چطور بیماری تیم‏‏‌تان را تشخیص دهید؟

اما موضوعی که نباید از آن غافل شد، این است که اگر کارکرد یک تیم به دلیلی ناسالم دچار نقص شود، عملکرد آنها حتی از سطح فردی هم پایین‌‌‌تر می‌‌‌آید. در این مطلب می‌‌‌کوشیم چنین تیم‌‌‌های ناسالمی را بشناسیم و درمانی برای آنها ارائه کنیم.

۱- تیم یکدست (افراد شبیه ما)

آنها در حالی به جلسه می‌‌‌رسند که وسط خنده‌‌‌ها و گپ‌‌‌زدن‌‌‌های خود هستند. شاید خاطرات مهمانی شب گذشته یا سفر ماندگار چند ماه قبل را برای یکدیگر نقل می‌کنند. آنها شوخی‌‌‌های درون‌‌‌گروهی بسیاری دارند و تاریخ و سابقه رفاقت طولانی آنها گاهی از سابقه تیم و سازمان هم بیشتر می‌شود. آنها تیم یکدست هستند و افرادی شبیه ما هستند و اگر شما یکی از «ما» نباشید، به ندرت می‌توانید همفکری یا حتی مذاکره سالمی با آنها داشته باشید.

چنین گروهی همواره یکدیگر را تایید می‌کنند و روی شانه‌‌‌های هم می‌‌‌زنند (گاهی استعاری و گاهی فیزیکی). وفاداری آنها به یکدیگر تحسین‌‌‌برانگیز است ولی یک جا متوجه می‌‌‌شوید که همین وفاداری و تایید بی‌‌‌دریغ، مانع از تغییر و رشد آنها می‌شود. آنها همچنین به دلیل زبان مشترک و شوخی‌‌‌هایی که هیچ کس از آن سر درنمی‌‌‌آورد، نمی‌توانند عضو جدید جذب کنند.

چرا آنها فکر می‌کنند که تیم فوق‌‌‌العاده‌‌‌ای هستند؟ چون با خودشان فکر می‌کنند: «ما فرهنگ فوق‌‌‌العاده‌‌‌ای داریم. در این تیم، اعتماد و حمایت از دیگران بسیار زیاد است.» اما واقعیت چیست؟ در این تیم‌‌‌ها چالش به ندرت اتفاق می‌‌‌افتد. تنوع افکار در کمترین حد است، به نوعی که آنها افراد غیرشبیه خود را حتی ناخودآگاه به سکوت یا خروج وادار می‌کنند. چنین تیمی فقط دیدگاه‌‌‌های پیشین خود را تقویت می‌کند و بیشتر شبیه یک تالار پژواک است تا یک واحد با عملکرد بالا.

پیامدهای چنین تیمی چیست؟ «تفکر گروهی» شدید با ایده‌‌‌هایی به ندرت جدید، کنار گذاشتن غریبه‌‌‌ها و محدودسازی شدید تنوع افکار و کیفیت تصمیمات، فقدان بازخورد صادقانه و ایجاد نواحی کور استراتژیک.

 درمان تیم یکدست:

بحث‌‌‌های ساختگی ایجاد کنید. در بحث‌‌‌ها یک نفر را وادار کنید که در نقش «وکیل‌‌‌مدافع شیطان» با هر گفته‌‌‌ای مخالفت کند و به این صورت، تفکر یکرنگ موجود را به چالش بکشد. وظایف و نقش‌‌‌های تیم را تغییر دهید. پروژه‌‌‌های گروهی را به ترکیبی از افراد اختصاص دهید که اغلب با یکدیگر کار نمی‌‌‌کنند. به دنبال نظرات بیرونی و نظرات غریبه‌‌‌ها بگردید. دیدگاه‌‌‌های متفاوت را به تیم تزریق کنید تا ایده‌‌‌های کنونی آنها را به چالش بکشد.

۲- تیم برجسته

چنین تیمی اغلب به چشم می‌‌‌آید و ویژگی‌‌‌های بارز زیادی دارد. آنها سریع حرکت می‌کنند، چرا که رهبر تیمشان سریع و اغلب پرسروصداست. هر ایده‌‌‌ای در تیم آنها با اشتیاق فراوان مواجه می‌شود، شتاب حرکتی و اراده تیمی غیرقابل مذاکره است و جلسات مانند سخنرانی‌‌‌های انگیزشی به نظر می‌‌‌رسند. البته این تفاوت وجود دارد که همواره گوینده یک نفر است. رهبر تیم سخن می‌‌‌گوید و دیگران سر تکان می‌دهند؛ گاه با اشتیاق فراوان. گاهی نیز دست می‌‌‌زنند. افراد درونگرا در چنین جلساتی به دفترچه خود خیره می‌‌‌شوند و منتظر پایان جلسه می‌‌‌مانند.

