سالها بهرهبرداری ناپایدار،تنوع زیستی را در آستانه فروپاشی قرار داده است؛
طبیعت ایران در محاصره بحرانها

این گستره طبیعی، زیستگاه بیش از ۸هزار گونه گیاهی، حدود ۵۰۰گونه پرنده و ۱۹۴گونه پستاندار به شمار میرود؛ آماری که در مقایسه با وسعت سرزمینی ایران، این کشور را در زمره مناطق مهم جهان از نظر غنای اکولوژیک قرار میدهد. سازمان ملل متحد نیز در تایید این جایگاه، ۱۳منطقه ویژه زیستمحیطی ایران را به ثبت رسانده است؛ مناطق مورد نظر، از دریاچههای شور تا تالابهای گسترده را شامل و نقش مهمی در حفاظت و حمایت از پرندگان مهاجر دارند.
این ثروت زیستی اما، امروز در برابر تهدیدهایی سازمانیافته و پیدرپی قرار گرفته؛ تهدیدهایی که نهتنها گونههای نادر را به مرز انقراض کشانده، بلکه بقای اکوسیستمها و حتی زندگی جوامع انسانی را نیز با خطر مواجه کرده است. یوزپلنگ آسیایی، نماد غرور حیاتوحش ایران، اکنون در محدودهای کوچک از مناطق کویری کشور به حیات دشوار خود ادامه میدهد و شمار آن به کمتر از ۵۰ عدد کاهش یافته است. از گورخر ایرانی یا همان گور آسیایی، که روزگاری در دشتهای ایران جمعیتهای پرشماری داشت، تنها ۶۰۰ رأس باقی مانده و بقای آن بهشدت در معرض تهدید قرار دارد.
پرنده باشکوه و افسانهای دیگری چون درنای سیبری نیز که زمانی زمستانها در تالابهای ایران میزیست، اکنون بهطور کامل از چشمانداز ایران رخت بربسته است؛ آخرین بازمانده آن، پرندهای نر با نام «امید»، بیش از سه سال است که دیگر در آسمان ایران دیده نشده.
این مصادیق تلخ تنها نشانههایی از بحرانی گستردهتر هستند؛ بحرانی که ریشه در عوامل متعددی دارد و بهویژه با بحران بیسابقه آب، سیاستهای ناپایدار و پرمصرف کشاورزی و مدیریت ناهماهنگ و ناکارآمد منابع طبیعی گره خورده است. بدینترتیب، چشمانداز غنی تنوع زیستی ایران که باید مایه افتخار و الهام نسلها باشد، امروز در برابر مجموعهای از فشارهای انسانی و اقلیمی، بیش از هر زمان دیگر شکننده و آسیبپذیر به نظر میرسد.
بحران آب؛ خطری قریبالوقوع
در پس زوال گسترده زیستبومهای ایران، بحران آب به شکل یک توفان خاموش زبانه میکشد و به یکی از جدیترین تهدیدهای طبیعی و انسانی کشور تبدیل شده است. پژوهشگران هشدار دادهاند که ایران بهسمت وضعیت «ورشکستگی آبی» حرکت میکند؛ شرایطی که در آن تقاضای آب از توان منابع تجدیدپذیر فراتر رفته و در نتیجه فشار بر زمین و زیستبومها روزافزون شده است. یکی از اصلیترین دلایل این بحران، کشاورزی غیرکارآمد و پرمصرف است. کشت محصولات آببر مانند برنج، بیش از ۹۰درصد منابع آبی کشور را به خود اختصاص داده و این موضوع بهویژه در مناطق خشک و نیمهخشک ایران پیامدهای جدی داشته است.
فشار این بهرهبرداری بیرویه، خشک شدن سفرههای زیرزمینی، کاهش آبدهی چاهها، نابودی تالابها و رودخانهها و حتی نشست زمین در نواحی وسیع را به همراه داشته است.
پیامد این بحران، آسیب به میراث فرهنگی و تاریخی نیز بوده؛ از جمله ساختارهای باشکوهی مانند تختجمشید و مسجد جامع اصفهان که در اثر فرونشست زمین و کاهش رطوبت خاک، در معرض تهدید قرار گرفتهاند. بحران آب تنها یک چالش طبیعی نیست؛ بلکه به بحرانی اجتماعی و اقتصادی نیز تبدیل شده است. کاهش منابع آب موجب محدود شدن کشاورزی، افزایش فقر روستایی، مهاجرت اجباری و فشار بر جوامع محلی شده است. در کنار این، عدم مدیریت یکپارچه و نبود سیاستهای بلندمدت باعث شده تا ایران هر روز در معرض آسیبهای جبرانناپذیر زیستمحیطی قرار گیرد.
