ترامپ یک مذاکرهکننده افتضاح و استاد واقعی «هنر باج دادن» است
رئیسجمهور بیپرنسیپ

این نشان میدهد که تمام آنچه ترامپ واقعا به دنبال آن است، «جلب توجه» و خلق تصاویری دراماتیک است تا خود را در رأس امور نشان دهد. محتوای هر معاملهای برای او در درجه دوم اهمیت قرار دارد، اگر نگوییم کاملا بیاهمیت است. به همین خاطر است که برخی توافقهای تجاری اخیر او، برخلاف ادعاهایش، چندان به نفع ایالات متحده نیستند.
تنها دلیل توجه دیگران به خطاهای دیپلماتیک و دمدمیمزاجانه ترامپ این است که او رئیسجمهور قدرتمندترین کشور جهان است و اعضای بزدل کنگره از حزب جمهوریخواه که همچون یک فرقه رفتار میکنند، هر هوس او را برآورده میکنند. اما وقتی افراد بیتجربهای مانند ترامپ، مارکو روبیو (وزیر امور خارجه) و یک دیپلمات آماتور به نام استیو ویتکاف، در برابر چهرههایی چون ولادیمیر پوتین یا سرگئی لاوروف قرار میگیرند، طبیعی است که طرف مقابل به سادگی جیب آمریکا را خالی کند. کافی است از خود بپرسید: آیا ترامپ در دیدارش با پوتین در آلاسکا، دستاوردی برای آمریکا، متحدانش یا اوکراین داشت؟ آیا پوتین امتیازی داد؟ اصلا ترامپ توانست از رهبران اروپایی که برای منصرف کردن او از رها کردن اوکراین به واشنگتن آمده بودند، چه امتیازی بگیرد؟
یک مذاکره موفق با دشمنی جدی، نیازمند ارزیابی خونسردانه و کاملا واقعبینانه از منافع، قدرت و اراده طرفین است. شما نمیتوانید رهبری مانند پوتین را تنها با خوشرفتاری، پهن کردن فرش قرمز یا صرفا به این دلیل که از شما خوشش میآید، وادار به دادن امتیاز کنید. غرق شدن در خیالپردازی یا بیان تهدیدها و وعدههایی که کسی جدی نمیگیرد نیز شما را به جایی نخواهد رساند. همین مشکل بیش از یک دهه است که سیاست غرب در قبال روسیه و اوکراین را به بیراهه کشانده است. هرچند اغلب سیاستمداران و کارشناسان غربی هنوز از پذیرش آن سر باز میزنند، اما ریشه اصلی این مشکل، «عدم تقارن بنیادین انگیزه» میان روسیه و غرب است؛ عدم تقارنی که از تفاوت در درک تهدیدها و تعریف منافع حیاتی هر طرف نشأت میگیرد. پوتین شاید دلایل متعددی برای اقداماتش داشته باشد، اما مهمترین دلیل او، هراسی بود که در سراسر طیف سیاسی روسیه فراگیر است: اینکه پیوستن اوکراین به ناتو، یک تهدید وجودی برای روسیه است.
هیچچیز به اندازه امتناع لجوجانه نخبگان سیاست خارجی غرب از پذیرش این واقعیت که «گسترش بیپایان ناتو» یک اشتباه استراتژیک بود، به موضع غرب آسیب نزده است؛ بهویژه دعوت سال۲۰۰۸ از اوکراین و گرجستان برای عضویت در آینده. این مهمترین «علت ریشهای» است که پوتین بر لزوم حل آن در هر توافق صلحی تاکید دارد و حواریون غربیِ گسترش ناتو نیز با تمام قوا سعی در انکار یا نادیده گرفتن آن دارند. البته هیچیک از این موارد، جنگ پیشگیرانه و غیرقانونی پوتین را توجیه نمیکند؛ اما نمیتوان به یک درگیری جدی پایان داد، وقتی هیچیک از طرفین حاضر نیست دلایل اصلی شروع آن را بپذیرد و برای حل آن تلاش کند.
واقعیت ناخوشایند این است که مسکو حاضر شد اقتصاد خود را به حالت جنگی درآورد و جان صدها هزار نفر را برای رسیدن به اهدافش فدا کند؛ اما حامیان غربی اوکراین چنین ارادهای نداشته و نخواهند داشت. اوکراینیها برای دفاع از کشورشان فداکاریهای عظیم و قهرمانانهای کردهاند و غرب نیز کمکهای مالی، تسلیحاتی، اطلاعاتی و دیپلماتیک فراوانی به کییف ارائه کرده است؛ اما از همان ابتدا روشن بود که هیچ کشوری در اروپا یا آمریکای شمالی حاضر نیست نیروهای خود را برای جنگیدن و کشته شدن به آنجا بفرستد. نتیجه این شده که روسیه، تا حدی به لطف اشتباهات خود اوکراین، در میدان نبرد دست بالا را پیدا کرده است. باید از کسانی که هنوز اصرار دارند تنها نتیجه قابلقبول، بازپسگیری تمام سرزمینهای اوکراین (از جمله کریمه) و سپس پیوستن به ناتو و اتحادیه اروپاست، پرسید که دقیقا چگونه میخواهند به این هدف برسند؟ تا زمانی که آنها نتوانند یک استراتژی منسجم و قانعکننده برای تحقق این معجزه ارائه دهند، امید به کسب چنین امتیازاتی پشت میز مذاکره، چیزی جز خیال باطل نیست.
