پمپ آب؛ درد یا درمان؟

سعید سلیمانی‌ها، پژوهشگر اندیشکده تدبیر آب ایران، معتقد است که این یک توصیه عجیب از سوی شرکت آب و فاضلاب استان تهران بود چرا که نصب این سیستم عملا کارکرد ابزار «مدیریت مصرف از طریق کاهش فشار» را، در شرایط کم‌آبی، از سیاستگذاران سلب می‌کند. علاوه براین به گفته او این امر به دلیل القاء حس فراوانی آب به مصرف‌کننده‌ها، موجب افزایش مصرف آب می‌شود.

از سوی دیگر حق استفاده از آب، از بخشی از جامعه که توانایی خرید این تجهیزات را ندارد به طور نابرابری سلب می‌شود. از همه اینها مهم‌تر در شرایط خطیر بحران انرژی، در صورت تجهیز ساختمان‌های هدف این طرح به سیستم پمپ و مخزن، مصرف برق می‌تواند به اندازه مصرف برق یک شهر ۱۰۰ هزار نفری افزایش یابد.

بحران کنونی آب در ایران چگونه شکل گرفت؟

۲۰۲۲۰۵۱۶_۱۲۳۵۴۳ copy

در کوتاه سخن باید گفت که بحران کنونی آب در ایران محصول سیاستگذاری‌ها و توسعه‌های لجام گسیخته و ناسازگار با ظرفیت‌های محیطی این سرزمین طی دهه‌های گذشته بوده است که هم‌اکنون، پیامدهای مخرب آن به‌ویژه در حوزه‌های آب و محیط‌زیست نمایان و دامنگیر اقصی‌نقاط کشور شده است. البته ما طرح‌هایی داشتیم که در صورت تحقق می‌توانست دست کم از تشدید این بحران‌ها جلوگیری کند. به عنوان نمونه یکی از این موارد طرح تعادل بخشی آب‌های زیرزمینی بود که در سال ۱۳۸۳ مصوب شد؛ برنامه‌ای فرابخشی که قرار بود ۱۱‌میلیارد مترمکعب از برداشت منابع آب زیرزمینی بکاهد.

به عنوان مثال در بند ۶ آن، وزارت کشور موظف شده بود تا الگوی کشت فضای شهری را متناسب با محدودیت منابع آب تدوین و برای اجرا ابلاغ کند. طرحی که قرار بود طی یک سال اجرا شود، ولی بعد از گذشت ۲۱ سال مشاهد می‌کنیم هنوز راه به جایی نبرده است. علاوه بر این ما برنامه سازگاری با کم‌آبی را نیز داشتیم که متاسفانه این طرح هم در عمل به جایی نرسید. بنابراین تداوم مسیر نادرستی که از گذشته در پیش گرفته شده در کنار ناکامی در انجام اصلاحات، ما را به این روزگار دچار کرد! حال اگر قرار باشد الان به دنبال مقصر باشیم باید بگوییم همه دستگاه‌ها در این زمینه تعلل و ترک فعل کردند.

درباره تهران چه تبیینی وجود دارد؟

به این پرسش می‌توان از دو منظر کوتاه و بلندمدت پاسخ داد. آنچه سبب شد تا امروز به این مرحله از مشکل کم‌آبی در تهران برسیم، به صورت مشخص به سیاست‌های توسعه شهری (هم به صورت افقی و هم عمودی) مربوط می‌شود. از اوایل دهه ۱۳۹۰ سرعت توسعه ساخت‌وساز در شهر تهران دو برابر سرعت تامین آب آن شده بود و در همان زمان هم کارشناسان نسبت به وقوع پیامدهای جدی آن در آینده هشدار می‌دادند. برای مدیریت این شرایط، سیاست مدیریت فشار از اواسط همان دهه به سیاستی کلیدی در مدیریت آب تهران تبدیل شد. در آن هنگام گفته می‌شد که ساختمان‌های سه طبقه و بالاتر برای دسترسی به آب باید از پمپ و مخزن استفاده کنند.

