بازتعریفی در نظم اقتصاد

اما سوال اصلی در این نکته نهفته است که آیا بریکس میتواند بهعنوان یک جایگزین مناسب برای نظمی که بر پایه تفکر امپریالیستی شکل گرفته است و تحت کنترل و قدرت امپریالیستهاست، باشد؟ برای پاسخ دادن به این سوال کلی باید توجه را به توانایی بریکس در اجتناب از دوباره احیا شدن الگوهای سنتی مبتنی بر سازمانهای بینالمللی و همچنین توانایی در ایجاد سازوکارهایی که منتهی به تقویت اقتصادهای ملی، احترام متقابل در تجارت بین کشورهای عضو و مهمترین نکته یعنی توانایی در حذف کامل وابستگی کشورهای عضو به ارزهای جهانروا یعنی دلار، یورو، پوند و...، داشت. در این نوشتار کوتاه سعی بر این است که نشان داده شود بریکس در صورتی میتواند به چندقطبیسازی جهان منجر شود که اعضای اصلی، بهخصوص آنهایی که قدرت اقتصادی و نظامی بالایی دارند، به دنبال ساختن ساختارهایی که منجر به سلطهگرایی شود، نباشند و به جای مدلی که امروز در دنیا پیادهسازی شده است، بر توانمندسازی متقابل، احترام متقابل و تجارت عادلانه تاکید کنند.
پس میتوان از نکتههای ارائهشده در سطرهای بالا این مفهوم را متوجه شد که یکی از مهمترین چالشهایی که گروه بریکس با آن مواجه است این است که باید متفاوت با سازمانها یا گروههایی عمل کند که امروز تحت نفوذ یک یا چند قدرت اقتصادی بزرگ عمل میکنند. به عنوان مثال، مدل سلطهای که اقتصاد غربی معرفی کرده است مبتنی است بر تفکرات امپریالیستی که در آن سازمانها یا نهادهایی وجود دارند مانند صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی که شرایطی را به کشورهای درحالتوسعه یا کمترتوسعهیافته تحمیل میکنند، بهطوریکه مانع از استقلال اقتصاد در سطح ملی کشورها میشود.
این یک مثال است که کشورهای عضو بریکس میتوانند از آن درس بگیرند و از آن بهطور کلی به عنوان یک اصل دوری کنند. به عبارت دیگر میتوان اینطور بیان کرد که گروه بریکس بهجای تحمیل کردن سیاستهای یکجانبهگرایانه، نسخهپیچی در خدمت و سیاستهایی که منجر به منفعت اعضای قدرتمند اقتصادی و نظامی میشود، و توجه نداشتن به شرایط اقتصادی و اجتماعی داخلی یک یا چند کشور عضو، باید تقویت اقتصاد ملی اعضا را در نظر بگیرد، اما این کار بهطور اصولی باید در عمل و نه شعار انجام گیرد. برای رسیدن به اهداف موردنظر و مبتنی بر احترام متقابل، احترام به ظرفیت داخلی کشورها و مداخله نکردن در سیاستهای داخلی یکی از مهمترین اصولی خواهد بود که بریکس باید در اصول کاری و همکاریهای بین اعضا و سازمانهای احتمالی بگنجاند.