چنین تیمی چه تصوری راجع به خود دارد: «ما یک رهبر تیمی قدرتمند و دوراندیش داریم که دائم ما را به پیش می‌‌‌راند.» اما واقعیت آن است که حرکت داشتن و در تلاطم بودن، همواره به معنای پیشرفت نیست. «تماشاچیان» حاضر در این تیم، آورده‌‌‌ای ندارند و صدای مخالفان نیز خاموش می‌شود. رهبر تیم فرض می‌کند که همه با او موافق هستند، ولی برخی فقط سر تکان می‌دهند. پیامدهای چنین الگویی از تیم‌‌‌های ناسالم چیست؟ اغلب بلندترین صدا، تصمیمات را اتخاذ می‌کند. در گذر زمان، اغلب اعضای تیم به جای مشارکت یا ایجاد چالش، بی‌‌‌انگیزه می‌‌‌شوند و دیدگاه‌‌‌های ارزشمند از دست می‌رود. ایده‌‌‌ها در شرایط واقعی یا تحت فشار بررسی نمی‌شود و اغلب ضعیف اجرایی می‌‌‌شوند.

 درمان تیم برجسته:

 سلسله‌‌‌مراتب را معکوس کنید. رهبر تیم آخرین نفری باشد که صحبت می‌کند تا به این صورت مانع از همرنگی زودرس شوید. برای نظرات مخالف، امنیت روان‌شناختی ایجاد کنید. به طور صریح، خواهان دیدگاه‌‌‌های متفاوت و نظرات مخالف شوید. قانونی بگذارید که افراد حاضر در جلسه، هرکدام یک بار سخن بگویند تا فرصت ابراز نظر به افراد خاموش تیم هم برسد.

۳- تیم توازن کاذب

اعضای این تیم به طور مشکوکی مودب هستند. جلسات به آرامی و بدون تنش پیش می‌رود، تصمیمات به راحتی اتخاذ می‌‌‌شوند و بدون هیچ مشکلی توافق آرا به دست می‌‌‌آید. اما بحث‌‌‌ها و اختلاف‌‌‌نظرهای اصلی بعدا اتفاق می‌‌‌افتد: در چت‌‌‌های فرعی، در ایمیل‌‌‌هایی که با دقت نوشته شده‌‌‌اند و در زمان‌‌‌های استراحت و صرف چای.

در چنین تیمی همه چیز عالی به نظر می‌رسد ولی تنش به عمق می‌رود. افراد در مقابل ایده‌‌‌ها به نشانه‌‌‌ تایید سر تکان می‌دهند، اما آنها واقعا موافق نیستند و فقط ابراز نظر مخالف ریسک زیادی دارد. آنها هم نظرات خاص خود را دارند اما آموخته‌‌‌اند آن را در جایی دیگر که امن‌‌‌تر باشد، ابراز کنند.

اعضای چنین تیمی چه فکری با خود می‌کنند: «همه ما همفکر و هم‌‌‌نظر هستیم. ما زمان را با اختلافات غیرضروری تلف نمی‌‌‌کنیم.» اما واقعیت آن است که اختلاف‌‌‌نظر ناپدید نشده و فقط جابه‌‌‌جا شده یا به خفا رفته است. اعضای تیم در جلسات ابراز موافقت می‌کنند، ولی دغدغه‌‌‌هایشان را بعدا در ایمیل‌‌‌ها یا در راهرو با دیگران در میان می‌‌‌گذارند. چنین تیمی سکوت را با رضایت اشتباه می‌گیرد و در نتیجه از تنش سالمی که در واقع به بهبود تصمیم‌گیری منجر می‌شود، محروم می‌‌‌ماند.

پیامدهای این وضعیت چیست؟ همفکری سطحی و ادامه مشکلات در سطوح عمیق‌‌‌تر. اکراه در نقد ایده‌‌‌های ضعیف و در نتیجه کاهش کیفیت تصمیم‌گیری‌‌‌ها. مقاومت منفعل؛ افرادی که در ملأ عام موافقت می‌کنند ولی هنگام اجرا، کم می‌‌‌گذارند.

