بازگشت امپریالیسم روسی

 با افزایش شمار کشته‌شدگان در اوکراین، اهداف جنگی پوتین نیز بزرگ‌تر شده تا تلفات روسیه را توجیه کند. آنچه در آغاز «عملیات ویژه نظامی» در همسایگی خوانده می‌شد، اکنون به «نبردی برای بقا» در برابر دشمنان دوردست بدل شده است. این یک تغییر ژرف است. اکنون آینده اوکراین بیش از آنکه به دیپلماسی نمایشی دونالد ترامپ وابسته باشد، به جاه‌طلبی‌های پوتین بستگی دارد. این شرایط همچنین نشان می‌دهد که بسیاری از اروپایی‌ها خطر روسیه را دست‌کم می‌گیرند و راه درست مهار پوتین را درنمی‌یابند.

از نگاه اکونومیست، شاید روسیه در آستانه تهاجم به سایر بخش‌های اروپا نباشد، اما بدون شک خواهد کوشید نفوذ خود را از راه‌های دیگر افزایش دهد: حملات سایبری، عملیات‌های نفوذ، ترور و خرابکاری‌. اگر پوتین نشانه‌ای از ضعف ببیند، ممکن است برای آزمودن واکنش ناتو، بخش کوچکی از خاک یک کشور عضو را اشغال کند. او می‌تواند طی دو تا پنج سال برای چنین اقدامی آماده شود که در مقیاس برنامه‌ریزی نظامی، به اندازه یک چشم بر هم زدن است. بسیاری در آمریکا و جنوب اروپا این هشدارها را اغراق‌آمیز می‌دانند.

برخی مانند استیو ویتکاف، نماینده آمریکا معتقدند پوتین قابل‌اعتماد است یا اینکه او جرات نقض توافق صلح فرضی با ترامپ را ندارد. دیگران، با اینکه پوتین را فردی قابل‌اعتماد نمی‌دانند، معتقدند روسیه آن‌قدر ضعیف است که تهدیدی واقعی نیست. روسیه در اوکراین نزدیک به یک میلیون کشته و زخمی داده و پس از تصرفات خود در هفته‌های اول تهاجم، تنها کمتر از یک‌درصد از خاک اوکراین را اشغال کرده است.در سوی مقابل، بسیاری در کشورهای بالتیک، لهستان و کشورهای شمال اروپا، تهدید روسیه را حتی بزرگ‌تر از خود پوتین می‌دانند، چون امپریالیسم روسی را ریشه‌دار تلقی می‌کنند. این ترس با توجه به تاریخ پررنجشان قابل‌درک است، اما رویکرد درستی به روسیه نیست. چنین نگاهی نه تنها پیام پوتین را تایید می‌کند که ناتو ذاتا ضد روسیه است، بلکه اروپا را از فرصت‌های تنش‌زدایی با روسیه هم محروم می‌سازد.

پوتین بدون شک مهاجمی است که باید مهار شود. صلحی بد که بر اوکراین تحمیل شود، می‌تواند سکوی پرتاب جنگ بعدی او باشد. اما باید در نظر داشت که او ۷۲سال دارد و اکنون زمان آن است که بر آینده پس از او اثر گذاشت.

بازدارندگی به فهم تهدید بستگی دارد. پس از سه سال نبرد، جنگ برای روسیه به یک ایدئولوژی تبدیل شده است. پیش‌تر ۶۰ درصد از روس‌ها اولویت دولت را ارتقای سطح زندگی می‌دانستند. امروز این عدد به ۴۱درصد کاهش یافته و در عوض ۵۵درصد خواهان آن‌ هستند که روسیه به‌عنوان یک قدرت جهانی مورد احترام باشد. پوتین کل جامعه روسیه را در وضعیت جنگی قرار داده است. صنایع نظامی ایجاد اشتغال می‌کند. پرداخت‌های سخاوتمندانه به سربازان و خانواده‌هایشان حدود ۱.۵درصد تولید ناخالص داخلی را تشکیل می‌دهد. پوتین همچنین از جنگ برای تشدید سرکوب داخلی و انزوای کشور از غرب بهره می‌برد.باور اینکه نیروهای نظامی روسیه تمام شده یا ناتوانند، اشتباه است. نیروی دریایی و هوایی روسیه عمدتا دست‌نخورده مانده‌اند. 

