علی‌اکبر صالحی: احساس می‌کنم آقای عراقچی نمی‌خواهد از همه اختیارات قانونی خود استفاده کند/وعده‌ شریعتمداری هیچ‌گاه عملی نشد

علی‌اکبر صالحی در گفت‌وگو با پایگاه خبری سینرژی درخصوص مسائل مختلفی در حوزه سیاست خارجی، دیپلماسی بین‌المللی و شرایط خاص این دوره از مذاکرات و برخی الزامات آن به سوالات محمدحسین رنجبران پاسخ داد.

او با ذکر خاطراتی از دوران تصدی وزارت امور خارجه و آغاز فعالیت‌های هسته‌ای ایران نکات مهمی را بیان کرد که زوایای تاریکی از این پرونده را روشن ساخت. صالحی همچنین با اشاره به جنگ اخیر ایران و رژیم صهیونیستی، گفت کرد که این جنگ قابل پیش بینی بود. وی از دیدارهایی سخن گفت که تنها چند روز پیش از این حادثه رخ داده و حاوی نکات هشدارآمیزی بوده‌ است.

سفری ناگهانی به مازندران و تأسیس شعبه بنیاد ایران‌شناسی

صالحی اظهار داشت: نمی‌دانم دشمن دقیقاً دنبال چه کسانی بوده و اینکه آیا من هم هدف ترور بودم یا نه، اما نکته‌ای که می‌خواهم بگویم، مربوط به دوشنبه‌ای است که جمعه‌اش این اتفاق افتاد. آن روز به خانه آمدم. یکی از عزیزان از شهرستان تماس گرفت؛ مدت‌ها بود ندیده بودمش. گفت: نمی‌آیی ببینمت؟ خیلی دلمان تنگ شده. من هم لحظه‌ای تصمیم گرفتم و گفتم: باشد، می‌آیم. با دفتر تماس گرفتم و گفتم برنامه‌های سه‌شنبه و چهارشنبه را حذف کنند، چون قصد دارم به شهرستان بروم.

وی افزود: برای اینکه این سفر هدفمند باشد، جلسه‌ای با استاندار مازندران، جناب آقای دکتر یونسی، گذاشتیم. هدف، راه‌اندازی شعبه بنیاد ایران‌شناسی در استان بود؛ چون بنیاد می‌تواند در هر استان یک شعبه داشته باشد. پنجشنبه، مهمان استاندار بودیم. همه کارها همان روز انجام شد: مکان مشخص شد، هیئت‌امنا تعیین شدند، احکام صادر شد و حتی شرح وظایف هم تقریباً تدوین شد.

دیدار با امیر ایرانی و هشدار نسبت به احتمال درگیری نظامی

صالحی ادامه داد: همان پنجشنبه، امیر نیروی دریایی ارتش، جناب آقای ایرانی، با من تماس گرفتند و پرسیدند کجا هستم. گفتم ساری. گفتند خودشان نوشهر هستند. تماس گرفتیم و توافق کردیم که برای شام در خدمت ایشان باشم. بحث‌های سیاسی مطرح شد؛ پرسیدند اوضاع داخلی و منطقه‌ای چگونه است. نماینده محترم ولی‌فقیه در نیروی دریایی هم حضور داشتند. در همان دیدار به امیر گفتم: به نظر می‌رسد وارد یک درگیری خواهیم شد، البته کوتاه‌مدت. اگر ادامه پیدا کند، حتماً به دریا کشیده می‌شود. درگیری بلندمدت نمی‌تواند فقط در آسمان و زمین باقی بماند؛ نهایتاً به دریا هم کشیده خواهد شد. هر کاری می‌توانید از حالا برای دریا انجام بدهید. فرض کنید دشمن فردا می‌آید.

لزوم روایت‌پردازی در برابر هجمه‌های احتمالی؛ مراقب باشیم دشمن خودش را مظلوم جا نزند

رئیس بنیاد ایران‌شناسی در ادامه گفت: امیر ایرانی تعجب کرد و پرسید: «واقعاً درگیری داریم؟» گفتم: این‌طور که به نظر می‌رسد، بله. امیدواریم درگیری شبیه به ماجرای هند و پاکستان باشد که هفت تا ۱۰ روز درگیر بودند و بعد ماجرا منتفی شد. تأکید کردم: ما باید مراقب باشیم که طرف مظلوم، ما باشیم. مبادا دشمن بتواند روایت‌سازی کند، ما را درگیر کرده و سپس روایت خود را به دنیا تحمیل کند.

وی افزود: باید همان کاری را بکنیم که پاکستان در ماجرای درگیری با هند انجام داد؛ با مظلوم‌نمایی در صحنه بین‌المللی توانست توجه جامعه جهانی را جلب کند. نمی‌خواهم وارد جزئیات شوم و دقیقاً هم مطلع نیستم چه اتفاقی افتاد، اما اقداماتی که انجام داد، در مجموع مثبت بود. اگر درگیری کوتاه‌مدت شد، ما هم باید بحث روایت‌پردازی را جدی بگیریم. مبادا آن‌ها تصویر خود را تحمیل کنند. این گفت‌وگو بسیار عجیب بود. ما برگشتیم، صبح بیدار شدیم و دیدیم که این اتفاق افتاده است.

مذاکره با آمریکا در زمان مناسب ممکن بود

صالحی تصریح کرد: جنگ قابل پیش‌بینی بود اما نه به این شکل ناجوانمردانه؛ اگر مراجعه کنید، می‌بینید که دو مصاحبه در این زمینه داشتم. یکی از آن‌ها مربوط به تیرماه ۱۴۰۲ بود. در آن مصاحبه، بر اساس یک‌سری استدلال‌ها گفتم: الان زمان مناسب برای یک مذاکره جامع با آمریکاست. انتظار داشتم این اظهارنظر بازتاب سنگینی پیدا کند، اما دیدم نه؛ ظاهراً موضوع مذاکره تا حدی جا افتاده بود.

او در پاسخ به اشاره رنجبران مبنی بر اینکه در همان زمان هم برخی افراد حمله‌هایی کردند، گفت: بله، یک‌سری حمله‌هایی شد، ولی من حمله‌های سنگین‌تری را انتظار داشتم. بر اساس ارزیابی‌هایی که داشتم، احساس کردم ایران در موقعیتی قرار دارد که می‌تواند وارد یک مذاکره همه‌جانبه با آمریکا بشود.

انسجام داخلی، فرصت مذاکره را فراهم کرده بود

رئیس بنیاد ایران‌شناسی با اشاره به شاخص‌های سیاسی آن مقطع اظهار داشت: وقتی می‌خواهید وارد مذاکره با طرف مقابل شوید، سطح اختلاف نباید آن‌قدر زیاد باشد که مذاکره یک‌طرفه شود. اما اگر اختلافات در یک سطح معقول و قابل‌مدیریت باشد، آن وقت می‌شود مذاکره کرد. ایران در آن زمان ــ هم در سطح داخلی و هم در سطح بین‌المللی ــ در وضعیت مطلوبی قرار داشت. از طرف دیگر، آمریکا هم آمادگی مذاکره را داشت و اگر ایران اراده می‌کرد، می‌توانست مذاکره جامعی را پیش ببرد.

وی با بیان اینکه این موقعیت مربوط به دولت آقای رئیسی بود، گفت: سال ۱۴۰۲ در داخل خوبی انسجام وجود داشت. هنوز آن قضیه حماس رخ نداده بود و اتفاقات لبنان، حزب‌الله، یمن و مسائل دیگر پیش نیامده بود. همه‌چیز سر جای خودش بود و ایران در آن مقطع، مانند امروز، به‌عنوان یک قدرت منطقه‌ای، جایگاه قابل توجهی داشت.

هشدار درباره اجتناب‌ناپذیر شدن درگیری با اسرائیل

صالحی در ادامه با اشاره به مصاحبه‌ای دیگر که حدود یک سال پیش انجام داده بود، گفت: این خیلی عجیب بود. البته این‌ها را که می‌گویم، نه اینکه خدایی نکرده ما پیش‌گویی یا پیش‌بینی می‌کنیم، نه. بلکه اطلاعاتی که به انسان می‌رسد، این حس را ایجاد می‌کند. وقتی مجموعه‌ای از اطلاعات داخلی و خارجی را رصد می‌کنید، صاحب یک نظریه یا فرضیه می‌شوید.

وی درباره محور مصاحبه دوم توضیح داد: موضوع آن مصاحبه این بود که نگذارید اسرائیل زمین بازی را تعیین کند. در آنجا گفتم که فکر می‌کنم درگیری ما با اسرائیل دارد اجتناب‌ناپذیر می‌شود. اسرائیل بعد از درگیر شدن با ما، غرب را هم به دنبال خود خواهد آورد و از این طریق حس می‌کند که یک نوع مصونیت چند دهه‌ای برای خودش ایجاد می‌کند؛ چون غرب را با ما درگیر می‌کند و برای چند دهه خود را در حاشیه امنیت قرار می‌دهد.

در جنگ، ما غافلگیر شدیم و دشمن هم ناجوانمردانه عمل کرد

رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی تأکید کرد: در آن مصاحبه گفتم که نگذارید اسرائیل ما را از حیث زمان و مکان در امر درگیری غافلگیر کند. متأسفانه ما غافلگیر شدیم و او هم ناجوانمردانه عمل کرد. به‌هرحال، درگیری و جنگ هم، اصول و قواعد بین‌المللی خاص خودش را دارد. هیچ‌کس نمی‌گوید که اصلاً جنگی در کار نیست.

روایت مظلومیت ایران باید در افکار عمومی جهان تثبیت شود

وی در پاسخ با اشاره به این دیدگاه که برخی بعد از وقوع جنگ، مذاکرات را «عملیات فریب» آمریکا خواندند، گفت: وقتی که به امیر نیروی دریایی گفتم درگیری کوتاه‌مدتی پیش خواهد آمد و تأکید کردم که ما باید در این ماجرا مظلوم باشیم، معنایش این بود که روایت ما باید روایت مظلومیت ما باشد. مظلوم نه به معنای کسی که چاره‌ای ندارد بلکه یعنی این ما نیستیم که تعدی کرده‌ایم.

صالحی با یادآوری دوران مسئولیتش در وزارت امور خارجه گفت: زمانی که برای مذاکرات عمان خدمت حضرت آقا رسیدم، ایشان فرمودند مذاکره مستقیم با آمریکا مطلوب ما نیست، چون آن‌ها قابل اعتماد نیستند. زمان نشان داد که تحلیل ایشان کاملاً درست بود. برجام انجام شد، اما آن‌ها از آن خارج شدند.

استدلالی که رهبر انقلاب را برای ورود به مذاکرات عمان قانع کرد

 روایت‌پردازی دشمن، ابزار فریب افکار عمومی است

رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی با اشاره به دغدغه‌اش درباره فضای بین‌المللی توضیح داد: در آن دیدار به حضرت آقا عرض کردم که آمریکایی‌ها دارند با ابزارهای گسترده رسانه‌ای، تصویرسازی می‌کنند. ما هر چقدر هم تلاش کنیم، نمی‌توانیم بر آن‌ها غلبه کنیم، چون آن‌ها صاحب فناوری‌اند. آن‌ها القا می‌کنند که اهل گفت‌وگو و مدارا هستند، ولی ما را لجوج و دور از مذاکره نشان می‌دهند. اگر این تصویر در افکار عمومی جهان تثبیت شود، برای ما مطلوب نخواهد بود. در حالی که حقیقت آن است که ما مظلوم واقع شده‌ایم و آن‌ها در حال ساختن چهره‌ای جعلی از خودشان هستند.

صالحی در ادامه گفت: به حضرت آقا عرض کردم، اجازه بدهید ما اتمام حجت کنیم تا اگر خدایی نکرده درگیری‌ای رخ دهد، برای ملت روشن باشد که نظام و دولت تمام تلاش خود را برای حل مسالمت‌آمیز ماجرا انجام دادند، اما دشمن آن را تحمیل کرد. در این صورت، مردم همراه نظام خواهند بود. حضرت آقا هم پس از شنیدن این استدلال، مکثی کردند و فرمودند: اتمام حجت، استدلال درستی است. بروید این کار را بکنید، اما با ملاحظات و شرایط خودش.

اگر وارد مذاکره نمی‌شدیم، دست دشمن برای تحریف واقعیت باز می‌ماند

صالحی تصریح کرد: مردم متوجه شدند که ما برای مذاکره دور ششم آماده بودیم. حالا فرض کنید می‌گفتیم نمی‌آییم مذاکره کنیم و بعد این اتفاق می‌افتاد؛ خب، آن‌وقت دیگر خیلی سخت بود به مردم پاسخ داد. در حالی که حالا مظلوم واقع شده‌ایم و این برای اقناع داخلی و خارجی مهم است.

 

ترامپ و سیاست مبتنی بر قدرت مطلق ریاست‌جمهوری

مسئول پیشین سازمان انرژی اتمی به نقش ترامپ در فضای بین‌المللی اشاره کرد و گفت: الان تمام دنیا، حتی اگر به خاطر منطق قدرت، به نفع ما عمل نکند، می‌داند که ما مظلوم واقع شدیم. چون آقای ترامپ اکنون دقیقاً از منطق قدرت استفاده می‌کند. شنیده‌ام که در تاریخ ایالات متحده، تنها دو رئیس‌جمهور بوده‌اند که به‌طور کامل از ظرفیت‌ها و اختیارات ریاست‌جمهوری استفاده کرده‌اند؛ یکی فرانکلین روزولت و دیگری دونالد ترامپ. ترامپ به‌گونه‌ای عمل می‌کند که گویی تمام قدرت‌های نظام ریاستی آمریکا را به‌کار گرفته است. او امروز چیزی می‌گوید و فردا آن را تغییر می‌دهد و برایش مهم نیست که دیگران چه برداشتی می‌کنند.

 

مرز تبلیغ و تحلیل را گم نکنیم

به گزارش سینرژی، صالحی، در بخش دیگری از سخنان خود با تأکید بر هوشمندانه بودن مسیر مذاکرات جمهوری اسلامی، اظهار داشت: صددرصد حرکت جمهوری اسلامی به سمت مذاکرات، اقدامی هوشمندانه و به‌نفع کشور است.

او در پاسخ به برخی نگرانی‌ها مبنی بر اینکه روند مذاکرات ممکن است باعث کاهش سطح آمادگی در حوزه‌های نظامی و اقتصادی شود، تصریح کرد: باید میان تبلیغ و تحلیل تمایز قائل شد. ما در تبلیغات از توانمندی‌ها و پیشرفت‌ها سخن می‌گوییم، که در تقویت روحیه عمومی اثرگذار است. اما تحلیل واقعیت‌ها، چیزی دیگر است و نباید تبلیغ را جای تحلیل گذاشت. اگر تصمیم‌گیران کشور مرز این دو را گم کنند، به اشتباه خواهند افتاد.

صالحی با اشاره به اظهارات تحلیلی سردار شهید محمد باقری، فرمانده فقید نیروهای مسلح کشور گفت: سردار باقری گاهی تحلیل‌هایی ارائه می‌داد که اگر مردم آن‌ها را می‌شنیدند، درک عمیق‌تری نسبت به شرایط پیدا می‌کردند.

 

حکمرانی دینی بر پایه واقعیت‌هاست، نه معجزات دائمی

رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی با بیان اینکه اسلام دین واقع‌گرایی است، نه معجزات دائمی، تأکید کرد: پیامبر اسلام با همه عظمت نزد خداوند، در زندگی با مشکلاتی چون دیگر انسان‌ها روبه‌رو بود. در قرآن نیز به این موضوع اشاره شده است که پیامبر بیمار می‌شد، به بازار می‌رفت و زندگی عادی داشت.

او در ادامه گفت: در دوران جنگ تحمیلی، وقتی مدرسه‌ای در لرستان بمباران شد و کودکان زیادی به شهادت رسیدند، بسیاری می‌پرسیدند پس خدا کجاست؟ اما باید درک کرد که صبر الهی با صبر انسانی متفاوت است. بعدها دیدیم که صدام به چه سرنوشتی دچار شد، انقلاب اسلامی باقی ماند و امام با شکوهی تاریخی تشییع شد.

صالحی تأکید کرد: تصمیمات در نظام حکمرانی باید بر پایه سه اصل عزت، مصلحت و حکمت اتخاذ شود. نباید نظام حکمرانی را رها کرده و به تقدیرگرایی بسنده کنیم.

 

 

ایران و اسلام؛ دو پایه‌ی تمدن جمهوری اسلامی

باید از طریق اسلام به ایران عظمت ببخشیم

رئیس بنیاد ایران‌شناسی در بخش دیگری از سخنانش به اهمیت عقلانیت در مدیریت کشور اشاره کرد و گفت: پس از انقلاب، دو مفهوم بنیادین ایران و اسلام در کانون توجه قرار گرفت. شهید مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران به این پیوند اشاره می‌کند. ما باید از طریق اسلام به ایران عظمت ببخشیم و از طریق ایران جایگاه اسلام را تقویت کنیم. این رابطه باید خدمات متقابل باشد، نه صدمات متقابل.

علی اکبر صالحی

به شهید باقری به دلیل تحلیل درست ایشان از واقعیت تاختند

به شهادت قرآن ایرانیان یکتا‌پرست بوده‌اند و ملت ما هرگز بت‌پرست نبوده است

 

وی حضور شهید باقری در تخت جمشید با لباس غیرنظامی را یکی از مصادیق تحلیل‌های درست ایشان از واقعیت دانست و اظهار داشت: چقدر برخی‌ها در این خصوص به ایشان تاختند. اینجا است که نقش عقل بسیار مهم می‌شود.

این استاد دانشگاه با دفاع از جایگاه تاریخی کوروش بزرگ، گفت: نباید با برخوردهای سیاسی یا به‌دلیل پادشاه بودن کوروش، او را طرد کنیم. بسیاری از ملت‌ها برای او احترام قائل‌اند. کوروش نخستین منشور حقوق بشر را ارائه داده است. اندیشمندانی چون ابوالکلام آزاد و علامه طباطبایی نیز احتمال داده‌اند که کوروش همان ذوالقرنین قرآن باشد.

وی افزود: قرآن مجوس (زرتشتیان) را در کنار اهل ایمان و اهل کتاب ذکر می‌کند. این یعنی ایرانیان نیز یکتا‌پرست بوده‌اند و ملت ما هرگز بت‌پرست نبوده است. این افتخار کمی نیست. چرا از این سرمایه برای عزت خود استفاده نکنیم؟

رئیس بنیاد ایران‌شناسی با اشاره به متون باستانی گفت: در کتیبه‌های کوروش بارها از نام اهورامزدا یاد شده است. او می‌گوید: من چنین کردم، چون اهورامزدا چنین خواست. اینها گواه یکتاپرستی ایرانیان پیش از اسلام است.

 

اسلام را ایرانیان تبیین کردند

 

صالحی در ادامه با اشاره به نقش ایرانیان در گسترش اسلام، گفت: پس از ورود اسلام، این ایرانیان بودند که به تبیین و گسترش آن پرداختند. در ابتدا، اسلام فقط قرآن و احادیث بود و هنوز تفصیل نیافته بود. دانشمندانی چون بخاری، طبری و زمخشری ــ هرچند اهل سنت بودند ــ و علمای بزرگ شیعه، نقش مهمی در توسعه علم دین داشتند.

 

سوءاستفاده از نام اسلام در تقابل با تاریخ ماست

وی با انتقاد از برخی مواضع طردکننده نسبت به عناصر هویتی ایرانی مانند کوروش و نوروز، گفت: نباید با استفاده نادرست از نام اسلام، تاریخ خود را نفی کنیم. نوروز و کوروش پدیده‌هایی اجتماعی‌اند که مردم را گردهم می‌آورند. اینها عناصر همبستگی ملی هستند، نه تهدید.

 

گاهی تحلیل‌های نادرستی از شرایط داریم

 تصمیم باید بر مبنای تحلیل درست باشد نه تبلیغ

رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی با تأکید بر اینکه نباید تصمیم‌گیری‌ها بر پایه تبلیغات باشد، گفت: تبلیغ لازم است، اما نباید تصمیم‌گیری ما مبتنی بر تبلیغات باشد؛ بلکه باید بر اساس تحلیل‌های درست عمل کنیم که گاهی تحلیل‌های نادرستی از شرایط داریم. ما باید همواره خود را برای بدترین سناریوها آماده کنیم، حتی اگر هیچ‌گاه رخ ندهند. نباید بر پایه خوش‌بینی برنامه‌ریزی کنیم.

 

نظامیان ما متوجه شده بودند که وقوع حمله قریب‌الوقوع است، اما چرا به پناهگاه نرفتند؟

رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی با اشاره به آغاز حملات رژیم صهیونیستی در بامداد جمعه 23 خرداد، تصریح کرد: به‌طور مشخص اطلاع دارم که دوستان ما در حوزه نظامی متوجه شده بودند که وقوع حمله قریب‌الوقوع است. اما چرا به پناهگاه نرفتند؟ چون ما دو نگاه متفاوت داریم: یک نگاه متعلق به صهیونیسم است که از مرگ گریزان است و از آن می‌ترسد. قرآن نیز می‌فرماید: اگر راست می‌گویید، آرزوی مرگ کنید. اما آنان هرگز مرگ را نمی‌خواهند و همواره در تلاش برای گریز از آن‌اند.

وی در ادامه گفت: درست است که مدرسه شهادت، مدرسه‌ای است که اسلام را حفظ کرده است اما این به معنای قرار دادن خود در معرض خطر بدون محاسبه و برنامه نیست. همه ملاحظات، احتیاطات و پیش‌بینی‌ها را می‌کنیم، اما با همه ملاحظات وارد عرصه دفاع می‌شویم. اگر در آن شرایط شهید هم شویم، افتخار است. نه اینکه او مرگ را پس بزند و ما خود را در برابر مرگ قرار دهیم.

 

صهیونیسم به‌دنبال نجات خود از طریق خشونت و اتکاء به غرب است

صالحی با اشاره به خشونت‌های رژیم صهیونیستی، اظهار داشت: نگاه صهیونیست‌ها مبتنی بر کشتار است چون نمی‌خواهند کشته شوند، بنابراین دست به قتل‌عام و سلاخی می‌زند. نگاه کنید در غزه چه می‌کنند؛ مردم را می‌کشند و هیچ ارزشی برای انسان قائل نیستند. این ناشی از تعالیم انحرافی ایشان است.

 

آمریکا و اسرائیل به‌دنبال صلح نیستند، بلکه خواهان نظمی تحمیلی‌اند

رئیس سابق سازمان انرژی اتمی در بخش دیگری از گفت‌وگو، با تأکید بر اینکه صهیونیسم بین‌المللی در حال تجربه یک «احساس خطر وجودی» است، گفت: صهیونیسم می‌گوید: «پیش از آن‌که نابود شوم، باید خودم را نجات دهم.» چون قدرت کافی ندارد، به قدرت‌های بزرگ همچون آمریکا و غرب متوسل شده است. باید گفت که صهیونیست‌ها در منطقه ما به‌دنبال صلح نیستند.

وی افزود: آمریکا و غرب هم به‌دنبال صلح نیستند، چون صلح یعنی آرامش و ثبات. آن‌ها خواهان «نظم» هستند؛ نظمی که در اختیار خودشان باشد. باید تفاوت بین صلح و نظم را درک کنیم. صلح از درون می‌جوشد، اما نظم می‌تواند از بیرون تحمیل شود.

صالحی با بیان اینکه اسرائیل به‌دنبال آرامش در منطقه نیست، خطاب به کشورهای منطقه تأکید کرد: نگاه کنید در سوریه چه کرد؟ آمریکا و هم‌پیمانانش اگر واقعاً خواهان صلح بودند، از کدام زاویه به آن نزدیک شدند؟ هدف آن‌ها این است که منطقه درگیر باشد تا منابع ما را غارت کنند و بر نظم مسلط خود بیفزایند.

