آمریکا و اسرائیل؛ اتحاد هویتی در معرض تغییر

در بُعد سختافزاری روابط این دو، ایالات متحده بهطور بیسابقهای منابع مالی و نظامی در اختیار اسرائیل قرار داده است. براساس گزارشهای مراکز پژوهشی مستقل در واشنگتن، مجموع کمکهای مستقیم آمریکا به اسرائیل از سال ۱۹۴۸ تا ۲۰۲۵ از مرز ۳۱۰میلیارد دلار عبور کرده که بیشتر آن در قالب کمکهای نظامی بلاعوض بوده است. طبق توافق بلندمدت امضاشده در دوران ریاستجمهوری باراک اوباما، آمریکا موظف شده تا سال ۲۰۲۸، سالانه ۳.۳میلیارد دلار کمک نظامی ثابت و ۵۰۰میلیون دلار کمک ویژه برای پروژههای دفاع موشکی (ازجمله توسعه سامانه «گنبد آهنین») به اسرائیل اعطا کند.
با آغاز جنگ غزه در اکتبر ۲۰۲۳ و تشدید درگیریها میان اسرائیل و حماس، دولت ایالات متحده در کمتر از یک سال، بستهای اضطراری به ارزش ۱۷.۹میلیارد دلار تصویب کرد که شامل ارسال انواع تسلیحات، مهمات و پشتیبانی لجستیکی بود. این رقم، بالاترین سطح کمک نظامی در یک سال به اسرائیل از ابتدای تاریخ روابط دوجانبه محسوب میشود. این در حالی است که بسیاری از متحدان سنتی آمریکا، از جمله کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی، هرگز چنین سطحی از پشتیبانی بیقیدوشرط را تجربه نکردهاند.
در عوض، اسرائیل نیز بهعنوان شریکی اطلاعاتی و فناوری برای ایالات متحده نقشآفرینی کرده است. منابع اطلاعاتی اسرائیل در مورد فعالیتهای هستهای و موشکی ایران، فعالیت گروههای شبهنظامی در سوریه، عراق و لبنان و حتی روندهای داخلی در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، برای دستگاههای اطلاعاتی آمریکا از اهمیت راهبردی برخوردار است. افزون بر آن، همکاری دوجانبه در توسعه سامانههای دفاع موشکی، پهپادهای پیشرفته و حتی فناوریهای حوزه جنگ الکترونیک، باعث شده اسرائیل به نوعی میدان آزمایش زنده و واقعی برای پنتاگون و صنایع دفاعی ایالات متحده تبدیل شود؛ جایی که بدون هزینه انسانی برای آمریکاییها، میتوان کارآمدی سامانهها را در شرایط واقعی جنگ ارزیابی کرد.
از منظر سیاست داخلی، جایگاه اسرائیل در ساختار قدرت ایالات متحده منحصربهفرد است. برخلاف روابط سنتی آمریکا با سایر کشورها که اغلب در چارچوب نهادهای دولتی تنظیم میشوند، حمایت از اسرائیل در آمریکا نوعی «اجماع درونی» است که طیفی از سیاستمداران، گروههای لابیگر، رسانهها و نهادهای دینی در آن نقش دارند.
کمیته امور عمومی آمریکا-اسرائیل (AIPAC) تنها یکی از نهادهایی است که با صرف دههامیلیون دلار در هر دوره انتخاباتی، تضمین میکند که کنگره و سنا از هر دو حزب اصلی، در سیاستهای حمایتی از اسرائیل موضع واحدی اتخاذ کنند. این موضوع بهویژه در دوران اوباما مشهود بود؛ هنگامیکه نخستوزیر وقت اسرائیل بدون اطلاع رسمی کاخ سفید، در مخالفت با توافق هستهای ایران، در صحن کنگره آمریکا سخنرانی کرد و با استقبال نمایندگان جمهوریخواه و حتی شماری از دموکراتها روبهرو شد.
