مجتبی جباری آینده این فوتبال است اما
بس است شکایت!

کسی که به حق جزو نخبههای فوتبال ایران محسوب میشود و کنشها و فعالیتهای سالهای اخیرش او را نسبت به همه همصنفهایش متمایز کرده اما مساله اینجاست که این اخلاق همیشه شاکی آقای شماره هشت، باعث میشود حتی حرفهای درست او هم به خوبی شنیده نشود. جباری اخیرا در جشن رونمایی از کتاب تاریخ باشگاه استقلال، یک بار دیگر درباره دوران کوتاه سرمربیگریاش در این تیم سخن گفت و با وجود اینکه بازهم اظهارنظرهایش حیرتانگیز بود، با کمی تخفیف تیره و روشن آن را از هم متمایز کردیم تا مردم در این خصوص قضاوت کنند.
روشن
وقتی همه پیشکسوتان ریز و درشت فوتبال ایران خودشان را برای نشستن روی نیمکت تیمهای لیگ برتری محق میدانند، یکی از بهترین هافبکهای بازیساز تاریخ فوتبال مملکت هم باید برای خود شانس قائل باشد. چرخه بسته مربیان سطح اول فوتبال باشگاهی کشور که به ندرت چهره جدیدی را میپذیرد، فرصت خاصی به پیشکسوتهایی که از لحاظ فکری متفاوت هستند و البته با مدیران ارتباطات ندارند را نمیدهد و شاید یکی از دلایلی که مجتبی جباری فکر تاسیس کتابفروشی به سرش زد، به خاطر سرخوردگی ناشی از همین ماجرا باشد. او در مصاحبه جنجالی اخیرش به درستی گفت که مشغول فعالیتهای شخصیاش بوده و بدون لابی کردن و با نخستین پیشنهادی که به دستش رسیده، به فوتبال بازگشته است.
تیره
حتی با دید اغماض هم نمیتوان نکات سفید صحبتهای عجیب جباری را بیشتر از قسمت سیاه آن دید. او در شرایطی خطاب به برخی پیشکسوتان گفت: «بهتر است دهانشان را ببندند» که دقیقا در موقعیت چند متری کتابفروشیاش و پس از جشن رونمایی از یک کتاب تاریخی ایستاده بود! کسی که بارها به دفعات تکرار کرده خودش، خودش را به عنوان سرمربی تیم برای دوران پسا بوژوویچ به مدیریت باشگاه پیشنهاد داده و سرمربی مونتهنگرویی سابق استقلال هم با وجود سکوت همیشگی، وقتی از ایران رفت تازه از نقش مخرب دستیار تحمیلیاش سخن گفت.
جباری در شرایطی میگوید که به فوتبال و امثال علی نظری جویباری فکر نمیکند که حتی همسرش هم با وجود اینکه هفتهها از حضور کمتر از یک ماهه مجتبی به عنوان سرمربی استقلال میگذرد، این قصه را رها نکرده و با استوریهایش این برهه را به همه یادآوری میکند! هشت شاکی به شکل حیرتانگیزی دستاوردهایش در مدت زمان کوتاه حضور روی نیمکت استقلال را مهم جلوه میدهد و بازهم به این موضوع اشاره کرد؛ اینکه در آن برهه هیچکس حاضر نبود سرمربی استقلال شود و او به نوعی دست به فداکاری زد.
اما آیا واقعا اینگونه است؟ همین الان به صورت تصادفی در خیابان جلوی یک عابر پیاده را بگیرید و از او بپرسید حاضر است روی نیمکت استقلال بنشیند؟ با این دورنما که تیم در لیگ برتر به هیچ جایی نمیرسد و قرار است با یک تیم دسته اولی در تهران، یک چهارم نهایی جام حذفی برگزار شود و درصورت رسیدن به نیمه نهایی هم دوباره همین شرایط تکرار میشود!
بعید است کسی دست رد به چنین پیشنهادی بزند! در نهایت هم آبیها با پیروزی پر حرف و حدیث برابر ملوان، یک جام مهم به ویترین افتخارات باشگاه اضافه کردند اما آیا واقعا هیچکس به جز جباری نمیتوانست این افتخار را برای آنها به عمل بیاورد؟ بدون هیچ تردیدی حتی همان بوژوویچ هم کار دشواری برای رسیدن به این جام نداشت؛ پس جباری به چه چیزی میبالد که تا این اندازه بابت آن از عالم و آدم شکایت دارد؟