 

ضربه سنگینی به تأسیسات هسته‌ای ما وارد شد

 برخی اعلام موضع‌ها تأسف‌بار است

رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی ردر بخش دیگری ای سخنان خود با اشاره به حملات صورت‌گرفته به تأسیسات هسته‌ای کشور از جمله نطنز، فردو، اراک، اصفهان و کرج، گفت: واقعیت این است که ضرباتی که به تأسیسات هسته‌ای ما وارد شد، ضربه سنگینی بود. این را باید بپذیریم. نمی‌دانم چرا گاهی و براساس چه تحلیلی، موضع‌گیری‌هایی می‌کنیم که نه درست است و نه سودی در آن است.

وی ادامه داد: حتی کوچک‌ترین ضربه در چنین حوزه حساسی می‌تواند بزرگ‌ترین آسیب باشد. نباید این حملات را کوچک بشماریم یا گویی با این موضع‌گیری‌ها، دشمن را تبرئه کنیم.

صالحی با ابراز تأسف از برخی مواضع سهل‌انگارانه در برابر این حملات تصریح کرد: ضربه دشمن به تجهیزات بود، و در قدم بعدی ضربه به نیروی انسانی وارد شد. تأسیساتی مانند فردو، نطنز، اراک، اصفهان و کرج هدف قرار گرفتند که ضربات بسیار وسیعی بودند.

وی با تأکید بر اهمیت نیروی انسانی گفت: تجهیزات قابل جایگزینی هستند، اما نیروی انسانی ویژگی‌های یگانه‌ای دارد که جایگزینی‌اش دشوار است. شهید دکتر شهریاری واقعاً قابل جایگزینی نیست. کسی که در اوج هوش، تقوا، مسئولیت‌پذیری و انسان‌دوستی بود.

 

برخی شهدای هسته‌ای شاگردان مستقیم من بودند؛ از مینوچهر و ذوالفقاری تا طباطبایی

رئیس سابق سازمان انرژی اتمی با اشاره به برخی از شهدای صنعت هسته‌ای اظهار داشت: برخی از این علمای ما شاگردان مستقیم من بودند. مثل مینوچهر، ذوالفقاری و آقای فقهی که شاگرد شهید شهریاری بود. آقای ذوالفقاری را به شوخی نوه خودم صدا می‌زدم.

او با ذکر نام شهید طباطبایی که حتی تصویری از او در رسانه‌ها موجود نیست، افزود: یک انسان وارسته، مظلوم، دانشمند، که من تعجب کردم چطور او را شناسایی کرده بودند.

 

دشمن، حتی شوخی ما را جدی می‌گیرد

در ادامه این گفت‌وگو، صالحی به نکته‌ای تأمل‌برانگیز اشاره کرد: دشمن ما، حتی دروغ ما را جدی می‌گیرد؛ تبلیغات ما را هم جدی می‌گیرد؛ حتی شوخی ما را جدی می‌گیرد. اما ما حرف‌های جدی دشمن را شوخی می‌گیریم. صرف وجود نام فردی در یک سند ممکن است کافی باشد برای ترور.

او افزود: نمونه‌اش ترور یکی از عزیزان در صومعه‌سرا بود که با همسر و فرزندش در خانه به شهادت رسید و ۱۵ یا ۱۶ نفر از خانواده‌اش هم شهید شدند. دشمن با وقاحت تمام چنین جنایاتی را انجام می‌دهد و بعد دم از هولوکاست می‌زند؛ در حالی که خودشان جنایاتی بدتر از هولوکاست انجام می‌دهند و پدیدآورندگان آن را روسفید کرده‌اند.

 

پروتکل‌های امنیتی اجرا می‌شدند؟

روش‌های دشمن مدام تغییر می‌کند

صالحی در پاسخ به پرسشی درباره کارآمدی پروتکل‌های امنیتی برای دانشمندان هسته‌ای، گفت: روش‌های دشمن دائماً تغییر می‌کند. این بار با موشک زدند، یک جا ساختمان را زدند، یک جا طبقه‌ای را هدف گرفتند. قبلا از بمب‌های مغناطیسی استفاده می‍‌کردند. همیشه شکل حمله متفاوت بوده است.

او در حالی که از یاد شهیدان مینوچهر و ذوالفقاری متأثر بود، اضافه کرد: من واقعاً هنوز با خودم کنار نیامده‌ام که عزیزانی مانند شهید مینوچهر و ذوالفقاری را از دست داده‌ایم. شهریاری رفت و من هنوز هستم. اینها مثل بچه‌های ما هستند. طهرانچی مگر چکاره بود؟ رئیس دانشکده بود و در محیط علمی و دانشجویی. ذوالفقاری که اصلا معاون دانشگاه شهید بهشتی بود. خب اینها را می‌زنید که چه بشود؟

 

اطلاعات دانشمندان چگونه درز می‌کند؟

صالحی در پاسخ به پرسشی درباره احتمال نفوذ یا افشای اطلاعات گفت: به دست آوردن اطلاعات این افراد کار سختی نیست. آن‌ها مقاله می‌نویسند، مشخصاتشان روشن است، و وابستگی‌شان به دانشگاه یا سازمان معلوم است.

وی خاطرنشان کرد: اصلا من تعجب کردم وقتی خبر شهادت طباطبایی را شنیدم. گفتم لابد یک طباطبایی دیگر است. طباطبایی را گذاشته بودم روی پروژه باتری اتمی کار کند؛ باتری که الان در آمریکا هم دارد روی آن کار می‌شود که بر پایه مواد رادیواکتیو طراحی شده و ممکن است ۵۰ سال بدون نیاز به تعویض کار کند.

 

شهید شهریاری چگونه زکات علمش را داده بود؟

رئیس سابق سازمان انرژی اتمی با اشاره به نقش کلیدی شهید شهریاری در غنی‌سازی ۲۰ درصد بیان کرد: شهید شهریاری، یکی از عوامل اصلی غنی‌سازی 20 درصد بود که از او خواسته بودم محاسباتی را انجام دهد، اما بعد از شهادت او ۲۰ درصد غنی‌سازی انجام شد. اوایل غنی‌سازی 20 درصد ایشان را زدند که من نگران شدم که مبادا متوقف شود. رفتم اصفهان، دیدم دانشجویانی که شهید شهریاری از ابتدا با خود همراه کرده بود، 20 نفر را جمع کرده بود و به آنها گفته که همزمان با کار، آموزش‌های لازم را هم می‌دهم و آن دانشجویان گفتند آقای دکتر نگران نباشید، همه آموزش‌ها را به ما داده است. یعنی زکات علمش را داده بود. چنین آدمی بود. ما دو ماه بود غنی‌سازی 20 درصد را شروع کرده بودیم که شهریاری شهید شد و بعد از یک سال و نیم تا دوسال، این 20 درصد محقق شد.

 

به نیروی انسانی و تجهیزات ما ضربه وارد شد اما فناوری هسته‌ای از بین نمی‌رود

صالحی تأکید کرد: اگر دشمن بگوید دانشمندان مؤثری را زدیم، بله. اگر بگوید تجهیزات عمده‌ای را در سطح وسیعی زدیم، بله. ولی نمی‌توانند بگویند فناوری هسته‌ای را از بین بردیم. این حرف گزافی است. بله به نیروی انسانی ما ضربه وارد شد ولی دانش هسته‌ای خیر؛ مثل این است که بگویند فرش‌بافی در ایران نابود شد. بله هر فرش‌بافی ویژگی خودش را دارد اما مگر می‌شود فرش‌بافی در ایران نابود شود وقتی در بین این جمعیت کثیر نشر پیدا کرده است.

 

تأکید صالحی بر لزوم پرهیز از مواضع غیررسمی: خروج از NPT در اختیار رهبری است

وی در واکنش به اظهارات برخی‌ها که معتقدند پس از حملات اخیر، دیگر دلیلی برای باقی‌ماندن در توافق‌هایی چون NPT وجود ندارد، گفت: من همواره مخالف این دیدگاه بوده‌ام که مسائلی مطرح شود که اختیار اجرایی‌اش با ما نیست. رهبر معظم انقلاب فتوایی داده‌اند که تولید، انباشت و استفاده از سلاح‌های کشتار جمعی، به‌ویژه سلاح هسته‌ای، حرام است. ما هم دنبال آن نرفتیم و نباید برویم.

وی افزود: اگرچه برخی در غرب می‌گویند شما تقیه می‌کنید، اما حتی در شرایط جنگی هم رهبر انقلاب از این فتوا عدول نکرده‌اند. این اختیار در دست ایشان است و نه افراد یا شخصیت‌های سیاسی. اگر فردی خارج از مسئولیت رسمی چنین مواضعی بگیرد، دشمن از آن بهره‌برداری می‌کند. سفیر ما در نیویورک بارها مجبور شده توضیح دهد که این موضع نظام نیست. یک جمله اشتباه از یک مسئول حتی رده‌پایین، برای دشمن ابزار تبلیغاتی می‌شود.

 

هشدار نسبت به تحلیل‌های غیرقابل بازگشت

صالحی با هشدار نسبت به ورود افراد ناآشنا به حوزه حساس سیاست خارجی و امنیتی گفت: منظورم فقط سیاسیون نیست؛ تحلیل‌گران، اصحاب رسانه، و هرکسی که اظهارنظر می‌کند، باید بداند که نباید تحلیل‌هایی ارائه دهد که در آینده امکان اصلاح آن نباشد. پل‌ها را پشت سرتان خراب نکنید.

 

آیا فروپاشی NPT به نفع ماست؟

صالحی از منظر راهبردی به پیامدهای احتمالی خروج ایران از پیمان NPT پرداخت و تأکید کرد: فرض کنیم اقدام ما منجر به فروپاشی رژیم عدم اشاعه شود؛ آیا این اتفاق در بلندمدت به نفع ما خواهد بود؟ اگر همه کشورها از ما فاصله بگیرند، چه پیامدی خواهد داشت؟ برخی معتقدند ایران از زمان ساسانیان تاکنون همواره با تنهایی استراتژیک مواجه بوده است. امروز هم این انزوا را به‌وضوح می‌بینیم.

 

تنها حامی ما خداوند است

وی در ادامه گفت: اگر بُعد مادی قضیه را هم لحاظ کنیم، تنها خداوند پشتیبان ماست. در دوران دفاع مقدس هم همین‌گونه بود؛ آن جنگ، جنگ جهانی علیه جمهوری اسلامی بود، نه فقط جنگ صدام. من در آن سال‌ها در وزارت علوم بودم و به نهادهایی مثل یونسکو رفت‌وآمد داشتم و عمق تنهایی ایران را در محافل بین‌المللی لمس می‌کردم.

 

ایران ایستاد و ملت حماسه آفرید

ملت ایران از شعور اجتماعی بالایی برخوردار است

رنجبران با اشاره به جنگ اخیر و مقاومت مردم، گفت که بسیاری معتقدند هر کشور دیگری جای ایران بود، سقوط می‌کرد. صالحی با تأیید این موضوع افزود: ایران ایستاد. این دل‌ها را چه کسی به هم نزدیک کرد؟ خداوند. قرآن می‌گوید: اگر تو می‌خواستی دل‌ها را به هم نزدیک کنی، نمی‌توانستی. ما بودیم که این کار را کردیم.

وی با اشاره به مشاهدات میدانی‌اش گفت: در یکی از شهرهایی که جمعیت معمولی‌اش حدود ۲۰ هزار نفر است، در این ایام به ۱۰۰ هزار نفر رسید، اما نه نانوایی‌ها شلوغ شدند و نه کمبودی پیش آمد. ملت ایران ملت بزرگی است؛ از شعور اجتماعی بالایی برخوردار است. باید به این ملت اعتماد کرد و گمان نبرد که ما بیشتر از مردم می‌فهمیم.

 

از سگ‌گردانی تا مسأله حجاب! اولویت‌ها را بشناسیم

صالحی در ادامه با اشاره به فضای پیش از جنگ در کشور گفت: پیش از این حوادث، مسئله اصلی کشور ما چه بود؟ اجرای قانون عفاف و حجاب بود که شهید بزرگوار ما، سردار باقری نقش مهمی در آن داشتند. بعد از آن هم مسئله سگ‌گردانی شد. من نمی‌گویم نباید قانون وجود داشته باشد، اما تبدیل کردن این مسائل به موضوعات فراگیر ملی، جای تأمل دارد.

 

با مردم با محبت سخن بگویید، نه با باتوم

رنجبران با یادآوری تأثیر شهید باقری در اجرای درست قانون عفاف و حجاب گفت: ایشان در اواخر عمر خیلی اذیت شدند و خیلی صبوری کردند. یکی از جملات علمی و معروف ایشان این بود که با مردم نمی‌توان با باتوم صحبت کرد. صالحی نیز با تأیید این نگاه گفت: سردار سلیمانی هم وقتی می‌گفت این دختران، دختران من هستند، دقیقاً همین رویکرد را داشت.

 

به دستور دولت پروتکل را امضا کردم؛ اما رسانه نظام، علیه من مقاله نوشت

رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی، با انتقاد از عملکرد برخی رسانه‌ها، خاطره‌ای از فشارهای رسانه‌ای پس از امضای پروتکل الحاقی در سال‌های ابتدایی دهه ۸۰ را روایت کرد و گفت: اگر وزیر امور خارجه مأموریتی به نماینده ایران در آژانس ابلاغ می‌کند، یعنی تصمیم نظام است.

وی با اشاره به ماجرای امضای پروتکل الحاقی به عنوان نماینده ایران در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی گفت: من واقعاً برای آقای شریعتمداری احترام قائلم، ولی منتقد ایشان هستم. اجازه دهید خاطره‌ای عرض کنم. زمانی که نماینده ایران در آژانس بودم و مأموریتم به پایان رسیده بود ــ حدود سال ۱۳۸۱ یا ۱۳۸۲ ــ به ایران آمده بودم ولی فرد جایگزین هنوز منصوب نشده بود. در آن مقطع، دولت وقت تصمیم گرفت پروتکل الحاقی را امضا کند. جناب آقای دکتر خرازی، وزیر امور خارجه وقت، به بنده گفتند که با آقای البرادعی بروید و این پروتکل را امضا کنید.

وی افزود: با تردید پرسیدم: آیا مطمئن هستید که من بروم؟ نگران بودم که در داخل مشکل درست نشود. ایشان گفت این تصمیم دولت است. گفتم تا زمانی که کتبی ننویسید و تشریح نکنید، من نمی‌روم. نهایتاً نامه‌ای نوشتند و من رفتم و پروتکل را امضا کردم.

صالحی با گلایه از عملکرد روزنامه کیهان در آن زمان گفت: در آن دوره، روزنامه کیهان علیه من هرچه خواست نوشت و ما را به هرچه خواست متهم کرد. من در دانشگاه و مدارس رفت‌وآمد داشتم؛ این کار باعث آبروریزی شد. حتی در خانواده‌ام می‌پرسیدند آقای صالحی شما چه کرده‌اید؟

وی ادامه داد: دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، گاهی اصحاب رسانه را دعوت می‌کرد تا فردی درباره مسائل هسته‌ای صحبت کند. من را دعوت کردند چون در آن زمان، شاید پیشتازترین فرد در موضوع هسته‌ای بودم. آقای دکتر روحانی که دبیر شورای عالی بودند، هنوز این‌قدر درگیر نشده بودند. آقای ظریف هم که سفیر ایران در نیویورک بودند، درگیر نبودند.

 

وعده‌ شریعتمداری هیچ‌گاه عملی نشد

رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی گفت: در همان جلسه، آقای شریعتمداری کنار من نشسته بودند. گفتم آقای دکتر، این چه بود که شما درباره من نوشتید؟ آخر مگر می‌شود من سر خود چنین چیزی را امضا کرده باشم؟ ایشان گفتند اشتباه شده. گفتند آقای صالحی من کتابی می‌نویسم و آنجا جبران می‌کنم. اما تا امروز نه آن کتاب را دیدیم، نه جبرانی در کار بود.

وی تأکید کرد: عرض من این است که آیا این صداقت در خبر است؟ آیا این کار، رسانه‌ای است؟ شما نماینده چه کسی هستید؟ نماینده نظام هستید دیگر! وقتی وزیر خارجه مأموریت امضا را می‌دهد، یعنی شورای عالی امنیت ملی تصمیم گرفته و طبعاً مصوبات این شورا تنها با تأیید مقام معظم رهبری اجرا می‌شود. پس آیا من به تصمیم شخصی این کار را انجام دادم که چنین مطلبی درباره‌ام نوشته شد؟

 

اگر مذاکره نمی‌کردیم، دشمن حمله نمی‌کرد؟

رنجبران به موضوع ۱۱۰۰ شهید و تیتر کنایه‌آمیز روزنامه کیهان در مورد مذاکرات اشاره کرد و پرسید یعنی نتیجه مذاکرات فرزندان این مملکت این است؟ و صالحی پاسخ داد: یعنی اگر ما مذاکره نمی‌کردیم، دشمن حمله نمی‌کرد؟ این همان استدلالی است که درباره برجام هم مطرح می‌شود. می‌گویند برجام را که شما امضا کردید، ما را تحریم کردند. یعنی اگر برجام نبود، تحریم‌ها نبود؟ این نوع استدلال‌ها جای تأمل دارد.

 

چندصدایی اگر معنا داشته باشد، مفید است

صالحی گفت: بگذریم؛ عفا الله عما سلف. البته این چندصدایی‌ها حسن خودشان را دارند، به شرط آن‌که معنا داشته باشند. نه اینکه فردی به‌عنوان نماینده رسمی جمهوری اسلامی ایران، پروتکلی را امضا کند و همان زمان، مقاله‌ای علیه او منتشر شود. این برخورد، منطقی نیست.

 

اگر درست ببینیم نباید مذاکره را با ذلت یکی دانست

وی در ادامه، با تشریح تجربه‌های خود در روند مذاکرات هسته‌ای، بر لزوم «راهبرد کلان» در کشور و پرهیز از سطحی‌نگری در نگاه به مقوله «مذاکره» تأکید کرد و با اشاره به دوره مسئولیت خود در مذاکرات فنی، از فضاسازی‌ها و اتهام‌هایی سخن گفت که بر پایه اطلاعات ناقص برخی افراد شکل گرفته بود.

وی توضیح داد: بنده، زمانی که مسئول مذاکرات فنی بودم ـ که البته بسیاری از مسائل را اکنون هم نمی‌توانم علنی بگویم ـ موارد متعددی پیش آمد. در یکی از مراحل، برخی دوستان در داخل کشور نگران شدند که گویا من امتیازی را واگذار کرده‌ام. در پاسخ، نامه‌ای خدمت آقا نوشتم. آدم‌های مهم. خوشبختانه دفتر آقا آن نامه را به ما داد. آن انسان‌های مهم، دوستان خود ما هستند که در این حوزه هیچ تخصصی هم ندارند، اما بر اساس اطلاعات ناقص، اظهار نظرهایی کرده بودند و نامه نوشته بودند.

او افزود: بعد از اجرای برجام، دیدند نه تنها روند متوقف نشد، بلکه از غنی‌سازی ۲۰ درصد به ۶۰ درصد رسیدیم، فلز اورانیوم تولید کردیم، و ماشین‌های پیشرفته IR-۸ و IR-۹ هم راه‌اندازی شدند.

 

اگر زیرساخت‌ها نابود شده بود که بلافاصله امکان بازگشت نداشتیم

صالحی با اشاره به قانون مجلس در الزام به ازسرگیری فعالیت‌های هسته‌ای گفت: اگر واقعاً زیرساخت‌ها نابود شده بودند، چطور ممکن بود طبق قانون مجلس بلافاصله غنی‌سازی ۶۰ درصد، تولید فلز اورانیوم و راه‌اندازی ماشین‌ها آغاز شود؟ این‌ها نشان می‌دهد که ما مسیر را درست رفتیم.

 

درباره برخی فضاسازی‌ها حرفی نزدم؛ اما وجدان بود

صالحی در واکنش به یادآوری سخنانش در صحن مجلس که با ممانعت برخی نمایندگان همراه شده بود، گفت: می‌گفتند پروژه هسته‌ای مرده و فاتحه‌اش خوانده شده. اما اگر این‌طور بود، مگر قانون می‌توانست بگوید بلافاصله این کارها انجام شود؟ من به رویشان نیاوردم، ولی وجدان که هست.

وی با بیان اینکه همچنان معتقد است راه وجود دارد، افزود: پیش‌تر هم راه‌هایی وجود داشت که مکتوب کردم و برای برخی دوستان فرستادم. متأسفانه رویم نشد برای مقام معظم رهبری ارسال کنم و برای وزارت خارجه فرستادم.

 

مذاکره، ابزار حل اختلاف است؛ نه نشانه ضعف

وی در تبیین مفهوم مذاکره گفت: مذاکره به‌معنای حل مسئله از طریق گفت‌وگو است. در مذاکره «داد» و «ستاند» وجود دارد. اگر میزان آنچه می‌دهید و می‌گیرید برابر باشد، مذاکره برد-برد است. برخی می‌گویند باید مذاکره کنیم و فقط بگیریم؛ این منطقی نیست. شما پنج شش سال مذاکره کردید، تحریم‌ها بیشتر شد. الان هم راه هست، اما مذاکره ذاتاً نباید تقبیح شود. مذاکره باید با عزت، حکمت، درایت و هوشمندی باشد. چه کسی گفته باید با ذلت مذاکره کرد؟

رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی در ادامه گفت: اکنون نیز راه وجود دارد و مذاکره به‌خودی‌خود نباید تقبیح شود. اینکه ما به دشمن اعتماد نکنیم، درست است؛ هیچ‌کس نگفته باید به دشمن اعتماد کرد. اکنون شما به‌عنوان متخصص فنی بفرمایید ما چه چیزی را داده‌ایم و چه چیزی را گرفته‌ایم؟ اکنون که از دست رفت؛ همه زحماتی که کشیده شد، رفت. اما زمانی که نرفته بود، ما چه چیز را داده بودیم؟

 

دستیابی به علم و فناوری، حق مسلم همه ملت‌هاست

صالحی با انتقاد از نبود نگاه راهبردی گفت: ما باید Grand Strategy یا راهبرد کلان داشته باشیم. در حوزه فناوری هسته‌ای، هدف این بود که به آستانه‌ صنعت هسته‌ای برسیم. این، حق ملت ایران است. دستیابی به علم و فناوری، حق مسلم همه ملت‌هاست.

 

آقا فرمودند سمت سلاح نرو، اما در حوزه انرژی هسته‌ای هر کاری می‌خواهی بکن

این استاد دانشگاه گفت: بسیاری از کاربردهای پزشکی، وابسته به فناوری هسته‌ای هستند؛ از جمله رادیوایزوتوپ‌ها، تصویربرداری PET، اشعه گاما و اسکن‌های پزشکی. بسیاری از بیماران حتی نمی‌دانند این فناوری‌ها به انرژی هسته‌ای وابسته‌اند. سازمان انرژی اتمی کشور ما این‌ها را تولید می‌کند.

صالحی با افتخار از خدماتش در حوزه فناوری هسته‌ای یاد کرد و گفت: من خوشحالم که بذر فناوری هسته‌ای را در کشور پاشیدم و پای آن ایستادم تا زمانی که مردم بگویند نمی‌خواهیم.

او تأکید کرد: آقا فرمودند که سمت سلاح نرو، اما در حوزه انرژی هسته‌ای هر کاری می‌خواهی بکن؛ ما هم دقیقاً همان راه را رفتیم.

