن یادگیری سهحلقهای، رهبران سازمانی باید این سه نوع پرسش را بهصورت منظم مطرح کنند:
۱- چه کاری انجام دادیم که باید بهتر انجام شود؟
(مثال: فروش کم شده، پس تبلیغات را بیشتر میکنیم.)
۲- چرا این کار را انجام دادیم؟ فرضمان چه بود؟ (مثال: شاید تبلیغات زیاد هم دیگر پاسخگو نیست، آیا بازار هدف درست انتخاب شده؟) ۳- ما به چه چیزی باور داریم؟ آیا فلسفه ما هنوز پاسخگوست؟ (مثال: آیا باید فقط دنبال سهم بازار باشیم، یا خلق تجربه انسانی بهتر؟)
توصیه پایانی به مدیران ایرانی
در دورهای که هر روز ممکن است با چالش جدیدی مواجه شویم، یادگیری تنها دارایی پایدار ماست. اما نه یادگیری سطحی یا فوری، بلکه یادگیری عمیق، تحولی و فلسفی. رهبران کسبوکارها باید به جای آن که صرفا به دنبال افزایش فروش یا کاهش هزینهها باشند، هویت سازمانی خود را بازخوانی کنند.
تابآوری، اگر در دل هویت و باورها ریشه نداشته باشد، در برابر فشارهای بزرگ از هم میپاشد. اما اگر با یادگیری سهحلقهای تلفیق شود، به جریانی پایدار از رشد، اعتماد و تحول تبدیل خواهد شد. بحرانها نیامدهاند که ما را بشکنند، بلکه آمدهاند تا ما را به چیزی عمیقتر از قبل تبدیل کنند. یادگیری سهحلقهای ابزاری است برای تبدیل بحران به بیداری؛ برای عبور از بقا به بلوغ.