صدای تیکتاک یافتن جایگزین برای «شی جینپینگ» در سرزمین اژدها شنیده میشود؛
ساعت صفر جانشینی

«تایلر جاست» استادیار گروه علوم سیاسی در دانشگاه براون و «دانیل سی. متینگلی» دانشیار علوم سیاسی در دانشگاه ییل در مقالهای در «فارن افرز» در تاریخ ۴اوت (۱۳مردادماه) نوشتند، ظهور شی همچنین رابطه چین با سایر نقاط جهان را از نو تعریف کرده است. او سیاست خارجی قویتری را دنبال کرده است، از جمله با افزایش سرعت رزمایشهای نظامی در تنگه تایوان و نظارت بر حضور نظامی رو به رشد در دریای چین جنوبی. او گردانی از دیپلماتهای موسوم به «گرگ جنگجو» را که درگیر جنگ لفظی شدیدی با منتقدان خارجی بودند، تشویق (و سپس بعدتر مهار) کرده است. او چین را حتی پس از آنکه ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه جنگی را در اوکراین آغاز کرد، به روسیه نزدیکتر کرده است. بهطور خلاصه، این دوران جدیدی برای چین بوده است. این دوران را میتوان «دوران شی» نامید.
بااینحال، بهزودی همهچیز شروع به تغییر خواهد کرد. همزمان با اینکه نخبگان حزب کمونیست چین جستوجوی رهبری برای جایگزینی شیِ ۷۲ساله را آغاز میکنند، چین در حال گذار از مرحله «تثبیت قدرت» به مرحله «جانشینی» است. برای هر رژیم اقتدارگرا، جانشینی سیاسی لحظهای خطرناک است و حزب کمونیست چین نیز با وجود تمام نقاط قوتش، از این قاعده مستثنی نیست. آخرین باری که حزب با مشکل جانشینی سیاسی روبهرو شد -زمانی که شی قدرت را از هوجین تائو به دست گرفت - شایعاتی در پکن مبنی بر تلاش برای کودتا، ترورهای ناموفق و حضور تانکها در خیابانها پیچید. این شایعات ممکن است بیاساس بوده باشند، اما درام سیاسی در رأس قدرت واقعی بود. شی احتمالا سالها، شاید حتی بیش از یک دهه، تا کنارهگیری خود فرصت دارد. اما واقعیت این است که جانشینی، انتخابهای سیاسی را قبل از اینکه رهبران سرانجام کنترل را واگذار کنند، شکل میدهد. حاکمان چینی که به میراث خود حساس هستند، برای انتصاب افرادی که برنامههای سیاسیشان را ادامه دهند، تلاش میکنند. علاقه مائو تسهتونگ به حفظ روحیه انقلابی چین پس از مرگش منجر به انقلاب فرهنگی شد؛ یک کمپین سیاسی گسترده که رهبری حزب کمونیست چین را بارها در طول دهه آخر زندگی مائو تغییر داد.
بعید است که جانشینی شی به این اندازه فاجعهبار باشد، اما مقدمه، اجرا و پیامدهای انتقال قدرت، سیاست خارجی و داخلی چین را در سالهای آینده شکل خواهد داد. ایالاتمتحده و متحدانش ممکن است وسوسه شوند که از این آشفتگی داخلی سوءاستفاده کنند، اما دخالت در این روند احتمالا نتیجه معکوس خواهد داشت. در عوض، آنها باید به این واقعیت توجه داشته باشند که در گذشته، دعوا بر سر جانشینی به انتخابهای فاجعهبار سیاست خارجی چین کمک کرده است. خلأ ناشی از یک مرد قدرتمند مانند شی، جانشینی را بهطور خاص چالشبرانگیز خواهد کرد و بهطور بالقوه باعث ایجاد تقلا برای قدرت و مبارزه بر سر مسیر کشور خواهد شد. چنین بیثباتیای در دومین اقتصاد بزرگ جهان میتواند فراتر از مرزهای چین گسترش یابد آن هم درحالیکه چین دورهای پرتنش در روابط خود با تایوان را میگذراند.