 

هدف دشمن، نظام جمهوری اسلامی است، نه فناوری هسته‌ای

صالحی با اشاره به ابعاد اصلی مواجهه دشمن با جمهوری اسلامی ایران تصریح کرد: بحث دشمن، هسته‌ای نیست؛ همه گفته‌اند که هدف اصلی، خود نظام جمهوری اسلامی ایران است.

وی با اشاره به بازتاب جهانی تحولات منطقه به‌ویژه پس از جنگ غزه افزود: در شبکه‌هایی مانند تیک‌تاک، جایگاه ایران در افکار عمومی دنیا بسیار بالا رفته است. هرچند افکار عمومی به‌تنهایی کارگشا نیست، اما وجدان عمومی جهان امروز علیه اسرائیل بسیج شده است؛ از اسپانیا و هلند تا لندن، مردم علیه رژیم صهیونیستی به خیابان‌ها آمده‌اند و شعار می‌دهند.

 

بیداری وجدان جهانی، نشانه افول مشروعیت اسرائیل

صالحی گفت: رژیم صهیونیستی با وجود این اعتراضات جهانی، همچنان به کشتار ادامه می‌دهد. این نشان می‌دهد که جهان امروز متوجه شده با چه هیولایی طرف است. حتی کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز دیگر فریب پروژه‌هایی مثل "پیمان ابراهیم" را نمی‌خورند.

وی تأکید کرد: این درک جهانی از مظلومیت ایران بسیار ارزشمند است. هرچند در عرصه نظامی، به تنهایی کارساز نیست، اما بیداری وجدان جهانی، سرمایه بزرگی است.

اسرائیل در مسیر سقوط؛ آمریکا در حال بازنگری

رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی درباره وضعیت رژیم صهیونیستی بعد از جنگ ۷ اکتبر گفت: اسرائیل به‌دنبال طراحی نقشه‌ای جدید برای خاورمیانه است، اما واقعیت این است که هرچه بیشتر دست و پا می‌زند، بیشتر در باتلاق فرو می‌رود.

او با اشاره به مفهوم «خستگی ماده» در مهندسی، افزود: اسرائیل دیگر برای آمریکا کارایی سابق را ندارد. آمریکا اعتبار سیاسی خود را به‌خاطر حمایت‌های بی‌قید و شرط از اسرائیل از دست داده است. حتی وزیر خارجه چین هم به این موضوع اشاره کرده است.

 

آمریکا دیگر نمی‌تواند شعار حقوق بشر سر دهد

صالحی ادامه داد: امروز، حتی با وجود این حجم از جنایت، آمریکا بدون هیچ واکنشی به اقدامات اسرائیل نگاه می‌کند. این رفتار، موجب شده هیچ‌کس دیگر به شعارهای حقوق بشری آمریکا باور نداشته باشد. آمریکا اکنون دارد هزینه‌های سیاسی، مالی و نظامی سنگینی می‌پردازد، بدون اینکه منفعتی به‌دست آورد.

وی خاطرنشان کرد: اگر آمریکا به این نتیجه برسد که یک دلار هزینه‌اش برای اسرائیل، کمتر از یک دلار سود دارد، دیگر برایش نمی‌صرفد. آن وقت، اسرائیل را کنار می‌گذارد. این واقعیت امروز در حال نمایان شدن است.

 

رژیم صهیونیستی دیگر «فرشته نجات»  نیست، «فرشته مرگ»  است

صالحی در ادامه به تحولات سیاسی اخیر اشاره کرد و گفت: بعد از انتخابات آمریکا و شکست ترامپ در دور دوم، نتانیاهو به بایدن تبریک گفت. این موضوع خشم ترامپ را برانگیخت. در واکنش، نتانیاهو تلاش کرد با معرفی ترامپ برای دریافت جایزه صلح نوبل دل او را به‌دست آورد، اما نتیجه معکوس داد.

او تأکید کرد: اسرائیل که قبل از ۷ اکتبر خودش را فرشته نجات معرفی می‌کرد، حالا رسماً به فرشته مرگ تبدیل شده است. حملات شبانه‌روزی به لبنان و نقض تعهدات آتش‌بس، بیانگر همین موضوع است. آمریکا و فرانسه متعهد به حمایت از آتش‌بس بودند، اما سکوت کرده‌اند.

علی اکبر صالحی

نسبت اسرائیل با مرگ، کشتن است؛ نسبت ما، کشته شدن

 شهادت ابزار قدرتمند ماست

صالحی با اشاره به تفاوت بنیادین نگاه دو طرف به مسئله مرگ اظهار داشت: منظور من از اسرائیل، صهیونیسم بین‌الملل است. ما به هیچ‌وجه یهودیت را هدف قرار نمی‌دهیم. اما صهیونیسم نسبتش با مرگ، کشتن است؛ در حالی‌که ما مرگ را شهادت می‌دانیم. شهادت، ابزار قدرتمند ماست. قرآن می‌فرماید شهید زنده است و نزد خدا روزی می‌گیرد. این باور فرهنگی، باعث قدرت ماست. غربی‌ها تلاش دارند این ویژگی را از ما بگیرند، چون می‌دانند چقدر قدرت‌آفرین است.

وی در پاسخ به پرسشی درباره چرایی مذاکره با دشمنی که قصد نابودی جمهوری اسلامی را دارد، تصریح کرد: ما هیچ‌گاه آغازگر جنگ نیستیم. بلکه سعی می‌کنیم آن را از خود دور کنیم. سعدی در این باره می‌گوید: "چو شمشیر پیکار برداشتی، نگهدار پنهان ره آشتی." یعنی آماده باش، اما راه صلح را هم باز بگذار. قرآن هم می‌فرماید اگر دشمن به صلح تمایل داشت، تو هم تمایل نشان بده؛ البته هوشمندانه، نه ساده‌لوحانه.

 

صلح واقعی، پایان رژیم صهیونیستی است

صالحی گفت: صهیونیست‌ها از صلح واقعی فراری هستند، چون آن را پایان خود می‌دانند. آمریکایی‌ها هم نظم را می‌خواهند، اما نظمی که خودشان تعریف می‌کنند و تحمیلی است. ما دنبال نظمی هستیم که از درون منطقه بجوشد و واقعی باشد.

 

مذاکرات پیشابرجامی؛ دو پیشنهاد کلیدی به دولت آینده

به گزارش سینرژی، در دوران انتقال قدرت میان دولت دوازدهم و سیزدهم، کمیته‌ای با ریاست علی شمخانی و حضور افرادی چون سید عباس عراقچی و علی‌اکبر صالحی تشکیل شد تا درباره سرنوشت مذاکرات هسته‌ای تصمیم‌گیری شود. در آن زمان، علی باقری کنی به‌عنوان نماینده دولت منتخب سید ابراهیم رئیسی در جلسات حضور داشت.

صالحی در این خصوص اظهار کرد: به دولت جدید پیشنهاد کردم مذاکراتی که تیم آقای عراقچی انجام داده و نزدیک به سرانجام بود را بپذیرند. این کار دو فایده داشت: اول، رهایی از تحریم‌ها و آغاز مبادلات بانکی و تجاری؛ دوم، ایجاد فرصت برای دولت جدید که در عین پیشبرد مذاکرات، منتقدان پیشین برجام را زیر سوال ببرد و مدعی شود مجبور به ادامه این مسیر شده است.

 

از بازگشت به مذاکرات تا فرصت از دست‌رفته

وی افزود: این پیشنهاد با وجود تأیید تلویحی، به مرحله اجرا نرسید. با این حال، عملکرد تیم آقای باقری در ادامه مسیر مذاکرات، مورد تحسین قرار گرفت. او گفت: با وجود اختلاف دیدگاه‌های سیاسی، انصافاً آقای باقری همان مسیری را ادامه دادند که آقای عراقچی رفته بود.

به گفته صالحی، در آن مقطع قرار بود دکتر امیرعبداللهیان نیز برای امضای نهایی توافق اقدام کند، اما توصیه یکی از مقامات برای گرفتن امتیاز بیشتر باعث پیچیده‌تر شدن روند مذاکرات و توقف آن شد.

 

وضعیت اقتصادی دوران برجام؛ مقایسه‌ای واقع‌بینانه

رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی درباره آثار مثبت برجام تا پیش از خروج آمریکا از توافق در سال ۱۳۹۷ گفت: در آن دوره، شرایط گمرکی، صادرات نفت و ورود شرکت‌های خارجی به کشور بهبود چشمگیری داشت. شرکت‌های بزرگی مانند توتال وارد ایران شدند و تقاضای کشورهای خارجی برای سرمایه‌گذاری در ایران به حدی بود که حتی در خیابان ولیعصر ساختمان برای اجاره پیدا نمی‌کردند.

او تصریح کرد که اگرچه مشکلات بانکی همچنان پابرجا بود، اما نسبت به دوره‌های دیگر گشایش‌هایی محسوس دیده می‌شد.

 

مخالفت‌های داخلی و تأثیر آن بر روند مذاکرات

رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی در پاسخ به سوالی درباره تأثیر مخالفت‌ها با برجام، گفت: مخالفت‌ها واقعی و سیاسی بود، نه تاکتیکی. این‌گونه نبود که مخالفان فقط برای پر کردن دست مذاکره‌کننده اظهار مخالفت کنند؛ بلکه رقابت بر سر قدرت بود.

صالحی به تفاوت فضای سیاسی ایران و ایالات متحده اشاره کرد و گفت: ما خود را پیرو پیامبر اسلام می‌دانیم و موظف به رعایت اخلاق هستیم. اگر اختلافی هم داریم، باید اخلاق‌مدارانه باشد. متأسفانه در جریان برخی مخالفت‌ها، اخلاق فراموش شد.

او در واکنش به ادعای ریختن سیمان در قلب راکتور اراک، بیان داشت: خب اگر دروغ بود پس این صنعت هسته‌ای چه بود؟ صنعت هسته‌ای الان نابود شد؛ به برکت مخالفت‌های شما نابود شد. اما آن زمان کجا نابود شده بود که اینطور دروغ می‌گفتید؟! من قسم دروغ خورده بودم؟ زمانی که من سازمان انرژی اتمی را تحویل گرفتم، نسل اول سانتریفیوژهای IR1 داشتیم و داشتند روی نسل دومIR2  کار می‌کردند. اما هنگام تحویل، IR6، IR8 و IR9 نیز داشتیم، فلز اورانیوم تولید شده بود، غنی‌سازی ایزوتوپ پایدار آغاز شده بود و پروژه آب سنگین نیز به سرانجام رسیده بود. اگر این‌ها دروغ است، بفرمایید بررسی شود.

 

دفاع از عملکرد گذشته؛ از شهریاری تا افتراهای رسانه‌ای

صالحی با اشاره به ارتباط نزدیک خود با شهید شهریاری افزود: بزرگ‌ترین افتخار من، معلمی شهید شهریاری بود. همسر شهید می‌گفت وقتی تماس می‌گرفتم، او ایستاده با من صحبت می‌کرد. آیا این انصاف است که به کسانی که به کشور خدمت کرده‌اند، تهمت زده شود؟

او همچنین از تخریب‌هایی که علیه برخی نخبگان صورت گرفته انتقاد کرد و گفت: کسانی که از آنها به عنوان «باند نیویورکی‌ها» یاد می‌شود، خدمات زیادی به کشور کرده‌اند. چرا پشت چهره‌هایی که می‌توانند از جمهوری اسلامی در عرصه بین‌الملل دفاع کنند را خالی می‌کنیم؟

 

واکنش صالحی به حملات علیه رئیس‌جمهور جدید

در ادامه این گفتگو به مصاحبه اخیر دکتر مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور ایران با یک شبکه آمریکایی اشاره شد. صالحی در این‌باره گفت: مصاحبه بسیار خوبی بود. حتی اگر ضعف‌هایی هم داشت، چرا باید توهین شود؟ انسجام ملی با این روش‌ها حاصل نمی‌شود.

او تأکید کرد: در کشورهای دیگر، رؤسای جمهور سابق پس از پایان مسئولیت، همچنان در عرصه‌های دیپلماتیک فعال‌اند. ما نباید سرمایه‌های انسانی خود را کنار بگذاریم.

 

احمدی‌نژاد گفت بی‌آبرویت می‌کنند؛ اما مانعم نشد

صالحی با اشاره به روند آغاز مذاکرات با آمریکایی‌ها در دولت دهم اظهار داشت: آقای احمدی‌نژاد به من گفتند که با این کار موافق نیست، اما انصافاً دست مرا باز گذاشت و به من گفت: آقای صالحی، وارد این کار شوی، اینها بی‌آبرویت می‌کنند و زمین می‌زنند و گرفتار می‌شوی. گفتم می‌دانم و حالا فرض کنیم شکست خوردیم و بی‌آبرو شدیم؛ برای حل مشکل مملکت است دیگر. یا حل می‌شود یا نمی‌شود. اگر موفق شدیم که نتیجه‌اش روشن است، و اگر شکست خوردیم، نهایتاً می‌گویند بی‌عرضه است.

وی تأکید کرد که آقای احمدی‌نژاد شخصاً مانع نشدند، اما دلشان با این کار نبود. به گفته او، مقام معظم رهبری فرموده بودند با رئیس‌جمهور هماهنگ شود، اما چون رئیس‌جمهور در جلسات شرکت نمی‌کرد، ناچار شده بود هماهنگی‌ها را با دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی انجام دهد و در این مسیر نیز با مشکلاتی مواجه شده است.

 

روایت صالحی از بدعهدی جلیلی

 به جلیلی گفتم با شما رقابتی ندارم؛ شما از فرزندم دو سه سال بزرگ‌تر هستید

رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی ادامه داد: آقای جلیلی گمان می‌کرد که قصد رقابت با او را دارم. به آقای جلیلی صراحتاً گفتم که شما از فرزند اول من دو سه سال بزرگ‌تر هستید. شما مثل فرزند من هستید. من چرا باید با شما رقابت کنم؟ در مذاکرات آلماتی ۱، دم در ایستاده بود. از ایشان خواستیم که به ما کمک کنند تا کار را به سرانجام برسانیم.

صالحی گفت: با همه دشواری‌ها، کار خود را انجام دادم. با استفاده از اختیارات وزیر، این مسیر را پیش بردم؛ بالاخره اگر وزیر اختیار نداشته باشد چند نفر را بفرستد خارج مذاکره کنند که هیچ است.

او افزود: به جلیلی گفتم من که با شما رقابتی ندارم؛ شما دو سه سال از فرزند اول من بزرگ‌تر هستید. آدم که با فرزندش رقابت نمی‌کند. ایشان گفت: پس من به آلماتی می‌روم. اگر آمریکایی‌ها راست می‌گویند بگو خانم شرمن کوتاه بیاید. گفتم: اگر کوتاه بیایند، شما وقتی برگشتی با ما همراهی می‌کنید؟ گفت: «بله.» گفتیم باشد. این پیام را از طریق عمان به آمریکایی‌ها منتقل کردیم و آن‌ها نیز تا حدی عقب‌نشینی کردند.

 

خوشحالی از نتایج آلماتی ۱؛ بی‌وفایی در بازگشت

صالحی ادامه داد: در آن زمان من در اتریش بودم که شنیدم خانم اشتون و آقای جلیلی از روند مذاکرات ابراز رضایت کردند. برای نخستین بار در آلماتی ۱ گفته شد که «یک گام به جلو برداشتیم» و من واقعاً خوشحال شدم. گفتم به ایران برگردم دیگر مسیر ما باز شده است. وقتی برگشتیم، گفتم الوعده وفا! گفتند: «نه»! آقای جلیلی گفت: «استدلال ما قوی بود و همین باعث عقب‌نشینی طرف مقابل شد.» گفتم: اگر واقعاً این استدلال‌ها همیشه وجود داشته، چرا تا پیش از آن نتیجه‌ای حاصل نشده بود؟ مگر چه اتفاقی افتاد که ناگهان ورق برگشت؟ بعد از آن، آقای جلیلی به آلماتی ۲ رفتند که یک‌دفعه ورق برگشت و همه‌چیز به هم خورد.

 

پیشنهاد صالحی برای انتشار اسناد مذاکرات عمان

صالحی در پاسخ گفت: حتی نامه‌نگاری‌هایی هم انجام شد. آقای احمدی‌نژاد – که انصافاً خدا حفظشان کند – با اینکه مخالف بودند، در حاشیه یکی از نامه‌ها که خیلی محرمانه بود، چیزی نوشته بودند که نشان می‌داد اینطور بوده است.

او اضافه کرد: من همیشه به آقای دکتر ظریف گفته‌ام ای‌کاش این اسناد و مذاکرات محرمانه ما با آمریکا در عمان به صورت کتاب منتشر شود. چون دیگر این مذاکرات محرمانه نیست و چیزی ندارد که باعث نگرانی شود. اسناد پس از ۳۰ سال خاصیت محرمانگی خود را از دست می‌دهند، اما اگر این پرونده‌ها، نامه‌نگاری‌ها و حاشیه‌های آن منتشر شود، ماندگار خواهد بود.

 

آیا در آغاز فعالیت‌های هسته‌ای ایران پنهانکاری صورت گرفت؟

رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی در پاسخ به این پرسش که آیا در آغاز فعالیت‌های هسته‌ای کشور پنهان‌کاری‌هایی صورت گرفت که زمینه‌ سوءاستفاده سازمان منافقین را فراهم کرد، گفت: پاسخ به این سوال پیچیده‌تر از آن است که برخی دوستان تصور می‌کنند. مطابق بند ۳.۱ پادمان قدیم آژانس، کشورهای عضو ملزم نبودند بلافاصله پس از شروع ساخت تأسیسات هسته‌ای، آن را اعلام کنند. تنها زمانی که ۶ ماه به ورود مواد هسته‌ای به آن تأسیسات باقی مانده باشد، باید اعلام می‌کردند.

وی ادامه داد: بنابراین ساخت نطنز بدون اطلاع آژانس، خلاف تعهدات نبوده است. هرچند می‌شد زودتر هم اعلام کرد. نطنز در آن زمان تأسیساتی زیرزمینی برای نصب سانتریفیوژ بود و بعدها توسعه یافت. پس از افشاگری سازمان منافقین، این مسأله رسانه‌ای شد.

 

 با تدبیر شخصی تصمیم گرفتم درباره تأسیسات UCF به البرادعی توضیح دهم 

صالحی با اشاره به روابط خود با محمد البرادعی، مدیرکل وقت آژانس، گفت: دو بار آقای البرادعی را به ایران دعوت کردم. یک‌بار به اصفهان رفتیم و تأسیسات UCF را بازدید کردیم. شخصاً برای او توضیح دادم که ما در حال تبدیل پودر اورانیوم به گاز برای غنی‌سازی آینده هستیم. این تصمیمی شخصی بود، چون من معتقد بودم اگر نماینده صرفاً اجرا کننده باشد، نیازی به انسان نیست و ربات هم می‌تواند این نقش را ایفا کند.

وی افزود: حتی در مورد واژه «غنی‌سازی» چون معادل عربی‌اش را نمی‌دانستم، از خود آقای البرادعی پرسیدم. ایشان هم مکثی کرد و در نهایت گفت: شاید معادل عربی‌اش "تخصیب" باشد. آنجا بود که این واژه را یاد گرفتیم. در سال ۱۳۸۱ یا ۱۳۸۲ سازمان منافقین موضوع نطنز را فاش کردند.

رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی بیان داشت: در آن زمان، برای انجام مأموریتی مرتبط با دولت آقای دکتر خاتمی به ایران بازگشته بودم. قصد داشتم موضوعی را با ایشان در میان بگذارم و برای اقداماتی که باید انجام می‌دادم، کسب اجازه کنم. در مسیر، داخل خودرو بودم و رادیو پیام را روشن کرده بودم که شنیدم البرادعی به خبر سازمان منافقین پاسخ داده که سفیر ایران به بنده گفته و اقدام سرّی نیست. کتبا اعلام نکردند ولی ما خبر داشتیم. این اخبار موجود است.

صالحی خاطرنشان کرد: با این حال، رسانه‌های غربی این خبر را به حدی برجسته و تکرار کردند که عملاً صدای آقای البرادعی در آن فضا گم شد. با این حال، ما در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و در جلسات شورای حکام، از همان اظهارنظر آقای البرادعی استفاده کردیم، چراکه در فضای داخلی آژانس، چنین مواضعی تأثیرگذارتر و رساتر شنیده می‌شود. آقای البرادعی مشاوری بریتانیایی داشت که نامش را به خاطر ندارم؛ در یکی از نشست‌ها می‌گفت چرا این حرف را زدی و گفتی البرادعی خبر داشته؟ این را که می‌گویی البرادعی مجبور می‌شود تأیید کند. دیگر این را نگو. که آنجا با او دعوا کردم و گفتم به تو چه مربوط است؟ تو چه‌کاره هستی؟

 

ضرورت اعلام رسمی تأسیسات و تجربه نطنز

صالحی تاکید کرد: اگر ما موضوع نطنز را مکتوب اعلام می‌کردیم، بهتر بود. زیرا امکان سوءاستفاده از بین می‌رفت. در برجام یا معاهده NPTهیچ‌جا ممنوعیتی برای غنی‌سازی ذکر نشده است. اگر اعلام می‌کردیم، ممکن بود طرف مقابل شوکه شود ولی نمی‌توانست مانع ما شود.

 

ماجرای فردو و اقدام پیش‌دستانه برای اعلام آن

رئیس اسبق سازمان انرژی اتمی با اشاره به بازدید از سایت فردو، گفت: وقتی به ریاست سازمان رسیدم، آقای مهندس آقازاده من را به فردو بردند. این سایت ابتدا در اختیار نیروهای مسلح بود و بعدها با تلاش آقازاده، به سایت هسته‌ای تبدیل شد. از همان ابتدا گفتم بهتر است خودمان اعلام کنیم تا مثل نطنز نشود. با اجازه رئیس‌جمهور وقت (دکتر احمدی‌نژاد)، تصمیم گرفتم اعلام کنم.

وی خاطرنشان کرد: من به دلیل مشغله‌های زیاد، وقتی اجازه را گرفتم، اعلام نکردم و یک هفته گذشت. یک‌باره به ذهنم آمد که زمان در حال گذر است. فوراً نامه‌ای نوشتم. آن زمان نماینده ما در آژانس، آقای سلطانیه بود. گفتم: آقای سلطانیه، لطفاً این نامه را به آقای البرادعی برسانید. گفت: باشد. نامه را فرستادیم. بعد زنگ زد و گفت: آقای البرادعی دارد به نیویورک می‌رود، گفتم: چه می‌گویی؟! حتی اگر با موتورسیکلت هم شده، نامه را به فرودگاه برسان. ایشان واقعاً فرد زرنگی بود؛ رفت و نامه را رساند.

 

واکنش البرادعی و خنثی شدن سناریوی آمریکا در G7

صالحی با اشاره به روایت البرادعی در کتاب خاطراتش گفت: او در کتاب «زمانه فریب»  نوشت که وقتی نامه ایران را دریافت کرد، با خوشحالی به واشنگتن رفت تا نشان دهد ایران خودش اعلام کرده است. اما آمریکایی‌ها عصبانی شدند، چون قرار بود در اجلاس G7 در پیتزبورگ، اوباما این سایت را به‌عنوان کشف جدید معرفی کند.

وی تصریح کرد: آمریکا قصد داشت فردو را جایگزین نطنز کند و آن را برگ برنده در مذاکرات معرفی کند، اما اعلام رسمی ما این نقشه را ناکام گذاشت. البرادعی هم در برابر فشار آمریکا ایستاد و گفت بالاخره روشن کنید که ایران باید چگونه عمل کند.