ساختارهای ناکارآمد
در سایه بحران آب، ساختارهای تصمیمگیری ناکارآمد و شبکههای غیررسمی، منابع ارزشمند آبی را به نفع منافع خاص تسخیر کردهاند. این گروهها، بدون ارزیابی جامع زیستمحیطی، مشارکت عمومی یا رعایت استانداردهای علمی، پروژههایی مانند سدسازی و انتقال آب بین حوضهای را اجرایی کردهاند که پیامد آن خشک شدن گسترده تالابها، کاهش تنوع زیستی و تخریب اکوسیستمها بوده است. مناطق آبخیز و پرجمعیتی مانند خوزستان، نواحی مرزی و کردستان، بیشترین آسیب را از سیاستهای نادرست و انتقال منابع آب متحمل شدهاند.
کاهش دسترسی به منابع، نابودی معیشت کشاورزان و دامداران، افزایش مهاجرتهای اجباری و شکلگیری مشکلات اجتماعی، تنها بخشی از پیامدهای این سیاستهاست. این وضعیت نشان میدهد که بحران آب در ایران فراتر از یک مساله زیستمحیطی است و تبدیل به یک بحران بسیار جدی شده که بدون اصلاحات ساختاری، نهتنها تنوع زیستی، بلکه معیشت مردم و ثبات اقتصادی کشور را نیز تهدید میکند.
نبود هماهنگی میان نهادهای مختلف، تمرکز تصمیمگیری در دست عدهای محدود و فشار گروههای ذینفع، فرصت اصلاح واقعی و توزیع عادلانه منابع را محدود کرده و راهکارهای کوتاهمدت و ناکارآمدی را به کشور تحمیل میکند.
پیشنهادهای راهبردی
برای مقابله با بحرانهای گسترده محیطزیستی در ایران، نیاز است رویکردی جامع، هماهنگ و چندلایه اتخاذ شود که هم شامل بهرهگیری از دانش و تجربیات بینالمللی باشد و هم مشارکت گسترده مردمی و محلی را در فرآیند تصمیمگیری در بر گیرد. نخستین گام، اصلاح الگوی کشاورزی است؛ جایگزینی محصولات پرمصرف آب با گونههای کمآببر و سازگار با اقلیم، همراه با تجهیز سامانههای آبیاری مدرن، کاهش هدررفت آب و افزایش بهرهوری در تمامی سطوح کشاورزی، باید در رأس برنامهها قرار گیرد. این اقدامات میتوانند فشار بر سفرههای زیرزمینی را کاهش داده و از خشک شدن تالابها و رودخانهها جلوگیری کنند.
در کنار اصلاح الگوی کشت، بازسازی حکمرانی آب از اهمیت حیاتی برخوردار است. شفافسازی دادهها، انتشار عمومی اطلاعات منابع و مصرف آب، و ایجاد ساختارهای تصمیمگیری مشارکتی، مانند پارلمانهای منطقهای آب، میتواند علاوه بر جلوگیری از سوءاستفاده، امکان توزیع عادلانه منابع را فراهم کند.
مقابله با نفوذ و تسلط گروههای ذینفع و شبکههای غیررسمی نیز باید جزو اولویتها باشد، زیرا بدون اصلاح این ساختارها، هرگونه برنامه پایدار با شکست مواجه خواهد شد. اعتماد عمومی و اعتماد به فعالان محیطزیست نیز محور دیگری است که نباید نادیده گرفته شود. فراهم کردن فضای قانونی امن برای فعالیت مستقل سازمانها و فعالان محیطزیست و تقویت نهادهای مدنی میتواند مشارکت علمی و عملی در حفاظت از طبیعت را تضمین کند.
این مشارکت نه تنها به حفاظت از گونههای در معرض خطر مانند یوز آسیایی و گورخر ایرانی کمک میکند، بلکه فرهنگ زیستمحیطی را در جامعه گسترش میدهد و نسلهای آینده را به حفاظت از محیطزیست حساس میسازد. همچنین، همکاری علمی و عملی با نهادهای بینالمللی برای احیای گونههای در خطر و بازسازی زیستبومهای آسیبدیده، از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است.
تبادل تجربیات موفق جهانی در مدیریت منابع آب، حفاظت از حیاتوحش و سازگاری با تغییرات اقلیمی میتواند چارچوبی عملی برای برنامهریزی بلندمدت ایجاد کند. اجرای این راهکارها نیازمند سیاستگذاری هوشمندانه، برنامهریزی منعطف و ارزیابی مستمر اثرات است تا صدای حیات ایران، به جای پژواک انقراض و زوال منابع، حامل نوید اصلاح، حفظ و توسعه پایدار باشد.