مرعشی: باید کشور را از حالت «نه جنگ، نه صلح» به ثبات رساند/ تندروها کاری از پیش نخواهند برد

مشروح گفتوگو با حسین مرعشی را در ادامه میخوانید:
با توجه به تحولات اخیر در سطوح مدیریت عالی کشور از حضور علی لاریجانی تا تشکیل شورای دفاع کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟
در سیاست، چنین تغییراتی کاملاً طبیعی است، زیرا سیاست یک پدیده ایستا نیست. حضور علی لاریجانی بهعنوان جانشین سردار احمدیان برای شرایط امروز بسیار مثبت ارزیابی میشود. ضمن احترامی که برای زحمات سردار احمدیان قائلیم، باید گفت آقای لاریجانی به دلیل غیرنظامی بودن و تعلق به بخش سیاسی، طبیعتاً کارکرد متفاوتی نسبت به فردی که از بخش نظامی میآید خواهد داشت. افزون بر این، ایشان ظرفیت آن را دارد که خرد ملی کشور را دوباره در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی گرد هم آورد. امروز در شرایطی قرار داریم که سه موضوع اهمیت ویژه دارد:
موضوع اول این است که دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی و خود شورا، بهعنوان مهمترین نهاد تصمیمساز، باید بتوانند قدرتمندانه عمل کنند. به این معنا که آقای لاریجانی نباید در قامت یک سیاستمدار اصولگرا ظاهر شود، بلکه باید در جایگاه یک شخصیت سیاسی ملی ایفای نقش کند، تمام خرد ملی را در دبیرخانه متمرکز سازد و سناریوها و تصمیمات مختلف را تدوین کند.
موضوع دوم این است که آقای پزشکیان اهتمام بیشتری نسبت به سال اول دولت خود در حوزه امنیت ملی داشته باشد. همکاری نزدیکتر آقای پزشکیان، بهعنوان رئیس شورای عالی امنیت ملی، با آقای لاریجانی، بهعنوان دبیر شورا، باید منجر به تهیه سناریوهای مختلف تصمیمگیری و ارائه آنها به رهبری شود. از میان این سناریوها، هرکدام که رهبری با آن مخالفت کمتری داشته باشند، رئیسجمهور باید قاطعانه از آن حمایت و اجرای آن را تضمین کند. این نکته را بر اساس تجربه طولانی خود میگویم؛ همان تجربهای که در مقابله با مصوبه حجاب مجلس شاهد بودیم. اگر آقای پزشکیان بهعنوان رئیسجمهور منتخب مردم مصمم باشد، رهبری از او حمایت خواهند کرد یا حداقل اجازه خواهند داد که منویات ایشان اجرا شود.
موضوع سوم این است که آقای لاریجانی باید در قامت یک شخصیت ملی ظاهر شود، تمام ظرفیتهای کشور را بهکار گیرد، خرد ملی را در دبیرخانه جمع کند و با هماهنگی کامل با رئیس شورا، راهکارهای مختلف برای خروج کشور از وضعیت «نه جنگ، نه صلح» و رسیدن به یک شرایط صلح پایدار را تهیه کرده و خدمت رهبری ارائه دهد. در نهایت، رئیسجمهور بهعنوان منتخب مردم باید قاطعانه بر اجرای این راهکارها ایستادگی کرده و از رهبری بخواهد که کشور به تحول نیاز دارد و شرایط باید تغییر کند.
در مورد شورای دفاع زیرمجموعه شورای عالی امنیت ملی، مسأله خاصی وجود ندارد؛ تنها مقداری احترام بیشتر به نیروهای مسلح لحاظ شده که نقش تخصصی آنان را رسمیت بخشیده و این امر مفید نیز هست.
اگر مسئولان وظایف خود را بهخوبی انجام دهند، تندروها کاری از پیش نخواهند برد
در مقابل در چند وقت اخیر ما با انتقادات بسیاری از سوی تندروها روبرو بودیم، حال با این وجود علی لاریجانی و مسعود پزشکیان چه راهی را باید در پیش بگیرند؟
اگر مسئولان وظایف خود را بهخوبی انجام دهند، تندروها کاری از پیش نخواهند برد. رهبری برای همه گروههای کشور احترام قائل هستند، حتی برای تندروها که آنها را بهعنوان بخشی از ملت به رسمیت میشناسند. این امر اشکالی ندارد، اما اگر مقامات رسمی کشور، بهویژه دولت، مجلس و شورای عالی امنیت ملی، مصمم باشند، تندروها هیچ اقدامی نمیتوانند انجام دهند؛ آنها اساساً وزنی ندارند. امروز مهم این است که کارشناسی قوی صورت بگیرد و شجاعت لازم برای خارج کردن کشور از وضعیت «نه جنگ، نه صلح» وجود داشته باشد. تندروها همیشه بودهاند و همیشه خواهند بود، اما صدای بلندتری ندارند.