امری که به تدریج به سیاستی غیررسمی ولی الزام‌آور در ساخت‌وسازها هم تبدیل شد تا جایی که ساختمان‌های جدید بدون نصب آن در عمل موفق به دریافت پایان‌کار نمی‌شدند. البته این سیاست به ذات، سیاستی موقت، برای مدیریت شرایط بحرانی است که در صورت تداوم به‌کارگیری می‌تواند با دوره کارکرد موثر ۱ الی ۲ دهه‌ای به کار گرفته شود و البته برای کارآیی، باید به صورت همزمان توسعه شبکه را نیز شامل شود. اما آنچه امسال اتفاق افتاد این بود که خشکسالی‌های متوالی و محدودیت شدید ناشی از عرضه طبیعی، به این شرایط دامن زد تا زودتر به این نقطه چالشی آن برسیم.

 در حال حاضر منابع آب تهران در چه شرایطی قرار دارد؟

آن‌طور که سخنگوی سازمان آب گفته است، سد طالقان که هنوز وارد مدار نشده، به ۵۰ درصد ظرفیت خود رسیده است. سدهای لار، لتیان، ماملو و امیرکبیر هم به ترتیب در حدود ۶، ۵۲، ۹ و ۳۵ درصد پر هستند. اما اگر سوال شما ناظر بر نگرانی نسبت به زمان رسیدن به «نقطه صفر آبی» است، باید بگویم که به گمانم چنین اتفاقی نخواهد افتاد! بخشی از تامین آب شهر تهران همواره از طریق آب‌های زیرزمینی صورت می‌گرفته است. این نسبت در سال‌های مرطوب (وضعیت مناسب ذخایر آب سطحی) تا ۳۰ درصد هم کاهش می‌یافته و در شرایط خشکسالی بعضا تا ۷۰ درصد هم در تامین نیاز آب شرب تهران ایفای نقش کرده است.

متاسفانه هر وقت تهران با محدودیت در تامین آب مواجه بوده، به این منابع هجوم برده‌ایم. مسأله‌ای که خود موجب تشدید بحران فرونشست زمین شده است و از نظر من خطر آن چه بسا کمتر از وضعیت کم‌آبی تهران نیست. در خصوص آب، به‌نظرم مسأله در حال حاضر این است که دستگاه مدیریت آب برای مدیریت چالش کنونی نیاز به زمان دارد! نابسامانی و بی‌برنامگی‌هایی که در مدیریت آب و قطع شدن‌ گاه‌و‌بیگاه و بدون برنامه مشخص آب مشاهده می‌کنیم در راستای همین خرید زمان است تا بتوانند هر چه سریعتر منابعی برای تامین تقاضا تجهیز کنند.

 چه منابعی وجود دارد که بتوان سریع به شبکه متصل کرد؟

سال ۱۴۰۱ تا حدودی چنین شرایطی را تجربه کردیم. گزارش‌های آب و فاضلاب نشان می‌دهد که حتی در برخی مناطق و به صورت مقطعی فشار آب به نیم اتمسفر (۵ متر) رسیده بود. یعنی فشار آب حتی برای دسترسی شهروندان در طبقات اول ساختمان‌ها نیز کفایت نمی‌کرد. در آن زمان ۱۰۰ حلقه چاه را در جنوب شهر تهران برای مدیریت این چالش تجهیز شد. یا همین بحث انتقال آب سد طالقان که گفته شده در شهریور به مدار بهره‌برداری قرار خواهد گرفت.

تجهیز چاه‌هایی با قابلیت آب شرب در شهر تهران که مدیریت آن در اختیار شرکت آب و فاضلاب و آب منطقه‌ای تهران قرار ندارد مانند آنچه که درباره چاه‌های با کیفیت شرب در اختیار شهرداری تهران گفته شد و یا حتی منابعی از این دست که ممکن است در اختیار سایر سازمان‌ها و ارگان‌های دولتی یا حتی نظامی در شهر تهران قرار داشته باشد. چاه‌های کشاورزی در اطراف تهران که به لحاظ کیفی قابلیت استفاده برای مصارف شرب را دارا هستند نیز می‌توانند برای مدیریت شرایط اضطرار، اجاره شده و یا حتی خریداری شوند و وارد مدار بهره‌برداری شوند.

