در شرایط حساس و پرالتهاب کنونی که ایران عزیز ما درگیر یکی از بحرانهای امنیتی خطرناک دهههای اخیر شده است، آنچه بیش از هر چیز ضرورت دارد، حفظ آرامش ملی، تقویت همبستگی اجتماعی و پایبندی به اصول عقلانیت و خرد جمعی است. دشمنانی که خود را در جایگاه مدعی حقوق بشر و نظم جهانی جا زدهاند، برخلاف…
ایران عزیز، سرزمینی که هویت، فرهنگ و تاریخ ما در رگهایش جریان دارد، امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند هوشیاری، همبستگی و مسوولیتپذیری همه ماست. تهدیدهایی که کشور ما با آن مواجه است، تنها محدود به مرزهای فیزیکی و درگیریهای نظامی نیست، بلکه جنگی همهجانبه علیه باورها، امیدها و وحدت ملی…
پرهام پهلوان: در دل جهنم جنگ، زنی خواهرش را در نخستین نبرد گم میکند و از ترس و اندوه فرو میپاشد؛ تکتیراندازی هست که بعد از نخستین شلیک، با لرزش دستها و وحشتی وصفناپذیر میپرسد: «آیا من واقعا یک انسان را کشتم؟» نوجوانی با چکمههایی سه شماره بزرگتر راه میرود، اما گرسنگی را به جان میخرد تا کشورش را حفظ کند و مادری فرزندش را راهی مسیری میکند که از عاقبتش هیچ نمیداند. با پایان جنگ، بسیاری از انسانها نه شادی که سکوتی عمیق را تجربه میکنند؛ بسیاری از اینها، هزاران آرزو در سر داشتند که فردای بعد از جنگ به دنبال آنها بروند، دریغ از اینکه دیگر هیچ چیز مثل قبل نمیشود.
حمله نظامی رژیم صهیونیستی به ایران، رسانهها را در موقعیتی ویژه قرار داده است. به لحاظ تاریخی از زمان جنگ خلیجفارس موضوع پیشبرد جنگ در میدان نظامی و میدان رسانه به طور خاص مورد توجه قرار گرفت. شکست آمریکا در ویتنام ابتدا در رسانهها و سپس در میدان جنگ شکل گرفت و این تجربه نشان داد که شکست در روایت رسانهای، میتواند زمینهساز شکست سیاسی و نظامی شود. در همه جنگهایی که در سالهای اخیر رخ داده است، رسانهها - اعم از رسانههای رسمی و شبکههای اجتماعی- محوریت و موضوعیت داشتهاند.
با حمله رژیم صهیونیستی به ایران، فضای جدیدی از سیاستگذاری در کشور موضوعیت یافت. اقتصاددانان ایرانی و همه علاقهمندان به کشور در سالهای اخیر بسیار بر این موضوع تاکید داشتهاند که ایران باید رشد و توسعه اقتصادی را در اولویت قرار دهد تا از طریق بهبود اقتصاد، بتواند مهمترین کارکرد دولتها را که رفاه شهروندان است به نتیجه برساند، اما با اتفاقی که روز جمعه با آن مواجه شدیم، احتمالا مساله توسعه گرچه همچنان هدف غایی است و باید برای آن کلاننگری داشت، اما باید پذیرفت که ضرورت و فوریت سیاستگذاری دولت، عبور از شرایط پیشآمده و تحمیلی است و این مستلزم سطحی از پیشبینی آینده است که در آن، سناریوهای مختلف، احتمال وقوع و کنشهای مناسب طراحی شود. از این رو، نه مردم و نه رسانهها و مهمتر از همه، دولت و سیاستگذار نباید تلقی کنند که اوضاع کنونی عادی است و باید به روال سابق عمل کرد.
حمله اخیر اسرائیل به خاک ایران و شهادت جمعی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران، بار دیگر مرزهای مبهم و لغزنده میان جنگ رسمی، عملیات امنیتی و ترور دولتی را به رخ کشید. در این حمله، به غیر از پایگاههای نظامی در میدان نبرد، ارکان فرماندهی یک دولت مستقل در خاک خود، بهطور هدفمند مورد اصابت قرار گرفت. این حادثه، پیش از آنکه صرفا یک درگیری نظامی تلقی شود، یک چالش بنیادی برای نظم حقوقی بینالمللی است: آیا کشتن رهبران نظامی یا سیاسی یک کشور دیگر، آن هم به شکلی هدفمند و بدون جنگ رسمی، جرم محسوب میشود؟
جنگ تجاوزکارانهای که اسرائیل از ۲۳خرداد علیه ایران شروع کرد، در تاریخ به عنوان حلقه دیگری از حلقههای تجاوز و توسعهطلبی اسرائیل طی حیات ۷۷سالهاش به ثبت خواهد رسید. طی این دوره ۷۷ساله اسرائیل با اشغال سرزمین فلسطین و جلوگیری ظالمانه و لجوجانه از شکلگیری یک میهن فلسطینی برای مردم فلسطین و تحمیل مهاجرت و آوارگی بر آنها یکی از علل اصلی بیثباتیها و آشوبهای بیپایان در خاورمیانه بوده است.