جهان در عصر چند قطبیگری
آیا پایان هژمونی ایالات متحده نزدیک است؟

بهعنوان مثال، کنت والتز، استدلال پیشگامانه خود را درمورد بیثباتی سیستمهای چندقطبی با مقایسه روندها در قاره اروپا قبل و بعد از شروع جنگ سرد، مطرح کرد. به همین ترتیب، این باور که تنها یک قدرت مسلط میتواند دسترسی به بازار و حفاظت از امنیت را تسهیل کند - چیزی که محققان با تکیه بر آثار «چارلز کیندلبرگر» آن را نظریه ثبات هژمونیک نامیدهاند، تا حد زیادی به تجربه ی بریتانیا قبل از جنگ جهانی اول و ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم متکی است.
«آمیتاو آچاریا»، استاد دانشکده مطالعات بینالملل «امریکن یونیورسیتی» در مقالهای در «فارنپالیسی» نوشت، اما آینده نظم بینالمللی ممکن است زمانی امیدوارکنندهتر باشد که به دنبال نمونههایی خارج از غرب قرن بیستم باشید. تاریخ دورتر، نمونههای چشمگیری از چگونگی مدیریت سیستمهای چندقطبی در حفظ صلح را ارائه میدهد. چالشهایی که جهان امروز با آن مواجه است، با چالشهایی که پادشاهان و فراعنه بزرگ خاورمیانه باستان با آن مواجه بودند و با چالشهایی که بازرگانان و مهاراجهها در اقیانوس هند پیش از دوران مدرن با آن مواجه بودند، متفاوت است. با وجود این، بررسی هر دوی این موارد میتواند درسهای ماندگاری برای عملی کردن چندقطبی بودن در قرن بیست و یکم ارائه دهد.
حدود اواسط هزاره دوم پیش از میلاد، قلب خاورمیانه توسط تعدادی از امپراتوریها اداره میشد: مصر، هاتی، میتانی، آشور و بابل. مصر، بهعنوان قدیمیترین، ثروتمندترین و متمرکزترین حکومت، بالاترین جایگاه را داشت؛ اما به هیچ وجه هژمون نبود. در شمال، هاتی (امپراتوری هیتیها)، یک قدرت آناتولی که تا شام امتداد داشت، قرار داشت. سپس در امتداد رودخانههای دجله و فرات به سمت جنوب شرقی، امپراتوری غیرمتمرکز میتانی و پس از آن آشور و سپس بابل کاسی قرار داشت. این پنج قدرت، یک سیستم اساسا چندقطبی را تشکیل میدادند. با این حال، مجموعهای پایدار از روابط را بر اساس هنجارهای برابری و عمل متقابل ایجاد کردند.
شواهد اصلی برای چگونگی عملکرد این سیستم از یک مخزن حاوی ۳۵۰نامه که در سال۱۸۸۷ در «تل العمارنه» در مصر کشف شد، به دست میآید. اگرچه سیستمی که آنها منعکس میکنند زودتر آغاز شده است، اما این نامهها مربوط به سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۳۲ پیش از میلاد هستند. آنها به خط میخی اکدی، زبان میانجی بینالنهرین باستان، نوشته شده و در کاخ فرعون آخناتون (که با نام آمنهوتپ چهارم نیز شناخته میشود) نگهداری میشوند. دانشمندان علوم سیاسی که این اسناد را مطالعه کردهاند، معتقدند که آنها دریچهای روشن به سوی «اولین نظام بینالمللی شناختهشده برای ما» میگشایند. به گفته «ریموند کوهن» و «ریموند وستبروک»، این اسناد نشان میدهند که «قدرتهای بزرگ کل خاورمیانه، از مدیترانه تا خلیج فارس، با یکدیگر تعامل داشتند و درگیر روابط منظم دودمانی، تجاری و استراتژیک بودند.» کوهن و وستبروک استدلال میکنند که این تعاملات، «یک رژیم دیپلماتیک متشکل از قوانین، قراردادها، رویهها و نهادهایی را ایجاد کرد که نمایندگی و ارتباط و مذاکره بین پادشاهان بزرگ را کنترل میکرد». مبادلات دیپلماتیک نشان میدهد که چگونه این رژیم دیپلماتیک، هم «اقناع» و هم «فشار» را با هم ترکیب میکرد. زبان بسیار نمادین - مثلا توسل به یک حاکم دیگر بهعنوان برادر - محاسبات سیاسی عملگرایانهتر را پنهان میکرد. دیدارها، هدیه دادن و احترام فرهنگی، همگی در خدمت حفظ ارتباط پایدار، جمعآوری اطلاعات و انتقال تعهد هر پادشاه به حاکمیت خود بودند.