 

باید خدا را شاکر بود که در چنین شرایطی، فردی مانند پزشکیان در رأس قوه مجریه است

رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی، در ارزیابی خود از وضعیت دولت چهاردهم و شخص رئیس‌جمهور، اظهار داشت: بنده پیش‌تر نیز کم‌وبیش آشنایی با آقای دکتر پزشکیان داشتم، اما از زمانی که ایشان به ریاست‌جمهوری رسیدند، چندین بار ــ شاید شش یا هفت مرتبه ــ همراه با دوستان خدمت‌شان رسیدیم و مشورت‌هایی انجام دادیم. حقیقتاً باید خدا را شاکر بود که در چنین شرایطی، فردی چون ایشان در رأس قوه مجریه قرار گرفته است؛ انسانی مستغنی که هیچ دلبستگی به دنیا، جاه، مقام، پول یا امکانات ندارد. او واقعاً دنیا را طلاق داده و سراسر شور در عبادت خالق و خدمت به خلق است.

وی افزود: آقای پزشکیان هرگز ریاست‌جمهوری را برای قدرت‌نمایی یا منافع شخصی نخواسته‌اند. ایشان حقیقتاً در پی خدمت به ملت است و این خصوصیات، او را به یکی از میراث‌های گرانقدر انقلاب اسلامی تبدیل کرده است.

 

شایستگی عراقچی؛ از سربازی تا سرداری در وزارت خارجه

صالحی با اشاره به سوابق دکتر عباس عراقچی، وزیر امور خارجه نیز گفت: ایشان نه تنها در دوره وزارت بنده بلکه پیش از آن نیز از خانواده‌ای شناخته‌شده و معتمد بوده است. پدر ایشان با پدر بنده در بازار رفاقت داشتند. زمانی که من وزیر خارجه بودم، ایشان را به‌عنوان معاون آسیا و اقیانوسیه منصوب کردم و آقای امیرعبداللهیان نیز معاون عربی بودند. بارها گفته‌ام که هر کسی را ما معاون کردیم، بعدها وزیر شد؛ چون بر پایه شایستگی بود.

وی افزود: به همین دلیل هم زمانی که آقای ظریف آمد، با وجود اینکه از نظر سیاسی با دولت پیشین همفکر نبودند، چون دید افراد بر اساس لیاقت منصوب شده‌اند، بسیاری از معاونان ما را حفظ کرد. آقای عراقچی نیز از درون وزارت خارجه رشد کرده و مراحل را به‌درستی طی کرده است؛ از سربازی به سرداری رسیده، باهوش، با درایت و باتجربه است.

 

تیم مذاکره‌کننده فعلی؛ ترکیبی از تجربه و تعهد

 انتخاب آقای عراقچی برای وزارت خارجه کاملاً شایسته بود

صالحی با تحسین تیم فعلی مذاکره‌کننده کشور گفت: آقای تخت‌روانچی، فردی فهیم، فرهیخته و توانمند است؛ آقای غریب‌آبادی نیز باتجربه و متعهد است؛ آقای بقایی هم انسانی شایسته‌اند. این تیم ترکیبی از نیروهای باتجربه با اشراف کامل بر موضوعات است. ما با آقای عراقچی شوخی هم می‌کردیم و می‌گفتیم شما سیدالوزرا هستید. ایشان فردی شنوا، مشورت‌پذیر و عاقل است. در جلسات با حضور آقای ظریف و سایر اعضا این ویژگی‌ها را بارها مشاهده کردیم. لذا از نظر بنده، انتخاب آقای عراقچی برای وزارت خارجه انتخابی کاملاً شایسته بود.

 

توصیه صالحی به رئیس جمهور؛ تصمیم‌گیری در مورد مذاکرات در وزارت خارجه متمرکز شود

رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی با اشاره به چالش‌های ساختاری در روند مذاکرات، هشدار داد: وقتی وزارت خارجه از ظرفیت‌های علمی، حقوقی و سیاسی غنی برخوردار است، و وزیر خارجه خود فردی با دانش و تجربه است، چه ضرورتی دارد که کمیته‌ای خارج از وزارتخانه برای تصمیم‌گیری در خصوص مذاکرات تشکیل شود؟

وی افزود: این کمیته می‌تواند با یک اظهار نظر نابه‌هنگام، کل روند مذاکرات را مختل کند؛ چنان‌که در زمان آقای باقری گفته شد مذاکرات به نتیجه رسیده بود اما ناگهان مسیر تغییر کرد. شورای عالی امنیت ملی جایگاه بالادستی دارد، اما تشکیل یک کمیته مستقل که خود را جایگزین فرآیند تصمیم‌گیری وزارت خارجه کند، منطقی نیست.

 

درخواست اختیارات ویژه برای تیم مذاکره‌کننده

صالحی اظهار داشت: احساس می‌کنم آقای عراقچی اکنون محتاط‌تر از گذشته است و نمی‌خواهد از تمام اختیارات قانونی خود استفاده کند. از آقای دکتر پزشکیان درخواست کردم که اگر امکان دارد، از مقام معظم رهبری اجازه‌ای گرفته شود تا تیم مذاکره‌کننده از اختیارات کافی برخوردار شود.

او افزود: چه کسی بهتر از عراقچی، تخت‌روانچی، غریب‌آبادی یا سایر اعضای این تیم، اروپا و آمریکا را می‌شناسد؟ آقای عراقچی نه‌تنها مذاکره‌گر، بلکه سفیر بوده و در مذاکرات ۵+۱ نیز سابقه حضور دارد. اگر به او اختیارات کافی داده شود، کار با انسجام و اطمینان بیشتری پیش خواهد رفت.

 

در شرایط منطقه‌ای باید فرض را بر جنگ گذاشت

 خوش‌خیالی جایز نیست

وی در پاسخ به پرسشی درباره احتمال وقوع مجدد جنگ، تصریح کرد: ما باید فرض کنیم که فردا ممکن است جنگ شود. خوش‌خیالی در این شرایط جایز نیست؛ نه در گذشته، نه حال و نه آینده. اصل غافلگیری، اصلی شناخته‌شده در جنگ است. به امیر ایرانی نیز همین را گفتم.

وی ادامه داد: نیروهای مسلح باید همواره آماده باشند، اما مسئولان سیاسی نباید با سخنان خود راه بازگشت را ببندند یا موضعی اتخاذ کنند که عقب‌نشینی تلقی شود. بین نظامی‌ها و مسئولان سیاسی تفاوت است؛ کسی از نظامی‌ها نمی‌پرسد چرا فلان حرف را گفتی یا نگفتی، اما سیاستمداران همواره زیر ذره‌بین‌اند.

 

وزارت خارجه؛ ویترین جمهوری اسلامی است

صالحی وزارت خارجه را ویترین جمهوری اسلامی توصیف کرد و گفت: به تعبیر رهبر معظم انقلاب، وزارت خارجه نیمی از دولت جمهوری اسلامی است. بنده که توفیق خدمت در این وزارت را داشته‌ام، از نزدیک می‌دانم که این وزارتخانه از نیروهای بسیار کارآمد و تحلیل‌گر برخوردار است.

وی با تأکید بر اهمیت نقش این وزارتخانه افزود: هر بار در جمع کارشناسان این وزارتخانه حضور می‌یابیم، بهره علمی زیادی حاصل می‌شود. باید به تحلیل‌های آن‌ها توجه شود و اجازه دهند وزارت خارجه کار خود را انجام دهد. اگر به آقای عراقچی اختیارات بیشتری داده شود، اوضاع بسیار روان‌تر خواهد شد.

 

ضرورت هوشیاری در برابر بهانه‌جویی‌ها

صالحی در پایان خاطرنشان کرد: حتی اگر ـ خدای ناکرده ـ حمله‌ای رخ دهد، باید به‌گونه‌ای عمل کرده باشیم که در افکار عمومی جهانی، مظلوم و منطقی جلوه کنیم. باید بهانه‌ها را از دشمن گرفت و نگذاریم از رفتار ما بهره‌برداری کنند.#

 

به گزارش جماران، مشروح این برنامه در پی می آید:

رنجبران: سلام عرض می‌کنم. خیلی خوش آمدید به پایگاه تخصصی «سینرژی»  سیاست خارجی و انرژی. افتخار دارم که در نخستین برنامه‌ای که در حوزه سیاست خارجی برای سینرژی ضبط می‌کنیم، در خدمت یکی از چهره‌های برجسته و تأثیرگذار جمهوری اسلامی ایران هستیم؛ شخصیتی که به‌درستی از او به‌عنوان «پدر معنوی فناوری هسته‌ای ایران» یاد می‌شود، کسی که در عرصه سیاست خارجی نیز شاگردان زیادی تربیت کرده و به‌ویژه در دیپلماسی و انرژی هسته‌ای، نام او گره خورده با افتخار و تخصص است. ایشان، وزیر اسبق امور خارجه، رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی، و اکنون رئیس بنیاد ایران‌شناسی هستند. از استادان خبره و صاحب‌نظر عرصه‌های سیاست خارجی و علمی‌که همواره حرف‌های علمی و تحلیلی‌شان مورد توجه مردم و نخبگان بوده است. در خدمت جناب آقای دکتر علی‌اکبر صالحی هستیم.

 

رنجبران: آقای دکتر، سلام عرض می‌کنم. خیلی خوش آمدید.

دکتر صالحی: بنده هم سلام عرض می‌کنم خدمت شما. خوشحالم که این توفیق مجدداً حاصل شد که در خدمت شما باشم. خیلی جالب است. برای اولین بار، کلمه «انرژی» را با معنایی تازه از طریق شما پیدا کردم. Synergy در زبان انگلیسی یعنی هم‌افزایی. حالا شما می‌فرمایید سیاست و انرژی که در نوع خودش جالب است. ما در خدمت شما هستیم.

 

رنجبران: زنده باشید. ما به لطف خدا، آقای دکتر، داریم یک همتی می‌کنیم که بتوانیم یک کار تخصصی هم برای سیاست خارجی و هم برای انرژی راه بیندازیم. واقعاً در حوزه سیاست خارجی، کار مستقلی نداشتیم و ان‌شاءالله بتوانیم این خلأ را با کمک شما بزرگان و نخبگان پر کنیم. خیلی خوشحالیم که بعد از دفاع مقدس ۱۲روزه، شما را صحیح و سلامت می‌بینیم. یعنی خیلی‌ها شب ۲۳ خرداد، که واقعاً شب تلخی برای همه ما بود، نگران شما شدند. چون عزیزان زیادی را در حوزه هسته‌ای‌ از دست دادیم؛ هیچ‌گاه یادم نمی‌رود زمان شهادت شهید شهریاری، اشک شما از شدت ناراحتی قطع نمی‌شد. با خودم گفتم: «خدایا! آقای دکتر صالحی حتماً این دفعه چقدر سختی کشیده...» بیایید از همین‌جا شروع کنیم.

دکتر صالحی: بسم‌الله الرحمن الرحیم. به هر حال، اجل دست خداست. اما این به آن معنا نیست که انسان نباید احتیاط کند. قاعده زندگی همین است که کارها از طریق اسباب و علل جلو می‌رود. شما وقتی تصمیم گرفتید و اقدامات لازم را انجام دادید، احتیاط‌های ضروری را هم به خرج دادید، همه این‌ها را کردید، باز هم در نهایت اجل دست خداست. اگر اجل رسیده باشد، خب دیگر آمده است. اما نکته اینجاست که ما نمی‌دانیم دشمن دقیقاً دنبال چه کسانی بوده و اینکه آیا من هم هدف بودم یا نه، اطلاع ندارم. ولی آنچه می‌خواهم بگویم این است، دوشنبه‌ای که جمعه‌اش این اتفاق افتاد، بنده آمدم خانه. یکی از عزیزی از شهرستان به من زنگ زد. مدت‌ها بود ندیده بودمش. گفت: «نمی‌آیی ببینمت؟ خیلی دلمان تنگ شد». من هم واقعاً لحظه‌ای تصمیم گرفتم و گفتم: «باشه، می‌آیم.» زنگ زدم دفترم، گفتم برنامه‌های سه‌شنبه و چهارشنبه را حذف کنید، می‌خواهم بروم شهرستان و رفتم. برای اینکه این سفر را هم هدفمند کنیم، جلسه‌ای با استاندار آن استان گذاشتیم؛ استان مازندران. هدف این بود که شعبه بنیاد ایران‌شناسی را در استان مازندران راه‌اندازی کنیم. چون بنیاد می‌تواند در هر استانی یک شعبه داشته باشد. خلاصه، پنجشنبه مهمان استاندار محترم، جناب آقای دکتر یونسی بودیم. همه کارها انجام شد. مکان مشخص شد. هیئت‌ امنا تعیین شدند و احکام صادر شد، حتی شرح وظایف هم تقریباً در همان یک روز تدوین شد. همان روز، یعنی پنجشنبه، امیر نیروی دریایی ارتش، جناب آقای ایرانی، به من زنگ زدند و پرسیدند کجا هستی؟ گفتم ساری. گفت: من نوشهرم. خلاصه تماس گرفتیم و توافق کردیم که شب خدمت ایشان برویم. شام خدمت‌شان بودیم. بحث سیاسی شد. گفت: اوضاع داخلی و منطقه‌ای چطور است؟ نماینده محترم ولی‌فقیه در نیروی دریایی هم آنجا بودند. دو ساعتی صحبت کردیم. حالا موضوع مصاحبه شما چیز دیگری است ولی آنجا به امیر گفتم: «اینطور که به نظر می‌رسد ما وارد یک درگیری خواهیم شد. البته کوتاه‌مدت. اگر ادامه پیدا کند، حتماً به دریا کشیده می‌شود. درگیری بلندمدت نمی‌تواند فقط در آسمان و زمین باشد. آخرش به دریا می‌رسد. هر کاری می‌توانی از حالا برای دریا انجام بده. فرض کن دشمن فردا می‌آید».

خیلی عجیب بود. ایشان تعجب کرد و پرسید: «واقعاً درگیری داریم؟» گفتم: «این‌جور که به نظر می‌رسد، بله. امیدواریم درگیری شبیه درگیری هند و پاکستان باشد؛ که کوتاه بود. آنجا پاکستان هفت تا 10 روز درگیر بود و بعد منتفی شد». تأکید کردم: «ما باید مراقب باشیم که مظلوم باشیم. مبادا آن‌ها بتوانند روایت‌سازی و تصویرسازی کنند و ما را درگیر کرده، بعد هم روایت خودشان را به دنیا تحمیل کنند. ما هم اینجا باید همان کاری را بکنیم که پاکستان کرد؛ در آن ماجرا با هند، پاکستان با مظلوم‌نمایی در صحنه بین‌المللی توانست جامعه جهانی را متوجه خود کند. نمی‌خواهم وارد جزئیات شوم، مطلع نیستم دقیقاً چه اتفاقی افتاد، ولی اقداماتی که برای مظلوم‌نمایی کرد، در مجموع مثبت بود. ما هم اگر درگیری کوتاه‌مدت شد، باید حتماً بحث روایت‌پردازی را جدی بگیریم. مبادا آن‌ها روایت و تصویر خودشان را تحمیل کنند.». این خیلی عجیب بود. ما برگشتیم، صبح بیدار شدیم و دیدیم این اتفاق افتاده است.

 

رنجبران: نیمه‌شب چیزی متوجه نشدید؟

دکتر صالحی: نه، صبح پا شدیم و دیدیم این اتفاق افتاده است که واقعاً حادثه بسیار سنگینی بود. خیلی گران تمام شد.

 

رنجبران: احتمال چنین درگیری را می‌دادید، اما نه با این نفرات و به این شکل...

دکتر صالحی: نه به این شکل ناجوانمردانه. من حدس می‌زدم. اگر بروید ببینید من دو تا مصاحبه داشتم. یکی‌شان تیرماه ۱۴۰۲ بود. در آن مصاحبه، بر اساس یک‌سری استدلال‌ها گفتم: «الان زمان مناسب برای یک مذاکره جامع با آمریکاست». اتفاقا انتظار داشتم بازتاب سنگینی پیدا کند که دیدم نه؛ ظاهرا موضوع مذاکره جا افتاده بود.

 

رنجبران: البته آن زمان هم یکسری افراد، حملاتی کردند.

دکتر صالحی: بله، یک‌سری حمله‌هایی شد، ولی من حمله‌های سنگین‌تری را انتظار داشتم. خب، بر اساس آن ارزیابی‌هایی که داشتم، احساس کردم ایران در موقعیتی قرار دارد که می‌تواند وارد یک مذاکره همه‌جانبه با آمریکا بشود. ببینید، وقتی شما می‌خواهید وارد مذاکره با طرف مقابل شوید، سطح اختلاف نباید آن‌قدر متفاوت باشد که اصلاً مذاکره یک طرفه شود. اما اگر اختلافات در یک سطح معقول و قابل‌مدیریت باشد، آن وقت می‌شود مذاکره کرد. ایران در آن زمان ــ هم در سطح داخلی و هم در سطح بین‌المللی ــ در یک وضعیت مطلوب قرار داشت. از طرف دیگر، آمریکا هم آمادگی مذاکره را داشت، و اگر ایران اراده می‌کرد، می‌توانست مذاکره جامعی را پیش ببرد.

 

رنجبران: یعنی در دولت آقای رئیسی.

دکتر صالحی: بله. سال 1402 که در داخل، انسجام وجود داشت. هنوز آن قضیه حماس رخ نداده بود و اتفاقات لبنان، حزب‌الله، یمن و مسائل دیگر پیش نیامده بود. همه‌چیز سر جای خودش بود و ایران، در آن مقطع به‌عنوان یک قدرت منطقه‌ای جایگاه قابل توجهی داشت. الان هم دارد البته.

 

رنجبران: شما این را اوایل سال ۱۴۰۲ فرموده بودید؟ یعنی قبل از 7 اکتبر؟

دکتر صالحی: بله. من یک مصاحبه‌ای یکسال پیش داشتم و این خیلی عجیب بود. حالا این‌ها را که می‌گویم، نه اینکه خدایی نکرده ما پیش‌گویی یا پیش‌بینی می‌کنیم، نه. بلکه اطلاعاتی که به انسان می‌رسد، این حس به او دست می‌دهد. در واقع وقتی مجموعه‌ای از اطلاعات داخلی و خارجی را رصد می‌کنید، صاحب یک نظریه یا فرضیه‌ای می‌شوید. موضوع مصاحبه دوم این بود که «نگذارید اسرائیل زمین بازی را تعیین کند». خیلی جالب بود... بعد در آنجا گفتم که فکر می‌کنم ــ و به‌عنوان یک فرضیه مطرح کردم ــ که درگیری ما با اسرائیل دارد «اجتناب‌ناپذیر» می‌شود و اسرائیل بعد از درگیر شدن با ما، غرب را هم به دنبال خود خواهد آورد و از این طریق حس می‌کند که یک نوع مصونیت چند دهه‌ای برای خودش ایجاد می‌کند. چون غرب را با ما درگیر می‌کند و برای چند دهه خود را در حاشیه امنیت قرار می‌دهد. تأکید کردم که نگذارید اسرائیل ما را از حیث «زمان» و «مکان» در امر درگیری «غافلگیر» کند. متأسفانه ما غافلگیر شدیم و او هم ناجوانمردانه عمل کرد. به‌هرحال، درگیری و جنگ هم، اصول و قواعد بین‌المللی خاص خودش را دارد. هیچ‌کس نمی‌گوید که اصلا جنگ نیست.

 

رنجبران: اینجا می‌خواهم با اجازه شما یک دریچه باز کنم. چون ما یکشنبه قرار بود که به مذاکره برویم، برخی بعد از آن اتفاق گفتند: ترامپ ما را فریب داد و این مذاکرات را یک «عملیات فریب» دانستند. اما از زاویه‌ای دیگر، این مذاکرات باعث شد افکار عمومی داخل کشور و جهان اقناع شوند و این انسجام ملی ایجاد شد. مردم احساس کردند که جمهوری اسلامی، دولت، و حاکمیت با وجود تفکرات مختلف، برای منافع کشور وارد گفتگو شده‌ است و از طرف دیگر، مخاطب بیرونی هم حسن نیت ما را دید. نظر شما را می‌خواهم بدانم.

دکتر صالحی: بسیار نکته مهمی را گفتید. وقتی که به امیر نیروی دریایی گفتم درگیری کوتاه‌مدتی پیش خواهد آمد و تأکید کردم که ما باید در این ماجرا مظلوم باشیم، معنایش این است که روایت ما باید روایت مظلومیت ما باشد.

 

رنجبران: البته اجازه بدهید در جایگاه شاگردی شما، نکته‌ای را اضافه کنم؛ ما باید «مظلوم مقتدر» باشیم.

دکتر صالحی: بله. مظلوم صرف به معنی کسی که چاره‌ای ندارد که نباشیم. یعنی این ما نیستیم که تعدی کرد. یادم هست آن زمانی که وزیر خارجه بودم، خدمت حضرت آقا رسیدم برای اینکه برای مذاکرات عمان کسب اجازه کنم...

 

رنجبران: آقای ظریف هم هفته پیش گفتند که آقای دکتر صالحی شجاعانه در مذاکرات عمان حاضر شد و پیش درآمد برجام بود.

دکتر صالحی: بله. برای مذاکرات غیرمستقیم با آمریکا که خدمت حضرت آقا رسیدیم، آنجا من استدلال می‌کردم. چون حضرت آقا می‌فرمودند مذاکره مستقیم با آمریکا امر مطلوبی نیست؛ چون آمریکا قابل اعتماد نیست. و دیدید که در طول زمان ثابت شد تحلیل ایشان کاملاً درست بود. برجام انجام شد، اما آن‌ها از آن خارج شدند یعنی واقعاً قابل اعتماد نیستند. یا همین‌طور که شما فرمودید، آقای دکتر عراقچی در آستانه رفتن به مذاکرات دور ششم بود که این اتفاقات افتاد. حضرت آقا در همان زمان هم به من تذکر دادند که مذاکره مستقیم با آمریکا چون آن‌ها قابل اعتماد نیستند، امر مطلوبی برای ما نیست. اما من آنجا کمی اصرار کردم و گفتم حضرت آقا! بحث این است که آن‌ها دارند روایت‌پردازی می‌کنند، تصویرسازی می‌کنند. آن‌ها دسترسی به امکانات وسیع رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی دارند و آنها هستند که دارند افکار عمومی را شکل می‌دهند. ما هر کاری هم بکنیم، نمی‌توانیم بر آن‌ها غلبه کنیم؛ چون آن‌ها صاحب فناوری‌اند. آن‌ها دارند جوری جا می‌اندازند که اهل مذاکره‌اند، اهل مدارا و رواداری‌اند، اما ما، اهل لجاجتیم و از مذاکره دوری می‌کنیم. اگر این تصور در افکار عمومی جهان جا بیفتد، دیگر شرایط مطلوبی برای ما نخواهد بود. یعنی این‌طور به مردم القا می‌شود که آمریکایی‌ها می‌خواهند مذاکره و مشکل را حل کنند، اما ما داوطلب مذاکره نیستیم. و این هم نوعی مظلومیت ملت ماست در افکار عمومی جهان که آن‌ها خودشان را مظلوم جلوه می‌دهند، ولی ما هستیم که متهم می‌شویم در حالیکه حقیقتا ما هستیم که مظلوم واقع شده‌ایم. اجازه بدهید که ما اتمام حجت کنیم که اگر خدایی نکرده، خدایی نکرده، درگیری‌ای رخ دهد، برای ملت روشن باشد که نظام و دولت، هر آنچه در توان داشته‌اند به‌کار گرفتند تا موضوع را مسالمت‌آمیز حل کنند و این آن‌ها بودند که درگیری را بر ما تحمیل کردند. در این صورت، مردم همراه دولت خواهند بود. اتمام حجت، در چنین شرایطی واقعاً می‌تواند مفید واقع شود. ایشان مکثی فرمودند و گفتند: اتمام حجت استدلال درستی است. بروید این کار را بکنید، ولی با ملاحظات و شرایط خودش.