 آیا امکان پیش‌بینی شرایط فعلی تهران وجود نداشت؟

با توجه به تداوم خشکسالی در سال ۱۴۰۴ و پیش‌بینی‌های سازمان هواشناسی مبنی بر تداوم کم‌بارشی و اذعان مسوولین شرکت آب و فاضلاب شهر تهران به این امر، آنچه رخ داد امری نامحتمل نبود و قطعا مسوولین امر باید برای مواجهه با چنین شرایطی تدارک لازم را می‌دیدند. از نظر برخی کارشناسان بروز این وضعیت از زمستان گذشته قطعی شده بود.

ولی حتی اگر هیچ‌کدام از این موارد را هم در نظر نگیریم، تقریبا از اواسط اردیبهشت امسال وضعیت امروز کاملا مسجل بود و انتظار می‌رفت یک سیستم مدیریت سنتی هم بتواند چنین روزی را پیش‌بینی و برای آن برنامه‌ریزی داشته باشد. در چنین شرایطی مدیریت آب تهران قطعا مسوولیت داشته است و یقینا این امکان وجود داشت که وضعیت را به نحو بهتری مدیریت کرد. یعنی لااقل اگر دو ماه زودتر اعلام مدیریت بحران خشکسالی می‌شد، در این صورت دست کم باید در سطح وزارت کشور مطرح می‌شد.

در این زمان باید تمام منابع موجود و در دسترس شناسایی و برای در اختیار گرفتن آن برنامه‌ریزی می‌شد، نه اینکه سخنگوی صنعت آب در میانه بحران و در نشست خبری بگوید که مثلا ۵۵ حلقه چاه در بخش شهرداری‌ها و فضای سبز هست که کیفیت آب شرب دارد ولی اختیار آن در دست ما نیست! این حرف باید دو ماه پیش و در جلسه ستاد بحران وزارت کشور زده می‌شد و وزارت کشور می‌توانست همه دستگاه‌ها را مکلف کند که منابع خود را در اختیار صنعت آب قرار دهند. حتی در آن زمان می‌شد تصویر روشنی از حداکثر توان برای مدیریت شرایط به‌دست آورد.

  چرا توصیه به نصب سیستم‌های پمپ و مخزن را درست نمی‌دانید؟

حدود یک ماه قبل بود که محسن اردکانی، مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب استان تهران از نصب پمپ و مخزن سخن گفت. این برای من عجیب بود چون سیاست مدیریت فشار اساسا نوعی مدیریت مصرف از طریق کاهش فشار شبکه است، به عبارت دیگر از طریق سیاست کاهش فشار، آب کمتری در اختیار مشترکان قرار می‌گیرد تا آنها آب کمتری مصرف کنند. ولی وقتی مصرف کننده را به سمت نصب پمپ و مخزن سوق می‌دهیم دیگر هیچ احساسی نسبت به کمبود آب ندارد!

با نصب پمپ و مخزن آب با فشار بالاتری در اختیار او قرار می‌گیرد و حتی متوجه قطعی و کاهش فشار آب هم نمی‌شود و این امر به نوبه خود باعث افزایش مصرف می‌شود! طبق آنچه در نوشتارها، مقالات و گزارشات کارشناسان آب و فاضلاب هم منتشر شده، این سیاست تا زمانی مفید قلمداد و توصیه شده است که اولا باعث نارضایتی مصرف کننده نشده و دوم اینکه آنها را به سمت نصب سیستم پمپ و مخزن سوق ندهد، چرا که در این صورت سیاست مدیریت فشار به عنوان اهرمی در دست شرکت آب و فاضلاب، در عمل کارکرد خود را از دست می‌دهد!

اما از این هم که بگذریم، سیاست به‌کارگیری پمپ و مخازن در ساختمان‌ها، دو مشکل بزرگ دیگر هم دارد؛ اینکه به لحاظ اجرایی (فنی) و اقتصادی همه شمول نیست! حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد ساختمانهایی که بعد از دهه ۱۳۹۰ ساخته شدند، سیستم پمپ و مخزن دارند. چرا که این ساختمان‌ها عموما۴ طبقه و بیشتر داشته و از همان زمان نیز به سبب مشکل دسترسی به آب در طبقات سوم و بالاتر عملا در جهت تجهیز ساختمان‌ها به سمت نصب پمپ و مخزن رفتند. بنابراین عمده جامعه هدف این سیاست ساختمانهای با عمر بالای ۱۵ سال و بیشتر را شامل می‌شود. تخمین زده می‌شود که ۷۰ درصد ساختمان‌ها در تهران ۲ طبقه و بیشتر هستند، از سویی دیگر بیش از ۳۰ درصد ساختمان‌ها در شهر تهران هم عمری بالای ۴۰ سال دارند.