در این مکاتبات میتوان تمام عناصر مرتبط با نظمهای بینالمللی بعدی را یافت. پادشاهان بزرگ در تمام تعاملات خود، دائما در تقلا برای جایگاه برابر بودند. یک نامه که اکنون در موزه هنر متروپولیتن نیویورک است، «آشور» را بهعنوان یک قدرت نوظهور نشان میدهد که به دنبال پیوستن به برادری قدرتهای موجود است. پادشاهش، «آشور-اوبالیت»، نامهای به فرعون مصر، به احتمال زیاد آخناتون فرستاد که همزمان هدایایی به او اهدا کرد و در عین حال خواستار پاسخ سریع و جستوجوی اطلاعات درمورد مصر و حاکم آن شد. نامه دیگری، از پادشاه «بورنا-بوریاش» بابل به فرعون مصر، اهمیت عمل متقابل را نشان میدهد. از آنجا که فرعون هدیهای نفرستاده بود، پادشاه بابل نیز قرار نبود هدیهای بفرستد: «اکنون، اگرچه من و تو دوست هستیم، سهبار فرستادگان تو به اینجا آمدهاند اما تو یک هدیه زیبا برای من نفرستادی و بنابراین من نیز یک هدیه زیبا برای تو نفرستادم».
این مکاتبات در سیستمی تعبیه شده بود که مصونیت دیپلماتیک و تماس مداوم را با استفاده از مُهرهای رسمی و تایید رسمی توسط حاکمانی که در «حضور شاهدان الهی» عمل میکردند، فراهم میکرد. همچنین مفهومی از برابری حاکمیت وجود داشت. اگرچه به ظاهر از جایگاه نسبتا بالاتری برخوردار بود، اما از فرعون مصر نیز انتظار میرفت که با دادن هدایایی با ارزش مشابه به هر یک از پادشاهان بزرگ دیگر، با آنها برابر رفتار کند. از این رو، هنگامی که «آشور-اوبالیت» از مصر طلای کمتری نسبت به پادشاه میتانی دریافت کرد، شکایت کرد و افزود که طلایی که دریافت کرده «برای دستمزد فرستادگان من در سفر رفت و برگشت کافی نیست.»
یکی از نتایج روابط دیپلماتیک بین پادشاهان بزرگ خاورمیانه، اولین پیمان صلح جهان بین مصر و هاتی بود. این پیمان که در سال ۱۲۵۹ پیش از میلاد بین فرعون مصر، رامسس دوم، و پادشاه هیتی، هاتوسیلی سوم منعقد شد، به زبان مصری و اکدی نوشته شده بود و شامل تعدادی از مفاد برای مدیریت اختلافات بین دو کشور قدرتمند بود. یکی از مفاد، اصل عدم تجاوز متقابل را تثبیت میکرد: «امیر بزرگ هاتی تا ابد به سرزمین مصر تجاوز نخواهد کرد تا چیزی از آن را تصاحب کند و ... حاکم بزرگ مصر، تا ابد به سرزمین هاتی تجاوز نخواهد کرد تا چیزی از آن را تصاحب کند.» دیگری اصل امنیت جمعی را بیان میکرد: «اگر دشمن دیگری به سرزمینهای ... مصر حمله کند و او به امیر بزرگ هاتی بگوید: «با من به عنوان نیروی کمکی علیه او باش» امیر بزرگ هاتی نزد او خواهد آمد و ... دشمن او را خواهد کشت.» به همین ترتیب، «اگر دشمن دیگری به امیر بزرگهاتی حمله کند، ... حاکم بزرگ مصر بهعنوان نیروی کمکی برای کشتن دشمن او به نزدش خواهد آمد.» حتی بندی برای استرداد وجود دارد: «اگر مرد بزرگی از سرزمین مصر فرار کند و به ...هاتی بیاید ... امیر بزرگ هاتی آنها را نخواهد پذیرفت [بلکه] ... آنها را نزد ... حاکم بزرگ مصر خواهد آورد.»