منظورم این است که وقتی می‌گویید ما آماده مذاکره بودیم، این را مردم متوجه شدند که ما برای مذاکره دور ششم آماده بودیم. حالا فرض کنید که می‌گفتیم نمی‌آییم مذاکره کنیم و بعد این اتفاق می‌افتاد؛ خب، آن‌وقت دیگر خیلی سخت بود به مردم پاسخ داد. چون آن‌ها بالاخره این ناجوانمردی را انجام می‌دادند، این فریب را می‌دادند و این اقدام قبیح را مرتکب می‌شدند ولی اگر ما آمادگی مذاکره نداشتیم و می‌گفتیم مذاکره نمی‌کنیم و این اتفاق می‌افتاد، خیلی سخت‌تر از الان بود که ما مظلوم واقع شدیم. پس الان تمام دنیا، حتی اگر به خاطر منطق قدرت، به نفع ما عمل نکند، چون آقای ترامپ الان دارد از منطق قدرت استفاده می‌کند.

من شنیدم در تاریخ ایالات متحده آمریکا، گفته می‌شود تنها دو رئیس‌جمهور بوده‌اند که به‌طور کامل از ظرفیت‌ها و اختیارات ریاست‌جمهوری استفاده کرده‌اند. یکی از آن‌ها، به‌احتمال زیاد، فرانکلین روزولت بوده و دیگری دونالد ترامپ. در حال حاضر، ترامپ نیز به‌گونه‌ای عمل می‌کند که گویی تمام قدرت‌های نظام ریاستی آمریکا را به‌کار گرفته است. او امروز سخنی می‌گوید و فردا آن را تغییر می‌دهد؛ گویی برایش اهمیتی ندارد که دیگران چه برداشتی دارند یا دیروز چه گفته است.

 

رنجبران: بنابراین در این شرایط، شما حرکت جمهوری اسلامی به سمت مذاکرات، را اقدامی هوشمندانه و به‌نفع کشور تلقی می‌کنید؟

دکتر صالحی: صددرصد.

 

رنجبران: البته برخی معتقدند که این روند باعث نوعی شُل شدن در ساختارهای آمادگی کشور، به‌ویژه در حوزه‌های نظامی و اقتصادی، می‌شود؛ یعنی معتقدند مذاکرات ممکن است موجب غفلت از ضرورت آمادگی در سایر حوزه‌ها شود. به نظر شما این تحلیل درست است؟

دکتر صالحی: ما در چنین فضایی با چند مفهوم دوگانه مواجه‌ایم: یکی از آن‌ها تمایز میان «تبلیغ» و «تحلیل» است. ما در عرصه تبلیغ اعلام می‌کنیم که دارای قدرت هستیم، توان پاسخ‌دهی داریم، پیشرفت کرده‌ایم و...؛ و این مسأله در تقویت روحیه عمومی کاملاً مثبت است. و در مقابل، یک تحلیل واقعیت داریم. در برخی از سخنان سردار باقری، تحلیل‌های مبتنی بر واقعیت مطرح شده‌اند که اگر مردم از آن‌ها مطلع بودند، درک عمیق‌تری نسبت به شرایط پیدا می‌کردند. او تحلیل واقعیت می‌کرد.

آنچه اهمیت دارد این است که تصمیم‌گیران کشور نباید مرز میان تبلیغ و تحلیل را گم کنند و تبلیغ را جای تحلیل قرار ندهند که بعد خدایی نکرده براساس آن عمل کنیم. اسلام دینی مبتنی بر واقعیت‌هاست، نه بر معجزات دائمی. پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با آن جایگاه والا نزد خداوند و در حالیکه معتقدیم مخلوقی بهتر از او نیست، بنابراین نزدیکتر از حضرت رسول به خداوند کسی را نداریم. حضرت رسول که حبیب‌الله بود در زندگی روزمره با مشکلاتی مشابه سایر انسان‌ها مواجه بود و به ایشان ایراد می‌گرفتند که چرا بیمار می‌شود، در کوچه و بازار تردد می‌کند و زندگی عادی دارد؟! این نکات حتی در قرآن نیز ذکر شده‌اند، تا نشان داده شود که دین برای زندگی واقعی بشر آمده، نه بر اساس وقایع خارق‌العاده روزمره.

برای مثال، در جریان جنگ تحمیلی، هنگامی که مدرسه‌ای در لرستان هدف حمله قرار گرفت و صدها کودک به شهادت رسیدند، بسیاری این پرسش را مطرح کردند که «پس خدا کجاست؟» اما باید در نظر داشت که صبر و زمان در منطق الهی با فهم ما متفاوت است: «إنَّ یوماً عند ربّک کألف سنةٍ ممّا تَعُدّون» یعنی «یک روز نزد پروردگار تو، مانند هزار سال از سال‌هایی است که شما می‌شمارید». بعدها دیدیم که چه سرنوشتی برای صدام رقم خورد و چگونه انقلاب اسلامی باقی ماند و امام خمینی (ره) با چه عظمتی تشییع شد. در نظام حکمرانی، باید تصمیمات بر پایه سه اصل عزت، مصلحت و حکمت اتخاذ شوند تا یک حکمرانی درست را بنیان بگذاریم. نباید نظام حکمرانی را رها کرده و به تقدیرگرایی صرف بسنده کرد.

 

رنجبران: شما اشاره‌ای داشتید به شهید باقری، قدری در این باره صحبت کنید.

دکتر صالحی: یکی از این مصادیق، حضور در تخت جمشید با لباس غیرنظامی بود که چقدر برخی‌ها به ایشان تاختند. اینجا است که نقش عقل بسیار مهم می‌شود. پس از انقلاب اسلامی، دو مفهوم بنیادین بسیار مورد توجه بودند: ایران و اسلام. شهید مطهری نیز در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» به این تعامل تأکید کرده است. ما باید تلاش کنیم از طریق اسلام، به ایران عظمت ببخشیم و از طریق ایران، جایگاه اسلام را تقویت کنیم. این رابطه باید خدمات متقابل باشد، نه صدمات متقابل. در این چارچوب، نباید به‌گونه‌ای رفتار کنیم که قهرمانان ملی‌مان، مانند کوروش، مورد بی‌توجهی قرار گیرند. کوروش شخصیتی تاریخی و مستند است و نخستین منشور حقوق بشر نیز به نام او ثبت شده است. برخی از اندیشمندان، از جمله ابوالکلام آزاد (رئیس‌جمهور پیشین هند و مفسر قرآن) و همچنین علامه طباطبایی (در تفسیر المیزان) معتقدند که احتمال زیادی وجود دارد که کوروش همان ذوالقرنینِ مذکور در قرآن باشد.

زمانی که چنین دیدگاه‌هایی از سوی بزرگان دین و اندیشمندان مطرح می‌شود، شایسته نیست که ما کوروش را به دلیل شاه بودن یا برچسب‌های سیاسی طرد کنیم. در حالی که بسیاری از ملت‌ها برای او احترام قائل‌اند، ما نباید یکی از قهرمانان ملی خود را نادیده بگیریم. قرآن نیز زرتشتیان را با افتخار یاد می‌کند. در آیاتی که از اهل ایمان، یهودیان، صابئین، مسیحیان و مجوس (زرتشتیان) نام می‌برد، یعنی ایرانیان نیز به‌عنوان یکتا‌پرستان شناخته شده‌اند. این افتخار کمی نیست که ما هیچ‌گاه ملت بت‌پرستی نبوده‌ایم. آیا ما آمده‌ایم این را بزرگ کنیم؟ اینها برای ما عزت و سرمایه است. چرا استفاده نکنیم؟

ایرانیان در دوران باستان یکتاپرست بودند. توجه داشته باشید که در کتیبه‌های کوروش، به‌کرات نام «اهورامزدا» ذکر شده است. کوروش می‌گوید: «من چنین کردم، چون اهورامزدا چنین خواست» و... این نکته را ذکر می‌کنم تا به این نتیجه برسیم که ما باید خدمات اسلام را بشناسیم. پس از ورود اسلام به ایران، بزرگانی بودند که به تبیین و گسترش آن پرداختند. در آغاز، اسلام صرفاً قرآن و مجموعه‌ای از احادیث بود، اما هنوز به‌صورت کامل تبیین و تفصیل نیافته بود. چه کسانی آمدند و آن را توسعه دادند؟ چه کسانی تاریخ اسلام را نگاشتند؟ چه کسانی احادیث و روایات را جمع‌آوری و تنظیم کردند؟ شخصیت‌هایی چون بخاری، طبری، زمخشری و دیگران ــ هرچند اهل سنت بودند ــ از جمله کسانی هستند که در این مسیر نقش داشتند. البته علمای شیعه ما نیز در این مسیر سهم بزرگی دارند. بنابراین، نباید با سوء استفاده از نام اسلام، و آن‌ هم به نادرستی، سخنانی را مطرح کنیم که در تضاد با واقعیات تاریخی است. مثلاً درباره کوروش یا نوروز، نباید موضعی طردکننده گرفت. این‌ها پدیده‌هایی اجتماعی هستند که موجب همبستگی و گردهمایی مردم می‌شوند.

رنجبران: آقای دکتر، برگردیم به آن شب خاص که شما اشاره کردید با امیر ایرانی صحبت کردید و تحلیلی ارائه دادید مبنی بر اینکه ممکن است درگیری نظامی رخ دهد. حالا ممکن است برای برخی مخاطبان این پرسش پیش آید که چگونه شما چنین تحلیلی داشتید، اما نظامیان ما چنین تحلیلی نداشتند؟ البته که من اطلاع دارم نظامیان این تحلیل را داشتند و حتی آمادگی آن را هم داشتند اما غافلگیر شدند.

دکتر صالحی: بنابراین، باید مراقب باشیم اسیر تبلیغات نشویم. تبلیغ لازم است، اما نباید تصمیم‌گیری ما مبتنی بر تبلیغات باشد؛ بلکه باید بر اساس تحلیل‌های درست عمل کنیم.

رنجبران: یعنی یک جاهایی ما تحلیل نادرست داریم.

دکتر صالحی: بله. ما باید همواره خود را برای بدترین سناریوها آماده کنیم، حتی اگر هیچ‌گاه رخ ندهند. نباید بر پایه خوش‌بینی برنامه‌ریزی کنیم. در آن شب ــ بامداد جمعه ــ به‌طور مشخص اطلاع دارم که دوستان ما در حوزه نظامی متوجه شده بودند که وقوع حمله قریب‌الوقوع است. اما چرا به پناهگاه نرفتند؟ چون ما دو نگاه متفاوت داریم: یک نگاه متعلق به صهیونیسم است که از مرگ گریزان است و از آن می‌ترسد. قرآن نیز می‌فرماید: «اگر راست می‌گویید، آرزوی مرگ کنید.» اما آنان هرگز مرگ را نمی‌خواهند و همواره در تلاش برای گریز از آن‌اند. این یک نگاه است. از سوی دیگر، درست است که مدرسه شهادت، مدرسه‌ای است که اسلام را حفظ کرده است اما این به معنای قرار دادن خود در معرض خطر بدون محاسبه و برنامه نیست. همه ملاحظات، احتیاطات و پیش‌بینی‌ها را می‌کنم اما با همه ملاحظات وارد عرصه دفاع می‌شوم.  اگر در آن شرایط شهید هم شویم، افتخار است. نه اینکه او مرگ را پس می‌زند و ما خود را در برابر مرگ قرار دهیم. نگاه صهیونیست‌ها مبتنی بر کشتار است چون نمی‌خواهند کشته شوند، بنابراین دست به قتل‌عام و سلاخی می‌زنند. نگاه کنید در غزه چه می‌کنند؛ مردم را می‌کشند و هیچ ارزشی برای انسان قائل نیستند. این ناشی از تعالیم انحرافی ایشان است.

نکته دیگر آن‌که، صهیونیسم بین‌المللی احساس خطر وجودی می‌کند، می‌گوید: «پیش از آن‌که نابود شوم، باید خودم را نجات دهم.» چون قدرت کافی ندارد، به قدرت‌های بزرگ همچون آمریکا و غرب متوسل شده است. باید گفت که صهیونیست‌ها در منطقه ما به‌دنبال صلح نیستند. آمریکا و غرب هم به‌دنبال صلح نیستند، چون صلح یعنی آرامش و ثبات. آن‌ها خواهان «نظم» هستند؛ نظمی که در اختیار خودشان باشد. باید تفاوت بین صلح و نظم را درک کنیم. صلح از درون می‌جوشد، اما نظم می‌تواند از بیرون تحمیل شود. این نکته را خطاب به کشورهای حاشیه خلیج فارس عرض می‌کنم که بدانند اسرائیل به‌دنبال آرامش در منطقه نیست. نگاه کنید در سوریه چه کرد؟ آمریکا و هم‌پیمانانش اگر واقعاً خواهان صلح بودند، از کدام زاویه به آن نزدیک شدند؟ هدف آن‌ها این است که منطقه درگیر باشد، منابع ما را غارت کنند و بر نظم مسلط خود بیفزایند.

رنجبران: آقای دکتر، در جریان اخیر، بهانه دشمنان ما موضوع هسته‌ای بود. طبق برخی گزارش‌ها، حدود ۲۰ نفر از دانشمندان هسته‌ای ما به شهادت رسیدند. همان‌گونه که خود شما هم پیش‌تر اشاره کردید، نمی‌خواهیم شعاری صحبت کنیم، بلکه واقع‌بینانه بررسی کنیم. به‌عنوان کسی که سال‌ها در حوزه دانش هسته‌ای فعالیت کرده‌اید و شاگردان بسیاری تربیت کرده‌اید، پرسش اینجاست که آیا این ترورها و حملات، توان هسته‌ای ما را متوقف کرده یا خواهد کرد؟

دکتر صالحی: واقعیت این است که ضرباتی که به تأسیسات هسته‌ای ما وارد شد، ضربه سنگینی بود. این را باید بپذیریم. نمی‌دانم چرا گاهی و براساس چه تحلیلی، موضع‌گیری‌هایی می‌کنیم که نه درست است و نه سودی در آن است. زمانی که آن حملات رخ داد، آسیب جدی وارد شد. اما برخی دوستان آمدند و گفتند که اتفاق خاصی نیفتاده و چیزی نیست. این حرف‌ها چه معنایی دارد؟ حتی کوچک‌ترین ضربه در چنین حوزه حساسی، می‌تواند بزرگ‌ترین آسیب باشد. نباید این حملات را کوچک بشماریم یا گویی با این موضع‌گیری‌ها، دشمن را تبرئه کنیم. دشمن ضربه زد و ضربه جدید زد. من بسیار تأسف خوردم از موضع‌گیری برخی دوستان که شایسته نبود. اما ضربه دشمن به تجهیزات بوده و در قدم بعدی ضربه به نیروی انسانی بوده است. ضربه تجهیزاتی وسیع بوده، تأسیساتی مانند فردو، نطنز، اراک، اصفهان، و حتی مراکز کرج هدف قرار گرفتند که ضرباتی جدی و سنگین بودند.

خب چه می‌شود گفت؟ این فرق بین تبلیغ و تحلیل است. چرا با مردم صادق نباشیم؟ اگر صادقانه صحبت کنیم مردم این را می‌فهمند و پشتیبان شما خواهند شد. مردم باید به حکومت اعتماد پیدا کنند. حالا تجهیزات قابل جایگزینی هستند و با اراده کافی، دیر یا زود، بازتولید خواهند شد. اما آنچه مهم‌تر است، نیروی انسانی است. درست است که نیروی انسانی هم قابل جایگزینی است، اما هر انسان ویژگی‌های منحصر به خود را دارد. مثلاً شهید دکتر شهریاری، واقعا قابل جایگزینی نیست. مگر می‌شود انسانی هم در نهایت هوش و ذکاوت باشد، هم در نهایت تقوا و خداباوری، هم نهایت مسئولیت‌پذیری و انسان‌دوستی؟ مگر می‌شود همه اینها را با هم داشت؟ از این روست که در روایات نیز آمده است که اگر عالمی از دنیا برود، رخنه و حفره‎ای ایجاد می‎شود که هیچ چیزی نمی‎تواند جای آن را پر کند.

برخی از این علمای ما را که زدند، شاگردان مستقیم من بودند. مثل مینوچهر، مثل ذوالفقاری و مثل آقای فقهی که شاگرد مستقیم شهید شهریاری بود. به آقای ذوالفقاری به شوخی می‌گفتم تو مثل نوه‌ی منی. مثل طباطبایی که اصلاً شما اسمش را شنیده‌اید؟ حتی عکسی هم از او نیست که منتشر شود. یک انسان وارسته، مظلوم، سر به زیر، دانشمند، عالم و دلسوز که من اصلاً تعجب می‌کنم که چگونه شناسایی شد.

رنجبران: واقعا اینها چگونه شناسایی شدند؟ پاسخ این سؤال کجاست؟

دکتر صالحی: چه فعالیتی انجام می‌داد؟ دشمن ما، حتی دروغ ما را جدی می‌گیرد؛ تبلیغات ما را هم جدی می‌گیرد؛ حتی شوخی ما را جدی می‌گیرد، اما ما حرف‌های جدی دشمن را شوخی می‌گیریم. گاهی فقط صرف بودن نام فردی در یک لیست یا سند، بدون توجه به اینکه اکنون مشغول چه کاری است، کافی است تا او هدف قرار گیرد. دشمن اهمیتی نمی‌دهد که آن فرد در حال حاضر چه جایگاهی دارد. آن هم ناجوانمردانه؛ دکتر طهرانچی با همسرش؛ آن عزیز ما که در صومعه‌سرا به شهادت رسید، با زن و فرزندش در خانه بود؛ ۱۵ یا ۱۶ نفر از خانواده‌اش نیز شهید شدند. یعنی دشمن به قدری وحشیانه و وقیح عمل می‌کند؛ بعد دائماً از هولوکاست سخن می‌گویند، در حالی که خودشان جنایاتی بدتر از هولوکاست انجام می‌دهند و پدیدآورندگان آن را روسفید کرده‌اند.

رنجبران: آقای دکتر، بعد از چند ترور، پروتکل‌های امنیتی برای دانشمندان هسته‌ای قرار داده شد، آیا این پروتکل‌ها به درستی اجرا می‌شده است یا ضعف‌هایی وجود داشته؟

دکتر صالحی: ببینید، روش‌های دشمن دائماً در حال تغییر است. این بار با موشک زده. یک جا کل ساختمان را زده تا آن عزیز ما را ترور کند. یک جا طبقه‌ای را زده که عزیز ما در آن بوده. همیشه یا با موتور زده یا نزدیک ماشین بمب گذاشته است. ابزار و شیوه هر بار تغییر می‌کند. من واقعاً هنوز با خودم کنار نیامده‌ام که عزیزانی مانند شهید مینوچهر و ذوالفقاری را از دست داده‌ایم. شهریاری رفت و من هنوز هستم. اینها مثل بچه‌های ما هستند. طهرانچی مگر چکاره بود؟ رئیس دانشکده بود و در محیط علمی و دانشجویی. ذوالفقاری که اصلا معاون دانشگاه شهید بهشتی بود. خب اینها را می‌زنید که چه بشود؟

رنجبران: آقای دکتر دسترسی به اطلاعات این افراد آسان است؟ یا پیچیده بوده و نفوذ کردند؟

دکتر صالحی: نه به دست آوردن اطلاعات افراد، کار سختی نیست. اینها مقاله می‌نویستند و نام و مشخصاتشان هست و وابستگی‌شان به سازمان یا دانشگاه هم روشن است. در این صنعت افراد به راحتی قابل جایگزینی نیستند. هر کدام ویژگی خاص خودشان را داشتند. یاد مینوچهر می‌افتم که بسیار فرد جدی بود. یا ذوالفقاری همینطور.

رنجبران: یا آقای طباطبایی که اصلا عکسش هم پیدا نشد.

دکتر صالحی: اصلا من تعجب کردم. گفتم لابد یک طباطبایی دیگر است. مثلاً طباطبایی را من گذاشته بودم روی پروژه باتری اتمی کار کند؛ باتری که الان در آمریکا هم دارد روی آن کار می‌شود که بر پایه مواد رادیواکتیو طراحی شده و ممکن است ۵۰ سال بدون نیاز به تعویض کار کند. بنابراین بله به نیروی انسانی ما ضربه وارد شد ولی دانش هسته‌ای خیر؛ مثل این است که بگویند فرش‌بافی در ایران نابود شد. بله هر فرش‌بافی ویژگی خودش را دارد اما مگر می‌شود فرش‌بافی در ایران نابود شود وقتی در بین این جمعیت کثیر نشر پیدا کرده؟

رنجبران: دشمن سعی می‌کند به گونه‌ای القا کند که گویی ما تنها ۵۰ دانشمند مؤثر در حوزه هسته‌ای داشتیم و آنها 30 نفرشان را زدند.

دکتر صالحی: نه اینطور نیست. اینها هزاران هستند. ولی خب من دلم نمی‌خواست ذوالفقاری را از دست بدهم. دلم نمی‌خواست مینوچهر را از دست بدهم. خب شهید شهریاری، یکی از عوامل اصلی غنی‌سازی 20 درصد بود که از او خواسته بودم محاسباتی را انجام دهد اما بعد از شهادت او ۲۰ درصد غنی‌سازی انجام شد. اوایل غنی‌سازی 20 درصد ایشان را زدند که من نگران شدم که مبادا متوقف شود. رفتم اصفهان، دیدم دانشجویانی که شهید شهریاری از ابتدا با خود همراه کرده بود، 20 نفر را جمع کرده بود و به آنها گفته که همزمان با کار، آموزش‌های لازم را هم می‌دهم و آن دانشجویان گفتند آقای دکتر نگران نباشید، همه آموزش‌ها را به ما داده است. یعنی زکات علمش را داده بود. چنین آدمی بود. ما دو ماه بود غنی‌سازی 20 درصد را شروع کرده بودیم که شهریاری شهید شد و بعد از یک سال و نیم تا دوسال، این 20 درصد محقق شد. چرا که این علم و فناوری در کشور جا افتاده است. اگر بگویند که ما علم هسته‌ای را در ایران از بین بردیم که این حرف گزافی است؛ اگر بگویند دانشمندان مؤثری را زدیم، بله. اگر بگویند تجهیزات عمده‌ای را در سطح وسیعی زدیم، بله. ولی نمی‌توانند بگویند فناوری هسته‌ای را از بین بردیم.

رنجبران: آقای دکتر، ممنون از تشریح خوب و صادقانه شما از فعالیت هسته‌ای اما می‌خواهم این را بپرسم که از منظر شما الان باید چه کنیم؟ برخی معتقدند که بعد از این حملات که آشکارا خلاف همه معاهدات بین‌المللی، از جمله NPT است، اصلاً دیگر دلیلی برای باقی‌ماندن در این توافق‌ها وجود ندارد. نظر شما چیست؟

دکتر صالحی: ببینید، من همواره با این دیدگاه مخالف بوده‌ام که مطالبی مطرح شود که اختیار اجرایی‌اش با ما نیست. حضرت آقا فتوایی صادر کرده‌اند مبنی بر اینکه تولید، انباشت و به‌کارگیری سلاح‌های کشتار جمعی، خصوصاً سلاح هسته‌ای، حرام است. بنابراین ما نباید دنبال این برویم و نرفتیم. ولی آنها می‌گویند شما  تقیه دارید و از این حرف‌ها. ولی علی‌رغم جنگ و این اتفاقات، حضرت آقا از این فتوا عدول نکردند. این اختیار در دست ایشان است، این اختیار ایشان و من نوعی نباید بگویم که از NPT خارج می‌شویم. اگر برخی روزنامه‌نگاران یا شخصیت‌ها اظهارنظرهایی خارج از چارچوب رسمی و مسئولانه انجام دهند، باعث بهره‌برداری دشمن می‌شود. سفیر ما در نیویورک می‌گوید من باید آنجا کلی تلاش کنم که بگویم اینها موضع‌گیری یک فرد است و موضع نظام نیست. ولی اگر یک مسئولی ولو یک مسئولیت پایین باشد، این حرف را بزند، این را دست می‌گیرند. بعد آن را می‌فروشند، تصویرسازی می‌کنند و ما را در وضعیت دشواری قرار می‌دهند. این اختیارش با رهبری است.

