افسانه انرژی ارزان

برای درک بهتر این موضوع، باید بین هزینه‌های حسابداری و هزینه‌های اقتصادی تفاوت قائل شد. هزینه‌های حسابداری شامل تمام مخارجی است که برای مثال یک شرکت برای تولید کالا یا خدمات (مانند هزینه‌های مواد اولیه، دستمزد کارگران و اجاره) متحمل می‌شود. این هزینه‌ها به صورت مستقیم در دفاتر مالی ثبت می‌شوند. برای مثال، وقتی یک کارخانه برق مصرف می‌کند، مبلغی را به شرکت برق می‌پردازد که این مبلغ، هزینه حسابداری آن است.

اما هزینه‌های اقتصادی فراتر از اینها هستند. این هزینه‌ها شامل تمام هزینه‌های حسابداری به علاوه هزینه‌های فرصت (opportunity costs) می‌شوند. هزینه فرصت به ارزش بهترین گزینه ازدست‌رفته اشاره دارد. به بیان ساده، وقتی شما منبعی را برای یک هدف استفاده می‌کنید، از استفاده از آن برای هدف دیگری صرف‌نظر کرده‌اید. برای مثال، وقتی در ساعات اوج مصرف، برق یک کارخانه قطع می‌شود، قبض برق آن ماه کارخانه کاهش پیدا می‌کند. این کاهش، یک صرفه‌جویی در هزینه حسابداری است. اما هزینه‌های اقتصادی واقعی در جای دیگری  نمایان می‌شوند.

زمانی که برق کارخانه قطع می‌شود، تولید آن متوقف یا به شدت کند می‌شود. این توقف، منجر به کاهش تولید، اخراج کارگران و از دست رفتن سهم بازار می‌شود. هزینه‌های اقتصادی این قطعی شامل کاهش درآمد کارخانه، از بین رفتن مشاغل و کاهش درآمد ملی است که در نهایت به افزایش بیکاری و کاهش تولید ناخالص داخلی (GDP) کشور منجر می‌شود. این هزینه‌ها در هیچ صورت‌حساب مالی ثبت نمی‌شوند، اما تاثیرات مخرب آنها در کل اقتصاد قابل مشاهده است و ممکن است زنجیره‌ای از بحران‌ها را به وجود آورد که هزینه‌های اقتصادی آن غیرقابل محاسبه است و می‌تواند به قیمت جان و سلامتی انسان‌ها تمام شود. در واقع، این مثال به ما مفهوم امنیت انرژی را یادآوری می‌کند که یکی از مهم‌ترین متغیرها برای حکمرانان است. امنیت انرژی به معنای آسودگی خاطر از عرضه کافی، پایدار و مطمئن انرژی و همچنین وجود بازاری کافی برای تقاضای آن است. این مفهوم برای هر دو کشور واردکننده و صادرکننده انرژی حیاتی است. برای یک کشور واردکننده، امنیت انرژی یعنی تضمین دسترسی به منابع انرژی خارجی بدون اختلال؛ و برای یک کشور صادرکننده مانند ایران، امنیت انرژی به معنای توانایی تامین نیازهای داخلی و همزمان حفظ جایگاه خود در بازارهای جهانی است.

قطعی برق به دلایل مختلف، مانند فرسودگی زیرساخت‌ها، عدم سرمایه‌گذاری کافی و ناترازی تولید و مصرف، باعث   تضعیف اعتماد سرمایه‌گذاران می‌شود. یک سرمایه‌گذار خارجی یا داخلی،  حاضر نیست در کشوری سرمایه‌گذاری کند که نمی‌تواند از پایداری تامین انرژی آن اطمینان داشته باشد. این عدم اطمینان، سرمایه‌گذاری‌ها را به سمت کشورهای با زیرساخت‌های مطمئن‌تر هدایت می‌کند و در نتیجه، چرخه توسعه اقتصادی را کند یا متوقف می‌سازد.

