سیاستبازی اتحادیه اروپا در پوشش توافق انرژی با آمریکا؛
تعهد پرداخت هزینه جنگ سرد انرژی

این توافق همچنین شامل سرمایهگذاری ۶۰۰میلیارد دلاری اروپا در اقتصاد ایالاتمتحده و پذیرش تعرفه ۱۵ درصدی بر بخش عمده صادرات اتحادیه به آمریکا است. توافق مذکور از سوی طرفین بهعنوان راهی برای تقویت تولید صنعتی آمریکا و کاهش وابستگی اروپا به انرژی روسیه معرفیشده است. منتقدان اما آن را بیش از هر چیز یک ابزار ژئوپلیتیک و نمایش سیاسی میدانند که اهداف واقعی آن در حوزه انرژی، اقلیم و اقتصاد محل تردید است.
در این میان، این پرسشهای کلیدی همچنان مطرح است و سیاستبازان اتحادیه اروپا نیز هنوز برای آنها پاسخ جدی ارائه نکردهاند: چه سازوکارهایی برای اطمینان از تحقق اهداف این خرید انرژی وجود دارد؟ اتحادیه اروپا چگونه میتواند تعهدات خرید انرژی خود را با اهداف اقلیمی «توافق سبز» هماهنگ کند؟ آیا این توافق تلاشهای اتحادیه اروپا برای متنوعسازی منابع و دستیابی به استقلال انرژی را تضعیف میکند؟ پیامدهای بلندمدت افزایش وابستگی به انرژی آمریکا برای امنیت و سیاست خارجی اتحادیه چیست؟
ارقام بزرگ، ظرفیت محدود
بر اساس دادههای اداره اطلاعات انرژی آمریکا (EIA)، صادرات انرژی آمریکا به اروپا در سال ۲۰۲۴ تنها ۷۸میلیارد دلار بوده است. رساندن این رقم به ۲۵۰میلیارد دلار در سال ظرف سه سال، نیازمند افزایش بیش از سه برابری ظرفیت فعلی و نشاندهندۀ شکاف میان وعده و واقعیت است. این افزایش ارقام مستلزم ساخت پایانههای جدید مایعسازی LNG در آمریکا، توسعه پایانههای وارداتی در اروپا و گسترش ناوگان کشتیهای حمل LNG است؛ فرایندی که نیاز به زیرساخت عظیم و معمولا بین ۳ تا ۵ سال زمان و سرمایهگذاری چند دهمیلیارد دلاری نیاز دارد.
رشد ۷ درصدی سهام شرکتهای آمریکایی چون Cheniere Energy، Venture Global و Next Decade پس از اعلام توافق، بیشتر بازتاب هیجان بازار بود تا واقعیت و تضمین عملیاتی شدن اهداف. شرکت Cheniere Energy بزرگترین صادرکننده LNG در ایالاتمتحده است و Venture Global و Next Decade شرکتهای نوظهوری محسوب میشوند که درحالتوسعه پروژههای LNG خود هستند. این سه شرکت بهعنوان بازیگران کلیدی در صنعت LNG در حال رقابت و همکاری هستند.
تناقض با توافق سبز اروپا
تعهد اتحادیه اروپا به خرید انبوه سوختهای فسیلی، در تضاد مستقیم با توافق سبز اروپا (European Green Deal) قرار دارد؛ سندی که هدف آن حذف تدریجی سوختهای فسیلی و توسعه انرژیهای تجدیدپذیر است. چنین مسیری، عملا میتواند روند گذار انرژی اروپا را کند یا متوقف کند و هزینههای اقلیمی و زیستمحیطی سنگینی ایجاد کند.
وابستگی جدید بهجای استقلال انرژی
بسیاری از کارشناسان هشدار میدهند که این توافق خطر وابستگی بلندمدت اروپا به انرژی آمریکا و قفل شدن به انرژی این کشور را در پی دارد؛ وابستگیای که میتواند خودمختاری راهبردی اروپا را تضعیف کند. با توجه به نوسان بالای قیمت LNG در بازار آزاد و وابستگی آن به تصمیمات سیاسی واشنگتن، امنیت عرضه اروپا در آینده بیشازپیش به تحولات داخلی آمریکا گره خواهد خورد.
برخی تحلیلگران معتقدند که این توافق بیش از آنکه یک همکاری اقتصادی واقعی باشد، اقدامی برای رضایت دادن به دولت آمریکا و تقویت موقعیت سیاسی آن در صحنه بینالملل است. این توافق یک معاهده رسمی نیست و بنابراین کشورهای عضو اتحادیه اروپا از نظر حقوقی ملزم به اجرای تعهدات خرید انرژی نیستند. این امر احتمال اجرایی نشدن اهداف اعلامشده را افزایش میدهد.
پیامدهای بازار جهانی انرژی
این توافق میتواند رقابت صادراتی آمریکا با قطر، استرالیا و صادرکنندگان آفریقایی LNG را افزایش داده و با تشدید بلوکبندی انرژی، بازار انرژی جهان را بهطور فزایندهای به دو بلوک شرق (روسیه، چین، ایران) و غرب (آمریکا، اتحادیه اروپا، متحدان آسیایی) تقسیم کند. تکیه بیشتر اروپا بر LNG آمریکا که قیمت آن تابع بازار آزاد است، نوسانات قیمتی را افزایش خواهد داد.
ترامپ از سال ۲۰۱۸ راهبرد «برتری انرژی آمریکا» پیگیری کرده تا صادرات انرژی را به اهرم نفوذ سیاسی و اقتصادی تبدیل کند. این توافق بخشی از روند «کاهش ریسک» (De-risking) و استراتژی کاهش وابستگی اروپا به روسیه پس از بحران اوکراین است و میتواند سهم روسیه در بازار اروپا را بهشدت کاهش دهد. دیمیتری مدودف؛ معاون رئیس شورای امنیت روسیه، این توافق را اقدامی «ضد روسی» و تلاشی برای حذف نفت و گاز روسیه از بازار اروپا خوانده است.
او هشدار داده که چنین رویکردی نهتنها مانع صادرات روسیه میشود؛ بلکه هزینههای سنگینتری بر دوش شهروندان اروپایی میگذارد. این موضعگیری بازتابی از نگرانی کرملین نسبت به «بازآرایی ژئوپلیتیک بازار انرژی جهانی» است. توافق ۷۵۰میلیارد دلاری انرژی میان اتحادیه اروپا و آمریکا، با وجود ادعای تقویت روابط دو سوی آتلانتیک، بیش از هر چیز یک ابزار راهبردی در جنگ سرد انرژی است.
واشنگتن از آن برای گسترش نفوذ جهانی خود بهره میبرد، مسکو آن را تهدیدی مستقیم میبیند و اروپا، در عمل، هزینه مالی و اقلیمی این تقابل ژئوپلیتیک را خواهد پرداخت. حتی در صورت عدم تحقق کامل اهداف، همین روند میتواند توازن قدرت در بازار جهانی انرژی را بهطور اساسی تغییر دهد.