اغلب مدیران در برقراری ارتباط با نیروی کار خود حس خوبی ندارند؛
۱۰ مهارت برای مدیریت نیروی انسانی

این واقعیتها نشان میدهند که مدیریت نیروی انسانی در سازمانها اغلب از کارآمدی لازم برخوردار نیست.
این در حالی است که نیروی انسانی قلب هر سازمانی محسوب میشود.
چرا مهارتهای قوی مدیریت نیروی انسانی میتواند به نفع کارکنان و سازمان شما باشد؟ به این دلایل:
حفظ کارکنان: همانطور که قبلا اشاره شد، افراد یک شرکت یا شغل را ترک نمیکنند، بلکه یک مدیر ضعیف را ترک میکنند.
عکس این قضیه این است که افراد همیشه یک مدیر واقعا تاثیرگذار را که کار کردن با او آسان بوده، و به آنها در رسیدن به اهدافشان کمک کرده و واقعا برای آنها ارزش قائل بوده را به خاطر میسپارند. مدیران کارآمد به شما کمک میکنند شانس خود را برای حفظ استعدادهای برتر افزایش دهید.
مشوق بهرهوری، تعامل و عملکرد: وقتی کارکنان احساس کنند ارزشمند و مورد توجه هستند، به خاطر کار خوبشان مورد تقدیر و پاداش قرار میگیرند و نقشی را که در سازمان ایفا میکنند و چگونگی پیشرفت در حرفه خود را درک میکنند، احتمال بیشتری دارد در محل کار مشارکت داشته باشند و بهترین عملکرد خود را ارائه دهند.
ایجاد یک محیط کاری مثبت و حمایتی: مدیریت کارآمد نیروی انسانی، باعث میشود کارکنان احساس کنند تحت حمایت هستند. در نتیجه احتمال بیشتری دارد که در محل کار شاد، متعهد و دارای نگرش مثبت باشند. این امر به ایجاد یک فضای مثبت در محل کار برای همه کمک میکند.
حل تعارض: مهارتهای مدیریت نیروی انسانی، مدیران و منابع انسانی را قادر میسازد گفتوگوهای باز و مستقیمی با کارکنان داشته باشند.
مدیران تیم و متخصصان منابع انسانی میتوانند تعارض را مدیریت کرده و هر گونه مشکلی را زودتر از موعد برطرف کنند تا تعارض نامتعارف در محل کار کاهش یابد.
توسعه مهارتها: مدیران خوب به کارکنان کمک میکنند در حرفهشان پیشرفت کنند و مهارتها و اعتماد به نفس لازم برای رسیدن به اهداف شخصی و حرفهای خود را به دست آورند. این امر به نفع سازمان نیز هست.
همکاری موثرتر: مدیرانی که در مدیریت نیروی انسانی مهارت قوی دارند، بهتر میتوانند به اهداف خود برسند و یک محیط تیمی مشارکتی و پویا ایجاد کنند.
چالشهای مدیریت نیروی انسانی
مدیریت نیروی انسانی، مدیران و واحد منابع انسانی را با مجموعه منحصر به فردی از چالشها مواجه میکند که مهمترین آنها تضاد بین حمایت از کارکنان و همزمان تلاش برای دستیابی به اهداف کسب و کار است. برخی از چالشهای متداول عبارتند از:
فقدان مهارتهای مدیریت: یکی از چالشهای اصلی در مدیریت نیروی انسانی، فقدان مهارت و دانش لازم در مورد نحوه شکوفا کردن استعدادهای افراد و حمایت از آنها و همچنین بهکارگیری بهترین تواناییهای آنها در محل کار است. مدیران اغلب خواهان برقراری روابط قویتر با تیم خود هستند، اما مهارتهای لازم را ندارند.
فقدان ثبات و شفافیت: مدیرانی که میخواهند نیروی انسانی را مدیریت کنند، اغلب برای رسیدن به ثبات دچار مشکل میشوند، چون دستورالعمل واضحی ندارند که دنبال کنند. این امر منجر به فقدان ثبات در مدیریت نیروی انسانی میشود. یک مشکل دیگر، عدم آگاهی از نحوه برخورد موثر با تعارض و رسیدگی به عملکرد ضعیف است. به همین دلیل، بسیاری از مدیران از این موضوع طفره میروند و با کارکنان خود صادق و روراست نیستند.
مسائل ارتباطی: معمولا بین مدیران و تیمهایشان یک فاصله طبیعی وجود دارد، اما اگر آنها مهارتهای لازم برای پر کردن این شکاف را کسب نکنند، این ارتباط ضعیف و ضعیفتر خواهد شد. در این شرایط، کارکنان احساس میکنند که به حرفهایشان گوش داده نمیشود یا برایشان ارزش قائل نیستند. کارکنان باید ارتباط مستقیمی با مدیران خود داشته باشند، بدانند از آنها چه انتظاری میرود و در جریان پیشرفت خود و هر گونه تغییری که در کسب و کار رخ میدهد و بر آنها تاثیر میگذارد، قرار بگیرند.