علاوه بر این، قطعی‌های مکرر برق بر زندگی روزمره مردم نیز تاثیرات عمیقی می‌گذارد. فاسد شدن مواد غذایی در یخچال‌ها، اختلال در سیستم‌های ارتباطی و آموزشی آنلاین، و حتی از بین رفتن امکان استفاده از وسایل سرمایشی و گرمایشی همگی هزینه‌های اقتصادی و اجتماعی بزرگی را بر جامعه تحمیل می‌کنند. این هزینه‌ها در بلندمدت می‌توانند باعث نارضایتی‌های اجتماعی شوند.

امروز، ایران در حوزه انرژی، به ویژه برق، با چالش‌های جدی روبه‌روست. با وجود قرار گرفتن در جایگاه چهارم جهان از نظر ذخایر نفت و گاز و همچنین پتانسیل بالای انرژی‌های تجدیدپذیر مانند انرژی خورشیدی، آبی و بادی، کشور با ناترازی شدید در تولید و مصرف برق دست و پنجه نرم می‌کند. این ناترازی، به‌ویژه در تابستان‌ها و زمستان‌ها، به قطعی‌های مکرر و برنامه‌ریزی‌شده منجر شده است.

علل این وضعیت پیچیده و چندلایه است. از یک سو، سال‌ها سرمایه‌گذاری ناکافی در زیرساخت‌های تولید و انتقال برق، باعث فرسودگی و کاهش کارآیی آنها شده است. از سوی دیگر، رشد مصرف برق به دلیل افزایش جمعیت و توسعه صنایع، بدون اینکه به همان نسبت ظرفیت تولید افزایش یابد، فشار را بر شبکه برق دوچندان کرده است. همچنین، قیمت‌گذاری دستوری و یارانه‌ای برق، باعث عدم توجیه اقتصادی برای سرمایه‌گذاران بخش خصوصی شده و در نتیجه، امکان افزایش تولید از این طریق فراهم نشده است.

در نتیجه، ایران با وجود منابع عظیم انرژی، در وضعیت آسیب‌پذیر از نظر امنیت انرژی قرار گرفته است. این وضعیت نه تنها به اقتصاد کشور آسیب می‌رساند، بلکه بر رفاه و آسایش عمومی نیز تاثیرات منفی دارد. آنچه تا اینجا مطرح شد، مختصری است از وضعیتی که در آن قرار گرفته‌ایم و چگونگی پدید آمدن آن و بر کمتر کسی پوشیده است؛ اما امروز چه کارهایی می‌توان انجام داد؟

برخلاف تصور رایج، بحران انرژی صرفا یک مشکل فنی نیست، بلکه یک چالش در حوزه سیاستگذاری و اقتصاد است. راه‌حل‌های موفق در جهان نشان می‌دهند که با اجرای سیاست‌های صحیح، می‌توان عرضه و تقاضا را به تعادل رساند و مقابله با خاموشی آن‌قدر دور از دسترس یا رویایی نیست.

به عنوان مثال آلمان، با وجود وابستگی قبلی به انرژی‌های فسیلی و هسته‌ای، یک برنامه بلندپروازانه به نام «گذار انرژی» (Energiewende) را آغاز کرد. این برنامه بر دو ستون اصلی افزایش شدید تولید از منابع تجدیدپذیر و افزایش بهره‌وری انرژی استوار است. دولت آلمان با استفاده از تعرفه‌های تضمینی (Feed-in Tariffs)، به تولیدکنندگان برق خورشیدی و بادی تضمین داد که برق مازاد خود را با قیمتی ثابت و برای مدت طولانی به شبکه بفروشند. این سیاست، سرمایه‌گذاری خصوصی در مقیاس وسیع را جذب کرد و باعث شد آلمان به یکی از پیشگامان انرژی‌های تجدیدپذیر در جهان تبدیل شود.