در ادامه این نوشتار، اینطور میتوان بیان کرد که برای تقویت اقتصادهای داخلی، هرکشور در حوزههایی توانایی این را دارد که به خودکفایی لازم برسد، مزیت نسبی در آن حوزهها دارد و به تقویت اقتصاد ملی بپردازد. این کشور در این راستا مازاد تولید را به واسطه مزیت نسبی که دارد، با کشوری که نیاز به محصول ارائهشده یا تولیدشده دارد و در عوض نیاز خود را از محصولات یا خدمات با مزیت نسبی کشور مقابل تامین میکند، به تجارت میپردازد. میتوان مثال را اینگونه مطرح کرد تا ایده زنجیره تامین در این مدل بهتر قابلتصور شود. برزیل از مزیت نسبی برخی از محصولات کشاورزی برخوردار است و چین، ایران یا روسیه در تولیدات صنعتی، منابع طبیعی و مشتقات منابع طبیعی از مزیتهای نسبی برخوردار هستند. این امر و نگاه به خودکفایی در جاهایی که مزیت نسبی وجود دارد یک چرخه سالم عرضه و تقاضا را به وجود میآورد و برخلاف مدلهایی که پیاده شده است باعث رقابت مخرب نمیشود. در عوض همکاریهای متقابل را افزایش میدهد که این همکاریها منجر به افزایش بهبود اقتصادهای ملی میشود.
در خلال این امر، موضوع مهم از این نوع همکاری پایبندی به احترام متقابل و برخورد منصفانه در تجارت در بین اعضای گروه بریکس است. در حالی که واقعیت این است که اغلب کشورها نمیتوانند به خودکفایی صددرصدی دست پیدا کنند اما هرکشوری مزیتهای نسبی یا تواناییهای خاص خود را با توجه به شرایط جغرافیایی، اقتصادی و اجتماعی دارد که باعث شکلگیری و رونق تجارت بین اعضای عضو میشود.
این نوع تجارت بهوجودآمده باید بدینگونه مطرح و طراحی شود که تراز کشورها در اثر انجام تجارت با یکدیگر تقریبا در حالت توازن باقی بماند و به این معنی است که یکی از طرفین نباید بیش از حد (بهعنوان مثال ۲۰درصد) کسری تجاری را در نتیجه تجارت دوطرفه با هر عضو تجربه کند. به این سبب، در اثر تجارت صورتگرفته و با ایجاد یک توازن اینچنینی بهطور طبیعی از ایجاد وابستگی کشورها بهطور یکطرفه جلوگیری میشود و این امکان را برای کشورها ایجاد میکند که استقلال اقتصادی را برای بلندمدت حفظ کنند، ثبات اقتصادی را به ارمغان بیاورند و به تبع آن ثبات اجتماعی برای برقراری سیاستهای بخش عمومی حاصل شود و منافع بهوجودآمده تجارت برای همه اعضا بهطور عادلانه حاصل شود.
مسلما، برای رسیدن به این هدف سازوکارهای اجرایی و روشهای عملی بر مبنای شفافیت و نظارتهای دوجانبه در نظر گرفته میشود؛ بهطوریکه در این مسیر ابزارهای دیپلماتیک و اقتصادی قابل استفاده خواهند بود تا از بروز ناترازیهای احتمالی و به وجود آمدن وضعیتی که منجر به دیکته شدن سیاستهای خارجی در اقتصاد ملی گردد جلوگیری شود. با تقویت اقتصادهای ملی بر مبنای احترام متقابل در تجارت، نظامی چندقطبی برقرار میشود که باعث دوری از وضعیتی میگردد که متاسفانه امروز کشورهای جنوب جهان (کشورهای درحالتوسعه یا کمترتوسعهیافته) با آن مواجه هستند.
همچنین، در رابطه با تجارت مساله مبادله پولی مطرح میشود. یکی از مشکلاتی که کشورهای جنوب جهان با آن مواجه هستند وابستگی آنها به ارزهای جهانروا (دلار، یورو، پوند و...) بهخصوص دلار آمریکاست. این گروه، برای مواجه نشدن با مشکلی که دلار در تجارت جهان ایجاد کرده است باید اجتناب کند از استفاده از ارزهای اعضای خود، بهخصوص اعضایی که قدرت اقتصادی بالاتری دارند. بلکه ارزی باید استفاده شود که در کنترل هیچ کشوری نباشد، تغییرناپذیر باشد، ماهیت متمرکز نداشته باشد (غیرمتمرکز باشد) و ارزشمند باشد؛ بهطوریکه نقدینگیاش بهواسطه قدرت سیاسی نباشد.