 درمان تیم توازن کاذب:

مسوولیت‌‌‌پذیری را برانگیزید. پیش از نهایی شدن هر تصمیم، تمام افراد باید ایده‌‌‌هایشان را روی یک کاغذ بنویسند و موضع خود را به عنوان سبز (موافقت کامل)، زرد

(همراه با برخی دغدغه‌‌‌ها) و قرمز (مخالفت) مشخص کنند. رهبران تیم مشخص کنند که حداقل چند‌درصد افراد باید کامل موافق باشند تا بتوان بحث را خاتمه داد. نوشتن روی کاغذ، افراد را مجبور می‌کند که عمیق‌‌‌تر و صادقانه‌‌‌تر با نظرات خود مواجه شوند.

همچنین به جای مخالفت مستقیم می‌توانید شیوه طرح سوال و بررسی مساله از جنبه‌‌‌های مختلف را تشویق کنید: «این ایده از نظر عملیاتی چه توجیهاتی دارد؟ ارزش ‌‌‌افزوده آن برای مشتریان ما چیست؟» همچنین می‌توانید پیش از شروع بحث، افراد را وادار به ابراز دغدغه‌‌‌هایشان کنید، نه پس از مطرح شدن ایده‌‌‌ها و مشخص شدن مواضع غالب.

۴- تیم نابغه تهی

اگر ایده‌‌‌ها، واحد پول بودند، چنین تیم‌‌‌هایی میلیاردر به‌شمار می‌‌‌رفتند. آنها پر از ایده و نظرات جدید هستند. آنها فقط توفان فکری به پا نمی‌‌‌کنند، بلکه ایده‌‌‌ها، مفاهیم، دیدگاه‌‌‌ها و نوآوری‌‌‌های خلاقانه و تحول‌‌‌آفرینی را با سرعت نور مطرح می‌کنند. جلسات آنها پر از الهام‌‌‌بخشی، انباشت کاغذهای یادداشت روی دیوارها، پر شدن تخته سفید و لبریز شدن فضا از شوق و هیجان است.

اما هر قدر که آنها در هنر ایده‌‌‌پردازی عالی عمل می‌کنند، در اجرا ضعف دارند. آنها همزمان در چند جبهه گوناگون پیشرفت می‌کنند، ولی در حقیقت هیچ چیز تغییر نمی‌‌‌کند. پیش از شروع اجرا، همواره ایده‌‌‌ای جدید، یک رویکرد بهتر یا فرصتی هیجان‌‌‌انگیزتر پیدا نمی‌شود. این چرخه به طور دائم تکرار می‌شود.

آنها همواره در حال خلاقیت هستند ولی اولویت‌‌‌بندی نمی‌‌‌کنند. خلاقیت بدون اولویت‌‌‌بخشی و عمل‌‌‌گرایی و پیگیری به کجا می‌‌‌رسد؟ به یک تعویق‌‌‌اندازی پرهزینه.

چنین تیمی با خود فکر می‌کند که «ما به شدت خلاق و نوآور هستیم.» اما به‌رغم خلاقیت، آنها بیشتر شبیه جرقه‌‌‌ای زودگذر هستند و به‌‌‌ندرت به آتشی گرم تبدیل می‌‌‌شوند. شوق ایده‌‌‌پردازی آنها بر نظم و انضباط اجرا غلبه می‌کند. در نهایت با آنکه به نبوغ خود افتخار می‌کنند، بدون اجرا، تمام آن نبوغ تلف می‌شود. پیامد چنین وضعیتی چیست؟ انرژی فراوان و پیشرفت اندک. آشوب و فرسودگی شغلی در لایه‌‌‌های زیرین که در نهایت به ترک شغل استعدادهای برتر تیم منجر می‌شود. همچنین فقدان اثرگذاری به دلیل اجرایی نشدن هیچ یک از ایده‌‌‌ها دیده می‌شود.

 درمان تیم نابغه تهی:

سختگیرانه اولویت‌‌‌بندی کنید. تمام ایده‌‌‌ها شایسته صرف زمان و منابع نیستند. ضرب‌‌‌الاجل‌‌‌هایی برای اجرا تعیین کنید. افراد را برای اتمام آنچه شروع کرده‌‌‌اند، مسوولیت‌‌‌پذیر نگه دارید. اگر ضرب‌‌‌الاجلی نباشد، هیچ چیز واقعی نیست. همچنین می‌توانید یک «تمام‌‌‌کننده» تعیین کنید. او کسی است که باید دستاورد داشته باشد و ایده‌‌‌ها را به سرانجام برساند. چنین فردی اطمینان می‌‌‌یابد که دست‌‌‌کم بخشی از نبوغ تیم به جهان واقعی راه می‌‌‌یابد.

منبع: European Business Review