برزخ بورس تهران

روان جمعی و ترس سرمایهگذاران از آیندهای مبهم
بازار سهام، بیش از هر موضوعی، تحت تأثیر روانشناسی جمعی سرمایهگذاران قرار دارد. اقتصاد رفتاری، که به بررسی رفتارهای غیرمنطقی در تصمیمگیریهای مالی میپردازد، نشان میدهد که سرمایهگذاران در شرایط نااطمینانی، بیش از آنکه به دنبال کسب سود باشند، از ترس زیان گریزان می شوند. اصل «زیانگریزی» در این حوزه میگوید که درد از دست دادن سرمایه، به مراتب سنگینتر از لذت کسب سود است. در شرایطی که سایه جنگ، تنشهای ژئوپلیتیکی و ابهامات بر اقتصاد کشور سنگینی میکند، طبیعی است که سرمایهگذاران، چه خرد و چه کلان، از ورود به بازار پرریسک سهام خودداری کنند. این ترس تنها به تبعات جنگ اخیر محدود نمیشود. تحریمهای طولانیمدت، سیاستگذاریهای غیرشفاف و نبود چشمانداز روشن در روابط بینالمللی، ادراکی منفی از آینده اقتصاد ایران ایجاد کرده است. حتی در مقاطعی که شاخصهای بورس رشد نسبی را تجربه میکنند، این رشد به دلیل نبود اعتماد پایدار، شکننده و ناپایدار است. سرمایهگذاران، بهجای تمرکز بر فرصتهای بلندمدت، درگیر تصمیمگیریهای احساسی و کوتاهمدت میشوند؛ تصمیمی که نتیجه آن خروج سرمایه از بورس و حرکت به سمت گزینههای امنتر است.
از منظر کمی، بازار سرمایه ایران با مشکلات عدیدهای مواجه است. کاهش رشد تولید ناخالص داخلی، افزایش هزینههای تأمین مالی، افت ارزش پول ملی و انزوای مالی کشور در اقتصاد جهانی، تنها بخشی از موانع پیشروی بورس تهران هستند.
مداخلات دولتی، در قالب سیاستهای دستوری قیمتگذاری و محدودیتهای تجاری، این مشکلات را تشدید کرده است. اگرچه برخی تحلیلگران به نسبت پایین قیمت به درآمد (P/E) در بازار تهران اشاره میکنند و آن را نشانهای از ارزندگی سهام میدانند. اما این معیار در اقتصاد تورمی ایران میتواند گمراهکننده باشد. در شرایطی که تورم انتظاری بالا و کیفیت سودآوری شرکتها پایین است، کاهش P/E نهتنها به معنای ارزانی سهام نیست، بلکه میتواند نشانهای از افزایش «ریسک سیستماتیک» باشد.
به بیان دیگر، P/E پایین در چنین شرایطی، بیش از آن که سیگنال خرید باشد، هشداری از بیاعتمادی سرمایهگذاران به آینده شرکتها و بازار است. تورم فزاینده که ارزش واقعی درآمدها را کاهش میدهد، و نوسانات نرخ ارز که پیشبینیپذیری سودآوری شرکتها را دشوار میکند، از دیگر عواملی هستند که بورس تهران را در تنگنا قرار دادند. در این میان، نبود شفافیت در گزارشهای مالی شرکتها و تأثیرپذیری آنها از تصمیمات غیراقتصادی، سرمایهگذاران را بیشازپیش محتاط کرده است.
فرار سرمایه بهسوی پناهگاههای امن
یکی از مهمترین عوامل بیرمقی بورس تهران، افزایش «قیمت ریسک» در این بازار است. در شرایطی که ریسکهای سیاسی، اقتصادی و ژئوپلیتیکی در بالاترین سطح خود قرار دارند، سرمایهگذاران ترجیح میدهند بهجای پذیرش مخاطرات بازار سهام، به گزینههای کمریسکتر روی بیاورند. سپردههای بانکی با سود تضمینشده، بازار ارز، طلا و حتی املاک و مستغلات، به دلیل ثبات نسبی یا نقدشوندگی بالاتر، مقاصد جذابتری برای سرمایهها شدند. این مهاجرت سرمایه، نهتنها بورس را از منابع مالی محروم میکند، بلکه چرخهای معیوب ایجاد میکند: کاهش تقاضا برای سهام، افت بیشتر شاخصها و در نتیجه، تشدید بیاعتمادی. تا زمانی که ریسکهای کلان اقتصادی و سیاسی کاهش نیابد، این روند ادامه خواهد داشت و بورس تهران در برزخ کنونی خود باقی خواهد ماند.
آینهای ترکخورده از اقتصاد ایران
بازار سرمایه، بهعنوان آیینه اقتصاد هر کشور، تنها زمانی میتواند عملکردی مثبت داشته باشد که ساختارهای اقتصادی کشور از ثبات و شفافیت برخوردار باشند. در ایران، اما، این آیینه ترکهایی عمیق دارد. مداخلات گسترده دولت در اقتصاد، نبود استقلال در سیاستگذاریهای پولی و مالی، و تمرکز بر منافع کوتاهمدت بهجای برنامهریزی بلندمدت، از جمله عواملی هستند که کارایی بورس تهران را کاهش دادهاند. علاوه بر این، نبود زیرساختهای مناسب برای جذب سرمایهگذاری خارجی، محدودیتهای ناشی از تحریمها و ضعف در نظارت بر بازار، اعتماد سرمایهگذاران را بهشدت مخدوش کرده است. این مشکلات که ریشه در ساختارهای کلان اقتصادی دارند، نمیتوانند تنها با بستههای حمایتی مقطعی یا تزریق نقدینگی به بازار حل شوند. برای نجات بورس تهران از وضعیت برزخی کنونی، نیاز به تغییراتی بنیادین در رویکردهای اقتصادی و سیاسی کشور است. اعتمادسازی، مهمترین گامی است که باید برداشته شود.
این اعتمادسازی، نه با وعدههای کوتاهمدت، بلکه با ایجاد شفافیت در سیاستگذاری، کاهش مداخلات غیرضروری دولت و تقویت استقلال نهادهای مالی امکانپذیر است. تصمیمگیریهای عقلایی و فراجناحی که منافع ملی را بر منافع گروهی یا شخصی ترجیح دهند، میتوانند افق جدیدی پیشروی اقتصاد ایران و بازار سرمایه باز کنند. اصلاح ساختارهای نظارتی، بهبود شفافیت در گزارشهای مالی شرکتها و ایجاد بستری برای جذب سرمایههای داخلی و خارجی، از دیگر اقداماتی هستند که میتوانند بورس تهران را از این وضعیت نجات دهند. علاوه بر این، کاهش ریسکهای سیاسی از طریق دیپلماسی فعال و بهبود روابط بینالمللی، میتواند به کاهش نااطمینانیها و بازگشت سرمایهگذاران به بازار کمک کند. در نهایت، باید به یاد داشت که بازار سرمایه تنها بخشی از اقتصاد کشور است؛ برای ترمیم این آیینه ترکخورده، باید به بازسازی تصویر واقعی اقتصاد ایران پرداخت.
* تحلیلگر مالی