قدرت پنهان خطاهای ذهنی

در نتیجه، به‌درستی اطلاعات را پردازش می‌کنند و همواره گزینه‌ای را برمی‌گزینند که بیشترین سود خالص را برایشان به همراه دارد. این رویکرد، با وجود سادگی، چنان قدرت تبیینی داشت که به ستون فقرات تحلیل‌های اقتصادی و سیاستگذاری عمومی بدل شد.

با گسترش پژوهش‌های تجربی در روان‌شناسی و اقتصاد رفتاری‌و آزمایشگاهی شواهدی انکارناپذیر پدیدار شد که نشان می‌داد انسان‌ها در شرایط واقعی، اغلب به‌گونه‌ای نظام‌مند از مدل‌های عقلانیت اقتصادی فاصله می‌گیرند. یکی از نمونه‌های کلاسیک، شواهد ناسازگار با «اصل استقلال ترجیحات» است. این اصل می‌گوید اگر فردی فسنجان را به قیمه ترجیح دهد، افزودن یک غذای دیگر به منو (مثلا کباب) نباید باعث تغییر ترجیح فسنجان به قیمه شود.

با وجود این، سال‌ها طول کشید تا این شواهد رفتاری جدی گرفته شوند. یکی از دلایل اصلی این تاخیر، مقاومت در برابر رها کردن چارچوب ساده اما قدرتمند عقلانیت اقتصادی بود. برخی اقتصاددانان با تکیه بر تعصبات نظری، اعتبار این یافته‌ها را زیر سوال می‌بردند؛ برخی دیگر معتقد بودند که در بلندمدت، یادگیری و سازوکارهای بازار، این انحراف‌ها را تعدیل می‌کنند. آنچه این مناقشه را پیچیده‌تر و جذاب‌تر می‌کند، موضع چهره‌های برجسته‌ای چون لئونارد جیمی سَوِج است.

سَوِج که خود از بنیان‌گذاران نظریۀ انتخاب عقلانی به‌شمار می‌رفت، در مواجهه با تناقض‌هایی مانند آزمایش‌های آلِه که نقض استقلال ترجیحات در تصمیمات ریسکی را نشان می‌دهد، به نتایجی رسید که با اصول نظری خود در تعارض بود. او پس از محاسبه مطلوبیت مورد انتظار، به‌صراحت اعتراف کرد که در ارزیابی اولیه‌اش دچار اشتباه شده است.

اما اگر این رفتارها واقعا «اشتباه» هستند، چرا انسان‌ها همچنان مرتکب آنها می‌شوند؟ چرا فرآیند تکامل و انتخاب طبیعی، که عملکرد موجودات زنده را همواره بهینه کرده، این رفتارهای اشتباه را حذف نکرده است؟ لیونل پیچ، استاد دانشگاه کویینزلند استرالیا، در کتاب ناعقلانیِ بهینه به این پرسش بنیادین می‌پردازد که چرا انسان تا این اندازه سوگیری دارد.

او استدلال می‌کند که بسیاری از آنچه به‌عنوان انحراف از عقلانیت شناخته می‌شود، لزوما خطا نیست. در بسیاری موارد، این رفتارها ویژگی‌هایی تطبیقی و کارآمد از مغز انسان‌اند که در پاسخ به محیط‌های پیچیده، نامطمئن و پرنوسانی که نیاکان ما در آنها زندگی می‌کردند، شکل گرفته‌اند. در آن شرایط، نه اطلاعات کامل در دسترس بود و نه زمان و منابع کافی برای پردازش دقیق آنها وجود داشت.

گاه داشتن باورهایی مفید، مهم‌تر از داشتن باورهایی دقیق بود. از این رو، بسیاری از راهبردهایی که امروز به‌عنوان «سوگیری» یا «خطا» شناخته می‌شوند، در آن زمان می‌توانستند مزیت بقا و تصمیم‌گیری فراهم کنند. به بیان دیگر، آنچه در نگاه نخست «غیرعقلانی» به نظر می‌رسد، ممکن است در چارچوبی گسترده‌تر نه‌تنها منطقی، بلکه بهینه باشد.

 مثلا شواهد بسیاری نشان می‌دهند که افراد در تصمیم‌گیری‌هایی که می‌تواند در حال حاضر سودی داشته باشد نسبت به تصمیم‌هایی که سودشان در آینده نصیبشان می‌شود، بی‌صبرانه‌تر عمل می‌کنند. این پدیده که به «سوگیری حال‌نگر» معروف است، از دیدگاه عقلانیت کلاسیک و نرخ تنریلِ ثابت، ناکارآمد است. اما در دنیایی که آینده نامطمئن و بقا تضمین‌شده نیست، ترجیح ناسازگارِ حال به آینده ممکن است کاملا منطقی و تطبیقی باشد.

لیونل پیج در کتاب ناعقلانیِ بهینه دیدگاهی متفاوت درباره نقش هیجان‌ها در تصمیم‌گیری ارائه می‌دهد. از نظر او، هیجان‌ها نه‌تنها مانعی برای عقلانیت نیستند، بلکه در بسیاری از موقعیت‌ها به‌مثابۀ ابزاری کارآمد، رفتار ما را به‌شیوه‌ای سازگار با اهداف‌مان پیش می‌برند.

برای مثال، حسِ پشیمانی می‌تواند نقشی بازدارنده در برابر تصمیم‌های پرریسک و ناپایدار ایفا کند، یا خشم، در موقعیت‌های مذاکره، اگر به‌درستی ابراز شود، ممکن است به افزایش قدرت چانه‌زنی منجر شود. از این منظر، هیجان‌ها سازوکارهایی تکاملی‌اند که ما را در شرایط پیچیده و نامطمئن، به تصمیم‌هایی سریع‌تر و در بسیاری موارد کارآمدتر سوق می‌دهند.