با این حساب، آیا اقدام ترامپ در اجلاس آلاسکا و جانبداری از پوتین، کار درستی بود؟ آیا او باید در برابر تملقها و خواهشهای رهبران اروپایی که برای تقویت ارادهاش به واشنگتن آمده بودند، مقاومت میکرد؟ پاسخ منفی است. منافع بزرگتری در میان است و استراتژیهای مذاکراتی آمریکا و اروپا باید بر آنها متمرکز شود. حتی اگر لازم باشد برخی از خواستههای پوتین در توافق صلح آینده پذیرفته شود، برخی دیگر باید قاطعانه رد شوند؛ خواستههایی مانند خروج نیروهای ناتو از کشورهای عضو یا «نازیزدایی» و خلع سلاح نسبی اوکراین. اگر روسیه اصرار دارد که باید در برابر نیروهای خارجی که از استقرار احتمالی آنها در اوکراین میترسد، محافظت شود، پس اوکراین نیز باید در برابر حملات مجدد روسیه محافظت شود و ابزارهای دفاع از خود را در اختیار داشته باشد.
همین نگرانی اخیر، دلیل علاقه اوکراین و دیگر کشورهای اروپایی به نوعی تضمین امنیتی، مشابه ماده۵ ناتو اما بدون عضویت رسمی است. اما این ایده حداقل با دو ایراد آشکار مواجه است. نخست آنکه ماده۵ یک تعهد امنیتی مطلق نیست و اعزام خودکار نیروهای متحد را تضمین نمیکند. این ماده صرفا میگوید حمله به یک عضو، حمله به همه تلقی میشود و هر کشور عضو «اقدامی را که لازم بداند» انجام خواهد داد. دوم و به همان اندازه مهم، با توجه به سابقه دیرینه ترامپ در زیر پا گذاشتن وعدهها و تغییر ناگهانی مواضع، کدام کشور عاقلی به تعهد او اعتماد میکند؟ حتی اگر سرانجام بر سر نوعی تضمین امنیتی برای اوکراین توافقی حاصل شود، چرا کسی باید آن را جدی بگیرد؟
صحبتهایی نیز درباره ترتیب دادن یک دیدار رو در رو میان پوتین و زلنسکی با میانجیگری آمریکا وجود دارد. پذیرش این دیدار، یک امتیاز نمادین از سوی پوتین خواهد بود که پیش از این با آن مخالفت کرده است. با این حال، دشوار است باور کنیم که چنین دیداری بدون تغییر چشمگیر در وضعیت میدان نبرد و چشمانداز بلندمدت اوکراین، به صلحی پایدار منجر شود. بار دیگر باید تاکید کرد که نباید فریب نمایشهای پر زرق و برق دیدارهای شخصی را خورد؛ نمایشهایی که (بهویژه با حضور ترامپ) جنجال رسانهای زیادی به پا میکنند؛ اما نتیجه چندانی ندارند.
پس بهترین امید ما چه میتواند باشد؟ با توجه به روند جنگ و این واقعیت که روسیه بیش از هر کشور دیگری به این موضوع اهمیت میدهد، مسکو ناگزیر به بخشی از خواستههای خود خواهد رسید. اما با در نظر گرفتن هزینههای هنگفتی که تاکنون پرداخته و چشمانداز خسارات بیشتر در صورت ادامه حمایتهای خارجی از اوکراین، باید بتوان روسیه را از دستیابی به اهدافی که تامینشان به نفع غرب نیست، بازداشت. به جای رویکرد دمدمیمزاج و غیرقابل پیشبینی ترامپ و اشتیاق او برای درگیری با متحدان اروپایی، بهترین راه برای دستیابی به بهترین توافق ممکن از این قرار است:
۱. حفظ جبهه متحد آمریکا با اروپا.
۲. ادامه حمایتهای نظامی گستردهی ناتو از اوکراین.
۳. پیگیری مذاکراتی جدی و برنامهریزیشده میان اوکراین و آمریکا با روسیه، بر اساس ارزیابی واقعبینانه از قدرت چانهزنی هر طرف.
با این حال، اگر به دنبال فردی برای انجام چنین مذاکرات جدی و آمادهای هستید، کاخ سفید آخرین جایی است که باید به آن مراجعه کنید.
* استاد علوم سیاسی در دانشگاه هاروارد