رنجبران: البته با مصوبه جدید، در اختیار شورای عالی امنیت ملی قرار گرفت.

دکتر صالحی: اشکالی ندارد. ورود بی‌حساب و کتاب افراد ناآشنا به این عرصه، که دارای پیچیدگی‌ها و ظرایف فراوانی است، باعث دشوارتر شدن شرایط می‌شود. خطاب من به سیاست‌مداران، به تحلیل‌گران، رسانه‌ا‌ی‌ها و هر فردی است اظهارنظر می‌کند که نباید تحلیل‌هایی ارائه داد که در آینده امکان اصلاح آن نباشد. پل‌ها را پشت سرتان خراب نکنید که اگر خواستید برگردید، نتوانید.

رنجبران: شما این حرف را به عنوان فردی می‌زنید که سال‌ها نماینده جمهوری اسلامی در سازمان انرژی اتمی بوده و با این جماعت کار کرده‌اید و نه فقط گروسی، بلکه خیلی‌ها را دیده‌اید.

دکتر صالحی: قبل از هر حرفی عمیق‌تر فکر کنید. فرض کنیم اقدام ما منجر به فروپاشی رژیم عدم اشاعه (NPT) شود؛ آیا این اتفاق در بلندمدت به نفع ماست؟ اگر همه کشورها از ما فاصله بگیرند، از نظر استراتژیکی چه خواهد شد؟ برخی تحلیل‌گران معتقدند ایران از دوران ساسانیان تاکنون، همواره با پدیده‌ای به نام «تنهایی استراتژیک» مواجه بوده است. اکنون نیز به وضوح شاهد این انزوا هستیم. اگر بُعد مادی قضیه را در نظر بگیریم، تنها خداوند پشتیبان ماست. در دوران جنگ تحمیلی نیز خدا بود که ما را یاری کرد و به پیروزی رساند. آن جنگ، جنگی جهانی علیه جمهوری اسلامی ایران بود، نه صرفاً جنگ صدام. من در آن زمان در وزارت علوم بودم و به سازمان‌هایی مثل یونسکو رفت‌وآمد داشتم. از همان اوایل دهه ۶۰، عمق تنهایی ایران را در مجامع بین‌المللی به خوبی درک می‌کردم. خاطرات فراوانی از آن دوران دارم.

رنجبران: آقای دکتر در همین جنگ اخیر هم بسیاری معتقدند اگر هر کشوری جز جمهوری اسلامی بود، سقوط می‌کرد.

دکتر صالحی: اما ایران ایستاد. چه کسی دل‌ها را به هم نزدیک کرد؟ در قرآن آمده که خداوند به پیامبر خود می‌فرماید: «اگر تو می‌خواستی دل‌ها را به هم نزدیک کنی، نمی‌توانستی؛ ما بودیم که این کار را کردیم.» ملت ایران در این دوازده روز، حقیقتاً حماسه‌ای بی‌نظیر و بزرگی خلق کرد؛ من در یکی از شهرستان‌ها حضور داشتم؛ شهری با جمعیتی حدود ۲۰ هزار نفر که جمعیت آن در این ایام به حدود ۱۰۰ هزار نفر رسید، ولی نه نانوایی‌ها و نه قصابی‌ها ازدحام پیدا کردند. هیچ کمبودی نبود. این ملت واقعاً بزرگ است و شعور اجتماعی بالایی دارد. باید به این ملت اعتماد کنیم. گمان نکنیم ما بیش از مردم می‌فهمیم. مردم ما چه در حوزه اجتماعی، چه در حوزه معرفتی، چه در بُعد انسان‌دوستی و حتی مسائل اقتصادی، از درک و فهم بالایی برخوردارند. نباید با بخش‌نامه‌ها و فشارهای گوناگون آن‌ها را محدود کرد. شما ببینید پیش از حوادث اخیر، موضوع اصلی در کشور ما چه بود؟ من رویم نمی‌شود بگویم.

رنجبران: اجرای قانون عفاف و حجاب بود که شهید بزرگوار ما، سردار باقری تأثیر زیادی داشتند در این که در مورد آن تصمیم درستی گرفته شود.

دکتر صالحی: بعد از آن هم که موضوع دیگری شد و استان به استان مسئله داشتند.

رنجبران: سگ‌گردانی....

دکتر صالحی: من نمی‌گویم این قانون نباید باشد، اما اینکه آن را به مسئله‌ای فراگیر و ملی بدل کنیم، جای تأمل دارد.

رنجبران: آقای دکتر، به شهید باقری اشاره کردید. من یاد ایشان می‌افتم دلم می‌گیرد. اینکه این اواخر چه اندازه ایشان را اذیت کردند و ایشان چقدر صبوری کردند. یکی از جملات معروف ایشان – که کاملاً علمی نیز هست – این بود که با مردم نمی‌توان با باتوم صحبت کرد.

دکتر صالحی: سردار سلیمانی هم وقتی می‌گفت این دختران، دختران من هستند، همین نگاه را داشت.

رنجبران: من روایت‌هایی شنیدم که این جمله زیبای شهید سلیمانی را دوستان دیگر پخش نمی‌کنند!

دکتر صالحی: قرآن می‌گوید «لا إکراهَ فی الدّین»؛ اگر کسی را با زور به پذیرش اسلام وادار کنیم، این نه اسلام، بلکه تحمیل است.

رنجبران: اخیراً تیتری در روزنامه کیهان دیدم که با اینکه مسئولیتی در وزارت خارجه دارم، صرفاً به‌عنوان یک دلسوز نظام، دلم به‌شدت به درد آمد. البته من هنوز هم برای آقای شریعتمداری احترام قائل هستم ولی نوشته بودند: «1100 شهید نتیجه مذاکره!» یعنی واقعاً فرزندان این مملکت باعث 1100 شهید شدند؟

دکتر صالحی: من واقعا برای آقای شریعتمداری احترام قائلم ولی منتقد ایشان هستم. اجازه دهید خاطره‌ای عرض کنم. زمانی که نماینده ایران در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بودم و مأموریتم به پایان رسیده بود – حدود سال ۱۳۸۱ یا ۱۳۸۲ – من به ایران آمده بودم ولی فرد جایگزین نرفته بود. دولت وقت تصمیم گرفت پروتکل الحاقی را امضا کند. جناب آقای دکتر خرازی، وزیر امور خارجه وقت، به بنده گفتند که با آقای البرادعی بروید این پروتکل را امضا کنید. با تردید پرسیدم: آیا مطمئنید من بروم؟ در داخل مشکل درست نشود؟ ایشان گفت که این تصمیم دولت است. گفتم تا نامه ننویسید و تشریح نکنید، من نمی‌روم. نامه نوشتند و من رفتم.

در آن زمان، روزنامه کیهان علیه من هر چه خواست نوشت و ما را به هرچه که خواست متهم کرد. حالا من در دانشگاه و مدارس، رفت و آمد داشتم؛ آبروریزی کردند. حتی در خانواده می‌پرسیدند آقای صالحی شما چکار کردید؟ دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی هر از گاهی اصحاب رسانه را دعوت می‌کند و فردی را می‌گوید که درباره موضوع صحبت کند. از من دعوت کردند که در مورد هسته‌ای صحبت کنم. چون من پیشتازترین فرد بودم و آقای دکتر روحانی که دبیر شورای عالی بودند، هنوز اینقدر درگیر نشده بودند و آقای ظریف که سفیر ما در نیویورک بودند، هنوز درگیر نشده بودند. ما رفتیم  و آقای شریعتمداری پیش من نشسته بودند. گفتم آقای دکتر این چه بود که شما نوشتید؟ آخر من مگر می‌شود سرخود بروم چنین چیزی را امضا کنم؟ گفت اشتباه شده و آقای صالحی من دارم یک کتابی می‌نویسم و آنجا جبران می‌کنم. اما تا امروز نه آن کتاب را دیدیم و نه جبران را. عرض من این است که آیا این صداقت در خبر است؟ این کار رسانه‎ایست؟ شما نماینده چه کسی هستید؟ نماینده نظام هستید دیگر! زمانی که وزیر امور خارجه اعلام می‌کند که برو و امضا کن یعنی شورای عالی امنیت ملی تصمیم‌گیری کرده و طبیعتاً مصوبات شورای عالی امنیت ملی نیز تنها زمانی نافذ است که مقام معظم رهبری تأیید و اجازه اجرا صادر کنند. من به تصمیم شخصی رفته‌ام که شما آن مطلب را درباره من نوشتید؟!

رنجبران: یا همین 1100 شهید؛ یعنی نتیجه مذاکرات فرزندان این مملکت این است؟

دکتر صالحی: یعنی اگر ما مذاکره نمی‌کردیم دشمن حمله نمی‌کرد؟ این همان استدلالی است که در مورد برجام مطرح می‌شود که می‌گویند برجام را که شما امضا کردید، ما را تحریم کردند، یعنی پیش از برجام ما را تحریم نمی‌کردند و اگر برجام نبود، تحریم‌ها ادامه نمیافت؟ این نوع استدلال‌ها جای تأمل دارد. بگذریم «عفا الله عما سلف» این چندصدایی هم حسن خودش را دارد اما به شرطی که با معنا باشد. نه آن‌که فردی به‌عنوان نماینده رسمی جمهوری اسلامی ایران، پروتکلی را امضا کند و شما در همان زمان مقاله‌ای علیه او منتشر کنید. این برخورد، منطقی نیست.

رنجبران: آقای دکتر، اکنون بسیاری از مردم، به‌ویژه با توجه به اینکه شما در نظر عموم یک چهره علمی و اخلاقی محبوب هستید، سخنان شما را با دقت دنبال می‌کنند. از همین رو، افکار عمومی به‌طور جدی می‌پرسند که راه پیش روی کشور چیست؟ برخی معتقدند باید به سمت مذاکره رفت، برخی دیگر مخالف‌اند و می‌گویند دشمن به ما حمله کرده، چرا باید مذاکره کنیم. به نظر شما مسیر آینده چیست؟ قطعاً تصمیم‌گیری در این زمینه باید در سطوح عالی کشور انجام شود.

دکتر صالحی: بنده، زمانی که مسئول مذاکرات فنی بودم ـ که البته بسیاری از مسائل را اکنون هم نمی‌توانم علنی بگویم ـ موارد متعددی پیش آمد. در یکی از مراحل، برخی دوستان در داخل کشور نگران شدند که گویا من امتیازی را واگذار کرده‌ام. در پاسخ، نامه‌ای خدمت آقا نوشتم. آدم‌های مهم. خوشبختانه دفتر آقا آن نامه را به ما داد. آن انسان‌های مهم، دوستان خود ما هستند که در این حوزه هیچ تخصصی هم ندارند، اما بر اساس اطلاعات ناقص، اظهار نظرهایی کرده بودند و نامه نوشته بودند.

رنجبران: در زمان برجام.

دکتر صالحی: بله. دفتر آقا نامه را فرستادند که چنین چیزی مطرح شده. گفتم صبر کنید من الان نمی‌توانم پاسخ دهم. وقتی برجام عملیاتی شد، مشخص شد موضوعی که در نامه مدعی شده بودند که متوقف شده، در واقع ادامه یافته است. آنها در مورد یک موضوع فنی مدعی شده بودند که صالحی این موضوع را واگذار کرده و متوقف خواهد شد. ولی برجام که اجرا شد، دیدند متوقف نشد. در حالی که من در آن مقطع نمی‌توانستم همه چیز را بیان کنم ولی کار جلو رفت و ما هم روسفید شدیم. نه تنها جلو رفت که از غنی‌سازی از ۲۰ درصد، به ۶۰ درصد رسید، تولید فلز اورانیوم را آغاز کردیم، ماشین‌های IR-8 و IR-9 راه‌اندازی شدند، و در نهایت، بر اساس قانون مجلس، توانستیم فعالیت‌های هسته‌ای را بلافاصله از سر بگیریم. اگر واقعاً آن زمان زیرساخت‌ها نابود شده بودند، مگر می‌شد بلافاصله طبق قانون مجلس، غنی‌سازی ۶۰ درصد را آغاز کرد؟ اینکه قانون گفته 20 درصد را شروع کنید، 60 درصد را شروع کنید، فلز اورانیوم تولید کنید. در سال این مقدار تولید کنید و همه بلافاصله؛ ولی همه‌اش محقق شد. تمام این‌ها نشان‌دهنده آن است که ما مسیر را درست رفتیم.

رنجبران: من صحبت‌های شما را در مجلس هیچ موقع فراموش نمی‌کنم که گفتید ولله ولله ... و نمی‌گذاشتند حرف بزنید.

دکتر صالحی: می‌گفتند مرده و فاتحه‌اش خوانده شده ولی اگر اینطور بود، قانون می‌توانست بگوید بلافاصله و اینها محقق شود؟

رنجبران: به روی این افراد نیاوردید؟

دکتر صالحی: نه ولی وجدان که  هست! من امروز هم معتقدم که راه وجود دارد، هرچند نمی‌توانم همه جوانب آن را بازگو کنم. پیش از این هم راه‌ بود که خدمت برخی دوستان مکتوب کردم و فرستادم.

رنجبران: برای آقا فرستادید؟

دکتر صالحی: نه ای کاش که برای آقای حجازی ارسال کرده بودم. رویم نشد و برای وزارت خارجه ارسال کردم. ببینید وقتی وارد مذاکره می‌شوید، مذاکره یعنی چه؟ مذاکره، ذاتاً به‌معنای حل یک مسئله از طریق گفت‌وگو است. مذاکره یعنی اینکه طرفین درباره یک موضوع اختلافی بحث می‌کنند تا به توافق برسند. طبیعتاً در مذاکره «داد» و «ستاند» مطرح است. اگر میزان آنچه داده‌اید با آنچه ستانده‌اید برابر باشد، مذاکره برد-برد است. اگر ستانده بیشتر باشد، عالی است. اما اگر کمتر باشد، مذاکره مطلوبی نبوده است. ولی در مذاکره یک داده و یک ستانده دارید و باید حتما یک چیزی بدهید و یک چیزی بگیرید. برخی می‌گویند باید برویم و همه چیز را بگیریم بدون آنکه چیزی بدهیم؛ این حرف منطقی نیست. شما پنج شش سال مذاکره کردید، تحریم‌ها افزایش یافت؛ اکنون نیز راه وجود دارد و مذاکره به‌خودی‌خود نباید تقبیح شود. اینکه ما به دشمن اعتماد نکنیم، درست است؛ هیچ‌کس نگفته باید به دشمن اعتماد کرد. اینکه مذاکره باید با عزت، حکمت، درایت و هوشمندی انجام شود، بله؛ چه کسی گفته باید با ذلت و پخمگی و بی‌تدبیری مذاکره کرد؟. اکنون شما به‌عنوان متخصص فنی بفرمایید ما چه چیزی را داده‌ایم و چه چیزی را گرفته‌ایم؟ اکنون که از دست رفت؛ همه زحماتی که کشیده شد، رفت. اما زمانی که نرفته بود، ما چه چیز را داده بودیم؟

رنجبران: بحث مکانیزم ماشه که مطرح بود، گفته بودند برگشتیم به عقب، یک نفر گفته بودیم که اگر به عقب هم برگردیم که به دوران آن دوستان برگشته‌ایم که رفته بودند و هیچ توافقی هم شکل نگرفته بود؛ تازه امروز که نزدیک به چند صد کیلو اورانیوم غنی‌شده ۶۰ درصد هم داریم، که قبلا نداشتیم.

دکتر صالحی: ما دنبال چه هستیم؟ مسئله اصلی این است که ما باید راهبرد کلان داشته باشیم؛ همان‌طور که غربی‌ها می‌گویند «Grand Strategy» یعنی یک راهبرد بزرگ؛ در حوزه فناوری هسته‌ای، هدف ما واقعا این بود که به آستانه‌های صنعت هسته‌ای برسیم. این، حق ملت ایران است. دستیابی به علم و فناوری حق هر ملتی است و هیچ‌کس نمی‌تواند به ما بگوید چرا به‌دنبال علم و فناوری هستید. متأسفانه برخی طوری وانمود کرده‌اند که «هسته‌ای» فقط به معنای «بمب» است، در حالی که این‌گونه نیست. صدها میلیارد دلار در دنیا در زمینه‌های مختلف هسته‌ای گردش مالی انجام می‌شود؛ در بیمارستان‌ها، صنعت، کشاورزی، محیط زیست و سلامت. بسیاری از این کاربردها هسته‌ای‌اند، ولی مردم چون از فرایند آن اطلاعی ندارند، متوجه نمی‌شوند.

رنجبران: در حوزه سلامت مردم این را حس می‌کنند.

دکتر صالحی: رادیوایزوتوپ‌ها، تصویربرداری PET، اشعه گاما، اسکن‌های پزشکی، همه و همه وابسته به فناوری هسته‌ای هستند ولی شاید بیمار نداند که به فناوری هسته‌ای وابسته است. دوستان، همین‌طور عکس‌برداری پت انجام می‌دهند و نمی‌دانند که مثلا اکسیژن ۱۸ آن از کجا تأمین می‌شود؟ سازمان انرژی اتمی کشور ما اینها را تولید می‌کند.

رنجبران: شما جایی گفته بودید که من بسیار خوشحالم که بذر فناوری هسته‌ای را در کشورم پراکندم و پای این مسیر ایستاده‌ام، تا جایی که مردم بگویند نمی‌خواهیم.

 دکتر صالحی: آقا فرمودند که سمت سلاح نرو اما هر کاری که می‌خواهی در حوزه انرژی هسته‌ای انجام بده، ما همان راه را ادامه داده‌ایم.

رنجبران: دشمن قصد دارد ما را به نقطه‌ای برساند که از این فناوری محروم شویم؟

دکتر صالحی: بله. اما بحث دشمن، هسته‌ای نیست. این را همه گفتند. بحث دشمن جمهوری اسلامی است. من برخی شبکه‌های اجتماعی مخصوصا تیک تاک را. اصلا جایگاه ایران در افکار عمومی دنیا باورنکردنی است. البته افکار عمومی نمی‌تواند به تنهایی چاره‌ساز باشد؛ اما نکته مهم این است که افکار عمومی دنیا، علیه اسرائیل است. خصوصاً در کشورهای اروپایی مانند اسپانیا، هلند، و لندن، علیه رژیم صهیونیستی به پا خواسته‌اند و در خیابان‌ها علیه آن شعار می‌دهند اما او دارد هنوز آدم می‌کشد. این نشان می‌دهد که وجدان عمومی جهان متوجه شده با چه هیولایی مواجه است. حتی کشورهای حوزه خلیج فارس نیز به خوبی درک کرده‌اند که آنچه به‌نام «پیمان ابراهیم» یا «صلح ابراهیم» شناخته می‌شود، تنها یک روی زشت و مکارانه دارد. این درک و آگاهی نسبت به مظلومیت ایران بسیار ارزشمند است. اگرچه این مظلومیت شاید به تنهایی در عرصه قدرت نظامی کارگشا نباشد، اما همین که وجدان عمومی دنیا بیدار شد، اهمیت بالایی دارد.

رنجبران: آقای دکتر اشاره کردید که هدف واقعی دشمنان، نه فناوری هسته‌ای، بلکه نظام جمهوری اسلامی ایران است. برخی دوستان که صداهای بلندتری دارند، می‌پرسند اگر قرار است مذاکره کنیم، با توجه به وضعیت کنونی و ظرفیت‌هایی که داریم، چرا باید مذاکره کنیم؟ مخصوصا الان چه چیزی در دست ماست که برویم مذاکره کنیم؟

دکتر صالحی: اسرائیل بعد از جنگ هفت اکتبر تلاش می‌کند تا نقشه جدیدی برای منطقه خاورمیانه طراحی کند، به طوری که تصور می‌کند با این نقشه، امنیت و مصونیت برای خود تضمین شده است. اما من معتقدم که «مکرو ومکرالله ولله خیرالماکرین». به نظر من این دست و پازدن‌ها باعث می‌شود که او بیشتر در باتلاق بی‌آبرویی و بحران‌های عمیق‌تری فرو می‌برد که حتی برای آمریکا و غرب که پدیدآورنده این رژیم صهیونیستی هستند، بی‌ارزش می‌شود. من یک مقاله‌ای نوشتم و این عنوان شاید برای اولین بار است که به کار می‌رود؛ در مهندسی، پدیده‌ای به نام «خستگی ماده» وجود دارد؛ مثلاً اگر میخی را در دیوار نصب کنید و سال‌ها بار سنگینی به آن آویزان باشد، آن میخ خسته می‌شود و خم می‌شود. اسرائیل نیز برای آمریکایی‌ها در گذشته یک ابزار سودمند بود، اما اکنون دیگر آن ابزار خسته شده و آمریکا اعتبار سیاسی خود را به دلیل حمایت بی‌چون و چرای از این رژیم از دست داده است. حالا بررسی می‌کنند که آیا می‌ارزد؟

چین هم به این موضوع اشاره کرده است؛ حالا نه درباره رژیم صهیونیستی ولی وزیر خارجه‌اش به صراحت گفته که آمریکا اعتبار سیاسی خود را از دست داده است. امروز آمریکا حتی با وجود این همه کشتار و نقض حقوق بشر، بدون هیچ واکنشی به اقدامات اسرائیل نگاه می‌کند و این باعث شده است که هیچ کس به شعارهای دموکراسی و حقوق بشر آنها اعتماد نکند. امروزه، تمام مقررات بین‌المللی در سایه حمایت از اسرائیل زیر پا گذاشته شده و هیچ مبنایی برای اعتبار سیاسی خودش در جهان باقی نگذاشته و همه را دارد از دست می‌دهد. این روند، هم از نظر مالی و هم در حوزه سلاح و نفوذ سیاسی به ضرر آمریکا تمام شده است. چه چیزی عایدش شده است؟ البته اینها در بلندمدت تأثیرگذار است. افکار عمومی جهان، از جمله جهان اسلام و جهان عرب، به خوبی این واقعیت‌ها را درک کرده‌اند. آن‌ها می‌دانند که صلح و ثباتی که غرب و اسرائیل وعده می‌دادند، صرفاً یک فریب بوده است. بنابراین خستگی آمریکا و غرب از حمایت از رژیم صهیونیستی، یک واقعیت است که در حال آشکار شدن است و دیگر صرف نمی‌کند که برای اسرائیل هزینه اعتبار سیاسی و هزینه مالی کند. چه چیزی می‌خواهد به دست بیاورد؟ اگر آمریکا و غرب به این نتیجه برسند که آن یک دلاری که هزینه کردند، ما به ازای آن کمتر از یک دلار است، دیگر اسرائیل را رها می‌کنند و دیگر برای آنها ارزشی ندارد. اسرائیل هم این را خوب فهمیده و دارد دائم سیاستش را عوض می‌کند.

