سیاستگذار درست رفتار کرده است

بازار سرمایه در سال‌های پس از انقلاب، در دوره فعالیت خود، جنگ را تجربه نکرده بود و همین عدم‌مواجهه درست با پدیده جنگ و احتمال شدید رخداد رفتار هیجانی در چنین شرایطی، می‌‌‌طلبید که بازار برای مدتی تعطیل شود. اما در روزهای پس از بروز جنگ و بازگشایی بازار، رفتار سیاستگذار مورد نقد قرار گرفته بود. در یک هفته گذشته که بازار مجددا فعالیت خود را از سر گرفت، سوالات، ابهامات و نقدهای متعددی در محافل رسانه‌‌‌ای و در گروه‌‌‌های فضای مجازی مطرح شد که بعضا جواب‌‌‌های مشخصی به آنها داده نشده است. به عنوان یک فعال بازار سرمایه، این سوالات را در چند دسته تقسیم‌‌‌بندی کرده‌‌‌ام و سعی کرده‌‌‌ام بدون هیچ سوگیری، دلایل احتمالی سیاستگذار برای برخی تصمیمات را شرح دهم. شاید اگر هر کدام از ما فعالان بازار نیز در مقام مدیران سازمان بورس یا اعضای شورای‌‌‌عالی بورس قرار بود برای بازار تصمیم‌گیری کنیم، با همین منطق پیش می‌‌‌رفتیم.

  چرا سازمان بورس برنامه حمایتی خود از بازار را از روز نخست اعلام نکرد؟

جواب ساده است. در اقتصاد اصلی وجود دارد که می‌‌‌گوید اگر مردم بدانند در ذهن سیاستگذار چه می‌‌‌گذرد، مانع تحقق هدف او می‌‌‌شوند. فرض کنید دولت قصد حمایت ۱۰۰همتی از بازار سرمایه را داشت. اگر من می‌‌‌دانستم که چه روزی قرار است این حمایت صورت گیرد و در عین حال انتظار کاهش بیشتر قیمت را هم داشتم، در صف فروش قرار می‌‌‌گرفتم تا همه سهام خودم را به سرعت به دولت بفروشم و پولم را نقد کنم. اعلام میزان حمایت و زمان حمایت خودش موجب می‌‌‌شد تا افرادی که فکر می‌‌‌کردند امیدی به فروختن سهم‌‌‌شان نیست، هم به صف فروش اضافه شوند و این یعنی ایجاد صف فروش بیشتر.

از طرف دیگر، قطعا منابع حمایتی از بازار سرمایه محدود بوده است. هیچ‌‌‌کس پیش‌بینی درستی از میزان عرضه صورت‌‌‌گرفته برای فروش پس از جنگ، به دلیل نبود تجربه مشابه، نداشت. بنابراین اجرای سیاست حمایتی باید با سنجش شرایط و تخمین واقعیت بازار صورت می‌‌‌گرفت و لازم بود سیاستگذار برای تخصیص منابع به صف‌‌‌های فروش یا زمان‌بندی انجام این حمایت، حداقل طی یک یا دو روز به ارزیابی وضعیت واقعی بازار می‌‌‌پرداخت.

 چرا حمایت از بازار از روز اول صورت نگرفت و نقدینگی به بازار تزریق نشد؟

با در نظر داشتن پاسخ پرسش دوم، به نظر می‌رسد سیاستگذار با سنجش دقیق شرایط، با شیب مناسبی حمایت از باازر را روزانه افزایش داده است. در عین حال، سیاست تدریجی افزایش حمایت‌‌‌ها، هم فرصت تجهیز منابع دقیق‌‌‌تر را به سیاستگذار می‌‌‌داد و هم فرصتی فراهم می‌‌‌کرد که رفتارهای هیجانی در بازار فروکش کند و منابع کمتری برای حمایت موردنیاز باشد. در واقع با شفاف‌‌‌تر شدن اوضاع توقف جنگ، رفتارهای هیجانی از روز سوم به مراتب کمتر شد و لازم بود این فرصت به بازار داده شود. بررسی آماری نشان می‌دهد که در روز اول بازگشایی بازار، میزان حمایت صندوق‌های بازار و حمایت حقوقی‌‌‌ها حدود ۲.۵همت بوده است که این حمایت‌‌‌ها هر روز افزایش یافته و در روز چهارشنبه، یعنی روز پنجم پس از بازگشایی، به اوج خود رسید و حدود ۲۲همت حمایت از بازار صورت گرفت.