به این ترتیب در تهران به صورت تقریبی نزدیک ۲۰۰،۰۰۰ ساختمان بیش از دو طبقه و با عمر بالای ۴۰ سال وجود دارد که عمدتا هم در بافت‌های فرسوده شهری واقع شده و به لحاظ فنی تعبیه سیستم‌های پمپ و مخزن به سبب فرسودگی عمومی سیستم‌های لوله‌کشی آنها امری با ریسک بالا بوده که از جانب تکنسین‌ها نیز توصیه نمی‌شود (به سبب امکان آسیب‌دیدگی سیستم لوله‌کشی)! و اصلاح آنها نیز می‌تواند هزینه‌های به مراتب سنگین‌تری را به ساکنین متحمل کند. به لحاظ اقتصادی هم با توجه به هزینه‌های مربوط به نصب و تجهیز پمپ و مخزن که دست کم ۳۰ تا ۵۰‌میلیون تومان برای آنها هزینه دربردارد، برای ساختمانهایی که عموما در این مناطق قراردارند، هزینه بالایی محسوب می‌شود.

اصلا فرض کنید که تمام ساختمانهای شهر تهران با همین استاندارد به سیستم پمپ و مخزن مجهز شدند. شما می‌دانید چه تقاضایی برای برق ایجاد خواهد کرد؟ تازه با این فرض که زمان طولانی برای پر کردن مخازن صرف نشود، طبق محاسبات ما مصرف برق این پمپ‌ها به اندازه یک شهر ۱۰۰ هزار نفری خواهد رسید! بنابراین هر طور نگاه کنیم این سیاست خسارت محض است. حال باید پرسید وقتی قرار است سیاستی را توصیه کرد، نباید جوانب آن را دید؟ آیا شرکت آب و فاضلاب به این موضوع آگاه نیست؟

این در حالی است که این شرکت مطالعاتی را به صورت محلی انجام داده که نشان می‌دهد که تا چه اندازه کاهش فشار آب موجب نارضایتی مشترکین می‌شود و چه بخشی از آنها را به سمت تهیه و نصب سیستم پمپ و مخزن سوق می‌دهد. لذا، اشراف و آگاهی اطلاعاتی بالایی نسبت به زوایای اجتماعی و فنی مسأله دارند.

پس اگر کارآمد نیست، چرا توصیه می‌شود؟ (جدا از این سوال عمده این است که چرا شرکت آب و فاضلاب با اینکه میداند این سیاست تاثیری در مصرف آب ندارد، مروج نصب پمپ شده است؟)

اینکه چرا این سیاست را مکرر توصیه می‌کنند، به واقع من جوابی برای آن ندارم. شاید بهتر باشد تا از متولیان امر در این خصوص سوال شود! وقتی این سیاست، به سیاست اصلی شرکت تامین آب پایتخت در مواجهه با شهروندان تبدیل می‌شود ولی در میدان عمل با چالش‌های اجرایی، اقتصادی و فنی روبه‌روست، طبیعتا در اذهان ایجاد شائبه می‌کند که آیا از اشاعه این سیاست اهداف دیگری دنبال می‌شود؟

 چه شائبه‌ای شکل می‌گیرد؟ آیا منظور شما انتفاع مالی یا چیزی شبیه به آن است؟

البته این بحث در شرایط فعلی شاید فرع ماجرا به‌نظر برسد. آنچه پیش‌تر مورد نظرم بود، ابهامات جدی در زمینه اثربخشی، کارآیی و پیامدهای این سیاست است! و اینکه این مسأله حتی برای کارشناسان امر هم چندان شفاف نیست! مثلا چندی پیش یک نماینده مجلس گفته بود که بحران آب بزرگ‌تر از آن چیزی است که دستگاه‌های متولی آب می‌گویند.

