درس‏‏‌های مدیریتی  از فوتبال حرفه‏‏‌ای

 پژمان نوزاد، عضو هیات‌‌‌مدیره باشگاه شفیلد یونایتد، اخیرا در یادداشتی پیشنهاد داده بود باشگاه‌‌‌های ایرانی برای دستیابی به موفقیت پایدار، باید چنین تفکیکی را در ساختار خود پیاده‌سازی کنند.

این الگو، تنها محدود به فوتبال نیست و می‌تواند الهام‌‌‌بخش ساختار مدیریتی در صنایع نیز باشد. در بسیاری از کارخانه‌‌‌ها و مجتمع‌‌‌های تولیدی ایران، همچنان ساختاری سنتی حاکم است که در آن مدیرعامل مسوولیت طیف وسیعی از امور را برعهده دارد؛ از تامین مالی، بازاریابی و صادرات گرفته تا تولید، نگهداری، ایمنی، نیروی انسانی و کیفیت. تمرکز چنین بار سنگینی بر یک جایگاه، نه‌‌‌تنها بهره‌‌‌وری را کاهش می‌دهد، بلکه چابکی تصمیم‌گیری و شفافیت مسوولیت‌‌‌ها را نیز به‌‌‌خطر می‌‌‌اندازد.

الگوی پیشنهادی برای ساختار صنعتی کشور، تفکیک نقش‌‌‌ها در دو جایگاه کلیدی است:

مدیرعامل (CEO): مسوولیت طراحی و اجرای راهبردهای کلان، تامین منابع، توسعه بازار، ایجاد برند، تعامل با نهادهای حاکمیتی و جذب سرمایه را بر عهده دارد. 

رئیس کارخانه (Plant Manager): تمرکز او بر اداره عملیات تولید، مدیریت منابع انسانی، ارتقای بهره‌‌‌وری، کنترل کیفیت و اجرای استانداردهای فنی و ایمنی است.

در شرکت‌های بین‌المللی، چنین تفکیکی سال‌هاست نهادینه شده است. در ساختاری مانند شرکت‌های خودروسازی یا پتروشیمی در اروپا و شرق آسیا، مدیرعامل بیشتر نقش یک رهبر راهبردی دارد و رئیس کارخانه با استقلال نسبی به تصمیمات اجرایی در سطوح عملیاتی می‌‌‌پردازد. این تفکیک نه‌‌‌تنها از دوباره‌‌‌کاری و تصمیم‌گیری‌‌‌های متضاد جلوگیری می‌کند، بلکه مسوولیت‌‌‌پذیری را نیز در سازمان افزایش می‌دهد.

با توجه به شرایط پیچیده اقتصادی کشور، نیاز به بازنگری در ساختار مدیریتی صنعت بیش از گذشته احساس می‌شود. ساختارهایی که زمانی پاسخگوی نیازهای محدود تولید بودند، امروز در برابر چالش‌‌‌هایی چون محدودیت منابع، فشارهای بین‌المللی  و رقابت فزاینده، ناکارآمد ظاهر می‌‌‌شوند.

الگوگیری از تجربیات موفق جهانی، حتی اگر ابتدا در قالب باشگاه‌‌‌های فوتبال ظاهر شده باشد، می‌تواند نقطه شروعی برای تحول در مدل حکمرانی صنعتی کشور باشد. تفکیک روشن میان سطوح تصمیم‌گیری راهبردی و عملیاتی، راهی برای افزایش چابکی، شفافیت و بهره‌‌‌وری در سازمان‌های تولیدی است. این تغییر ساختاری، اگرچه ساده به‌‌‌نظر می‌‌‌رسد، می‌تواند نقطه عطفی در بازطراحی صنعت ایران به‌‌‌سوی رقابت‌‌‌پذیری پایدار باشد.