ادعای تندروها زیاد است
آیا آنها صدای بلندتری ندارند؟
خیر. ادعای آنها زیاد است، اما وقتی مردم با آنها همراهی نکنند، نظام هم با آنها همراهی نمیکند. خیالتان راحت باشد.
امروز کشور ما فاقد احزاب تأثیرگذار است
در شرایط کنونی چه نقشی برای احزاب سیاسی و صنفی در پیشبرد تغییرات در ایران قائل هستید؟
امروز کشور ما فاقد احزاب تأثیرگذار است، اما جبهههای سیاسی واقعی وجود دارد. برای مثال، جبهه اصلاحطلبان که هرچند کلاسیک نیست، اما بهعنوان یک نحله فکری با پایگاه اجتماعی و نفوذ سیاسی قابل توجه مطرح است. در مقابل، جبهه اصولگرایان قرار دارد که به دو بخش کلی تقسیم میشود:
بخش اول، جبهه پایداری و نیروهای رادیکال.
بخش دوم، اصولگرایان با تجربه و متین که خرد جمعی آنها پذیرفتنی است و مسائل کشور را بهخوبی درک میکنند.
اما نمیشود که در یک دوره طولانی، تحزب را بهعنوان بخشی از سیاست کشور به رسمیت نشناسیم و وقتی دچار بحران میشویم، تازه بپرسیم احزاب چه کنند! وقتی مقامات کشور نسبت به احزاب اهتمام لازم را ندارند و رئیسجمهور هم هیچ توجهی به احزاب نداشته و ندارد، این وضعیت اصلاح نمیشود.
از سوی دیگر، در کشور حدود ۱۴۰ حزب ثبتشده داریم، اما در واقع هیچ حزب واقعی نداریم. چون وقتی تعداد احزاب به این حد برسد، یعنی هیچکدام کارکرد واقعی ندارند. اگر بخواهیم کشور بهخوبی اداره شود، بدون وجود حزب قدرتمند این امکان وجود ندارد. در ایران معمولاً کارکرد احزاب را محدود به کمپینهای انتخاباتی میکنیم، در حالی که این ضعیفترین کارکرد حزب است. مهمترین وظایف حزب عبارتاند از:
تدوین برنامه برای اداره کشور
تربیت کادر متخصص
تحقق برنامهها
کمپین انتخاباتی، در نهایت، ابزار کسب قدرت برای اجرای برنامهها است..
تصور کنید جمهوری اسلامی اعلام کند که فقط یک حزب وجود دارد و رهبر یا رئیسجمهور، رئیس آن حزب باشد. مگر چین با یک حزب اداره نمیشود؟ اما آن حزب کلانبرنامه دارد؛ میداند درباره تایوان چه موضعی بگیرد، چگونه هنگکنگ را اداره کند، روابط با آمریکا را چطور تنظیم کند، چه سیاستی در قبال روسیه و کشورهای عربی داشته باشد.
کشوری که بدون برنامه و بدون تربیت نیروی انسانی مناسب بخواهد اداره شود، موفق نمیشود. امروز کشور پر از باندهای قدرت شده است؛ هر چند نفر که دور هم جمع میشوند، یک باند تشکیل میدهند و علیه دیگران حرف میزنند. این وضعیت تبدیل به فضایی شبیه شبکههای اجتماعی شده؛ همه فقط حرف میزنند و هیچکس مسئولیت نمیپذیرد.
اینگونه نمیشود کشور را اداره کرد. کشور یا باید بر پایه نظام تکحزبی اداره شود یا نظام چندحزبی محدود، مثلاً دو یا سه حزب قدرتمند. اگر قوانین و مقررات بهگونهای اصلاح شود که احزاب نقش واقعی در اداره کشور پیدا کنند، آنگاه میتوان از آنها انتظار داشت. اما در شرایط فعلی، هیچ توقعی از هیچ حزبی نمیتوان داشت.
متأسفانه، حاکمیت هیچ گامی در جهت تقویت انسجام ملی برنداشته است
در مورد جنگ ۱۲ روزه، مصاحبهای داشتید. اما نکتهای که در این مدت قابل توجه است، این است که منتقدان نظام، چه در خارج از کشور و چه در داخل، همه به طور متحد از کشور دفاع کردند. نظر شما درباره حفظ این نقطه عطف چیست؟
آنچه که اتفاق افتاد، ظهور روح ملی ایرانیان بود. ایرانیها وطنپرست هستند و کشورشان را دوست دارند. بسیاری از ایرانیانی که منتقد نظام جمهوری اسلامی بودند، برای دفاع از یک کلیت به نام ایران از خواستههای خود گذشتند تا تمامیت ارضی ایران را حفظ کنند. حضور نتانیاهو نیز به عنوان کسی که متهم به کشتار کودکانه و بهرهگیری از قحطی برای سرکوب مردم غزه است، در این تصمیم ایرانیها تأثیرگذار بوده است. نمیتوان گفت که با هر تهاجم خارجی، ایرانیها بهطور یکسان منسجم ظاهر میشوند؛ اما نقش مردم در این وضعیت بسیار پررنگ است
متأسفانه، حاکمیت هیچ گامی در جهت تقویت انسجام ملی برنداشته است و انتظار نیز نمیرود که این کار را انجام دهد. من در صحبتهایم هم به این موضوع اشاره کردم و هیچگونه احتمال نمیدهم که از سوی نهادهای حاکمیت، کوچکترین قدمی در جهت تقویت این انسجام ملی برداشته شود. دلیل این امر روشن است: نظامهای ایدئولوژیک خود را حق مطلق تلقی میکنند و دیگران را صاحب حق جدی نمیبینند. به همین دلیل، به این مسائل توجه نخواهند کرد.
