گروکشی‌نفتی‌قدرت‌ها

در طول تاریخ معاصر، نفت هیچ‌گاه صرفا منبعی برای تامین انرژی نبوده، بلکه همواره نقشی کلیدی در تعیین سرنوشت کشورها و اتحادهای بین‌المللی ایفا کرده است. از تحریم نفتی دهه ۱۹۷۰ میلادی و شوک قیمت‌ها تا جنگ خلیج فارس و بحران‌های اخیر خاورمیانه، نفت بارها به ابزار گروکشی قدرت‌ها بدل شده است.  امروز نیز همین داستان در قالبی جدید تکرار می‌شود: نه در خلیج فارس یا تنگه هرمز، بلکه در قلب اروپا و در سایه جنگ اوکراین. آغاز هفته جاری بازار جهانی انرژی با ثباتی شکننده همراه بود؛ ثباتی که بیش از آنکه آرامش را بازتاب دهد، نشان از انتظار و تردید دارد.

 نگاه‌ها دیگر به تالارهای بورس و منحنی‌های عرضه و تقاضا دوخته نشده، بلکه به واشنگتن معطوف است؛ جایی که قرار است سران آمریکا، اروپا و ناتو دور یک میز بنشینند و درباره جنگی تصمیم بگیرند که آینده امنیت انرژی جهان را تحت‌تاثیر قرار خواهد داد.

قیمت‌ها؛ آرامش پیش از توفان؟

بر اساس آخرین گزارش‌ تارنمای tradingeconomics.com و تا لحظه تنظیم این خبر، نفت برنت در محدوده ۶۵ دلار و ۸۷ سنت معامله شد و نفت خام آمریکا نیز در سطح ۶۲ دلار و ۸۹ سنت ایستاد. این اعداد در ظاهر نشانه‌ای از ثبات هستند، اما آنچه اهمیت دارد، لایه‌های پنهان این ثبات است. بازار امروز بیش از آنکه به داده‌های واقعی عرضه و تقاضا واکنش نشان دهد، به سیگنال‌های سیاسی وابسته شده است.

سرمایه‌گذاران می‌دانند که یک توافق صلح میان مسکو و کی‌یف می‌تواند موازنه بازار را به‌کلی تغییر دهد. اگر مسیر بازگشت نفت و گاز روسیه به اروپا باز شود، قیمت‌ها احتمالا با فشار کاهشی تازه‌ای مواجه خواهند شد. بنابراین آرامش کنونی را می‌توان نوعی «سکوت پیش از توفان» دانست؛ توفانی که در صورت توافق یا شکست مذاکرات، دیر یا زود به بازار خواهد رسید.

چرخش موضع واشنگتن

یکی از تحولات کلیدی هفته گذشته، تغییر لحن محسوس دونالد ترامپ در قبال روسیه بود. رئیس‌جمهور آمریکا که در ماه‌های گذشته بر ضرورت اعمال تحریم‌های شدید علیه خریداران نفت روسیه تاکید داشت، این بار از عجله نداشتن برای مجازات کشورهایی مانند چین و هند سخن گفت. دیدار او با ولادیمیر پوتین در آلاسکا نیز نشانه‌ای آشکار از این چرخش بود؛ دیداری که به جای تمرکز بر آتش‌بس فوری، حول ایده «توافق صلح پیش از توقف درگیری‌ها» شکل گرفت. این تغییر لحن، پیام روشنی برای بازار داشت: واشنگتن آماده است نفت را به بخشی از معامله بزرگ‌تر خود با مسکو تبدیل کند.

از این منظر، نفت دیگر تنها کالایی اقتصادی نیست، بلکه یک ابزار دیپلماتیک در چانه‌زنی میان قدرت‌ها محسوب می‌شود. اروپا بیش از هر قاره دیگری هزینه‌های جنگ اوکراین را با بحران انرژی پرداخته است. زمستان‌های سرد، افزایش شدید بهای گاز، تعطیلی صنایع انرژی‌بر و فشار اجتماعی بر دولت‌ها بخشی از پیامدهایی است که شهروندان اروپایی در دو سال اخیر تجربه کرده‌اند.

اکنون رهبران اروپا بیش از هر زمان دیگری به پایان جنگ و بازگشت جریان انرژی روسیه امیدوارند. اما همین امید، هراسی قدیمی را نیز زنده می‌کند: بازگشت به همان وابستگی که پیش از جنگ بارها از آن آسیب دیده بودند. بروکسل خوب می‌داند که اگر جریان انرژی روسیه دوباره برقرار شود، هرچند هزینه‌ها کاهش می‌یابد، اما وابستگی ساختاری اروپا به منابع کرملین نیز احیا خواهد شد. به بیان دیگر، اروپا در موقعیتی پارادوکسیکال قرار گرفته است؛ از یک سو مشتاق صلح برای آرام کردن اقتصاد است و از سوی دیگر بیم آن دارد که صلح، زنجیرهای وابستگی پیشین را دوباره به پایش ببندد.