این فرض رایج که ثبات و رفاه نیازمند یک قدرت مسلط واحد است، ارتباط نزدیکی با ترس از چندقطبی بودن دارد. اما تاریخ مدلهای جایگزینی را نیز برای حفظ تجارت آزاد در یک سیستم چندقطبی ارائه میدهد. بهترین نمونه این موضوع اقیانوس هند است. قرنها قبل از ورود قدرتهای استعماری اروپایی، اقیانوس هند بزرگترین سیستم تجاری اقیانوسی آزاد جهان بود. تجارت در اقیانوس هند توسط رشتهای از دولت- شهرها که از مالیندی و مومباسا در شرق آفریقا تا هرمز و عدن در غرب آسیا و کالیکوت، مالاکا و ماکاسار در جنوب و جنوب شرقی آسیای امروزی امتداد داشتند، مدیریت میشد. ما بهدلیل وجود یک مجموعه قانونی به نام «Undang-Undang Laut Melaka» (قوانین دریایی مالاکا) اطلاعات نسبتا خوبی درمورد نحوه عملکرد این شبکه تجاری داریم. این قانون که در قرن پانزدهم توسط گروهی از ناخدایان دریایی تدوین شد، قوانینی را برای مجموعهای از مسائل دریایی مشترک ارائه میداد. این قانون، اختیارات ناخدای کشتی تجاری و مسوولیتهای خدمه و همچنین روشی برای تسویه تعهدات قراردادی و بدهیهای ناشی از دریا را مشخص میکرد. همچنین مقرراتی درمورد تقسیم سود، جبران خسارت ناشی از تصادم و مجازات تقلب در عوارض بندری وضع کرد.
مالاکا سیستمی داشت که به موجب آن کاپیتان یا مالک یک کشتی میتوانست محموله خود را پس از ورود با یک قیمت واحد به گروهی متشکل از ۱۰ یا ۲۰ تاجر محلی بفروشد که سپس محموله را بین آنها توزیع میکردند. این سیستم به کشتیها اجازه میداد تا محمولههای خود را به سرعت و بدون نیاز به یافتن خریداران جداگانه، ترخیص کنند؛ چیزی که بهویژه زمانی اهمیت داشت که مجبور بودند زمانهای دقیق حرکت کشتی را مطابق با بادهای موسمی دنبال کنند. همچنین به این معنی بود که دامنه قیمت کالاهای خارجی که در مالاکا به فروش میرسیدند، قابل پیشبینی بود.
نکته مهم این است که این سیستم تجاری به هژمونی هیچ قدرت منطقهای وابسته نبود. بهرغم تمایل برخی از مورخان مدرن برای بیانی خلاف این، اقیانوس هند هرگز حوزه نفوذ چین نبود. اگرچه بسیاری از کشورهای جنوب شرقی آسیا - از جمله سریویجایا، مالاکا و سیام - روابط خراجگزاری با چین داشتند، اما این تجارت نه تحت سلطه و نه تحت مدیریت چین بود. اگرچه چینیها در اوایل قرن پانزدهم هفت بار ناوگان بزرگی را تحت فرماندهی دریاسالار «ژنگ هی» مستقر کردند، اما هدف آنها از انجام این کار هرگز ایجاد امپراتوری در اقیانوس هند نبود. به همین ترتیب، هند نقش فرهنگی و اقتصادی قوی در اقیانوس هند داشت، اما این به معنای تسلط استراتژیک نبود. تنها دو لشکرکشی دریایی ثبت شده از هند وجود دارد: هر دو از پادشاهی چولا در جنوب هند و هر دو در قرن یازدهم.