یکی از ایده‌های کلیدی کتاب ناعقلانی بهینه این است که در شرایط رقابت یا مذاکره، داشتن باورهایی مفید (حتی اگر کاملا دقیق نباشند) می‌تواند به نفع فرد تمام شود. این باورها ممکن است باعث افزایش اعتمادبه‌نفس، انگیزه یا استقامت فرد شوند و در نهایت به نتایج بهتری بینجامند. به‌بیان دیگر، مغز انسان ممکن است در طول فرآیند تکامل به‌گونه‌ای شکل گرفته باشد که در برخی موقعیت‌ها، کارکرد عملی باورها را بر دقت مطلق آنها ترجیح دهد. 

لیونل پیج حتی فراتر می‌رود و استدلال می‌کند که منطق بسیاری از تصمیم‌های کلان، از جمله پیگیری برنامه‌های تسلیحاتی توسط کشورها، می‌تواند در همین چارچوب تحلیل شود. کشورها ممکن است به دلایل راهبردی، باورهایی را حفظ یا ترویج کنند که لزوما منطبق با واقعیت نیستند، اما از نظر عملکردی مفیدند؛ مثلا در راستای بازدارندگی، نمایش قدرت یا افزایش توان چانه‌زنی در سطح بین‌المللی.

کتاب ناعقلانیِ بهینه همچنین به نکته‌ای مهم اشاره می‌کند. افراد ممکن است نسبت به خواسته‌ها و نیازهای خود آگاه باشند، اما در تعیین بهترین مسیر برای دستیابی به آنها دچار تردید یا سردرگمی شوند.

این وضعیت به‌ویژه زمانی بروز می‌کند که فرد با انتخاب‌هایی پیچیده، چندبعدی و بلندمدت مواجه باشد؛ مانند انتخاب رشته تحصیلی، مسیر شغلی یا شریک زندگی. در چنین شرایطی، رفتارهایی که در ظاهر ناسازگار یا بی‌ثبات به نظر می‌رسند، بازتابی هستند از فرآیند آزمون‌وخطا و جست‌وجوی راه‌حل بهینه؛ تلاشی طبیعی برای سازگاری با پیچیدگی‌ها، نااطمینانی‌ها و محدودیت‌های دنیای واقعی.

پیچ همچنین اشاره می‌کند که وابستگی تصمیم‌ها به نقطۀ مرجع نه‌تنها یک سوگیری نیست، بلکه احتمالا مکانیسمی تکاملی برای بهینه‌سازی سیستم پاداش مغز است. این مکانیسم باعث می‌شود انسان نسبت به تغییرات وضعیت خود حساس‌تر باشد تا نسبت به وضعیت مطلق. از منظر بقا، دانستن اینکه وضعیت بهتر یا بدتر شده است، اهمیت بیشتری دارد تا دانستن اینکه وضعیت فعلی چقدر «خوب» است. از این رو، چنین حساسیتی نسبت به تغییر می‌تواند مزیت‌های مهمی به همراه داشته باشد.

دانستن اینکه شرایط در حال بهبود یا وخامت است، برای واکنش سریع و سازگار شدن با محیط اهمیت بیشتری دارد تا ارزیابی کلی از «خوب» یا «بد» بودن وضعیت فعلی. شاید همین ویژگی به انسان‌ها کمک کرده تا در مواجهه با نابرابری‌های فزاینده جهانی، احساس امید و انگیزه برای پیشرفت را حفظ کنند؛ چرا که حتی تغییرات نسبی مثبت می‌توانند حس پیشرفت و رضایت را ایجاد کنند، حتی اگر وضعیت مطلق چندان مطلوب نباشد.

کتاب ناعقلانی بهینه ما را دعوت می‌کند تا نگاهمان را به رفتارهای به‌ظاهر ناعقلانی تغییر دهیم. به‌جای آن‌که این رفتارها را صرفا خطا یا نقص بدانیم، باید آنها را سازوکارهایی تکاملی دانست که به دلایل مشخصی شکل گرفته‌اند و در بسیاری از شرایط واقعی، کارآمد و حتی بهینه عمل می‌کنند. چنین رویکردی نه تنها فهم ما از رفتار انسانی را غنی‌تر می‌کند، بلکه زمینه‌ساز طراحی سیاست‌ها و مداخلاتی موثرتر در حوزه‌هایی مانند اقتصاد، سلامت و آموزش خواهد بود. از دید مدل‌های نظری ریاضی‌محور، ناعقلانیت ممکن است انحراف از هنجار تلقی شود؛ اما در دنیای پیچیده و پر ابهام واقعی، ممکن است دقیقا همان چیزی باشد که ما را به بهترین نتایج می‌رساند.

تصمیم مترجم و ناشر برای انتشار رایگان نسخۀ الکترونیکی کتاب، که امکان دسترسی به این محتوای ارزشمند را برای طیف گسترده‌تری از خوانندگان فراهم می‌کند، شایستۀ تقدیر است.کتاب سرشار از مثال‌های همه فهم در تصمیم‌گیری فردی تحت ریسک، تصمیم‌های در طول زمان و تعامل‌های اجتماعی است. نویسنده تلاش خودش را کرده تا برای مخاطب عام بنویسد. ترجمه هم وفادار به لحن نویسنده است و زیر و بم آن را منعکس می‌کند. این کتاب برای مخاطبان علاقه‌مند به اقتصاد، روان‌شناسی، فلسفه و علوم شناختی، اثری خواندنی است.