مدل مائو
از زمان تاسیس جمهوری خلق چین در سال ۱۹۴۹، تنها یکی از پنج سلف شی بهطور کامل و با میل خود کنارهگیری کرد. «مائو»، بنیانگذار قدرتمند چین کمونیست، قدرت و اقتدار زیادی را در دستگاه حزب-دولت در اختیار داشت و تا روز مرگش بر کشور حکومت کرد. «هوا گوفنگ»، وارث مائو، تنها چند سال توانست قدرت را در دست داشته باشد و سپس کنار گذاشته شد. «دنگ شیائوپینگ»، معمار مشهور اصلاحات اقتصادی چین، حتی پس از کنار گذاشتن عناوین و سمتهای رسمیاش، تسلط خود را بر مهمترین تصمیمات حزب کمونیست چین حفظ کرد. تا زمانی که سلامتش در اواسط دهه ۱۹۹۰ رو به وخامت گذاشت، گفته میشد دنگ قدرتمندترین مرد چین است، اگرچه تنها عنوان رسمی او رئیس افتخاری انجمن بازیکنان «بریج» بود. «جیانگ زمین»، جانشین دنگ، با وجود کنار گذاشتن مقام رهبری حزب، به سمت مهم فرماندهی ارتش چسبید و جانشین خود، «هو جین تائو» را تضعیف کرد. تنها «هو» بود که قدرت را بهیکباره و در یک توالی نسبتا منظم به «شی» واگذار کرد، اما این روند با سقوط چشمگیر رقیب شی و عضو قدرتمند دفتر سیاسی یعنی «بو شیلای» خدشهدار شد.
بازگشت شی به سیاست قدرت به این معنی است که روند جانشینی او احتمالا از الگوی تعیینشده توسط مائو و دنگ پیروی خواهد کرد که هر دو سعی کردند جانشینی را انتخاب کنند که مانند خودشان حکومت کند. شی ممکن است چالش را تشخیص این مساله بداند که چه کسی در میان هزاران کادر در ردههای ارشد حزب کمونیست چین، باورهای سیاسی مشابه خودش دارد. اما تاریخ همچنین نشان میدهد که یافتن یک همزاد سیاسی کافی نخواهد بود. هر کسی را که شی انتخاب کند، باید از دسیسههای بیرحمانه کسانی عبور کند که شی هم از آنها عبور کرده بود. یک بازی سیاسی جدید از لحظهای که شی شروع به کنارهگیری میکند، آغاز خواهد شد: آیا کسانی که در تالارهای قدرت سیاسی باقی میمانند، از رهبر جدید حمایت خواهند کرد؟ یا در برابر دستور کاری که رهبر جدید از آن حمایت میکند، مقاومت خواهند کرد، اقتدار او را تضعیف خواهند کرد یا برای برکناری او توطئه خواهند کرد؟
در اینجا، داستان هوا گوفنگ رخ مینماید. مائو، هوا را در سال۱۹۷۶ انتخاب کرد، زمانی که سلامتی مائو رو به وخامت بود. مشکل هوا این بود که او از اعضای میانی حزب کمونیست چین بود؛ کسی که مائو و متحدانش میتوانستند او را کنترل کنند و نه چهرهای که بتواند از یک دعوای سیاسی جان سالم به در ببرد. مائو یادداشتی برای هوا نوشته و در آن قید شده بود: «با وجود تو در قدرت، آسودهخاطر هستم.» اما حتی حرف مائو هم برای حفظ هوا در قدرت کافی نبود. در نهایت، او به حمایت ارتش نیاز داشت. در شب ۸ سپتامبر ۱۹۷۶، درحالیکه مائو در آستانه مرگ بود، اعضای ارشد دفتر سیاسی در اتاق بستری در مجتمع رهبری در پکن جمع شدند تا آخرین احترام خود را به او نشان دهند. «رئیس» دیگر قادر به صحبت نبود. در عوض، دستش را که ضعیف شده بود، بالا برد و به سمت یکی از ملاقاتکنندگان - مارشال «یی جیانیینگ»، یکی از محترمترین چهرههای نظامی کشور - دراز کرد. مائو با گرفتن دست «یی»، لبهایش بهآرامی تکان خورد و «یی» بعدا به همکارانش گفت که مائو به او دستور داده که از هوا بهعنوان وارث تعیینشدهاش حمایت کند.
