سرمایهگذاری با وجود عدمقطعیتها

در این وضعیت، حتی تحلیلپذیرترین سهمها نیز تابعی از «جو عمومی» و «رفتار تودهای بازار» خواهند بود. این موضوع سبب میشود که برخلاف شرایط عادی بازار، که در آن میتوان با تکیه بر قیمتهای جهانی، سودآوری شرکتها و دادههای بنیادی تصمیمگیری کرد، تمایز میان خوب و بد در سطوح قیمتی، برای مدتی بیمعنا و کل بازار با یک «سوگیری احساسی» به سمت بالا یا پایین حرکت کند. از این رو، چارچوب تصمیمگیری برای سرمایهگذاری در این فضا باید نه فقط بر مبنای تحلیل فاندامنتال، بلکه با درک عمیقتری از سناریوهای سیاسی، ریسکهای غیرقابل پیشبینی و حتی روانشناسی جمعی بازار شکل بگیرد.
در حال حاضر، چند محور کلیدی شرایط را پیچیدهتر کرده است. یکی از این محورها احتمال اجرای مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمهای چندجانبه شورای امنیت است. اگرچه هنوز این مکانیسم به طور رسمی فعال نشده، اما احتمال آن به شدت بر سر بازار سایه افکنده است. فعال شدن مکانیسم ماشه نهتنها موجب تشدید تحریمها خواهد شد، بلکه میتواند به طور جدی بر نرخ ارز، ورود و خروج سرمایه و حتی دسترسی برخی شرکتهای صادراتی به بازارهای جهانی تاثیر بگذارد. اما آنچه مهمتر است، نه صرفا اجرا شدن یا نشدن مکانیسم ماشه، بلکه ادراک فعالان بازار از محتمل بودن این سناریو است.
بازار پیش از وقوع یک واقعه، آن را پیشخور میکند و اکنون نیز بسیاری از فعالان، بدترین حالت را در ذهن میپرورانند. این موضوع رفتار بازار را «دفاعی»، «محتاط» و «هیجانی» کرده است. حتی در صورتی که مکانیسم ماشه اجرا نشود، تا زمانی که شفافیت سیاسی حاصل نشود، این ریسک به شکل یک اهرم روانی، بازار را با خود پایین نگه میدارد.
از سوی دیگر، ناترازی انرژی که مدتها است به عنوان یک بحران خاموش در اقتصاد ایران وجود دارد، اکنون به مرحلهای از اثرگذاری واقعی بر تولید و سودآوری شرکتها رسیده است. صنایع انرژیبر، از جمله فولاد، سیمان و پتروشیمیها، بهشدت از این بحران آسیب دیدند. قطعیهای برق و گاز، نهتنها هزینههای تولید را افزایش داده، بلکه فروش، صادرات و برنامهریزی بلندمدت شرکتها را مختل کرده است.
این مساله به تنهایی میتواند به یک عامل رکودزا در بورس بدل شود، بنابراین، در شرایط فعلی، حتی در صورتی که نرخ ارز بالا برود یا قیمت جهانی محصولات فلزی و شیمیایی افزایش یابد، شرکتهای داخلی ممکن است نتوانند از این مزیت بهرهبرداری کنند، چراکه از منظر عملیاتی دچار اختلال شدند. در کنار همه این عوامل، یکی از ویژگیهای این دوره، بیاعتمادی گسترده به نهادهای سیاستگذار بازار سرمایه است. تصمیماتی مانند بازگشایی زودهنگام بازار پس از برقراری آتشبس، بدون تمهیدات حمایتی یا اقدامات تثبیتکننده، موجب شده تا بخش زیادی از بازیگران بازار، بهویژه حقیقیها، ترجیح دهند دارایی خود را نقد کنند یا سرمایه خود را به بازارهای موازی مانند طلا یا سپردههای بانکی منتقل کنند.