همزمان، پیوندهای فرهنگی و ایدئولوژیک میان بخشهایی از جامعه آمریکا با اسرائیل، لایه دیگری از این رابطه پیچیده را آشکار میسازد. بخش قابلتوجهی از انجیلیهای مسیحی (Evangelicals) در آمریکا، که جمعیتشان از ۷۰میلیون نفر فراتر رفته، اسرائیل را نشانه تحقق وعدههای کتاب مقدس و بازگشت مسیح میدانند. برای این گروه، حمایت از اسرائیل نه یک موضع سیاسی، بلکه یک وظیفه دینی است. این باور مذهبی، با روایت ادعایی رسانههای اصلی آمریکا که اسرائیل را تنها دموکراسی خاورمیانه و حافظ ارزشهای غربی معرفی میکنند، تلفیق شده و ذهنیت عمومی آمریکاییها را بهگونهای شکل داده که بسیاری از سیاستهای سرکوبگرانه اسرائیل در قبال فلسطینیان، نادیده گرفته یا توجیه میشود.
در کنار این موارد، همکاریهای گسترده علمی، فناوری و صنعتی میان دو کشور نیز پیوندهایی فراتر از سیاست رسمی ایجاد کردهاند. حضور شرکتهای بزرگ فناوری ایالات متحده در خاک اسرائیل، توسعه فناوریهای پیشرفته پزشکی و کشاورزی بهصورت مشترک و وابستگی متقابل در برخی پروژههای سایبری، بخشی از این بستر وابستگی متقابل را شکل داده است.
با این وجود، طی سالهای اخیر شکافهایی در این حمایت یکپارچه پدیدار شده است. درون حزب دموکرات، بهویژه در جناح مترقی آن، صداهایی بلند شده که سیاستهای اسرائیل را به چالش میکشند. پس از حمله ۷ اکتبر و شدت گرفتن جنگ غزه، گروهی از نمایندگان دموکرات، شامل اعضای «The Squad» و نمایندگان ایالتهای اصلی مانند میشیگان و کارولینای شمالی، طرحی موسوم به «جلوگیری از ارسال بمبها» را ارائه کردند که خواهان توقف خودکار انتقال تسلیحات به اسرائیل، تا زمان ارائه گزارش از رعایت حقوق غیرنظامیان و تصویب مجدد کنگره است. این اقدام، گرچه هنوز به قانون تبدیل نشده، اما نشاندهنده تغییری بنیادین در ادبیات سیاسی آمریکا نسبت به اسرائیل است. افکار عمومی نیز در این مسیر حرکت کرده است.
نظرسنجیهای موسسه گالوپ در سال ۲۰۲۵ نشان میدهد تنها ۳۳درصد از آمریکاییها از عملیات نظامی اسرائیل در غزه حمایت میکنند. در میان دموکراتها، این رقم به ۸درصد کاهش یافته و در میان نسل جوان زیر ۳۵سال، تنها ۱۰درصد از این عملیاتها دفاع میکنند. همچنین، محبوبیت نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، به پایینترین سطح خود از سال ۱۹۹۷ رسیده و تنها حدود یکسوم آمریکاییها نسبت به او دیدگاه مثبتی دارند. این تحولات، اگرچه در سیاستهای کلان آمریکا هنوز انعکاس محسوسی نیافته، اما سیگنالهایی جدی درباره آینده این اتحاد مخابره میکنند.
در جمعبندی میتوان گفت، رابطه آمریکا و اسرائیل نه یک اتحاد سیاسی کلاسیک، بلکه نوعی همزیستی استراتژیک، ایدئولوژیک و ساختاری است که در سطوح متعددی گسترش یافته و تقویت شده است. اما این ساختار در حال ورود به مرحلهای تازه است؛ مرحلهای که در آن، استمرار حمایت بیقیدوشرط با مطالبات اخلاقی، انتظارات اجتماعی، فشارهای حقوقبشری و تحولات درونحزبی در ایالات متحده در تضاد قرار گرفته است. هرچند این تضاد هنوز به یک چرخش سیاست واقعی منجر نشده، اما بدون تردید، بر آینده این پیوند دیرپا تاثیر خواهد گذاشت.
* دکترای روابط بینالملل و پژوهشگر مسائل استراتژیک