ایجاد تعادل بین نیازهای تیمی و فردی: یکی دیگر از چالشهای مدیریت نیروی انسانی، توانایی ایجاد تعادل بین نیازهای هر نیروی کار و همچنین کل تیم و کسب و کار است. هر نیروی کاری دارای اهداف، سبکهای ارتباطی، شخصیت و روشهای کاری متفاوتی است. مدیران موفق قادرند با افرادی از طیف گستردهای از سوابق ارتباط برقرار کنند و نیازهای آنها را برآورده سازند و در عین حال این توانایی را به آنها بدهند تا نقش بزرگتری را در اهداف سازمان ایفا کنند.
مدیریت تغییر: کارکنان اغلب آخرین افرادی هستند که متوجه میشوند چه زمانی مدیری رفته، تعدیل نیرو صورت گرفته، تیمها جابهجا شده، کارمند جدیدی به تیم پیوسته یا یک دپارتمان جدید ایجاد شده است. ممکن است مدیران بالادستی آنها کل ماجرا را ندانند و یا تا زمانی که روسای دپارتمان یا رهبران اصلی کسب و کار تصمیم نهایی را نگرفته باشند، در بیاطلاعی نگه داشته شوند. اما وقتی مدیران این اطلاعات را از تیم خود پنهان میکنند، منجر به بیاعتمادی و سردرگمی میشود.
۱۰ مهارت برتر مدیریت نیروی انسانی
مدیران صف باید بتوانند مهارتهای مدیریت نیروی انسانی را توسعه دهند تا تیمهای خود را بهطور موثرتری رهبری کنند. این مهارتها همچنین برای متخصصان منابع انسانی ضروری است تا بتوانند تخصص لازم را در زمینه مدیریت نیروی کار کسب کنند و مدیران سازمان خود را راهنمایی کنند. در ادامه، مهمترین مهارتهای مدیریت نیروی انسانی آورده شده است:
۱- مدیریت بر اساس عملکرد: مدیریت بر اساس عملکرد به معنای تمرکز روی خروجی و نتیجه است. به عبارت دیگر، این نوع مدیریت بر نتایج به دست آمده و نه بر ساعات کار یا حضور فیزیکی در محل کار تاکید دارد. این در عمل به چه معناست؟ در طول همهگیری کرونا، هر کسی که میتوانست، دورکاری کرد. این امر مدیران را مجبور کرد یاد بگیرند چگونه عملکرد را نه بر اساس تعاملات رو در رو و مدت حضور، بلکه بر اساس نتایج کاری قضاوت کنند. بنابراین ضروری است که منابع انسانی و مدیران بهطور مشترک معیارهای عملکرد شفافی را برای کارکنان تعیین و چارچوبی شفاف برای درک دستاوردها و زمینههای رشد فراهم کنند. این امر در نهایت این توانایی را به افراد خواهد داد تا پیشرفت شغلی خود را هدایت کنند.
۲- برنامهریزی: ممکن است برنامهریزی در فضای به سرعت در حال تغییر امروزی دشوار به نظر برسد، اما مدیریت نیروی انسانی مستلزم آن است که مدیران و واحد منابع انسانی برنامهریزی لازم را برای احتمالات مختلف داشته باشند. برنامهریزی همچنین یک مهارت مهم در سازماندهی و اطمینان از توانایی کارکنان در پیمایش و اولویتبندی حجم کار و مدیریت هرگونه تغییر ساختاری یا عملیاتی است که رخ میدهد.
۳- منتورینگ: بیشتر کارکنان میخواهند در حرفه خود پیشرفت کنند و از مدیری که برای راهنمایی آنها وقت میگذارد و در موفقیت و تحقق اهداف حرفهایشان به آنها کمک کرده، قدردانی میکنند. وقتی نیروی کاری با مدیر خود (یا شخص دیگری در کسبوکار) به عنوان یک مربی رابطه برقرار میکند، احساس ارزشمند بودن به وی دست داده و تعامل و ماندگاری او در سازمان افزایش مییابد.
۴- حل مساله: حل مسائل پیچیده یکی از مهارتهای برتری است که امروزه تقاضای فراوانی برای آن وجود دارد. همهگیری کرونا، نمونهای غیرمعمول اما بزرگ بود که نشان میداد کسب و کارها چگونه به تفکر خارج از چارچوب و حل انواع مشکلات غیرمنتظره نیاز دارند. افراد باید یاد میگرفتند چگونه از راه دور کار کنند، چیدمان کف کارخانهها را تغییر دهند، با ماسک کار کنند و از مقررات بهداشتی دولت که دایما در حال تغییر بود پیروی کنند. حتی در دوران رکود اقتصادی نیز حل مساله یک مهارت حیاتی در مدیریت نیروی انسانی محسوب میشود. شما نه تنها باید مشکلات موجود در پروژهها را حل کنید، بلکه باید با کارکنان برای یافتن راهحلها همکاری کنید.