انتخاب مائو برای برجسته کردن «یی» برخلاف دیگر نخبگان غیرنظامی که پس از او زنده میماندند، عمدی بود. هوا تجربه کمی در سیاست ملی یا با افسران ارشد نظامی داشت. وقتی دشمنان هوا به سراغش آمدند، «یی» و کسانی که اعتبار نظامی مشابهی داشتند، باید تصمیم میگرفتند که آیا در کنار او بایستند یا او را رها کنند. رئیس ارتش چین، همانطور که جامعهشناس «عزرا وگل» میگوید، «تاجبخش» بالفعل حزب کمونیست چین بود. «یی» در ابتدا در اولین حمله به رهبری هوا که بلافاصله پس از مرگ مائو توسط همسر مائو و سه هموطن رادیکال معروف به «باند چهار» آغاز شد، در کنار او ایستاد. نیروهای ارتش آزادیبخش خلق با حمایت «یی» و دیگر رهبران ارشد نظامی، این باند را دستگیر کردند. این امر تضمین میکرد که هوا در قدرت باقی بماند، اما تنها تا زمانی که ارتش آزادیبخش خلق از او حمایت کند. تنها دو سال بعد، هنگامیکه دنگ چالش دومی را برای رهبری هوا ترتیب داد، «یی» و دیگر فرماندهان نظامی از دنگ حمایت کردند که ارتباطات اجتماعی گسترده و رابطهی شخصی با افسران ارشد نظامی داشت.
شی جین پینگ راههای متعددی برای تایید صلاحیت جانشین خود خواهد داشت، اما همانطور که داستان جانشینی پردردسر مائو نشان میدهد، هیچ جنبهای از پرونده جانشین او مهمتر از روابط و نزدیکی او با ارتش نخواهد بود. ناظران خارجی تمایل دارند نقش ارتش آزادیبخش خلق (PLA) را در سیاست چین کماهمیت جلوه دهند. بههرحال، ارتش چین هرگز کنترل سیاسی را به دست نگرفته است، همانطور که نیروهای مسلح در حکومتهای اقتدارگرا مانند آرژانتین و پاکستان به دست گرفتهاند. از نظر بسیاری، این نشان میدهد که چین مدرن هنجارهای قوی کنترل غیرنظامی را پرورش داده است؛ بهگونهایکه حزب بدون شک «کنترل اسلحه را در دست دارد»، همانطور که مائو به آن اشاره کرد.
اما فقدان حکومت نظامی مستقیم، قدرت خاموشی را که ارتش آزادیبخش خلق در چین دارد، پنهان میکند. واقعیت این است که ارتش چین نوعی کنترل قهری را اعمال میکند و تعاملات بین تصمیمگیرندگان را شکل میدهد. دلیل آن ساده است: اگرچه رهبران چین از چالش مستقیم ارتش نمیترسند، اما دائما با این خطر از سوی رقبای غیرنظامی مواجه هستند. در چنین کشمکشهایی، ارتش آزادیبخش خلق بهعنوان یک عامل تعیینکننده ضمنی عمل میکند؛ زیرا رهبران غیرنظامی سعی میکنند اهرمهای کنترل بر ارتش را دستکاری کنند تا اطمینان حاصل شود که آنها و نه مخالفانشان، دست بالا را دارند. بهعنوانمثال، هنگامیکه دنگ نیاز به تقویت جایگاه جانشینان منتخب خود داشت، متحد نزدیک خود، دریاسالار «لیو هواکینگ»، پدر نیروی دریایی چین، را به کمیته دائمی دفتر سیاسی منصوب کرد؛ یک ارتقای غیرمعمول بالا برای یک افسر نظامی که از آن زمان تاکنون تکرار نشده است.