یا مثلا از یکسو شهروندان به صرفه‌جویی ۲۰ درصدی توصیه می‌شوند و از سوی دیگر از سناریوهایی مانند روز صفر آب و.. سخن به میان می‌آید! خب، طبیعتا این شائبه شکل می‌گیرد که آیا سناریویی بدتر وجود دارد؟ یعنی ابعاد واقعی بحران از طرف دستگاه‌های متولی بدرستی منعکس نمی‌شود و ما با شرایطی مواجه می‌شویم که مثلا تامین دائمی آب حتی با فشار اندک در تمام شبکه امکان‌پذیر نبوده و مجبور به جیره‌بندی خواهیم بود. خب بله البته! در این صورت مخزن کمک می‌کند که در زمان وجود آب در شبکه بتواند آبی برای زمان‌های جیره‌بندی ذخیره کند. البته این سیاست هم ناکارآمد خواهد بود.

 اما وقتی فشار آب پایین باشد ساکنان طبقات بالایی به صورت ناعادلانه‌ای با کمبود و نبود آب مواجه می‌شوند. چه چاره‌ای برای اینها باقی می‌ماند؟

اتفاقا این سیاست می‌تواند از منظری عین ناعدالتی تلقی شود. چون بر این اساس آب تنها به کسانی که هزینه‌برای دسترسی به آن را پرداخت کرده‌اند، تعلق خواهد گرفت و از این طریق با نقض اصول عدالت توزیعی و بندهای مرتبط با «حق بهره‌مندی برابر از خدمات عمومی» دست کم بخشی از شهروندان را از حق دسترسی به آب آشامیدنی مناسب، محروم می کند.

این در حالی است که بر اساس آماری که ارائه می‌شود حدود ۳۱ درصد شهروندان کمتر از الگوی مصرف و حدود ۷۰ درصد بیشتر از الگوی مصرف، مصرف آب دارند. اما گفته نشده که از میان این بخش به اصطلاح پر مصرف، چند درصد به سیستم پمپ و مخزن مجهز هستند؟! این احتمال چندان دور از ذهن نیست که قاطبه این پرمصرفین (به دلایلی که پیش‌تر اشاره کردم) اتفاقا به سیستم پمپ و مخزن مجهز باشند!

با تداوم پیگیری سیاست پمپ و مخزن و از سوی دیگر تشدید یا تجربه مجدد وضعیت کم‌آبی در آینده، احتمالا شاهد کاهش بیشتر فشار آب در شبکه و شکل‌گیری نوعی رقابت برای در اختیار داشتن مخزن بزرگ‌تر و پمپ‌های قوی‌تر هم باشیم.

چه راهکارهایی وجود دارد؟

گمان می‌کنم که نباید به دنبال نسخه‌ای از پیش آماده و مثلا با اقتباس از برخی تجربیات جهانی.. باشیم! چون اصلا شرایط ما مثل آنها نیست. ما با یک هم‌افزایی از بحران‌ها در حوزه اقتصاد، انرژی، محیط زیست، آب و...مواجه هستیم. اگر شرایط بدین‌گونه نبود، ممکن بود با انجام اقدامی در یک حوزه شاهد پیامدهای آن مثلا در بازه زمانی طولانی‌تری بر روی دیگر بخش‌ها یا حوزه‌ها باشیم، ولی الآن به حدی به مرزهای بحرانی و حالت شکننده‌ای در بیشتر حوزه‌ها نزدیک شده‌ایم که با انجام هر اقدامی در یک حوزه، بلافاصله شاهد پیامدهای (اغلب منفی) آن بر روی حوزه‌های دیگر خواهیم بود. مثل همین آب و انرژی و یا پیشنهاد تعطیلی و مسافرت و بحران افزایش مصرف بنزین، آلودگی و..

لذا مدیریت این شرایط قطعا پیچیده‌تر شده است و تجربیات جهانی شاید در حال‌حاضر آنچنان که انتظار می‌رود، به کار ما نیاید. ما در دهه‌های گذشته که فرصت و منابع (به نسبت امروز) بهتری داشتیم و این امید را داشتیم که به شکلی شرایط را مدیریت کنیم که به وضعیت حاضر دچار نشویم، به دلایل گوناگون موفق عمل نکردیم! آیا می‌توانیم شرایط امروز را مدیریت کنیم؟ واقعیت این است که حداقل من چنین توانایی را در دستگاه‌های دولتی و با ظرفیت کنونی نمی‌بینیم! اما درباره راه‌حل که شما پرسیدید، مثالی می‌زنم؛ امیدوارم که روشنگر باشد!