 چرا پس از بازگشایی بازار، دولت و سازمان بورس مانع ریزش سهام نشدند؟

جواب ساده است. پس از جنگ ۱۲روزه، همه سهامداران انتظار کاهش ارزش سهام خود را داشتند. در واقع اگر چنین انتظاری نداشتند، در صف فروش حاضر نمی‌‌‌شدند. وجود این صف فروش چند‌هزار میلیارد تومانی، معنایش این بوده است که انتظار کاهش قیمت در بازار وجود داشت. وقتی سهامدار چنین انتظاری دارد، چرا دولت یا هر نهاد دیگری باید بیاید و بدون کاهش قیمت، سهامی را خریداری کند؟ اصولا این سوال مطرح است که پس از جنگ و برای همدلی بیشتر، چرا نباید حمایت از سوی دو طرف بازار نباشد؟ سهامداران هم باید از بازار حمایت کنند. حمایت سهامداران یعنی اینکه برای حمایت از بازار، از قرار گرفتن در صف فروش انصراف دهند. سهامداران حاضر به حمایت از بازار نبودند. چرا باید فرد دیگری حاضر به حمایت پرریسک باشد، آن‌‌‌هم وقتی مثل بقیه سهامداران می‌‌‌داند طبیعتا بازار باید چند درصدی ریزش داشته باشد؟ سهامدار حقوقی می‌‌‌داند اگر سهمی را به قیمت بالا از سهامدار حقیقی بخرد، همان سهامداری که سهامش را می‌‌‌فروشد، در قیمت پایین‌‌‌تر دوباره همان سهام را می‌‌‌خرد. عملا سهامدار حقوقی فکر می‌کند چرا باید به سهامدار حقیقی سوبسید بدهد؟ از طرف دیگر، سهامداران حقوقی یا بانک‌ها خودشان سهامدار خرد دارند و عملا این سوبسید از کیسه سهامداران خرد خارج می‌شود.

حقوقی‌‌‌ها خواستند در قیمتی پایین‌‌‌تر، از بازار حمایت کنند و سهام را از صف فروش بخرند و این یعنی دنبال قیمت ارزان بودند تا سود بیشتری بعدا داشته باشند.

وقتی بحث حمایت دولت مطرح می‌شود، احتمالا این حرف درست نیست. همان‌‌‌طو که دیده شد، خیلی از حقوقی‌‌‌ها سهام خودشان را از بازار جمع کردند، چون به روند آتی آن اطمینان دارند. اما ممکن است حقوقی‌‌‌های دیگری هم آزادانه وارد بازار شوند برای خرید سهام با قیمت‌های پایین‌‌‌تر. چرا نباید این کار را بکنند؟ اگر فکر می‌‌‌کنید خرید آنها در قیمت‌های پایین به ضرر شماست، راهکار ساده‌‌‌ای وجود دارد: سهام‌‌‌تان را نفروشید و از صف فروش خارج شوید! چرا شما از آن سود بلندمدت می‌‌‌گذرید؟ ممکن است این پاسخ برای ما سهامداران حقیقی بی‌‌‌رحمانه به نظر برسد، اما این حرف در ذات بازار نهفته است. بسیاری از سهامداران حقیقی مانند خود من، مترصد قیمت‌های پایین‌‌‌تر برای ورود بیشتر به بازار هستیم. فعالیت در بازار، ریسک دارد و غیرحرفه‌‌‌ای‌‌‌ها نمی‌‌‌خواهند هیچ ریسکی را بپذیرند.

* فعال بازار سرمایه