هند و چین؛ شرکای ناخوانده مسکو

در این میان، نقش دو قدرت آسیایی) چین و هند (در تحولات بازار بیش از هر زمان دیگری برجسته شده است. چین به‌عنوان بزرگ‌ترین واردکننده نفت جهان، بیشترین خرید را از روسیه انجام می‌دهد و به موتور اصلی صادرات نفت مسکو بدل شده است. هند نیز با واردات نفت ارزان روسیه و صادرات فرآورده‌های پالایشی به سایر کشورها، عملا به کارگزار غیررسمی انرژی روسیه در بازار جهانی تبدیل شده است.

مشاور تجاری کاخ سفید حتی هند را «اتاق پایاپای جهانی نفت روسیه» نامید تا نشان دهد چگونه دهلی‌نو توانسته است تحریم‌های غرب را دور بزند و هم‌زمان برای خود سود اقتصادی و برای مسکو درآمد دلاری فراهم کند. این نقش‌آفرینی دو کشور آسیایی نه‌تنها تحریم‌های غرب را کم‌اثر کرده بلکه جایگاه ژئوپلیتیک آنها را در معادلات انرژی ارتقا داده است.

در کنار این بازیگران، اوپک‌پلاس نیز نقشی اساسی در شکل‌دهی بازار ایفا می‌کند. افزایش عرضه از سوی این ائتلاف، در شرایطی که تقاضا تحت‌تاثیر سیاست‌های تجاری ترامپ و نگرانی‌های اقتصادی کاهش یافته، بر فشار نزولی قیمت‌ها افزوده است. به عبارت دیگر، حتی اگر مذاکرات واشنگتن به نتیجه نرسد، بازار همچنان با مازاد عرضه و ضعف تقاضا دست‌وپنجه نرم خواهد کرد.

از همین روست که بسیاری از تحلیلگران می‌گویند آنچه امروز بازار را تعیین می‌کند، نه یک عامل منفرد، بلکه برهم‌کنش مجموعه‌ای از متغیرهای سیاسی، اقتصادی و ژئوپلیتیک است که هر کدام می‌توانند مسیر آینده نفت را تغییر دهند.

صلح؛ شمشیری دولبه برای بازار انرژی

صلح احتمالی میان روسیه و اوکراین برای بازار نفت مانند شمشیری دولبه است. از یک سو، پایان جنگ می‌تواند به معنای بازگشت بخشی از صادرات انرژی روسیه به اروپا باشد و فشار قیمتی بر مصرف‌کنندگان را کاهش دهد. از سوی دیگر، همین بازگشت عرضه به بازاری که هم‌اکنون نیز با مازاد نسبی روبه‌رو است، می‌تواند موج تازه‌ای از کاهش قیمت‌ها را رقم بزند.

اولی‌هانسن، رئیس استراتژی کالا در بانک سرمایه‌گذاری و کارگزاری دانمارکی ساکسو بانک، در همین زمینه هشدار داده که بازار هنوز «سود صلح» را در قیمت‌ها لحاظ نکرده و اگر توافقی شکل بگیرد، نفت احتمالا با افت بیشتری روبه‌رو خواهد شد. به بیان دیگر، صلح اگرچه از نظر انسانی و سیاسی دستاورد بزرگی محسوب می‌شود، اما برای تولیدکنندگان نفت لزوما خبری خوش نیست.

در این میان نباید نقش بازارهای مالی و سیاست‌های پولی آمریکا را نادیده گرفت. نشست سالانه جکسون هول، گردهمایی سالانه سیاستگذاران اقتصادی و بانکداران مرکزی جهان و سخنان جروم پاول، رئیس فدرال‌رزرو، برای معامله‌گران نفت اهمیتی دوچندان دارد. کاهش احتمالی نرخ بهره می‌تواند سرمایه‌ها را به سمت دارایی‌های پرریسک سوق دهد و به نوسان‌گیری در بازار نفت شدت ببخشد. 

این بدان معناست که نفت امروز نه‌تنها گروگان دیپلماسی خارجی، بلکه اسیر سیاست‌های پولی نیز هست. ترکیب این دو عامل نشان می‌دهد بازار انرژی در وضعیتی بی‌سابقه از پیچیدگی و عدم قطعیت قرار دارد. آنچه این روزها بر سر بازار نفت سایه انداخته، چیزی فراتر از عرضه و تقاضا یا تصمیمات اوپک است. نفت اکنون به ابزاری برای گروکشی قدرت‌ها تبدیل شده؛ گروکشی‌ای که در آن صلح، جنگ، تعرفه‌های تجاری، تحریم‌های نفتی، سیاست‌های پولی و رقابت میان قدرت‌های جهانی به هم گره خورده‌اند. واشنگتن امروز صحنه اصلی این گروکشی است؛ صحنه‌ای که در آن به‌جای شلیک توپ و تانک، تصمیمات سیاسی و اقتصادی مسیر آینده بازار را تعیین می‌کنند.

اگر توافقی حاصل شود، اروپا نفسی تازه خواهد کشید اما با ترس از بازگشت وابستگی گذشته. اگر توافقی شکل نگیرد، بازار همچنان با ابهام، فشار عرضه و بازیگری قدرت‌های آسیایی دست‌به‌گریبان خواهد بود. در هر دو حالت، یک نکته قطعی است: نفت دیگر صرفا کالایی اقتصادی نیست، بلکه به عنصری ژئوپلیتیک بدل شده که می‌تواند سرنوشت ملت‌ها و اتحادها را تغییر دهد.