جابهجایی جانشین
یک معضل اساسی جانشینی این است که جانشینان قوی و شایسته میتوانند تهدیدی برای خود رئیس جمهور باشند. بنابراین در دورههای حکومت شخصگرا، نفر بعدی در چین بودن از نظر سیاسی خطرناک است. از نظر تاریخی، افراد قدرتمند چینی قبل از انتخاب نهایی خود، چندین جانشین را بررسی کردهاند. بهعنوان مثال، مائو، «لیو شائوچی» و «لین بیائو» را بهعنوان وارثان بالقوه خود انتخاب کرد و آنها را کنار گذاشت. او هوا را تنها زمانی انتخاب کرد که سلامتیاش بدون شک رو به وخامت بود. دنگ پس از تثبیت موقعیت خود، مسیر مشابهی را دنبال کرد و دو جانشین احتمالی، دبیران کل حزب کمونیست چین، «هو یائوبانگ» و «ژائو زیانگ» را برکنار کرد و سپس جیانگ زمین را برگزید. همه اینها نشان میدهد که شی ممکن است در انتخاب جانشین با مشکل مواجه شود. از یکسو، او باید اطمینان حاصل کند که جانشینش یاد میگیرد چگونه اهرمهای قدرت را در سراسر حزب و بوروکراسی نظامی بهکار گیرد. از سوی دیگر، شی احتمالا میخواهد مطمئن شود که جانشینش قدرت کافی برای تبدیل شدن به یک بازیگر مستقل را خیلی زود بهدست نیاورد. علاوه بر این، اگر شی مردد باشد و مانند مائو و دنگ، چندین نامزد را با هم جابهجا کند، میتواند با ایجاد فرصتهایی برای شکاف در درون نخبگان حزب، جایگاه حزب کمونیست چین را در قدرت بیثبات کند.
بهعنوان مثال، جنبش اعتراضی به رهبری دانشجویان در سال ۱۹۸۹ که منجر به سرکوب خشونتآمیز در میدان تیانآنمن شد، در واکنش به مرگ ناگهانی هو یائوبانگ، رهبر لیبرالی که محتملترین جانشین دنگ بود، آغاز شد تا اینکه دنگ و دیگر بزرگان حزب او را بهدلیل سهلانگاری در پاسخ به موج قبلی اعتراضات دانشجویی از سمت دبیری حزب برکنار کردند. مرگ هو –حمله قلبی در جریان جلسه دفتر سیاسی - معترضان را تا حدودی به این دلیل برانگیخت که دانشجویان آیندهای لیبرالتر برای چین را ازدسترفته میدیدند. معترضان دانشجویی که رهبران سیاسی چین را به اتخاذ اصلاحات لیبرال ترغیب میکردند، از حمایت ضمنی ژائو زیانگ، دومین وارث دنگ برخوردار بودند تا اینکه دنگ او را کنار گذاشت و خانه نشین کرد. جیانگ زمین بیسروصدا در بحبوحه اعتراضات وارد پکن شد تا جانشین ژائو شود، تا حدی به این دلیل که نخبگان حزب، جیانگ را کسی میدانستند که از نظر ایدئولوژیکی برای همه طرفها خوشایند بود، اما در سرکوب اعتراضات تندرو بود.
مسیر جنگ؟
درامی که بر اثر کشمکش بر سر جانشینی ایجاد شده است، بعید است که در داخل مرزهای چین باقی بماند: این امر بر سیاست خارجی چین و روابط این کشور با سایر بخشهای جهان نیز تاثیر خواهد گذاشت. شی به میراث خود توجه دارد و این حس که زمان محدودی دارد، ممکن است بر تصمیمگیری او تاثیر بگذارد و اشتهایش را برای ریسک افزایش دهد؛ بهخصوص در مورد تایوان. او به ارتش دستور داده است که تا سال ۲۰۲۷ برای انجام یک عملیات علیه این جزیره آماده باشند. اگرچه گزارشهای عمومی شواهد کمی برای شناسایی قطعی شرایطی که شی جینپینگ طبق آن به این اقدامات چراغ سبز نشان میدهد، ارائه میدهند و هیچ مهلتی در ۲۰۲۷ بهمنظور «اتحاد مجدد» با تایوان وجود ندارد، اما او بهوضوح آن را بخشی از برنامه خود برای جوانسازی ملی میبیند.