علاوه بر تولید، آلمان مشوق‌هایی برای خرید وسایل برقی با مصرف پایین و نوسازی ساختمان‌ها به منظور کاهش مصرف انرژی ارائه کرد. این سیاست‌ها، تقاضا را به صورت هوشمندانه مدیریت کردند و فشار بر شبکه را کاهش دادند. در پی این اقدامات، سهم انرژی‌های تجدید‌پذیر از تولید برق از ۶.۳درصد در سال ۲۰۰۰ به بیش‌ از ۵۴.۴درصد در سال ۲۰۲۴ افزایش یافت. این رشد خیره‌کننده نشان می‌دهد که سیاست‌های تشویقی مانند تعرفه‌های تضمینی  (Feed-in Tariffs) و سرمایه‌گذاری‌های گسترده در انرژی خورشیدی و بادی، چگونه توانسته‌اند مسیر تولید برق را به‌کلی تغییر دهند و طبق برنامه‌ریزی‌ها، آلمان قصد دارد تا سال ۲۰۳۰این سهم را به حداقل ۸۰درصد برساند.

در سوی دیگر کره زمین، شیلی در دهه‌های گذشته با بحران‌های تامین برق روبه‌رو بود. راه‌حل این کشور، یک اصلاح جامع در ساختار بازار برق بود که بر مقررات‌زدایی و خصوصی‌سازی تمرکز داشت.

شیلی به شرکت‌های خصوصی اجازه داد تا نیروگاه‌های خود را تاسیس کنند و برق تولیدی را در یک بازار رقابتی بفروشند. این سیاست، رقابت را افزایش داد، سرمایه‌گذاری را جذب کرد و به کاهش هزینه‌ها منجر شد. دولت شیلی با فراهم کردن چارچوب قانونی مناسب، سرمایه‌گذاری در خطوط انتقال را تشویق کرد تا برق تولیدی بتواند به‌راحتی از مناطق تولید (مانند مناطق شمالی با پتانسیل خورشیدی بالا) به مناطق پرمصرف منتقل شود.

داده‌های آماری نشان می‌داد که هزینه تولید برق از منابع خورشیدی و بادی در شیلی، در مقایسه با سوخت‌های فسیلی، به‌شدت پایین‌تر است. برآوردها نشان می‌دهد که هزینه سطح‌بندی‌شده (LCOE) تولید برق خورشیدی و بادی در شیلی بین ۲۰ تا ۶۰دلار در هر مگاوات‌ساعت بوده، درحالی‌که همین هزینه‌ برای نیروگاه‌های زغال‌سنگ به حدود ۹۷دلار می‌رسید. این اختلاف چشمگیر در هزینه، نشان می‌دهد که چرا آزادسازی بازار و تشویق سرمایه‌گذاری خصوصی در انرژی‌های تجدیدپذیر، منجر به کاهش هزینه کلی تولید برق در شیلی شده است.

تحقیقات نشان می‌دهد که با سرمایه‌گذاری در خطوط انتقال و یکپارچه‌سازی بازار برق در شیلی، تفاوت قیمت برق بین مناطق مختلف کشور به‌شدت کاهش یافت. این یکپارچگی به نیروگاه‌های ارزان‌تر (مانند نیروگاه‌های خورشیدی در شمال کشور) اجازه داد تا برق خود را به مناطق پرتقاضا منتقل کنند و در نتیجه، قیمت‌ها در این مناطق کاهش یافت.

این داده‌ها ثابت می‌کنند که ایجاد یک بازار رقابتی و آزاد، همراه با سرمایه‌گذاری هدفمند در زیرساخت‌ها، می‌تواند به جذب سرمایه، کاهش هزینه‌ها و درنهایت افزایش پایداری و امنیت انرژی منجر شود.

تجربه مقابله با بی‌برقی یا قطعی‌های گسترده، به آلمان یا شیلی محدود نمی‌شود. در دهه‌های گذشته، بسیاری از کشورها توانسته‌اند بر این مشکلات غلبه کنند که بی‌تردید در هر کدام از آنها درس‌هایی برای آموختن وجود دارد.