از نکات ارائهشده میتوان متوجه شد تنها ارزی که این مشخصات را دارد بیتکوین است. بیتکوین میتواند بهطور مستقیم وسیله مبادله قرار گیرد یا اینکه ارزی مشترک که پشتوانه بیتکوین دارد ایجاد شود و در چرخه تجارت بین اعضای بریکس مورد استفاده قرار گیرد. بدینگونه، کشورهای عضو از وابستگی به امپریالیستها و کشورهایی که میتوانند در آینده جایگزین امپریالیستها شوند (یعنی روسیه، چین و حتی هند یا برزیل) جلوگیری کنند. بیتکوین باعث بهبود تجارت و شفافیت بین اعضا میشود و همچنین خاصیت ذخیره ارزشی که دارد، باعث میشود که اقتصادهای ملی تقویت شوند، کشورهای درحالتوسعه و کمترتوسعهیافته را از وابستگی به هر قدرت اقتصادی و سیاسی نجات خواهد داد و همچنین از هرگونه احتمال به وجود آمدن نظامی جهانی مانند نظام امروزی بر پایه دیدگاههای امپریالیستی تک یا دوقطبی جلوگیری میکند.
ولی نباید فراموش کرد که توفیق این الگو به چند عامل گوناگون گره خورده است؛ از جمله توانایی و خواست اعضای بریکس برای جلوگیری از افتادن در دامهایی که به خلق ساختاری مانند وضعیت کنونی منجر میشود. همینطور، این نکته از اهمیت بالایی برخوردار است که اگر اعضای بریکس، بهخصوص اعضایی که قدرت اقتصادی و نظامی بالایی دارند (مانند چین و روسیه)، به جای دنبال کردن سیستمی که در بالا توضیح داده شد،
در پی تسلط یافتن بر اعضا باشند، چه از نظر فشار آوردن بهواسطه نسخهپیچی در سیاستهای داخلی و چه از نظر فشارهایی به واسطه سیستم مالی، خطر بازتولید همان ساختارهای سلطهگر افزایش مییابد. پس، گروه بریکس باید سناریوهای ممکن را که بر اصول شفافیت استوار خواهد بود و تصمیمگیری جمعی را به همراه خواهد آورد و تضمینهایی را در جهت احترام به استقلال کشورها به واسطه مکانیسمهایی شفاف در تجارت محقق میکند، ارائه دهد. بدون شک ایجاد یک نهاد جدید مستقل نیاز است تا نظارت و اجرای سیاستهایی را بررسی و کنترل کند که منتهی به اصل احترام به استقلال اقتصادی و سیاسی کشورها در موضوع سیاستهای داخلی و تجارت خارجی کشورهای عضو شود. بدینگونه، ارائه مکانیسم مالی مستقل که مبتنی بر بیتکوین است باید از اصول اولیه بریکس باشد (نه معرفی ارزی از طرف گروهی خاص که بر آن نفوذ دارند و سیاستهای موردنظرشان را از طریق آن اعمال کنند) تا این اطمینان را به کشورهای جنوب جهان دهد که دیگر دنیا، به دنیای تک یا دوقطبی تبدیل نخواهد شد.
در آخر، این امر صرفا با بازتعریف قواعد اقتصادی امروز میسر خواهد بود. تمرکز اصلی بر توانمندسازی اقتصادهای ملی، گسترش تجارت عادلانه به جای رقابت مخرب و همچنین استفاده از ابزار بیتکوین که نه صرفا منجر به تجارت عادلانه خارج از سیاستهای مالی کشورهای قدرتمند میشود بلکه منجر به افزایش استقلال مالی کشورها میشود. به این صورت امیدی در جهان در جهت ایجاد نظمی عادلانه بر پایه توازن شروع خواهد شد که در آن قدرت کشورها باعث انحصار و استبداد بینالمللی نخواهد شد.
* پژوهشگر توسعه سازمان ملل