در بحث کمبود انرژی که از سال ۱۴۰۲ و برای جبران کسری برق، ابتدا در قالب اعمال محدودیت‌ و خاموشی‌های ۵ ساعته برای چاه‌های کشاورزی اعمال شد، در مطالعه‌ای که توسط کارشناسان مدیریت منابع آب انجام گرفت، مشخص شد که اعمال ۵ ساعت محدودیت برق به صورت غیرمستقیم موجب کاهش مصرف آب در حد پروانه بهره‌برداری برای ۸۵ درصد این چاه‌ها شد. این در حالی بود که هدف اصلی این سیاست مدیریت کمبود برق در کشور بود.

در همین سال وزارت نیرو برای تشویق کشاورزان جهت تولید انرژی از طریق نصب پنل‌های خورشیدی در جهت جبران بخشی از ناترازی، طی ابلاغ دستورالعملی، وعده رفع محدودیت مصرف برق از شبکه را به متقاضیان داده بود که البته با مخالفت بخش آب روبه‌رو شد. این سیاستی بود که کاربرد دوگانه داشت و اتفاقا در بحث ناعدالتی هم می‌تواند پاسخی مناسب قلمداد شود. 

حال به مسأله خودمان بازگردیم! گفته شده که اگر مردم ۲۰ درصد در مصرف آب کاهش داشته باشند، قادر خواهیم بود این شرایط را پشت سر بگذاریم. سوال این است که آیا با مدیریت انرژی که به هر حال مردم آمادگی بیشتری برای پذیرش آن را دارند، نمی‌توانیم به عنوان اهرمی برای کاهش مدیریت فشار استفاده کنیم؟

ما می‌گوییم که اکثر ساختمانهایی که از سال ۹۰ به بعد ساخته شدند، مجهز به سیستم پمپ و مخزن هستند که شاید نزدیک نیمی از ساختمانهای تهران را دربرگیرد و از آنجا که نصب آن از سویی از طریق القای حس وفور آب، می‌تواند باعث افزایش مصرف شود، پس انتظار می‌رود این گروه منطقا بیش از بقیه مصرف آب داشته باشند.

حال اگر برق قطع شود، پمپ‌ها هم طبیعتا خاموش خواهد شد و در این صورت طبقات بالاتر این قطعی و کاهش فشار را حس می‌کنند و می‌تواند در اصلاح رفتار و کاهش مصرف آنها نیز تاثیر داشته باشد. از طرفی باقی ساختمان‌ها هم که تا پیش از این با کاهش دائمی فشار آب مواجه بوده‌اند، دسترسی برابری پیدا می‌کنند. شاید این از نقطه‌نظر عدالت هم برای آنها قابل پذیرش‌تر باشد. بنابراین شاید این موضوع مانند حوزه کشاورزی بتواند به صورت غیرمستقیم موجب کاهش مصرف شود. 

منظورم این است که احتمال اینکه مردم عدم دسترسی به آب را به عنوان پیامد غیر قابل اجتناب از مدیریت خاموشی بپذیرند، بیشتر است تا اینکه هر دو را آن هم به صورت غیر منظم تجربه کنند. من هرگز نمی‌گویم چنین سیاستی درست است و حتی در صدد دفاع یا توصیه آن نیز نیستم! آنچه بیشتر موردنظر دارم، توجه به درهم‌تنیدگی سیاست‌ها و توصیه به به‌کارگیری سیاست‌هایی است که پیامد کمتری دارد و هم از طرف جامعه با مقاومت کمتری روبه‌رو شده و در عین‌حال مروج سیاست‌های بدتر در سایر حوزه‌ها نیز نباشد. اگر آن ۲۰ درصد که گفته می‌شود درست باشد، تنظیم سیاست خاموشی‌ها شاید دستکم تا حدی سبب تعدیل آن در کوتاه‌مدت شود.

 بالاخره کسی که طبقه ۴ زندگی می‌کند چه چاره‌ای برای او وجود دارد؟ اگر پمپ نصب کند که خود باعث تشدید مشکل میشود و اگر نکند به آب مانند بقیه دسترسی نخواهد داشت.