هنگامی که آقای ترامپ برای دور دوم ریاست‌جمهوری انتخاب نشد و آقای بایدن به قدرت رسید، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی، نتانیاهو، پیروزی بایدن را تبریک گفت. این اقدام باعث شد ترامپ واکنشی تند نشان دهد و سخنی زننده علیه نتانیاهو بیان کند. یعنی در حالی‌که ترامپ هنوز رسماً از قدرت کنار نرفته بود و بایدن نیز رسماً وارد کاخ سفید نشده بود، به رئیس جمهور جدید تبریک گفت.

ترامپ ویژگی‌های شخصیتی خاص خود را دارد و آن واکنش را فراموش نکرد. از سوی دیگر، نتانیاهو، برای جلب رضایت ترامپ، به او گفت که من نامه‌ای نوشتم تا شما را برای دریافت جایزه صلح نوبل معرفی کنند. اما به‌نظر من، این اقدام موجب شد ترامپ بیشتر ناراحت شود. زیرا در ذهن او این پرسش ایجاد شد که چگونه فردی که تحت تعقیب پلیس بین‌الملل است، می‌تواند برای دریافت جایزه صلح پیشنهاد دهد؟ نتیجه این شد که اقدام نتانیاهو به‌جای دلجویی، تأثیر معکوس گذاشت و بیشتر به ضرر ترامپ تمام شد.

با این حال، در ظاهر ماجرا، تلاش می‌کنند چهره قضیه را طور دیگری نشان دهند و نتانیاهو با لفاظی، به ترامپ القا می‌کند که گویی جهان را تغییر داده است. اما ترامپ هم فرد ساده‌ای نیست و ملاحظات خاص خود را دارد و فعلاً نوعی همراهی تاکتیکی از خود نشان می‌دهد. اما اسرائیلی که پیش از حوادث هفتم اکتبر، خود را «فرشته نجات منطقه» معرفی می‌کرد و پشت پیمان ابراهیم، چنین تصویری ساخته بود، امروز دیگر ابایی ندارد از اینکه خود را «فرشته مرگ» بنامد و با قدرت اعلام می‌کند که می‌زند و می‌کشد. هم‌اکنون، شاهد حملات شبانه‌روزی اسرائیل به لبنان هستیم. این در حالی‌ است که ایالات متحده آمریکا و فرانسه متعهد شده بودند از آتش‌بس در لبنان حمایت کنند. اما کدام آتش‌بس؟ اسرائیل، یک‌طرفه در حال حمله است.

من پیش‌تر هم گفته‌ام و اکنون نیز تأکید می‌کنم که منظور من از «اسرائیلی‌ها»، صهیونیسم بین‌المللی است. این سخنان را به‌هیچ‌وجه نباید با یهودیان خلط کرد. هیچ توهینی به دین یهود یا پیروان آن نیست؛ موضوع، سیاست‌های رژیم صهیونیستی است. نسبت اسرائیل با مرگ، کشتن است. نسبت ما با مرگ، کشته شدن است. این شهادت ابزار قوی در دست ماست. غربی‌ها روی پدیده‌های اجتماعی خیلی کار می‌کنند و تلاش می‌کنند این ویژگی و خصلت ارزشمند و قدرت‌آفرین را از ما بگیرند.

شهادت واقعاً چیز بزرگی است. فرض کنید شما عزیزی را از دست می‌دهید، غم و اندوه زیادی دارید، اما وقتی این عزیز شهید می‌شود، هم تسلیت می‌گوییم و هم تبریک، چون قرآن می‌گوید شهید مُرده نیست، بلکه زنده است و نزد خدا روزی می‌گیرد. یا در جای دیگر می‌گوید شهید زنده است اما شما درک نمی‌کنید.

رنجبران: با همه توضیحاتی که فرمودید، نظر شما این است که ما می‌توانیم با مذاکره پیش برویم. در پاسخ به سوالی که می‌گوید وقتی دشمن به دنبال زدن و تغییر جمهوری اسلامی است، شما با چه زبان و منطقی می‌خواهید با او مذاکره کنید؟ باید چه گفت؟

دکتر صالحی: ما که به استقبال جنگ نمی‌رویم. ما سعی می‌کنیم جنگ را از خودمان دور کنیم. در بحث مذاکره بگذارید مثالی از ادبیات فارسی بزنم؛ سعدی می‌گوید «چو شمشیر پیکار برداشتی»، یعنی آماده شدی برای جنگ و دفاع، «نگهدار پنهان ره آشتی». یعنی باید آماده باش ولی زود عجله نکن و به دنبال صلح هم باشی. قرآن هم می‌گوید اگر دشمن از در صلح آمد، تو هم از در صلح وارد شو اما مراقب باش که فریب نخوری. ولی هیچ وقت فرصت صلح را نباید از دست داد.

رنجبران: که صهیونیست‌ها از برقراری صلح واقعی در منطقه فراری‌ هستند.

دکتر صالحی: صلح برای آن‌ها به معنای پایان کارشان است. آمریکایی‌ها هم می‌خواهند نظم در منطقه برقرار باشد اما نظمی که خودشان تعریف می‌کنند و نظم تحمیلی.

رنجبران: آقای دکتر ما چندین بار در مذاکرات داشتیم به نتایجی می‌رسیدیم. مثلاً در سال ۹۰ برجام امضا شد؛ برخی گفتند خسارت محض بود، اما ما در حوزه انرژی هسته‌ای منافع خوبی کسب کردیم. بعد از خروج آمریکا از برجام و آمدن بایدن، در سال ۹۹ مذاکراتی انجام شد که به نقطه روشنی هم رسیدیم ولی نتیجه‌ای حاصل نشد. در دولت آقای رئیسی هم شما در مصاحبه‌ای گفتید و من هم چندین بار با آقای امیرعبداللهیان صحبت کردم که گفته شد به نقطه نهایی رسیدیم اما باز هم توافق نهایی حاصل نشد. چه اندازه فضای داخلی کشور را در به نتیجه نرسیدن این موضوع با آن مسیر سخت و حساس مؤثر می‌دانید؟ و اینکه اگر در آن نقاط به یک تفاهمی رسیده بودیم، الان ممکن بود کشور و جبهه مقاومت خسارت کمتری ببیند؟

دکتر صالحی: در زمانی که آقای رئیسی رحمت‌الله علیه رئیس جمهور شده بودند ولی هنوز دولت را تحویل نگرفته بودند، مباحثی مطرح بود. در همان زمان، کمیته تطبیقی با ریاست آقای شمخانی تشکیل شده بود که اعضایی مثل آقای عراقچی و من در آن حضور داشتیم. آن زمان آقای دکتر باقری از طرف آقای رئیسی می‌آمد. پیشنهاد شده بود دولت جدید، مذاکرات قبلی را که آقای عراقچی انجام دادند و تقریبا به سرانجام رسیده، قبول کند. بنده عرض کردم که در این مسیر، دو فایده برای شما حاصل خواهد شد. نخست آنکه، زمانی‌که دولت را تحویل می‌گیرید، دیگر با مشکلی به نام تحریم، آن‌گونه که دولت فعلی با آن مواجه است، روبه‌رو نخواهید بود. در چنین شرایطی، امکان باز شدن خطوط اعتباری (LC) فراهم می‌شود و تجارت بانکی می‌تواند از سر گرفته شود. هرچند ممکن است شرایط به‌طور کامل ایده‌آل نشود، اما بخش عمده‌ای از موانع از میان برداشته خواهد شد. در تجارت بین‌المللی، اصل موضوع، مبادلات بانکی است و اگر این مبادلات آغاز شود، شرایط خرید و واردات کالا نیز تسهیل می‌شود. در حال حاضر، ما دچار مشکلاتی هستیم؛ چراکه حتی اگر بتوانیم ال‌سی باز کنیم، قادر به پرداخت پیش‌پرداخت نیستیم، یا اصلاً پرداختی انجام نمی‌دهیم. در چنین شرایطی، فروشنده کالا را ارسال می‌کند اما تا زمانی‌که وجه خود را دریافت نکند، با مشکلاتی مواجه می‌شود و این امر موجب تأخیر و آسیب در روند تجاری می‌گردد. اما اگر خطوط بانکی و تجاری باز شوند، بسیاری از این ضرر و زیان‌ها به حداقل خواهد رسید.

اما نکته دوم، که به‌مراتب از مورد اول مهم‌تر است، بُعد سیاسی ماجراست. در این حالت، شما می‌توانید دیگران را سرکوب کنید ــ یعنی امثال ما که در گذشته از برجام حمایت کردیم ــ و بگویید که این‌ها خیانت کردند و نباید به برجام تن می‌دادند و می‌توانید مدعی شوید که اگر ما بودیم، این مسیر را طی نمی‌کردیم، اما حالا که مسئول اداره کشور هستیم، برای پیشبرد امور کشور، به‌ناچار به همان مسیر تن داده‌ایم.

رنجبران: این را گفتید؟

دکتر صالحی: بله. گفتم این را بگویید هرچند این برچسب خیانت، برای ما باقی می‌ماند. ولی نشد.

 

رنجبران: آقای رئیسی چه گفتند؟

دکتر صالحی: آقای رئیسی که نبودند؛ آقای باقری از طرف ایشان در جلسات حضور داشت.

رنجبران: آقای باقری چیزی نگفت؟

دکتر صالحی: نه. آقای باقری که دیگر مسئول شدند و همان راه را رفتند و انصافاً در این‌جا لازم است از عملکرد ایشان قدردانی شود. واقعاً همان‌طور که پیش‌تر هم عرض کرده‌ام، علیرغم اینکه در گذشته اختلاف‌نظرهایی میان ما وجود داشت ــ از نظر دیدگاه سیاسی ــ باید اذعان کرد که آقای باقری همان مسیری را دنبال کردند که پیش از این آقای عراقچی پیموده بودند و به‌نظر می‌رسید آن مسیر نیز به نتایجی می‌رسید یا حتی رسیده بود. البته جزئیات این موضوع را دقیق نمی‌دانم، اما شنیده‌ام که قرار بر این بوده که پس از اتمام کار تیم آقای باقری، آقای دکتر امیرعبداللهیان یکی دو روز بعد بروند و آن توافق را امضا کنند. که اینطور که شنیدم در اینجا یک عزیزی گفت که «حالا که تا این مرحله آمده‌اید، بهتر است کمی جلوتر بروید و امتیاز بیشتری بگیرید.» همین موضوع ظاهراً باعث پیچیده‌تر شدن شرایط شده است.

حال اگر بخواهیم مرور کنیم، پیش از سال ۱۳۹۷ که ترامپ از برجام خارج شد، دو سالی برجام برقرار بود، کافی‌ است دوستان بروند به وضعیت گمرکات کشور، میزان درآمدها، صادرات نفت و تردد کشتی‌ها طی آن دو سه سال را بررسی کنند. نمی‌گویم ایده‌آل بوده و مشکلات بانکی همچنان پابرجا بود، اما نسبت به گذشته، گشایش‌هایی ایجاد شد. بنده این موضوع را بیان می‌کنم با علم به اینکه شرکت‌های خارجی در آن مقطع وارد کشور شده بودند؛ به‌طوری‌که شرکت‌های خارجی، در خیابان ولیعصر حتی نمی‌توانستند ساختمانی برای اجاره پیدا کنند، اینقدر شرکت برای سرمایه‌گذاری آمده بود. مثل شرکت توتال.

رنجبران: آقای دکتر مخالفان برجام جدا از اینکه هر تشنجی می‌توانست تمرکز تیم مذاکره‌کننده را به هم می‌ریزد، این مخالفت‌ها چقدر به کار ضربه می‌زد؟

دکتر صالحی: مخالفت ذاتاً اشکال ندارد.

رنجبران: یعنی از این باب که دست‌ها را پر می‌کرد برای مذاکره؟

دکتر صالحی: نه از باب فریب. این مخالفت‌ها که جدی بود. الان در ایالات متحده هم همین‌طور است؛ اختلافات بین جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها جدی و علنی است و مثلاً آقای ترامپ حتی یک نفر از اطرافیان آقای بایدن را به جلسه‌ای دعوت نمی‌کند. حالا در کشور ما هم این هست؛ و از باب اینکه دست مذاکره کننده باز باشد هم نیست. اختلاف نظرها کاملا جدی و واقعی است. اختلاف سیاسی است دیگر. می‌گوید من باید در قدرت باشم.

رنجبران: یک نفر نوشته بود که آقای عراقچی در جلسه گفته است که اتفاقا این مخالفت‌ها را بکنید، به نفع ماست و امتیاز می‌گیریم.

دکتر صالحی: نه این مخالفت جدی است. ما که دیگر می‌دانیم. اما بحث بنده اینجاست که ما با آمریکایی‌ها تفاوت داریم. در ایالات متحده دو جریان سیاسی به نام‌های دموکرات و جمهوری‌خواه وجود دارد که در واقع بیشتر شبیه جبهه‌های سیاسی هستند تا احزاب رسمی؛ مانند برخی کشورهای اروپایی حزب ندارد. ما در ایران نیز دو حزب سیاسی داریم که تحت عناوین اصول‌گرا و اصلاح‌طلب شناخته می‌شوند. آن‌ها نیز اختلافات شدیدی دارند و مدام با هم درگیر می‌شوند. این اشکالی ندارد. اما ما با آمریکایی‌ها یک فرقی داریم و آن این است که خود را مسلمان و ملتزم به اخلاق می‌دانیم. پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: «من برای تکمیل مکارم اخلاق مبعوث شدم» و در قرآن نیز به صراحت آمده که «إنک لعلى خلق عظیم». حال اگر ما پیرو سنت پیامبر هستیم، پس باید در اختلافات‌مان نیز اخلاقی عمل کنیم.

رنجبران: این اخلاقی عمل کردن آیا با آن ادعایی که گفتند شما در قلب راکتور اراک، سیمان ریختید، نسبتی دارد؟

دکتر صالحی: یا با فتوشاپ تصویرسازی کنیم و بعد از آن، اتهامات بی‌اساس مطرح کنیم و بگویند تو که قسم جلاله خوردی، دروغ‌ گفتی! خب اگر دروغ بود پس این صنعت هسته‌ای چه بود؟ صنعت هسته‌ای الان نابود شد؛ به برکت مخالفت‌های شما نابود شد. اما آن زمان کجا نابود شده بود که اینطور دروغ می‌گفتید؟! من قسم دروغ خورده بودم؟ زمانی که من سازمان انرژی اتمی را تحویل گرفتم، نسل اول سانتریفیوژهای IR1 داشتیم و داشتند روی نسل دومIR2  کار می‌کردند. اما هنگام تحویل، IR6، IR8 و IR9 نیز داشتیم، فلز اورانیوم تولید شده بود، غنی‌سازی ایزوتوپ پایدار آغاز شده بود و پروژه آب سنگین نیز به سرانجام رسیده بود. اگر این‌ها دروغ است، بفرمایید بررسی شود. آیا من دروغ گفته‌ام؟ این افتخار من است که استاد دانشگاه هستم و این برایم کافی است. اینکه با شهید شهریاری توفیق همکاری داشتم و معلم او بودم، برای من بزرگ‌ترین افتخار است و همین برایم کفایت می‌کند. اینکه همسر شهید شهریاری می‌گوید وقتی شما زنگ می‌زدید، شهریاری ایستاده با شما صحبت می‌کرد. آیا این زیباست که وقتی کسی به کشورش خدمت می‌کند، انواع تهمت‌ها را به او می‌زنید؟ باند نیویورک و اینها....

رنجبران: آقای دکتر پزشکیان رئیس جمهور ایران هستند. بالاخره الان رئیس‌جمهور همه هستند. ایشان در مقام رئیس دولت جمهوری اسلامی، با یک شبکه آمریکایی مصاحبه‌ای انجام دادند....

دکتر صالحی: چقدر این مصاحبه عالی بود.

رنجبران: اصلاً ولو اینکه آن مصاحبه دارای ضعف‌هایی هم باشد، چرا باید مورد توهین مستقیم برخی گروه‌ها قرار گیرد؟ آیا این توهین‌ها درست است و در مسیر آن انسجام ملی است که آقا می‌فرمایند؟

دکتر صالحی: حالا من نمی‌خواهم نام ببرم ولی می‌گویند باند نیویورکی‌ها. همین افرادی که می‌گویند باند نیویورکی‌ها یکی یکی ببینید چقدر به کشور خدمت کرده‌اند؟ چرا باید این‌گونه برخورد شود؟ من می‌دانم چقدر خدمت کردند. ما انسان هستیم و هیچ‌کس معصوم نیست. کسی چنین ادعایی نکرده است. شما قهرمانان خودتان را کنار می‌اندازید در حالیکه هر یک از اینها در عرصه بین‌الملل می‌توانند نماینده ایران باشند و از مواضع کشور دفاع کنند. اما ما پشت اینها را خالی کردیم. از رئیس جمهور سابق داریم؛ از وزیر سابق، از وکیل سابق؛ اینها چهره‌های شاخصی هستند که می‌توانند از جمهوری اسلامی دفاع کنند. دنیا اینطور است. شما ببینید در آمریکا رؤسای جمهور پیشین آن بعد از پایان مسئولیت، چقدر فعالیت‌ دیپلماتیک و بین‌المللی دارند.

رنجبران: آقای دکتر، سه سؤال دیگر باقی مانده اما وقت محدود است. یکی درخصوص مذاکرات عمان که اخیراً آقای دکتر ظریف هم در مصاحبه‌ای بیان کردند که آقای دکتر صالحی شجاعت کرد و مسیر مذاکرات عمان را هموار کرده‌ام. در یکی از برنامه‌های قبلی که در خدمت شما بودیم، به این نکته اشاره داشتید که در آن دوره با مشکلات زیادی مواجه بودید. حتی در درون دولت، رئیس جمهور وقت خیلی همراهی نمی‌کرد. درست است؟

دکتر صالحی: آقای احمدی‌نژاد، به بنده گفتند که با این کار موافق نیستند، اما انصافا دست بنده را باز گذاشتند. به من هم گفتند که آقای صالحی بیا بیرون. وارد این کار شوی، اینها بی‌آبرویت می‌کنند و زمین می‌زنند و گرفتار می‌شوی.

رنجبران: در مورد مذاکرات با آمریکایی‌ها؟

دکتر صالحی: بله. گفت من می‌دانم. گفتم آقای دکتر احمدی‌نژاد، حالا فرض کنیم شکست خوردیم و بی‌آبرو شدیم؛ برای حل مشکل مملکت است دیگر. حالا یا حل می‌شود یا نمی‌شود. اگر موفق شدیم که نتیجه‌اش روشن است، و اگر شکست خوردیم، نهایتاً می‌گویند بی‌عرضه است. آقای احمدی‌نژاد شخصاً مانع من نشدند، ولی دلش با این کار نبود. آقا فرموده بودند با رئیس جمهور هماهنگی کن که از آنجا که ایشان در جلسات حاضر نمی‌شدند، ناگزیر بودم هماهنگی‌ها را با دبیرخانه شورای عالی وقت انجام دهم که در این مسیر، با مشکلاتی روبه‌رو شدیم. ایشان فکر می‌کرد که من می‌خواهم رقیبش شوم. به آقای دکتر جلیلی یکبار گفتم که شما از فرزند بزرگ من، دو سه سال بزرگ‌تر هستید، شما مانند فرزند من هستید. من چرا باید با شما رقابت کنم؟

رنجبران: این را صراحتاً به ایشان گفتید؟

دکتر صالحی: بله. در مذاکرات آلماتی ۱، دم در ایستاده بود. از ایشان خواستیم که به ما کمک کنند تا کار را به سرانجام برسانیم.

رنجبران: مخالف بودند.

دکتر صالحی: بله دیگر. با وجود تمامی دشواری‌ها، من کار خود را انجام دادم. با استفاده از اختیارات وزیر، این مسیر را پیش بردم، بالاخره اگر وزیر اختیار این را نداشته باشد که چند نفر را بفرستد خارج مذاکره کند که هیچ...

رنجبران: وقتی درباره رقابت به ایشان گفتید، چه پاسخی دادند؟

دکتر صالحی: گفتم من که با شما رقابتی ندارم؛ شما دو سه سال از فرزند اول من بزرگ‌تر هستید. آدم که با فرزندش رقابت نمی‌کند. بعد گفت پس من به آلماتی می‌روم. اگر آمریکایی‌ها راست می‌گویند بگو خانم شرمن ـ نماینده آمریکا در 5+1 ـ کوتاه بیاید. گفتم اگر کوتاه بیایند شما وقتی برگشتی با ما همراهی می‌کنید؟ گفت بله. گفتیم باشد. این پیام را از طریق عمان به آمریکایی‌ها منتقل کردیم و آن‌ها نیز تا حدی عقب‌نشینی کردند. من در آن زمان در اتریش بودم؛ خانم اشتون و آقای جلیلی هم از روند مذاکرات ابراز رضایت کردند. برای نخستین بار در آلماتی ۱ گفته شد که «یک گام به جلو برداشتیم» و من واقعاً خوشحال شدم، گفتم به ایران برگردم دیگر مسیر ما باز شده است. وقتی به ایران برگشتیم، گفتم الوعده وفا! گفتند نه.

رنجبران: بیشتر توضیح دهید.

دکتر صالحی: حتی نامه‌نگاری‌هایی شد که دیدم آقای دکتر احمدی‌نژاد که انصافا خدا حفظشان کند، با اینکه مخالف بود، در حاشیه نامه خیلی محرمانه، چیزی نوشته بود و که اینطوری بوده است. من همیشه به آقای دکتر ظریف ‌گفته‌ام که ای‌کاش این اسناد و مذاکرات محرمانه ما با آمریکا در عمان، به شکل کتاب منتشر شود. چون پرونده‌های مذاکره دیگر محرمانه نیست؛ چیزی هم ندارد که باعث نگرانی شود. اسناد هر 30 سال خاصیت خود را از دست می‌دهد اما اگر این پرونده‌ها، نامه‌نگاری‌ها و حاشیه‌ها منتشر شود، ماندگار است.

رنجبران: حالا تا چاپ شود، آن نکته آخر که آقای جلیلی گفتند چه بود که راضی نشدند همراهی کنند؟

دکتر صالحی: چیز مهمی نبود. آقای جلیلی گفت استدلال ما قوی بود و همین باعث عقب‌نشینی طرف مقابل شد. گفتم اگر واقعاً این استدلال‌ها همیشه وجود داشته، چرا تا پیش از آن نتیجه‌ای حاصل نشده بود؟ مگر چه اتفاقی افتاد که ناگهان ورق برگشت؟ بعد به آلماتی 2 رفتند که یک دفعه ورق برگشت و همه چیز به هم خورد.