با توجه به ظرفیت‌های موجود و درس‌هایی که می‌توان از تجارب جهانی آموخت، چند سناریوی بازاری و قابل اجرا برای حل بحران برق در ایران متصور است:

۱. اصلاح قیمت‌گذاری و آزادسازی تدریجی بازار؛

قیمت‌گذاری مبتنی بر هزینه: اولین گام می‌تواند اصلاح قیمت‌گذاری یارانه‌ای برق باشد. قیمت برق باید به‌تدریج به هزینه‌های واقعی تولید و انتقال نزدیک شود. این کار دو مزیت عمده دارد: ۱-کاهش مصرف بی‌رویه: وقتی قیمت برق بهای واقعی خود را پیدا کند، مصرف‌کننده و صنایع به دنبال راهکارهایی برای کاهش مصرف و افزایش بهره‌وری می‌روند. و ۲- جذب سرمایه‌گذاری: سرمایه‌گذاران بخش خصوصی با دیدن بازگشت سرمایه در یک بازار رقابتی و سودآور، برای ساخت نیروگاه‌های جدید و نوسازی نیروگاه‌های موجود ترغیب می‌شوند.

۲. توسعه بازار انرژی‌های تجدیدپذیر با مشوق‌های هوشمند

تعرفه‌های تضمینی: با توجه به پتانسیل بالای ایران در انرژی خورشیدی و بادی، دولت می‌تواند تعرفه‌های تضمینی جذاب برای تولیدکنندگان خانگی و صنعتی برق از این منابع تعیین کند. این سیاست، سرمایه‌های کوچک و بزرگ را به سمت توسعه نیروگاه‌های خورشیدی پشت‌بامی و مزارع بادی هدایت می‌کند و بار شبکه را در ساعات اوج مصرف روزانه کاهش می‌دهد.

معافیت‌های مالیاتی: اعطای معافیت‌های مالیاتی و تسهیلات بانکی با نرخ بهره پایین به شرکت‌های سرمایه‌گذار در حوزه انرژی‌های تجدیدپذیر نیز می‌تواند رشد این بخش را تسریع کند.

۳. مدیریت هوشمند تقاضا و تشویق بهینه‌سازی

قیمت‌گذاری ساعتی: شرکت‌های توزیع برق می‌توانند تعرفه‌های متفاوتی برای ساعات مختلف شبانه‌روز ارائه دهند. برای مثال، قیمت برق در ساعات اوج مصرف (ظهر تابستان) بالاتر و در ساعات کم‌مصرف (شب) ارزان‌تر باشد. این سیاست مصرف‌کنندگان را تشویق می‌کند تا مصرف خود را به ساعات ارزان‌تر منتقل کنند.

اعطای پاداش به صنایع کم‌مصرف: صنایع پرمصرف مانند صنایع فولاد و سیمان می‌توانند با دریافت پاداش‌های مالی، فعالیت‌های خود را به ساعات غیراوج مصرف منتقل کنند. این سیاست که در کشورهای دیگر با موفقیت اجرا شده، می‌تواند به مدیریت بار شبکه و جلوگیری از قطعی‌های ناخواسته کمک کند.

جمع‌بندی

بحران برق در ایران، نه یک مساله لاینحل فنی، بلکه یک ناترازی اقتصادی است که از سیاستگذاری‌های غیربازاری ناشی می‌شود. هزینه‌های اقتصادی این ناترازی، از کاهش تولید ملی و بیکاری گرفته تا آسیب به سلامت عمومی و امنیت اجتماعی، به‌مراتب از هزینه‌های حسابداری و ارزان بودن قیمت برق بیشتر است. 

با درس‌گرفتن از تجارب موفق کشورهایی مانند آلمان و شیلی و با اتکا به ظرفیت‌های عظیم داخلی، می‌توان با اصلاحات ساختاری در قیمت‌گذاری، توسعه هدفمند انرژی‌های تجدیدپذیر و مدیریت هوشمندانه تقاضا، تعادل را به شبکه انرژی کشور بازگرداند. این راهکارها نه تنها به حل بحران کنونی کمک می‌کنند، بلکه مسیر را برای توسعه پایدار و ارتقای امنیت انرژی در آینده هموار می‌سازند.  با پذیرش منطق بازار و اصلاحات ساختاری، می‌توان هزینه‌های نامحسوس و گزاف اقتصادی را کاهش داد و امنیت و پایداری را به یکی از حیاتی‌ترین شریان‌های زندگی امروز بازگرداند.

* پژوهشگر اقتصاد انرژی