۵-ارتباطات: مهارتهای ارتباطی برای مدیریت خوب نیروی انسانی ضروری است، بهطوری که باید یک خط ارتباطی مستقیم و باز با تمامی کارکنان برای ایجاد اعتماد و روابط قوی ایجاد شود. در چنین محیطی، کارکنان نقش خود را درک میکنند و تمایل دارند در محل کار برای تکمیل پروژهها، فروش و دستیابی به اهداف، تلاش بیشتری انجام دهند.
۶- ارائه بازخورد: مدیریت خوب نیروی انسانی مستلزم آن است که مدیران بازخورد ارائه دهند. این میتواند گفتوگو برای تقدیر از یک کار خوب انجام شده یا گفتوگو برای رسیدگی به عملکرد ضعیف باشد. اگر مدیری به کارمندی اجازه دهد که یک اشتباه را بارها و بارها تکرار کند، میتواند تاثیر منفی روی کل کسب و کار داشته باشد و سایر کارکنان را ناامید کند.
طبق تحقیقات، ۳۷ درصد مدیران از ارائه بازخورد مستقیم به عضو تیم خود که ممکن است واکنش بدی به آن نشان دهد، ناراحت هستند. از طرف دیگر، اگر مدیری موفقیتهای کارکنان را نادیده بگیرد، کارکنان احساس میکنند که به آنها بها داده نمیشود. این کار اغلب آنها را به سمت جستوجوی فرصتهای جدید در جای دیگر سوق میدهد. رهبران سازمانی خوب تیم باید بازخورد را به روشی دقیق، مهربانانه و بهموقع ارائه دهند.
۷- دریافت بازخورد: مدیریت خوب نیروی انسانی همچنین به معنای توانایی گوش دادن فعال به کارکنان و دریافت بازخورد و انتقاد سازنده است. بازخورد همیشه باید بهمثابه یک خیابان دوطرفه باشد و یک مدیر نیروی انسانی موثر پذیرای بهبود و یادگیری روشهای جدید مدیریت است که افراد به خوبی به آنها پاسخ میدهند. به عنوان مثال، افراد از گروههای سنی مختلف و افرادی که سبکهای یادگیری متفاوتی دارند، احتمالا برای سبکهای مختلف ارتباطی ارزش قائل هستند.
۸- خلاقیت: خلاقیت با حل مساله، توسعه محصول جدید و تسهیل بازخورد همراه است که به آن اشاره شد. مدیران نیروی انسانی خوب به یافتن راهحلهای خلاقانه برای موقعیتهایی که در محل کار با آنها مواجه میشوند، ادامه میدهند. آنها همچنین از آزمایش روشهای جدید مدیریت نیروی انسانی واهمه ندارند و پذیرای ایدههای جدید کارکنان خود خواهند بود.
۹- درک ذینفعان: درک ذینفعان سازمان، تضمین میکند که تلاشهای تیمی به سمت حوزههایی که بیشترین اثرگذاری را دارند هدایت خواهند شد و شناخت نقشها، اثرگذاری و اولویتهای آنها را با در نظر گرفتن نیازها و انتظارات همه طرفین دربرمیگیرد. این مهارت، به مدیران اطمینان میدهد که تلاشهای آنها و کارکنانشان همسو با اهداف گستردهتر سازمانی است. همچنین به جلوگیری از درگیریها یا سوءتفاهمهای احتمالی کمک میکند.
۱۰- هوش هیجانی: یک مدیر نیروی انسانی با هوش هیجانی بالا، بسیار هوشیار بوده و به نشانههای غیرکلامی که دیگران ممکن است از دست بدهند، توجه میکند. مدیریت قوی نیروی انسانی به معنای اولویت دادن سلامت کارکنان و تعادل بین کار و زندگی و توجه به نحوه عملکرد منصفانه کارکنان در محل کار است. و این یعنی درک عمیق و علاقه واقعی به رفاه افراد. کسی که هوش هیجانی بالا دارد، محدودیتهای خود را نیز میشناسد و به دنبال کار روی نقاط ضعف خود است.
جمعبندی
مدیریت خوب نیروی انسانی برای مشارکت، حفظ و توسعه حرفهای کارکنان شما بسیار مهم است و بخش اساسی یک استراتژی مدیریت استعداد موفق محسوب میشود. از آنجا که منابع انسانی باید متخصص بخش انسانی کسبوکار باشد، در ارائه راهنمایی، هدایت و آموزش به کسانی که روزانه مشغول مدیریت نیروی کار هستند، نقش مهمی دارد و این نقش، موفقیت کلی کسب و کار را رقم میزند.
منبع: AIHR