فرمانده عالی ناتو می‌گوید پوتین با سرعتی «بی‌سابقه» در حال تجدید نیرو، تسلیحات و مهمات است. روسیه قصد دارد شمار نیروهای فعال خود را از ۱.۳میلیون نفر به ۱.۵میلیون نفر افزایش دهد و احتمالا تا ۳۰ تا ۵۰درصد توان نیروهای خود را در جبهه غربی تقویت کند. این جنگ روابطش را با چین، ایران و کره‌شمالی نیز عمیق‌تر کرده است.یک تهاجم کوچک و ناگهانی به یک عضو ناتو، این ائتلاف را در برابر دوراهی قرار می‌دهد: پس‌گرفتن خاک از دست رفته و خطر جنگ هسته‌ای یا انفعال و در هم شکستن اتحاد. پوتین شاید پیروزی استراتژیک را حتی در عدم حضور ترامپ در میدان جنگ ببیند، هرچند روسیه عقب‌رانده شود؛ زیرا نبود آمریکا در نبرد، نفوذ روسیه بر اروپا را تقویت خواهد کرد.

دفاع از اروپا از اوکراین آغاز می‌شود. هرچه پوتین در آنجا شکست بخورد، احتمال حمله‌اش به ناتو کمتر می‌شود. این به معنای حمایت تسلیحاتی از اوکراین و تامین منابع مالی برای تولید داخلی تجهیزات نظامی است. اوکراین ظرفیت تولید ۳۵میلیارد دلار تجهیزات در سال را دارد، اما رقم سفارش‌ها از نصف این رقم هم کمتر است. ترامپ باید دریابد که حمایت از اوکراین به نفع آمریکاست.با این حال، حمایت از اوکراین برای ایمن‌سازی کل قاره اروپا کافی نیست و از ترامپ نیز کمکی برنمی‌آید. 

پس اروپا باید خودش دست به کار شود: با تقویت توان دفاعی، حفظ اتحاد داخلی و آماده‌ شدن برای روسیه پس از پوتین.اروپا در حال افزایش خرید تسلیحات است. داده‌های جدید نشان می‌دهد که ناتو (به‌جز آمریکا) در سال ۲۰۲۳–۲۰۲۲ هزینه‌های نظامی خود را ۶۸میلیارد دلار (معادل ۱۹ درصد) افزایش داده است. این کافی نیست، اما رهبران اروپا هنوز مردم را برای فداکاری‌های آینده آماده نکرده‌اند. آنها بر سر قراردادهای تسلیحاتی با هم درگیرند. مثلا بریتانیا ممکن است تنها در صورتی اجازه مشارکت در یک طرح تسلیحاتی اتحادیه اروپا را پیدا کند که دسترسی قایق‌های اروپایی به آب‌هایش را بپذیرد.تقویت وحدت ناتو، به ‌ویژه در صورت عقب‌نشینی آمریکا ضروری است. تصور اینکه کشورهایی چون اسپانیا یا پرتغال، روسیه را مانند استونی یا لهستان تهدید ببینند، ساده‌لوحانه است. 

اما آنها نیز در برابر تهدیدهای زیرساختی و سیاسی آسیب‌پذیرند و در جلوگیری از نفوذ روسیه بر اعضای شرقی اتحادیه اروپا منافع حیاتی دارند.در نهایت، اروپا باید سیاستی فراتر از اوکراین برای روسیه تدوین کند. در دوران جنگ سرد، غرب مردم عادی روسیه را قانع کرد که حامی آنهاست و این رژیم شوروی است که مانع آزادی و رفاه آنهاست. غرب با ناراضیان ارتباط می‌گرفت و تماس‌های انسانی را تشویق می‌کرد. اما امروز، بسیاری از اروپایی‌ها به‌جای دشمنی با جنگ‌طلبان، با کل مردم روسیه دشمنی می‌ورزند.اروپا ثروت و قدرت صنعتی لازم برای مقابله با پوتین را دارد و این توان بالقوه را دارد که با جانشین او به تفاهم برسد. حالا که سربازان روس در میدان سرخ رژه می‌روند، پرسش اصلی این است: آیا اروپا می‌تواند بر شکاف‌هایش غلبه کند تا هم اوکراین را نجات دهد و هم خودش را؟