این لشکرکشیها ویرانی را گسترش دادند اما باعث هژمونی امپراتوری چولا بر اقیانوس هند نشد. حتی امپراتوری قدرتمند مغول نیز از کنترل اقیانوسها خودداری کرد. درحالیکه قدرتهایی مانند ونیز به دنبال گسترش مرزهای خود در حوزه دریایی بودند، مغولها به یک سنت منطقهای که این امر را ممنوع میکرد، پایبند بودند. برخلاف مدیترانه که در آن دریا تقسیمبندی شده بود، یا در اتحادیه هانزایی اروپا که حق تجارت آزاد فقط برای اعضای اتحادیه آزاد بود، تجارت اقیانوس هند برای همه ی ملیتها آزاد بود. در جایی که شهرهایی مانند مالاکا پیشگام این سیستم باز و مبتنی بر قانون بودند، نویسندگان غربی اغلب ایده آزادی دریاها را به «هوگو گروتیوس»، محقق حقوقی هلندی نسبت میدهند. با این حال، گروتیوس اثر برجسته خود «اصل آزادی دریاها» را با حقوقبگیری از شرکت هند شرقی هلند نوشت. این اثر بخشی از یک رساله حقوقی سفارشی برای دفاع از توقیف یک کشتی پرتغالی که از هند شرقی بازمیگشت و اتفاقا توسط پسرعموی گروتیوس انجام شد، توسط هلندیها بود.
پرتغالیها به عنوان اولین قدرت اروپایی که به اقیانوس هند رسیدند، انحصار خود را بر آن برقرار کرده بودند و نه تنها پادشاهیهای آسیایی، بلکه قدرتهای رقیب اروپایی را نیز از دسترسی برابر تجاری محروم کرده بودند. گروتیوس استدلال میکرد که پسرعمویش در حمایت از حق تجارت آزاد هلند، به انحصار پرتغالیها ضربه زده است. اما ناگزیر، پس از شکست دادن پرتغالیها، شرکت هند شرقی هلند به ایجاد انحصار خود بر مجمعالجزایر وسیعی که اکنون با نام اندونزی شناخته میشود، ادامه داد. با گذشت زمان، کارفرمای گروتیوس رژیم مبتنی بر قانون منطقه را نابود و حاکمان محلی را مجبور کرد که تجارت بین خود را متوقف کنند و فقط از طریق هلندیها تجارت کنند.
در اوایل قرن هفدهم، هلندیها بازرگانان شهر «گوان» در ماکاسار (در سولاوسی جنوبی) را از خرید میخک، جوز هندی و پوست جوز در جزایر «مالوکو» منع کردند. سلطان علاءالدین، حاکم گوآ، در مواجهه با این نقض تجارت آزاد اعلام کرد: «خداوند زمین و دریا را آفرید؛ زمین را بین انسانها تقسیم کرد و دریا را به اشتراک گذاشت. هرگز شنیده نشده است که کسی از دریانوردی در دریاها منع شود.» در پاسخ به این تاکید بر اصل، هلندیها زورگویی خود را افزایش دادند، سپس دژ نظامی اصلی ماکاسار را تصرف و ویران کردند و آن را بهعنوان قلعه روتردام بازسازی کردند. دو مثالی که در اینجا مورد بحث قرار گرفت - سیستم چندقدرتی خاورمیانه باستان و شبکه تجاری مدیریتشده توسط قدرتهای کوچک در اقیانوس هند نشان میدهد که چندقطبی بودن از منظر تاریخی گستردهتر چقدر متفاوت به نظر میرسد. تسلط یک ملت واحد همیشه پیشنیاز صلح یا تجارت آزاد نبوده است. سیاستگذاران و تحلیلگران نیازی به پذیرش تاریخی ندارند که ادعاهای جاودانه و جهانی را بر اساس چند قرن یا مکان مطرح میکند. تجربه اروپا قبل از جنگ جهانی دوم لزوما در قرن بیستویکم تکرار نخواهد شد.