تعطیل کردن تهران یا دعوت به کوچ موقت شاید به نوعی و به صورت غیرمستقیم تأیید کننده این واقعیت باشد که با الگوهای حاکم فعلی در زمینه میزان مصرف، بهره‌وری و... در شرایط کنونی که ظرفیت زیست‌پذیری تهران دیگر پاسخگو نیست!

 شهرهای زیادی در دنیا وجود دارد که شرایط جمعیتی تهران را دارد ولی مساله آب ندارد.

درست است. اگر شما صرفا به مسأله آب توجه داشته باشید، تغییرات زیادی باید صورت پذیرد، از تغییر در الگوی مصرف آب، ترویج ابزارهای کاهنده مصرف آب، طراحی فضای سبز در تناسب با واقعیت‌های اقلیمی تا پایش دقیق، اصلاح و بهبود شبکه آب‌رسانی و کنتورهای آب و.. این بدین معنا نیست که تاکنون کاری در این زمینه‌ها صورت نگرفته است، بلکه بدین معناست که آنچه تاکنون انجام شده اصلا کافی و در تناسب با نیازهای ما نبوده است.

مثلا گفته شده میزان هدررفت آب در شبکه آب‌رسانی در حدود ۲۰ درصد است. با توجه به مصرف آب شهر تهران این میزان چیزی بالغ بر ۲۵۰-۲۲۰‌میلیون متر مکعب در سال خواهد بود. اصلاح شبکه ۹۰۰۰ کیلومتری آب در شهر تهران که در حدود نیمی از آن طول عمری نزدیک به نیم قرن دارند، بر اساس ارزیابی‌های سال ۱۴۰۰، بالغ بر ۳۰ هزار‌میلیارد تومان منابع مالی نیاز دارد و این در حالی است که با توجه به روند حال‌حاضر ممکن است بیش از یک دهه به طول انجامد!

شما گفتید یک بررسی میدانی از بازار خرید و فروش پمپ و مخزن داشتید. وضعیت این بازار الان چگونه است؟

ارزیابی‌های ما نشان می‌دهد که این بازار پمپ و مخزن تنها در تهران می‌تواند بیش از ده هزار‌میلیارد تومان ارزش داشته باشد.

وقتی چنین فراخوان جمعی‌ صادر می‌شود که مردم پمپ و مخزن نصب کنند یا به دنبال نصب پنل خورشیدی باشند که من اسم آن را سیاست فراخوان جمعی برای خودکفایی خانوار می‌گذارم، آن هم در حوزه آب و برق که مسوولیت فراهم‌سازی آن به عنوان زیرساخت‌های اساسی و خدمات پایه، با حاکمیت است، طبیعتا موجب ایجاد تشویش در مردم می‌شود.

مردم ناآشنایی که شاید برای نخستین بار بوده که به بازار پمپ و تجهیزات آن مراجعه می‌کردند ناگهان با فاکتورهای چندده‌میلیون تومانی روبه‌رو می‌شدند. بدون اینکه اطلاع داشته باشند آیا اساسا به‌رغم صرف هزینه، و تهیه ملزومات، شرایط به‌کارگیری برای آنها مهیا است یا نه! همان‌طور که گفتم در برخی ساختمانها نصب پمپ و مخزن توصیه نمی‌شود. بنابراین با یک بازار رها و متقاضی رها شده روبه‌رو بودیم. 

در این گرما جمعیت زیادی مراجعه می‌کردند و مردم نمی‌دانستند که چه چیزی بخرند، تجهیزات چه کیفیتی دارند؟ از طرف دیگر بخاطر افزایش تقاضا و کمبود عرضه گفته می‌شد که فقط طی دو روز قیمت ۲۰ درصد افزایش داشته است. 

همکار ما در فروردین یک مخزن هزار لیتری را به قیمت ۹‌میلیون تومان خریداری کرد ولی اخیرا قیمت آن ۱۴ ‌میلیون و ۲۰۰ هزار تومان شده بود. در مجموع نظارت و راهنمایی وجود ندارد و در جامعه هدف، حس درماندگی و رهاشدگی ایجاد شده است.