اگر او صدای تیکتاک ساعت جانشینی را بشنود، ممکن است بیشتر مایل به قمار روی جنگ شود. از سوی دیگر، هیچ میراثی بدتر از آن نخواهد بود که وی سعی در اتحاد با تایوان داشت و شکست خورد. با وجود پیشرفتهایی که ارتش چین در دهههای گذشته داشته است، محاصره این جزیره یا تهاجم موفقیتآمیز بههیچوجه تضمینشده نیست. حتی اگر شی در میدان نبرد موفق شود، هزینه آن ممکن است بالا باشد: چین میتواند به یک کشور منفور بینالمللی تبدیل شود، اقتصاد آن تحتتاثیر تحریمها قرار گیرد و نیروهای امنیتیاش با یک ماموریت جدید و طاقتفرسا برای حفظ کنترل تایوان ناآرام مواجه شوند. بار دیگر، نقش ارتش آزادیبخش خلق ممکن است تعیین
کننده باشد. با شروع واگذاری قدرت توسط شی، او دائما مراقب خواهد بود تا اطمینان یابد که افسران ارشد ارتش، ترکیبی مناسب از افراد مرتبط با نفرات ردههای بعدی را در اختیار دارند و ارتش هیچ نشانهای از بیوفایی سیاسی به جانشین مورد نظر شی نشان نمیدهد.
این شرایط برای سیاسی شدن ارزیابیهای اطلاعاتی و قضاوتهای نظامی آماده است. برای مثال، ممکن است صحبت صریح در مورد هزینههای مرتبط با تهاجم برای زیردستان دشوارتر باشد و فرآیندهای ارزیابی اطلاعاتی چین میتواند آلوده شود؛ زیرا تحلیلگران گزارشهای مبهمی تهیه میکنند که میتوانند بهعنوان گزارشهای همسو با تفکر رهبر تفسیر شوند؛ مهم نیست که چه باشد. در حال حاضر، شی ممکن است در اصلاح ذهنی چنین آسیبشناسیهای تحلیلی هنگام استفاده از گزارشهای اطلاعاتی و پیشبینیهای مربوط به مبارزات نظامی مهارت داشته باشد.
چالش استخراج گزارشهای صادقانه از دستگاه بوروکراتیک برای چین چیز جدیدی نیست؛ مائو بهطور مشهور اظهار کرد که بیاعتمادی ریچارد نیکسون، رئیسجمهور ایالاتمتحده به دیپلماتها را دارد و «چو انلای»، نخستوزیر چین و هنری کیسینجر، مشاور امنیت ملی ایالاتمتحده در مورد مشکلات دولت بوروکراتیک با هم شوخی میکردند. اما این یک پرسش بیپاسخ است که آیا شی میتواند در سالهای پایانی عمر خود یک قدم از ارزیابیهای مشاورانش جلوتر باشد یا خیر. عدم تمایل شی جین پینگ برای تعدیل سیاستهای «کووید صفر»ش که منجر به اعتراضات در سال ۲۰۲۲ شد، نشان میدهد که او ممکن است اطلاعات حیاتی را دریافت نکند. هر کسی که جای شی جین پینگ را بگیرد، احتمالا فاقد تجربه سیاست خارجی لازم برای دانستن اینکه به چه کسی و به چه چیزی اعتماد کند، خواهد بود. مهمتر اینکه، بهدلیل دست پنهان ارتش در سیاست چین، جنگ [جانشینی] در طول جانشینیهای گذشته، هدف سیاسی مفیدی را دنبال کرده است. جنگ فرصتی را برای نمایش تسلط یک رهبر جدید بر ارتش آزادیبخش خلق فراهم میکند؛ دیدن اینکه رهبری ارشد نظامی از دستورات رهبر جدید اطاعت میکند، میتواند بهعنوان عاملی بازدارنده برای یک رقیب سیاسی بالقوه عمل کند.
