زنگزور؛ گذرگاهی کوچک با پیامدهای ژئوپلیتیک بزرگ

برخی تحلیلگران ایرانی آن را بخشی از یک راهبرد وسیع نفوذ آنکارا میدانند که هدف نهاییاش اتصال جغرافیای ترکزبان از ترکیه تا آسیای مرکزی است؛ پروژهای که به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران میتواند موازنه قدرت را به زیان ایران تغییر دهد و حتی جایگاه کشور را در معادلات اوراسیا به حاشیه ببرد. به همین دلیل برخی در ایران از آن با عنوان «اتوبان ترکیه به توران» یاد میکنند. از زمان پایان جنگ ۲۰۲۰ قرهباغ، حمایت آشکار آنکارا و باکو از این طرح آغاز شد. ترکیه این مسیر را تحقق آرزوی دیرینه خود برای دستیابی به پیوند زمینی مستمر با آسیای میانه میداند و آذربایجان نیز آن را فرصتی برای تقویت جایگاهش در شبکه حمل و نقل اوراسیا تلقی میکند. در مقابل ایران و ارمنستان مخالفت جدی نشان دادهاند، چرا که این کریدور را تهدیدی برای توازن قدرت و امنیت ملی خود ارزیابی میکنند. روسیه در این میان رویکردی دوگانه دارد؛ از یک سو مایل به احیای مسیرهای ارتباطی دوران شوروی و ایفای نقش ضامن صلح است و از سوی دیگر نگران افزایش نفوذ ترکیه و احتمال حضور ناتو یا آمریکا در قفقاز است. این تفاوت نگاهها شکاف منافع ظریفی میان تهران و مسکو ایجاد کرده که جنگ اوکراین و محدودیتهای همکاری استراتژیک دو طرف آن را آشکارتر کرده است.
بازیگران فرامنطقهای نیز چشماندازهای خاص خود را دنبال میکنند. اسرائیل هرچند رسما نقشی در این پروژه ندارد، اما به طور غیرمستقیم از آن حمایت میکند. روابط نزدیک و فزاینده باکو و تلآویو، که بخشی از هدف آن مهار ایران است، میتواند با اجرای این کریدور تقویت شود. چنین وضعیتی به اسرائیل امکان میدهد حضور اطلاعاتی و امنیتی خود را پیش ببرد. برای تلآویو، تضعیف نقش ایران و روسیه در قفقاز جنوبی با منافع غرب همسوست و حتی ممانعت از نزدیکی بیش از حد ارمنستان به ایران را تسهیل میکند. در نگاه اسرائیلیها، ایروان بهتر است به سمت غرب متمایل شود تا اینکه به محور ایران بپیوندد.
ابعاد اقتصادی این کریدور برای ایران نیز کماهمیت نیست. فعال شدن آن میتواند مسیرهای ترانزیتی منطقه را بازتعریف کند و موقعیت ایران را در شبکههای حملونقل بینالمللی تضعیف کند. یکی از مهمترین پیامدها، قطع دسترسی زمینی مستقیم ایران به ارمنستان، گرجستان، دریای سیاه و اروپاست (البته ارمنستان رسما اعلام کرده چنین موضوعی اساسا صحت ندارد). چنین تحولی تهران را مجبور به استفاده از مسیرهای طولانیتر یا وابسته به رقبایی مانند آذربایجان میکند. این وابستگی بهویژه در شرایط روابط پرتنش دو کشور، یک نقطه آسیبپذیری جدی محسوب میشود و ابتکار عمل ترانزیتی ایران در شمالغرب را محدود خواهد کرد. از سوی دیگر، پروژههایی مانند مسیر میانی که از طریق دریای خزر و قفقاز به اروپا میرسند، میتوانند جایگاه ایران را در طرحهایی چون کریدور شمال - جنوب و ابتکار کمربند و جاده چین کاهش دهند. تاخیر در تکمیل خط ریلی رشت - آستارا نیز تا حدی به همین اختلافات و رقابتها بازمیگردد و موجب شده ایران از ظرفیتهای حملونقل و درآمد ترانزیتی بالقوه محروم شود.
برآوردها نشان می دهد ایران حتی در وضعیت فعلی تنها از چهار درصد ظرفیت ترانزیتی منطقه استفاده میکند و در صورت کنار گذاشته شدن از مسیرهای اصلی، این سهم کاهش خواهد یافت. این بدان معناست که فرصت کسب درآمد چندمیلیارددلاری سالانه از محل ترانزیت کالا از بین میرود؛ فرصتی که در شرایط تحریمهای نفتی و نیاز به درآمدهای جایگزین اهمیت مضاعف دارد. تهران برای مقابله با این خطر طرحهایی مانند «کریدور ارس» را مطرح کرده است؛ مسیری که اتصال باکو به نخجوان را از داخل خاک ایران و در امتداد رود ارس برقرار میکند. همچنین، برنامههایی برای تکمیل خطوط ریلی به ارمنستان و گرجستان دنبال میشود تا ایران همچنان در شبکه حملونقل قفقاز نقشآفرین باقی بماند، هرچند این طرحها با موانع مالی و فنی قابلتوجهی روبهرو هستند.
بااینحال، شاید مهمترین نگرانی تهران نه جنبه اقتصادی، بلکه پیامدهای امنیتی این پروژه باشد. از دید جمهوری اسلامی، خطرناکترین سناریو آن است که کریدور زنگزور تحت کنترل یا نفوذ آمریکا و ناتو قرار گیرد. چنین وضعیتی به معنای استقرار زیرساختهای نظامی و اطلاعاتی غربی در مجاورت مرزهای شمالغرب ایران است و میتواند بخشی از یک طرح گستردهتر برای محاصره ژئوپلیتیک کشور باشد. این حضور علاوه بر تهدید مستقیم امنیتی، عمق راهبردی ایران را در قفقاز کاهش میدهد و زمینه شکلگیری یک جبهه متحد غربگرا متشکل از باکو، ایروان و آنکارا را فراهم میکند که حلقه فشار ژئوپلیتیک علیه ایران را تکمیل خواهد کرد. چنین آرایشی همچنین میتواند تمرکز ایران را از دیگر جبهههای راهبردی کاهش دهد.
ایران بهصراحت اعلام کرده که ایجاد هرگونه کریدور در منطقه سیونیک باید تحت حاکمیت کامل ارمنستان باشد و حضور نیروها یا شرکتهای خارجی در این مسیر را تحمل نخواهد کرد. رزمایشهای گسترده در مناطق مرزی ارس و بیانیههای مقامات ایرانی در این زمینه، نشاندهنده جدیت تهران در دفاع از خطوط قرمز امنیتی خود است. در مجموع، کریدور زنگزور برای جمهوری اسلامی ایران صرفا یک مسیر ارتباطی نیست، بلکه گرهگاهی است که مسائل ژئوپلیتیک، اقتصادی و امنیتی در آن تلاقی پیدا میکنند. نتیجه این پرونده، نهتنها بر جایگاه ایران در قفقاز جنوبی بلکه بر موقعیت آن در کل اوراسیا و حتی بر روابطش با قدرتهای جهانی اثرگذار خواهد بود. این گذرگاه کوچک در ظاهر، آزمونی بزرگ برای سنجش وزن ژئوپلیتیک ایران است و میتواند مسیر سیاست خارجی و امنیت ملی کشور را در سالهای آینده تعیین کند.
* کارشناس اقتصادی