در شرایط حساس و پرالتهاب کنونی که ایران عزیز ما درگیر یکی از بحرانهای امنیتی خطرناک دهههای اخیر شده است، آنچه بیش از هر چیز ضرورت دارد، حفظ آرامش ملی، تقویت همبستگی اجتماعی و پایبندی به اصول عقلانیت و خرد جمعی است. دشمنانی که خود را در جایگاه مدعی حقوق بشر و نظم جهانی جا زدهاند، برخلاف…
ایران عزیز، سرزمینی که هویت، فرهنگ و تاریخ ما در رگهایش جریان دارد، امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند هوشیاری، همبستگی و مسوولیتپذیری همه ماست. تهدیدهایی که کشور ما با آن مواجه است، تنها محدود به مرزهای فیزیکی و درگیریهای نظامی نیست، بلکه جنگی همهجانبه علیه باورها، امیدها و وحدت ملی…
توسعه، صرفا پروژهای اقتصادی نیست؛ رخدادی اجتماعی، تاریخی و نهادی است که در بستر زمان شکل میگیرد. اما تاریخ علیه آینده تجهیز میشود. در سرزمینهایی که به مدت طولانی در معرض تداوم جنگ و خشونت بودهاند، نهفقط زیرساختها و منابع، بلکه حافظه نهادی، افق آینده و امکان یادگیری جمعی فرو میپاشد.
جنگ و درگیریهای مسلحانه تاثیرات عمیقی بر توسعه پایدار در سطح محلی و در سطح جهانی در این جهان به هم پیوسته دارند. در مطالعاتی که بر ۱۵۰ جنگ از سال ۱۸۷۰ انجام شده نشان میدهد که در زمان جنگ و پس از ۵ سال از شروع جنگ، ۳۰ درصد تولید ناخالص داخلی آن کشور کاهش یافته و ۱۵ درصد تورم آن به دلیل جنگ افزایش مییابد (این تورم به تورمی که از قبل وجود داشته اضافه میشود). این امر برای کشورهای همسایه در طی دوره مورد نظر، باعث کاهش ۱۰ درصدی تولید ناخالص داخلی کشورها و افزایش به طور متوسط ۵ درصدی تورم کشورهای همسایه شده است.
ایران در اوایل قرن پانزدهم خورشیدی با پیچیدهترین چالش اقتصادی تاریخ معاصر خود روبهروست. کشوری که همزمان از سرمایهای کمیاب ـ جمعیتی جوان و تحصیلکرده، موقعیت ژئواقتصادی بیبدیل و منابع طبیعی متنوع ـ برخوردار است و درعینحال درگیر سازوکارهایی است که همین مزیتها را خنثی، یا حتی علیه خود، به کار میگیرد.
جنگها به عنوان یکی از بزرگترین اختلالگرهای سیستمهای اقتصادی تاثیر عمیقی بر شاخصهای کلان اقتصاد دارند. نخستین و ملموسترین، پیامد کاهش تولید ناخالص داخلی(GDP-Gross Domestic Product) است. زیرساختهای صنعتی شهری و خدماتی که نقش مهمی در خلق ارزش اقتصادی دارند تخریب میشوند و بسیاری از فعالیتهای اقتصادی در حوزههای تولید توزیع و مصرف مختل میگردند.