وارث پنهان
در چین، بازی جانشینی سیاسی پشت دیوارهای بلند و قرمز ستاد مرکزی حزب کمونیست چین در «ژونگنانهای» جریان دارد و این امر برای ناظران خارجی دشوار است که بدانند به دنبال چه چیزی باشند و چه انتظاری داشته باشند. کمبود اطلاعات عمومی درمورد سیاستهای حزب کمونیست چین همچنین به این معنی است که درحالیکه شی در قدرت است، مرتبا در معرض شایعاتی مبنی بر اینکه دچار مشکل سیاسی شده است، قرار خواهد گرفت. بهعنوان مثال، تابستان امسال، شایعاتی مبنی بر اینکه شی در آستانه برکناری از سمت خود است، منتشر شد که گفته میشد توسط سلفش، هو جین تائو و رئیس ارتشش، «ژانگ یوشیا»، کنار گذاشته شده است. چنین شایعاتی در مورد مرگ سیاسی زودرس شی معمولا با خیال راحت قابل رد شدن است.
احتمال برکناری رهبر ارشد چین از سمت خود صفر نیست، اما بسیار کم است. بااینحال، حتی اگر این شایعات درست نباشند، گویای این موضوع هستند. در واقع، آنها محصول یک سیستم حکومتی هستند که در آن پویایی جانشینی رهبری نقش فزایندهای ایفا خواهد کرد. تا زمانی که شی جینپینگ از سلامت کامل برخوردار باشد، احتمالا حداقل یک دورهی دیگر در قدرت خواهد ماند که به معنای ماندن در قدرت تا سال ۲۰۳۲ یا بعد از آن است و احتمالا تنها او تصمیم خواهد گرفت که چه کسی جانشینش شود.
پیش از این، رهبران بازنشسته نقشهای مهمی در روند جانشینی ایفا میکردند و بهعنوانمثال، در یک نهاد تشریفاتی به نام هیاترئیسه حزب خدمت میکردند. بااینحال، اینبار، بزرگان حزب ممکن است در این روند شرکت نکنند. تصور میشود هو جین تائو، دبیرکل سابق، در ۸۲سالگی از سلامت خوبی برخوردار نیست. در آخرین حضور عمومیاش در جریان نشست محرمانهی حزب در سال۲۰۲۲، به نظر میرسید که گیج شده است؛ زیرا در یک صحنه تحقیرآمیز از صحنه خارج شد. بعید است سایر بزرگان حزب که در قید حیات هستند، مداخله کنند. برخی، مانند «ون جیابائو»، نخستوزیر سابق، ممکن است فاقد این جایگاه باشند و برخی دیگر، مانند «ژو رونگجی»، نخستوزیر بازنشسته بیش از ۹۰ سال سن دارند.
اگر شی جینپینگ بدون انتخاب جانشین بمیرد، هرجومرج به وجود خواهد آمد. طبق قانون اساسی حزب کمونیست چین، رهبر باید در یک جلسه عمومی از کل کمیته مرکزی که بیش از ۲۰۰ عضو دارد، انتخاب شود. با این حال، قبل از تشکیل این گروه، زیرمجموعهای از مقامات ارشد حزب، شاید با مشورت رهبران بازنشسته و ژنرالهای نظامی، تشکیل جلسه میدهند و اساسا نتیجه را از پیش تعیین میکنند. در صورت مرگ غیرمنتظره شی، یک انتخاب طبیعی میتواند نخستوزیر «لی چیانگ» باشد که ۶۶سال دارد. اما هیچ تضمینی وجود ندارد: یک غیرنظامی با حمایت ارتش، سرویسهای امنیتی و تعداد کافی از اعضای دفتر سیاسی میتواند او را کنار بزند.