رنجبران: یک نکته‌ای را از یکی از آقایان که دوستان شما هست شنیدم که نمی‌توانم بگویم چه کسی ولی می‌خواهم از زبان شما بشنوم. ایشان گفته بود که آغاز قضیه‌ هسته‌ای، از عملکرد برخی افراد در دولت آقای خاتمی و پنهان‌کاری‌های آن دوره شروع شد. فردی که اخیراً نامه‌ای نوشت و بیانیه‌ای داد و از تشکیل مجلس مؤسسان سخن گفت ــ که البته حتی اطرافیان خودش، از جمله آقای عطریان‌فر، به این موضوع انتقاد کردند ــ حالا در فضای وحدت ملی، چنین سخنانی را مطرح کرده است. آن بنده خدا می‌گفت که بازی‌های مربوط به پرونده‌ی هسته‌ای از دولت آقای خاتمی و پنهانکاری‌های ایشان شروع شد و ما همواره می‌گفتیم آقا پنهان‌کاری نکنید، بگذارید آژانس در جریان قرار بگیرد. اما آن دوره این کار صورت نمی‌گرفت. به ‌عنوان کسی که از ابتدا در آژانس حضور داشتید، این را تأیید می‌کنید که در آغاز کار، پنهان‌کاری‌هایی از طرف ما صورت گرفت که منافقین از آن سواستفاده کردند؟

دکتر صالحی: البته پاسخ این سؤال کمی پیچیده است. به‌این‌صورت نیست که برخی دوستان که تمام جوانب علمی و حقوقی ماجرا را نمی‌دانند، تصور می‌کنند. یک بند ۳.۱ پادمان قدیم آژانس وجود دارد که اگر یک کشور بخواهد تأسیساتی بسازد، الزامی ندارد که بلافاصله آن را اعلام کند. طبق تعهدات پادمانی تنها زمانی ملزم به اعلام آن است که بخواهد 6 ماه بعد مواد هسته‌ای وارد آن تأسیسات کند. بنابراین ساخت نطنز در ابتدا، بدون اطلاع رسمی آژانس، خلاف مقررات نبود. زیر زمین داشت ساخته می‎شد و مانند امروز که یک شهر است که نبود. بیشتر در زیرزمین گالری نصب سانتریفیوژها بود و بعدها روی زمین ساخته شد. بله همان موقع می‌توانستند اعلام کنند که بله ما داریم یک جایی را می‌سازیم و برنامه ما این است. اما یک راهش هم این بود که 6 ماه پیش از وارد کردن مواد هسته‌ای اعلام کنند. بنابراین در مورد محرمانه و سری بود، پاسخش این است.

در همان ایام، بنده که نماینده ایران بودم، دو مرتبه آقای البرادعی (مدیرکل وقت آژانس) را به ایران دعوت کردم. یکبار ایشان را به اصفهان بردم و از تأسیسات UCF بازدید کردیم. این تأسیسات یعنی اورانیوم پودر به گاز. آقای البرادعی حقوقدان بود، نه متخصص هسته‌ای؛ بنابراین برخی مفاهیم فنی را به‌خوبی نمی‌دانست. بنده شخصاً برایش توضیح دادم که ما این اورانیوم پودر را به گاز تبدیل می‌کنیم تا در آینده بتوانیم غنی‌سازی انجام دهیم. به وین برگشتیم. من با آقای البرادعی خیلی صحبت می‌کردم، عربی صحبت می‌کردم. خانواده بسیار محترم و از خانواده بزرگ مصر بود و انسان ریشه‌داری بود. به ایشان گفتم هر چند این توضیحات را به صورت رسمی ثبت نکردم، می‌خواستم در جریان باشید که UCF این کار را انجام می‌دهد. این را دولت من نگفته بود بگویم ولی به عنوان نماینده جمهوری اسلامی ایران، تشخیص دادم که بیان آن‌ها به نفع کشور است. اگر قرار است نماینده یا سفیر یا وزیر فقط نقش اجرا داشته باشد، و قدرت تصمیم‌گیری نداشته باشد که چه نیازی به انسان است؟ ربات هم می‌تواند همان نقش را ایفا کند! انسان گاهی باید با درایت خود عمل کند.

من دیدم این را بگویم بهتر است. حتی در مورد واژه «غنی‌سازی» چون معادل عربی‌اش را نمی‌دانستم، از خود آقای البرادعی پرسیدم. ایشان هم مکثی کرد و در نهایت گفت: شاید معادل عربی‌اش "تخصیب" باشد. آنجا بود که این واژه را یاد گرفتیم.

این گذشت و ما هم به دوستان نگفتیم که ما به البرادعی گفته‌ایم و چیز مهمی هم نیست. چون در آخر باید بگوییم. یک دفعه، سازمان منافقین اعلام کرد که فعالیتی در نطنز در حال انجام است. اگر اشتباه نکنم، این اتفاق در سال ۱۳۸۱ یا ۱۳۸۲ رخ داد. در آن زمان، برای انجام مأموریتی مرتبط با دولت آقای دکتر خاتمی به ایران بازگشته بودم. قصد داشتم موضوعی را با ایشان در میان بگذارم و برای اقداماتی که باید انجام می‌دادم، کسب اجازه کنم. در مسیر، داخل خودرو بودم و رادیو پیام را روشن کرده بودم که شنیدم البرادعی به خبر سازمان منافقین پاسخ داده که سفیر ایران به بنده گفته و اقدام سری نیست. کتبا اعلام نکردند ولی ما خبر داشتیم. این اخبار موجود است. با این حال، رسانه‌های غربی این خبر را به حدی برجسته و تکرار کردند که عملاً صدای آقای البرادعی در آن فضا گم شد. با این حال، ما در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و در جلسات شورای حکام، از همان اظهارنظر آقای البرادعی استفاده کردیم، چراکه در فضای داخلی آژانس، چنین مواضعی تأثیرگذارتر و رساتر شنیده می‌شود. آقای البرادعی مشاوری بریتانیایی داشت که نامش را به خاطر ندارم؛ در یکی از نشست‌ها می‌گفت چرا این حرف را زدی و گفتی البرادعی خبر داشته؟ این را که می‌گویی البرادعی مجبور می‌شود تأیید کند. دیگر این را نگو. که آنجا با او دعوا کردم و گفتم به تو چه مربوط است؟ تو چه‌کاره هستی؟

رنجبران: اگر به صورت رسمی اعلام می‌کردیم، باز هم موجب سوءاستفاده آنها می‌شد؟

دکتر صالحی: ما اگر موضوع را به‌صورت مکتوب اعلام می‌کردیم، بهتر بود؛ چون در آن صورت نمی‌توانستند مانع ما شوند. آن زمان هم نظر من همین بود. اصلاً در مفاد برجام یا آنچه به آن MPT می‌گفتند، هیچ‌جا ذکر نشده بود که نباید غنی‌سازی انجام دهیم. ممکن بود اگر اعلام می‌کردیم که قصد غنی‌سازی داریم، طرف مقابل شوکه شود، اما دلیلی نداشت که بتواند مانع شود یا اعتراضی مطرح کند. حداقل آن فضا و جوّی که آنها ایجاد کرده بودند، شکل نمی‌گرفت.

بگذارید نکته دومی را هم عرض کنم. وقتی بنده رئیس سازمان انرژی اتمی شدم، آقای مهندس آقازاده که قبل از بنده این مسئولیت را بر عهده داشتند ــ خدا حفظ‌شان کند، واقعاً زحمات بسیاری کشیدند ــ من را به فُردو بردند. فُردو در آن زمان، منطقه‌ای بود که در اختیار دوستان نظامی بود و زیر زمین را کنده بودند برای مقاصد خودشان به عنوان ذاقه مهمات.

رنجبران: از قبل از انقلاب یا بعد از انقلاب؟ چون عده‌ای می‌گویند فردو قبل از انقلاب ساخته شده!

دکتر صالحی: بعد از انقلاب. چون آقای آقازاده گفتند این را از دوستان نیروهای مسلح گرفتند. حالا از سپاه یا ارتش را نمی‌دانم... آقای مهندس آقازاده این مکان را تحویل گرفت تا آن را به یک سایت هسته‌ای تبدیل کند. در ابتدا تنها کوه بود که در اختیار گرفته شده بود. ما که رفتیم، کارگاه‌هایی آنجا ایجاد کرده بودند که بتوانند کار انجام دهند. ایشان گفتند: بیا ببرمت یک جایی را نشانت بدهم. و ما رفتیم و آنجا را دیدیم. بنده هم با توجه به تجربه قبلی‌ای که داشتم، چیزی به آقای مهندس آقازاده نگفتم؛ اما وقتی برگشتم، خدمت آقای دکتر احمدی‌نژاد عرض کردم که: آقای دکتر! اجازه بدهید من این سایت را که آن موقع به‌جای فُردو به آن «سایت قم» می‌گفتند، اعلام کنم. من این سایت را بازدید کرده‌ام. فردا ممکن است مثل نطنز، عده‌ای سوء‌استفاده کنند. این سایت موضوع مهمی نیست؛ اجازه دهید آن را خودمان اعلام کنیم. ایشان هم گفتند: «برو اعلام کن.»

ولی من به دلیل مشغله‌های زیاد، وقتی اجازه را گرفتم، اعلام نکردم و یک هفته گذشت. یک‌باره به ذهنم آمد که زمان در حال گذر است. فوراً نامه‌ای نوشتم. آن زمان نماینده ما در آژانس، آقای سلطانیه بود. گفتم: «آقای سلطانیه، لطفاً این نامه را به آقای البرادعی برسانید.» گفت: باشد می‌رسانم. نامه را فرستادیم. بعد زنگ زد و گفت: آقای البرادعی دارد به نیویورک می‌رود؛ گفتم: «چه می‌گویی؟! حتی اگر با موتورسیکلت هم شده، نامه را به فرودگاه برسان.» ایشان واقعاً فرد زرنگی بود؛ رفت و نامه را رساند. این هم یکی از الطاف الهی بود. البرادعی بعدها در کتاب خاطراتش که با عنوان «زمانه فریب» (Age of Deception) دارد ــ و در آن آمریکا را به‌شدت نقد می‌کند و می‌گوید چقدر اهل فریب‌کاری‌اند ــ می‌نویسد که «ما این نامه را باز کردیم، دیدیم ایران اعلام کرده که یک سایت در دل کوه در قم دارد. به خودم گفتم به‌! الان می‌روم واشنگتن و می‌گویم ببینید ایرانی‌ها کارشان درست است». می‌گوید: «رفتیم واشنگتن، رفتیم وزارت خارجه و گفتیم: ایرانی‌هایی که شما مدعی هستید فلان و بهمان، ببینید چطور خودشان اعلام کرده‌اند، آن هم در شرایطی که هنوز نه به دار است و نه به بار.» بر اساس بند ۳.۱ قدیم، باید 6 ماه پیش از تزریق مواد، اعلام صورت گیرد؛ گفت ما این نامه را دادیم. اما دیدم طرف آمریکایی به شدت ناراحت شد و گفت چرا این نامه را گرفتی؟ البرادعی هم فرد بسیار قوی بود که زیر بار این‌گونه رفتارها نمی‌رفت که کسی به او بی‌حرمتی کند. گفته بود که این‌ها چه رفتاری است؟ من نمی‌فهمم. یک‌بار ایران را متهم می‌کنید که نطنز را اعلام نکرده و سری کار کرده، حالا که این سایت را پیشاپیش اعلام کرده، باز هم اعتراض می‌کنید؟ بالاخره روشن کنید که ما چگونه باید رفتار کنیم. حالا دلیل اصلی ناراحتی آمریکایی‌ها چه بود؟ چند روز بعد از آن، می‌خواستند در ایالت پیتزبورگ آمریکا، اجلاس گروه هفت کشور صنعتی G7 را برگزار کنند. آقای اوباما قصد داشت همان‌جا این موضوع را علنی کند و بگوید ما یک سایت سری دیگر در ایران پیدا کرده‌ایم. و آن را روی میز بگذارد که اگر نطنز نشد، این بگیرد. اما چون ما پیش‌دستی کرده بودیم، دیگر موضوع تازگی نداشت و تأثیر خود را از دست داده بود. با این حال هم گفتند، اما دیگر حنایشان رنگی نداشت.

رنجبران: آقای دکتر به عنوان آخرین سوال. این دولت، واقعاً دولت عجیب و غریبی شد. هنوز سرکار نیامده، وارد جنگ شد. آقای هنیه را زدند. به قول آقای عراقچی که ما هنوز ننشسته بودیم که جنگ شروع شد! و همین‌جور تلاطم‌های منطقه‌ای بوده تا این اواخر. شما به‌عنوان کسی که سال‌ها در دستگاه دیپلماسی حضور داشتید، فضای کلی و مسیر سیاست خارجی کشور را چطور ارزیابی می‌کنید؟ به‌ویژه با توجه به اینکه وزیر امور خارجه بوده‌اید و ارتباط نزدیکی با مقام معظم رهبری داشتید و در جریان سیاست‌های کلان نظام بودید. گاهی برخی افراد شروع به تخریب می‌کنند؛ مثلاً می‌گویند وزیر امور خارجه بدون هماهنگی اقدام به اعلام آتش‌بس می‌کند یا بحث مذاکره را بدون هماهنگی مطرح می‌سازد. یکی از امامان جمعه بزرگوار هم می‌گفت: «می‌روند مذاکره می‌کنند، بعد می‌آیند با رهبری مطرح می‌کنند.» آیا واقعاً در نظام تصمیم‌گیری کشور چنین روندی وجود دارد؟

دکتر صالحی: اینها که به نظر من جفاست. ببینید، آقای دکتر پزشکیان را بنده پیش از این هم کم‌وبیش می‌شناختم، اما از زمانی که ایشان رئیس‌جمهور شدند و توفیق شد که چندین بار ــ تاکنون شاید 6 یا 7 مرتبه ــ به همراه برخی دوستان خدمت‌شان برسیم و مشورت‌هایی داشته باشیم، واقعاً خدا را شاکریم که خداوند مقدر کرد در چنین زمانی چنین عزیزی در رأس قوه مجریه قرار گیرد که مستغنی است. یعنی نه دلبستگی به دنیا دارد و به دنبال جاه و مقام و پول و امکانات است و واقعا دنیا را طلاق داده است. اما بسیار بسیار انسان شریفی که سراسر شور در عبادت خالق و خدمت به خلق. یعنی دلش می‌خواهد به ملت خودش خدمت کند. من این را با گوشت و پوست و استخوان خود احساس کرده‌ام. بی‌شک این یک لطف الهی است. او هرگز ریاست جمهوری را برای قدرت‌نمایی، جاه‌طلبی یا منافع شخصی نخواسته و نمی‌خواهد؛ بلکه صرفاً در پی خدمت به مردم است. این‌گونه شخصیت‌ها، میراث‌های گرانقدر انقلاب اسلامی‌اند.

در خصوص آقای دکتر عراقچی نیز، با توجه به شناختی که نه‌تنها از دوران همکاری در وزارت خارجه، بلکه از گذشته خانوادگی‌شان دارم، شهادت می‌دهم که ایشان از لیاقت و شایستگی‌های بالایی برخوردارند. پدر ایشان با پدر بنده در بازار رفاقت داشتند و خانواده ایشان را به‌خوبی می‌شناسم. در دوره‌ای که بنده وزیر امور خارجه بودم، ایشان به‌عنوان معاون آسیا و اقیانوسیه منصوب شدند، و آقای امیرعبداللهیان نیز معاون عربی بودند. گفتم هر کسی را ما معاون کردیم، وزیر شد؛ اینها بر پایه شایستگی و لیاقتشان وزیر شدند. برای همین هم وقتی آقای ظریف آمد، با اینکه وزیر دوره قبل بودیم که با دوره بعدی‌ها از نظر سیاسی خیلی همفکر نبودند، ولی آقای ظریف دید که ما افراد را بر اساس لیاقت آوردیم، اغلب معاونان ما را نگه داشت.

حسنی که آقای عراقچی دارد این است که اولا از درون وزارت خارجه برخاسته، تحصیل و کار خود را در همان مجموعه سپری کرده و از سربازی به سرداری رسیده و این خیلی مهم است. یعنی مراحل را طی کرده است. این مسأله‌ای بسیار حائز اهمیت است. نکته دیگر این است که ایشان فردی است باهوش و با درایت که این هم موهبتی است. نکته سوم اینکه در این مذاکرات، حداقل یک‌بار فرایند کامل مذاکره را طی کرده و در صحنه عمل حاضر بوده است. آقای تخت‌روانچی نیز فردی فهیم، فرهیخته و توانمند است. آقای غریب‌آبادی نیز فردی بسیار باتجربه و متعهد است. آقای بقایی هم‌چنین انسانی شایسته‌اند. در مجموع، تیم مذاکره‌کننده کنونی متشکل از نیروهایی با تجربه و اشراف کامل به موضوعات مرتبط است. ما با آقای عراقچی یک شوخی هم کردیم و به ایشان گفتم سیدالوزرا. ضمن اینکه ایشان مشورت‌پذیر و شنوا نیز هستید. به‌ویژه طی جلساتی که در حضور ایشان، آقای دکتر ظریف و سایرین داشتیم، این ویژگی‌ها را مشاهده کردیم. از نظر بنده، انتخاب آقای عراقچی برای وزارت امور خارجه انتخابی مناسب و شایسته‌ای بود. وزارت خارجه، بحمدالله، هم‌اکنون نیز از نیروهای توانمند فراوانی برخوردار است و آقای عراقچی یکی از آن‌هاست.

با این حال، مسأله‌ای وجود دارد که بنده در دیداری با آقای دکتر پزشکان نیز عرض کردم. در شرایط فعلی، وقتی وزارت خارجه از ظرفیت‌های علمی، حقوقی و سیاسی گوناگون بهره‌مند است و آقای عراقچی نیز خود فردی با دانش، تجربه و سابقه در این حوزه است، چه ضرورتی دارد که کمیته‌ای بیرون از وزارت‌خانه تشکیل شود تا درباره روند مذاکرات تصمیم‌گیری کند؟ چه بسا با شکل‌گیری چنین کمیته‌ای، یک نفر با اظهارنظری نابه‌هنگام روند تصمیم‌گیری را مختل کند؛ همان‌گونه که پیش‌تر نیز در زمان آقای دکتر باقری گفته می‌شد، مذاکرات به نتیجه رسیده بود و امضا نیز قریب‌الوقوع بود، اما ناگهان در شورای مربوطه بحثی مطرح شد و مسیر تغییر کرد. در حالی که شورای عالی امنیت ملی جایگاه بالادستی دارد و از نظر ساختاری موردی ندارد، اما تشکیل یک کمیته مستقل که خود را جایگزین فرآیند تصمیم‌گیری وزارت خارجه کند، قابل تأمل است. احساس می‌کنم آقای دکتر عراقچی، نسبت به عراقچی که قبلا می‌شناختم محتاط‌تر است و نمی‌خواهد از تمامی اختیارات قانونی خود در مقام وزیر استفاده کند. بنده از آقای دکتر پزشکان تقاضا کردم که اگر ممکن است، از مقام معظم رهبری اجازه‌ای گرفته شود که تیم مذاکره‌کننده از اختیارات کافی برخوردار باشد. این تیم قصد خیانت یا سوء استفاده که ندارد، بلکه باید بتواند با قوت و اطمینان مسیر مذاکرات را دنبال کند. چه کسی بهتر از آقای عراقچی، آقای تخت‌روانچی، آقای غریب‌آبادی یا دیگر اعضای این تیم، وضعیت اروپا و آمریکا را می‌شناسد؟ این افراد، نه‌تنها مذاکره‌گر بلکه سفیر نیز بوده‌اند و به‌درستی از پیچیدگی‌های سیاست خارجی آگاه‌اند. تازه آقای عراقچی که سابقه حضور در 5+1 را دارد و نماینده وزارت خارجه در آن جلسات بود در دوران آقای جلیلی و بسیار با تجربه است. به نظر من، باید اختیاری ویژه برای ادامه مذاکرات در نظر گرفت تا روند کار با انسجام و انسداد کمتر و قدرت و قوت قلب بیشتری ادامه یابد. در این شرایط مجبور است اقداماتش را مطابق سلیقه افراد قرار دهد نه سلیقه‌ای که براساس مشورت و داده‌های علی‌الارض وزارت خارجه به دست می‌آید. چه کسی نسبت به آقای عراقچی به اروپا و تیم مذاکره کننده اروپایی و آمریکایی آگاه‌تر است؟ لذا اینجا باید قدری بیشتر اختیار ویژه داد و مذاکره را ادامه داد.

 

رنجبران: آقای دکتر فکر می‌کنید دوباره جنگ می‌شود؟

دکتر صالحی: اصلا ما در این شرایط باید فرض کنیم که فردا جنگ می‌شود. اینکه خوش خیالی کنیم، این نه الان، نه در گذشته و نه در آینده به صلاح نیست. به امیر ایرانی هم همین را گفتم. اصل غافلگیری یکی از اصول شناخته‌شده در جنگ است؛ البته غافلگیری‌ای که از سوی آن‌ها صورت می‌گیرد، به‌وضوح غیرمنصفانه و ناجوانمردانه است، اما در هر حال، همچنان یک اصل جنگی محسوب می‌شود و نمی‌توان کاری کرد. در این‌جا باید میان دو مسئله تفکیک قائل شد: نیروهای مسلح کشور باید همواره برای مواجهه با شرایط اضطراری آمادگی کامل داشته باشند؛ به‌گونه‌ای که گویی در هر لحظه احتمال آغاز جنگ وجود دارد. اما در مقابل، مسئولان سیاسی نباید در سخنان خود به گونه‌ای عمل کنند که راه بازگشت را بر خود ببندند یا اظهاراتشان به‌عنوان عقب‌نشینی تعبیر شود. در واقع، بین نقش نظامیان و مسئولان سیاسی تفاوت اساسی وجود دارد. هیچ‌گاه کسی به سراغ نیروهای مسلح نمی‌رود که بپرسد چرا فلان حرف را زدی یا نگفتی؛ اما مسئولان سیاسی، همواره در معرض ارزیابی و بازخواست قرار دارند. به تعبیر مقام معظم رهبری، وزارت امور خارجه نیمی از دولت است. این توصیف بدان معناست که وزارت خارجه، ویترین جمهوری اسلامی در خارج از کشور است.

بنده که توفیق خدمت در این مجموعه را داشته‌ام، چه در نمایندگی جمهوری اسلامی در وین و چه در سایر حوزه‌ها، از نزدیک با وزارت امور خارجه و نیروهای آن در ارتباط بوده‌ام. وزارت خارجه کشور از نیروهای بسیار ارزشمند و کارآمدی برخوردار است که تحلیل‌های عمیق و دقیقی ارائه می‌کنند. هر بار که در جمع کارشناسان وزارت خارجه حاضر می‌شویم، بهره‌برداری علمی و تحلیلی فراوانی حاصل می‌شود. به این تحلیل‌ها توجه و بگذارند وزارت خارجه کار خودش را بکند. اگر به آقای عراقچی، اختیارات ویژه‌تری داده شود و او نیز بتواند با ابتکار عمل و احساس مسئولیت تصمیم‌گیری کند، روند کار بسیار روان‌تر و اثربخش‌تر خواهد بود. حتی در شرایط فعلی نیز می‌توان اوضاع را سامان داد و مشکلات را مدیریت کرد.

در پاسخ به پرسش شما درباره احتمال جنگ، بهانه‌ها را باید از طرف مقابل بگیریم. باید بررسی کرد که آن‌ها به دنبال چه بهانه‌هایی هستند و تلاش کرد تا با تدبیر و سیاست، زمینه‌ بهره‌برداری را از آن‌ها سلب کرد. حتی اگر ـ خدای ناکرده ـ باز هم حمله‌ای رخ دهد، باید به‌گونه‌ای عمل کرده باشیم که در افکار عمومی مظلوم باشیم و مشروعیت عملکرد خود را حفظ کرده باشیم.

رنجبران: آقا خیلی سپاسگزارم. خداوند سایه‌تان را مستدام بدارد. ان‌شاءالله این چراغ روشنی که برافروخته‌اید، با تربیت شاگردان فراوان و شایسته، همچنان روشن بماند. چرا که اصل چراغ، خود شما هستید. برای سلامتی و توفیق روزافزون شما دعا می‌کنیم. حضور شما مایه افتخار ماست. بابت وقتی که در اختیار ما قرار دادید، صمیمانه سپاسگزارم؛ به‌ویژه که سخنان شما این‌چنین شنیدنی، دقیق و پربار بود. و تشکر می‌کنم از بینندگان عزیز که قسمت نخست برنامه سینرژی را همراهی کردند. ان‌شاءالله هر هفته، در خدمت شما خواهیم بود. مجدداً از جناب آقای دکتر علی‌اکبر صالحی، فرهیخته ارجمند و رئیس بنیاد ایران‌شناسی، سپاسگزاری می‌کنم. التماس دعا. خدا نگهدارتان.

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.