چگونه مدیریت ریسک، ریسک را افزایش میدهد

نتیجه عکس خواهد داد. یعنی با تنظیم یک فرمول مشخص برای همه بانکها، دقیقا همان نقشی را بازی میکنید که سیستم را شکنندهتر میکند.آنها یک مدلی طراحی میکنند و درون مدل سادهشان، فرض میشود که هزار دارایی با بازده نرمال داریم و فقط کارکرد الگوریتمهای استاندارد برای سنجش نوسان را بررسی میکنند. بعد پنجسال داده تصادفی تولید و نوسان را محاسبه میکنند.
چون دادهها محدود است، برخی داراییها شانس این را دارند که نوسان کمتری نشان دهند و برخی نوسان بیشتری داشته باشند. اما در این جا یک مساله حساسیت بیشتری دارد، حدود ده دارایی ممکن است تحت ۸۰درصد نوسان واقعیشان ظاهر شوند. در نتیجه، آنها برای سرمایهگذاران مقرراتپذیر جذاب هستند چون نیاز به سرمایه کمتری دارند و سود کوتاهمدت بیشتری میدهند. زمانی که همه بانکها مطابق الگوریتم دولتی رفتار میکنند، آن ده دارایی محبوب میشوند و رقابت برای خریدشان بالا میرود. اگر بازار برخلاف پیشبینی بچرخد، همه آن داراییها بهطور همزمان فروخته میشوند و قیمتشان سقوط میکند. تمام بانکها مضطرب میشوند و در زمانی که بازار در پایینترین حالت است مجبور به نقد کردن هستند.
یعنی یک بحران سیستمیک جمعی شکل میگیرد که اگر تنظیمات دولتی نبود، احتمالا رخ نمیداد.مساله دیگری که مطرح میشود، بیمه سرمایهگذاری (در ایران نیز، مشابه آن مانند بیمه سهام وجود دارد) مانند FDIC ( Federal Deposit Insurance Corporation)، شرکت بیمه سپرده فدرال است. زمانی که سپرده توسط دولت بیمه میشود، مشتریان دیگر، نگران ریسک بانکها نیستند.
بنابراین، بانکها برای جذب سپرده منافعی نخواهند داشت که ریسک را کنترل کنند و در صورتی که شکست بخورند، مشتریان متضرر نخواهند شد، بلکه هزینه ریسک را دولت میپردازد. در نتیجه جسارت بانک در گرفتن ریسکهای بزرگ افزایش مییابد.در همین راستا، تنها سه گزینه برای مدیریت ریسک وجود دارد؛ گزینه اول، ایجاد مقررات رسمی و الگوریتم استاندارد و پذیرش هزینه بحرانهای شدید است. گزینه دوم شامل ملی کردن کامل بخش مالی است، به تعبیر دیگر، تمام نهادها و بانکها دولتی خواهند شد. گزینه و راهحل سوم نیز، حذف کامل مقررات و بیمه سپرده را پیشنهاد میکند. گزینه سوم به معنی قرار گرفتن ریسک در بازار آزاد است. به تعبیر دیگر، داوطلبان خود تصمیم میگیرند که کجا سرمایهگذاری کنند و تحتتاثیر مالیات و مداخلات اجباری دولت، منحرف نخواهد شد.
در صورت تحقق گزینه یک، خطاهای آماری جمعپذیری رخ میدهد. در مقابل بازار آزاد با الگوریتمهای متفاوت خطاها را به صورت پراکنده و تصادفی نگه میدارد و از تجمیع آنها پرهیز میکند. همچنین نظارت سپردهگزاران جایگزین نظارت دولتی میشود. نظارت سپردهگزاران باعث تحت فشار قرار دادن بانک میشود که محتاطانهتر عمل کنند.
قوانین هوشمندانه یا بازار آزاد؟
نکته حائز اهمیت این است که حتی در صورتی که قوانین هوشمندانهتری تدوین شود، مشکل بنیادی همچنان پابرجا خواهد ماند. چرا که تمام نهادهای مالی مانند بانکها از یک دستورالعمل واحد تبعیت میکنند و این منجر به اشتباهات مشابه در همه نهادها خواهد شد. تنها گزینه راهگشا، فسخ مقررات است که میتواند مخاطرات این ریسکها را کاهش دهد.
دولت قادر به گردآوری تمام اطلاعات نیست
گزینه مطلوب و با دوام، بازار آزاد و شفاف و بدون دخالت دولت متمرکز است که ریسک را به بازار و سپردهگذار واقعی منتقل میکند. سپردهگذارانی که میتوانند ریسک را درک کنند، گزینه مناسبتری نسبت به دولت است که قادر به گردآوری تمام اطلاعات نیست. یک نهاد دولتی چگونه میتواند قادر به پیشبینی مطلق آینده باشد، در حالی که این موضوع غیرممکن است؟ بنابراین، هرگونه مقررات رسمی بر پایه الگوریتمهای استاندارد، بیش از انتظار، میتواند خطرآفرین باشد.