چنین رفتارهایی موجب میشود حتی سهمهایی با بنیاد قوی نیز مورد بیمهری واقع شوند، چون جریان ورود پول حقیقی به بازار به طور جدی کاهش یافته و نقدشوندگی در سطح پایینی قرار دارد. این در حالی است که برخی از شرکتها، از منظر بنیادی هنوز وضعیت مناسبی دارند، ولی به دلیل نبود اعتماد عمومی و حجم پایین معاملات، فرصت رشد پیدا نمیکنند. در واقع اکنون در بازاری هستیم که تحلیل فاندامنتال به تنهایی، کفایت نمیکند و «تحلیل روان بازار» و «تحلیل سیاستگذاری» به اندازه سود هرسهم اهمیت پیدا کرده است. بر این اساس روند پیشروی بازار را میتوان به صورت طیفی از سناریوهای مختلف در نظر گرفت. در یک سوی این طیف، سناریوی منفی اجرای مکانیسم ماشه، تشدید تحریمها و تداوم ناترازی انرژی قرار دارد.
در این سناریو، بازار با افت شدید و طولانیمدت مواجه خواهد شد و شاید تنها گزینههای ایمن، صندوقهای درآمد ثابت و طلا باشند. در طرف دیگر طیف، سناریوی خوشبینانه عدم فعال شدن ماشه، احیای نسبی برجام یا توافق موقت، بهبود روابط منطقهای و مدیریت انرژی در فصول مختلف قرار دارد. در چنین شرایطی، بازار میتواند با بازگشت سرمایهگذاران حقیقی و حقوقی، رشد قابلتوجهی را تجربه کند و شرکتهای صادراتمحور به لیدرهای بازار تبدیل شوند. اما واقعیت این است که بیشترین احتمال، در میان این دو سناریو یعنی شرایطی نیمهبحرانی با روندهای سینوسی و رفتوبرگشتی قرار گرفته است.
در چنین فضایی، استراتژی موفق سرمایهگذاری تهاجمی و خروج کامل از بازار به نظر نمی رسد. حفظ انعطاف و چابکی با ترکیب مناسب از داراییها و سهمها استراتژی مناسب تری خواهد بود. به جای ورود سنگین روی یک صنعت خاص یا سهم خاص، ترکیب متعادلی از سهام ریالی کمریسک (مثل غذاییها، داروییها)، دلاریهای نقدشونده (مثل اورهایها، پتروشیمیهای صادراتمحور با ریسک عملیاتی کمتر)، صندوقهای طلا و اوراق با درآمد ثابت میتواند پوشش مناسبی در برابر سناریوهای مختلف ارائه دهد.
بر این اساس توجه به رفتار حقوقیها و بازیگران بزرگ بازار اهمیت زیادی دارد. اگرچه در شرایط عادی حقوقیها بیشتر نقش بازارگردان دارند، ولی در شرایط بحرانی میتوانند بهعنوان «شاخص احساسات سرمایهگذاران بزرگ» عمل کنند. به عنوان نمونه در صورتی که حقوقیها در قیمتهای پایین شروع به جمعآوری برخی نمادها کنند، میتواند نشانهای از کفسازی یا کاهش ریسک ادراکشده باشد. از سوی دیگر، خروج شدید آنها میتواند نشانهای از تشدید بحران تلقی شود.
در نهایت، سرمایهگذاری در چنین بازاری نیاز به صبر، ریسکپذیری محاسبهشده و واقعیت گرایی کامل دارد. نباید تصور کرد که هر افتی فرصت خرید یا هر صعودی آغاز روند جدید خواهد بود. اکنون، اصل بقا و حفظ سرمایه، برتر از سود کوتاهمدت است. در نهایت در صورتی که بخواهیم در چنین فضایی نه تنها از بازار عقب نمانیم، بلکه تصمیمات بهینهتری هم بگیریم، لازم است از تحلیل چندجانبه شامل تحلیل بنیادی، تحلیل تکنیکال مبتنی بر رفتار جمعی و تحلیل سیاستگذاری اقتصادی استفاده کرد. تنها در چنین چارچوبی میتوان امید داشت که در بازار پرنوسان و حساس امروز، جای درستی ایستادیم.
* کارشناس ارشد بازار سرمایه