آنچه برای ما مهم است، مردم و ایران است. ما به عنوان احزاب سیاسی و نیروهای تأثیرگذار اجتماعی، چارهای جز دفاع از کلیتی به نام ایران نداریم. یک خواسته از حاکمیت داریم و بیشتر از این نمیخواهیم؛ آن هم بهبود حال ملت. اگر حال ملت برای حاکمیت هم مهم بود، حداقل باید کشور را از حالت «نه جنگ، نه صلح» به ثبات برسانند. در ادامه، ما نیز از خواستههای خود میگذریم.
همه مردم ایران، چه آنهایی که جمهوری اسلامی را قبول دارند و چه آنهایی که نمیپذیرند، به صلح نیاز دارند
دقیقا مردم ما در کوچه و خیابان نگران هستند و هر کسی در مورد آینده کشور تحلیل ارائه میدهد، آیا میتوان منتظر تغییرات در نگرشهای سیاسی حاکمیت باشیم؟
در اینجا نکته مهمی وجود دارد که برخی از شخصیتهای ما به آن توجه نکردهاند. اساساً در شرایطی که دشمن ممکن است هر لحظه دست به شیطنت جدیدی بزند و کشور در وضعیت نه جنگ و نه صلح و در حالت آتشبس قرار دارد، پیشنهاد هر گونه تغییر، با واقعیتها و مصالح کشور سازگار نیست. این دعواهای داخلی باید تا پس از استقرار کامل صلح به تعویق بیفتند. مسائل قابل بحث و بررسی وجود دارند که میتوان برای آنها کمپینهایی ایجاد کرد و با مبارزه مدنی و مسالمتآمیز برای دستیابی به اهداف مورد نظر کوشید، البته با پرهیز از خشونت و تنشها.
آنچه امروزه اهمیت دارد، این است که همه مردم ایران، چه آنهایی که جمهوری اسلامی را قبول دارند و چه آنهایی که نمیپذیرند، به صلح نیاز دارند. مردم باید از حاکمیت حمایت کنند و حاکمیت نیز باید با تدبیر و لطف، کشور را از وضعیت نه جنگ و نه صلح به یک وضعیت امن سوق دهد. در این صورت میتوان اصلاحات مورد نظر مردم را پیگیری کرد. هرچند تحقق این اصلاحات ممکن است با دشواریهایی مواجه باشد، اما در نهایت راهی جز اصلاحات وجود ندارد.
آقای روحانی و آقای خاتمی، شخصیتهایی هم ردیف با بزرگان کشور از جمله آقای ناطق و آقای سید حسن خمینی باید نقشهای فعالی در رأس احزاب ایفا کنند
آیا یکی از آن اصلاحات میتواند نقش آفرینی و حضور پررنگ آقای خاتمی و آقای روحانی در عرصه سیاسی باشد؟
حتماً ممکن است این افراد، آقای روحانی و آقای خاتمی، شخصیتهایی هم ردیف با بزرگان کشور از جمله آقای ناطق و آقای سید حسن خمینی باشند. آنها باید نقشهای فعالی در رأس احزاب ایفا کنند. به عبارتی دیگر، یک شخصیت سیاسی در سطح رئیسجمهورهای گذشته که فاقد یک سازمان سیاسی باشد، قادر نخواهد بود اهداف خود را به پیش ببرد
ایران باید وارد یک مرحله جدید در زندگی خود شود و راهبردها باید تغییر یابد
جملهای که آقای پوتین بعد از دیدار با ترامپ بیان کردند این بود که دیگر نمیشود با آمریکا در تقابل بود و باید مذاکره کرد. آیا این به معنای آن نیست که ما باید شرایط مذاکره را تغییر دهیم؟
کارشناسان تقریباً متفقالقول هستند که ایران باید وارد یک مرحله جدید در زندگی خود شود و راهبردها باید تغییر یابد. در این راستا، مذاکره با آمریکا، مذاکره با اروپا و همچنین مذاکره در سطح امنیت خاورمیانه با کشورهای همسایه و کشورهای عربی از اهمیت ویژهای برخوردار است. مجموعه تلاشهای دیپلماتیک یکی از نیازهای مهم امروز ایران به شمار میرود.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.