بهترین سناریو برای شی ممکن است این باشد که جانشینی را تعیین کند که در سالهای پایانی حکومت وی اجازه داشته باشد بیسروصدا پایگاه قدرت خود را بسازد. پس از سرکوب میدان تیانآنمن، دنگ در سال۱۹۸۹، درحالیکه پا به سن گذاشته اما همچنان سرزنده بود، سمتهای رسمی ریاست ارتش و حزب را به «جیانگ زمین» واگذار کرد. جیانگ زمانی که دنگ زمام امور را به او سپرد، هم در پکن و هم در سیاست نخبگان تازهکار بود. موقعیت جیانگ، بهویژه روابط ضعیف او با ارتش، به دنگ نفوذ مداوم میداد و دنگ از سالهای پایانی عمر خود برای هدایت جیانگ در اولین سالهای قدرتش استفاده کرد و رهبر تازهکار را از رقبا جدا کرد و درعینحال او را به سمت لیبرالیسم اقتصادی سوق داد.
در مقابل، اگر شی جانشینی را تعیین کند، اما از ایجاد پایگاه قدرت توسط او امتناع ورزد یا نتواند، نفر بعدی پس از مرگ شی در برابر چالشهای بالقوهی رهبری آسیبپذیر خواهد بود؛ مشابه آنچه برای هوآ گوئوفنگ اتفاق افتاد. برای پیروی از مدل دنگ، شی باید فردی نسبتا جوان را انتخاب کند که بتواند دستور کار او را سالها پیش ببرد. او میتواند ابتدا جانشین منتخب خود را به سمت رئیس دبیرخانه حزب منصوب کند، شغلی مهم که او را با سازوکارهای داخلی دفتر سیاسی آشنا میکند. در نهایت، شی حتی ممکن است این شخص را بهعنوان معاون رئیس کمیسیون مرکزی نظامی منصوب کند تا تجربهای در امور نظامی و قدرت حکومت داشته باشد. هدف احتمالا این است که جانشین در اواخر دهه۵۰ یا اوایل دهه۶۰ زندگی خود آماده تصدی این سمت باشد.
نکته قابلتوجه این است که هیچیک از اعضای فعلی کمیته دائمی هفتنفره دفتر سیاسی با این مشخصات مطابقت ندارند. لی چیانگ در سال ۲۰۲۷ در اواخر دهه۶۰ و در سال۲۰۳۲ در دهه۷۰ زندگی خود خواهد بود که بهطور قابلتوجهی مسنتر از رهبران اخیر حزب در زمان تصدی این سمت است. «کای چی» سمت حساس رئیس دبیرخانه حزب را بر عهده دارد که سنگ بنایی برای رسیدن به این سمت است، اما او تنها چند سال از شی جوانتر است. «دینگ شوئهشیانگ» در سال ۲۰۲۷، ۶۵ ساله خواهد بود که او را به گزینه محتملتری تبدیل میکند؛ اما او هرگز بر یک استان یا مرکز شهری حکومت نکرده است که احتمالا پیشنیازی برای اطمینان از شایسته بودن جانشین است. سه مرد باقیمانده - «لی شی»، «وانگ هونینگ» و «ژائو لجی» - نیز برای رقابت احتمالی بسیار پیر هستند.
دفتر سیاسی بزرگتر، نامزدهای بیشتری را ارائه میدهد؛ اما هر کدام با یک ستاره بزرگ در کنار نام خود ظاهر میشوند. «چن جینینگ» دبیر حزبی شانگهای است، شغلی که هم شی و هم جیانگ در آن مشغول به کار بودند و در ۶۱سالگی، یکی از جوانترین اعضای دفتر سیاسی است. اما «چن» عضو کنونی کمیته دائمی نیست و شی احتمالا میخواهد چند سال قبل از تصدی این سمت، او را ارتقا دهد تا بتواند فوتوفن کار را یاد بگیرد. زمانی که چن آماده شود، از جیانگ، هو و شی در زمان تصدی سمت، مسنتر خواهد بود. بهاحتمالزیاد، دنیای خارج در کنگره بعدی حزب که انتظار میرود در سال ۲۰۲۷ برگزار شود و معمولا زمانی است که حزب کمونیست چین تغییرات در کمیته دائمی دفتر سیاسی را اعلام میکند، از جانشینان بالقوه مطلع خواهد شد. اما با نگاهی به فهرست نامزدها، اگر شی انتخاب خود را با نگاهی به تحویل قدرت در سال۲۰۳۲ انجام دهد، باید یک وارث مسنتر از حد معمول تعیین کند یا باید با یک چهره کمتر شناختهشده اما غافلگیرکننده که فاقد شجرهنامه معمول است، برود.
یک وارث مسنتر به این معنی است که جانشین دستچینشده شی نمیتواند دیدگاه او را برای مدت طولانی پیش ببرد و این میتواند عدم قطعیت بیشتری را برای کشور ایجاد کند. شی میخواهد از مشکلی که شورویها در دهه آخر رژیم خود با آن مواجه بودند، جلوگیری کند. پس از مرگ لئونید برژنف، رهبر شوروی در سال۱۹۸۲، دو وارث مسن او هر دو تنها یکسال در قدرت ماندند و سپس خودشان درگذشتند. نتیجه، ارتقای میخائیل گورباچف بود که بر سقوط رژیم نظارت داشت. شی اغلب از سقوط اتحاد جماهیر شوروی صحبت میکند و میخواهد از ابتلای چین به سرنوشت مشابه جلوگیری کند.
اما یک انتخاب غافلگیرکننده نیز خطرناک خواهد بود؛ زیرا به معنای کنار گذاشتن همه اعضای فعلی دفتر سیاسی ۲۴نفره خواهد بود. بهعبارتدیگر، یک نسل کامل از سیاستمداران شانس رهبری را از دست خواهند داد و جاهطلبیهای ناکام آنها میتواند سیاست چین را برای سالهای آینده شکل دهد. چنین تنش داخلی میتواند فرصتی را برای یک سیاستمدار ایجاد کند تا از دل جناحها بیرون بیاید؛ حال یا با یک برنامه اصلاحی، همانطور که دنگ در سال ۱۹۷۸ انجام داد، یا با یک برنامه محافظهکارانهتر و ملیگرایانهتر از شی.
سیاستگذاران آمریکایی باید خطرات ذاتی چالش جانشینی آینده چین را درک کنند، اما باید از وسوسه سوءاستفاده از آن برای منافع ژئوپلیتیک نیز اجتناب کنند. تلاش برای مداخله در روند جانشینی، اصول حاکمیت را نقض میکند و میتواند تنشهای سیاسی داخلی را به شیوههایی که بازیگران خارجی نمیتوانند پیشبینی کنند، افزایش دهد. سخنرانیهای داخلی نشان میدهد که رهبری، از جمله خود شی، هنوز جنبش اعتراضی دانشجویی سال ۱۹۸۹ را توطئهای از سوی «نیروهای متخاصم غربی» برای سرنگونی حزب میداند و این بیاعتمادی همچنان بر روابط ایالاتمتحده و چین سایه افکنده است. در گذشته، حزب کمونیست چین از طریق فرآیند جانشینی مسیر خود را اصلاح کرده است. درس امیدوارکنندهای برای سالهای آینده در گذار از سوسیالیسم رادیکال مائو به سیاست عملگرایانهتر اصلاحات و گشایش دنگ وجود دارد. دنگ جمله معروفی دارد: «اگر اصلاحات نکنیم، حزب به بنبست میخورد.» جانشین شی جینپینگ نیز ممکن است به همین نتیجه برسد.
* دانشیار علوم سیاسی در دانشگاه ییل
** استادیار گروه علوم سیاسی در دانشگاه براون