«گرشام»؛ فراتر از یک قانون پولی

مقدمه: گرشام؛ فراتر از اقتصاد
قانون گرشام در تاریخ اقتصاد بهعنوان یکی از گزارههای ساده اما ژرف شناخته میشود: «پول بد، پول خوب را از چرخه خارج میکند»، مفهومی که ابتدا در قرن شانزدهم برای توضیح رفتار مردم در مواجهه با سکههای با ارزش فلز متفاوت شکل گرفت، امروزه فراتر از دنیای پول و سکه قابل تعمیم است.
این نوشتار با نگاهی بینارشتهای، تلاش دارد قانون گرشام را در بسترهایی چون روانشناسی، مالی رفتاری، مدیریت، حسابداری، آموزش و فرهنگ عمومی بازخوانی کند و نشان دهد که گاهی نهتنها در بازار پول، بلکه در ذهن، رفتار، سازمان و جامعه نیز «بد» میتواند جای «خوب» را تنگ کند.
۱. مالی - رفتاری و رمزارزها: پول بد در کیف دیجیتال: افراد بهطور سیستماتیک در مواجهه با ریسک و عدمقطعیت، تصمیماتی میگیرند که از منظر عقلانیت اقتصادی بهینه نیست. یکی از بنیادیترین مفاهیم در این حوزه، زیانگریزی است؛ تمایل انسان به پرهیز از ضرر حتی به بهای از دست دادن فرصت. در این چارچوب، میتوان قانون گرشام را بهعنوان یک الگوی رفتاری بازتعریف کرد. انسانها در شرایط مبهم، تمایل دارند منابع باارزشتر را نگه دارند و منابع کمارزشتر را در گردش قرار دهند. در دنیای رمزارز نیز این رفتار بهوضوح دیده میشود؛ سرمایهگذارانی که بیتکوین یا اتریوم را «داراییهای خوب» تلقی میکنند، ترجیح میدهند این رمزارزها را حفظ کنند و در عوض، از استیبلکوینها یا ارزهای دیجیتال با نوسان کمتر برای تراکنشهای روزمره استفاده کنند. بیتکوین به مثابه پول خوب تبدیلشدهای است که از گردش خارج شده است.
۲. روانشناسی شناختی: وقتی افکار منفی، افکار خوب را بیرون میکنند: روانشناسی شناختی نشان میدهد ذهن انسان بهگونهای طراحی شده که گرایش بیشتری به افکار منفی، تجربههای تلخ و احساسات ناپایدار دارد. بر اساس پدیده منفیگرایی، محرکهای منفی در حافظه ماندگارتر و تاثیرگذارتر از محرکهای مثبت هستند. به بیان دیگر، افکار منفی، «پول بدِ ذهن» هستند که افکار مثبت «پول خوب» را از چرخه شناختی خارج میکنند. همین منطق در روابط انسانی نیز دیده میشود: یک رفتار منفی یا خاطره بد، میتواند دهها تجربه مثبت را خنثی کند. در اینجا قانون گرشام نه بهعنوان یک گزاره اقتصادی، بلکه بهعنوان الگویی برای فهم روان انسان عمل میکند.
۳. سازمان و مدیریت: آغوش مرگ برای افراد خلاق: در محیطهای سازمانی نیز قانون گرشام قابل مشاهده است. در سازمانهایی که نظام ارزیابی عملکرد معیوب است یا ساختارهای تشویقی ناقص عمل میکنند، رفتارهای ناکارآمد، غیرمولد یا حتی مخرب میتوانند به رفتار غالب تبدیل شوند. کارمندان خلاق، نوآور و متعهد، در برابر فرآیندهای کند، قوانین سختگیرانه و سیاستهای ملاحظهکارانه، بهتدریج به حاشیه رانده میشوند. در اینجا هم «بد» جای «خوب» را میگیرد؛ اما نه در قالب سکه و اسکناس، بلکه در قالب تصمیمات، رفتارها و فرهنگ سازمانی. این پدیده را نگارنده در مقالهای با عنوان «آغوش مرگ در ساختار سازمانی» (روزنامه «دنیای اقتصاد»، ۲۴دیماه ۱۴۰۱) بهتفصیل تبیین کردهاند که نمونهای روشن از حضور قانون گرشام در مدیریت منابع انسانی است. همچنین اصل پیتر نیز مصداقی مشابه است: افراد تا جایی ارتقا مییابند که به سطح ناتوانی خود برسند، و در نتیجه مدیران ناکارآمد در ردههای بالا تثبیت شده و شایستگان از سیستم خارج میشوند. گرشام اینبار در لباس مدیریت ظهور کرده است.
۴. حسابداری و افشای اطلاعات: داده بد،داده خوب را حذف میکند: در حوزه حسابداری، قانون گرشام بهنوعی در قالب رفتارهای گزارشگری و افشای اطلاعات نیز حضور دارد. «حسابداری خلاق» بهعنوان روشی قانونی اما گمراهکننده برای تنظیم صورتهای مالی، باعث میشود اطلاعات مبهم و غیرقابل اتکا جایگزین اطلاعات شفاف و اصولمحور شوند. تحلیلگران ناخواسته به این دادههای کمکیفیت اتکا میکنند و تصمیمگیرندگان نیز گرفتار «پول بدِ اطلاعاتی» میشوند. معیارهایی مانند سود قبل از بهره، مالیات و استهلاک (EBITDA)، اگر نادرست استفاده شوند، جای سود واقعی را میگیرند. در اینجا، داده بد، داده خوب را از میدان خارج میکند.
۵. آموزش: یادگیری سطحی در برابر دانش عمیق: در بسیاری از نظامهای آموزشی، یادگیری عمیق، تفکر انتقادی و مهارت تحلیلی فدای آموزش سریع و کمعمق میشود. روشهای تدریس سنتی، فشار زمانی، و حجم بالای مطالب، باعث میشوند «دانش بد» یا سطحی، جای «دانش خوب» و عمیق را بگیرد. این چرخه معیوب، کیفیت نیروی انسانی آینده را تضعیف میکند. باز هم قانون گرشام در لباسی دیگر ظاهر میشود: اینبار در قالب محتوای آموزشی و ساختار نظام یادگیری.
۶. سیاست و فرهنگ رسانهای: کلیک بیشتر، کیفیت کمتر: در عرصه سیاست نیز شعارهای پوپولیستی، سطحی و سادهفهم، اغلب جای برنامههای جامع و علمی را میگیرند. سیاست بد، سیاست خوب را به حاشیه میبرد.
در رسانه و فرهنگ نیز الگوریتمهای فضای مجازی که بر پایه کلیک و نه کیفیت طراحی شدهاند، محتوای سطحی، پرهیجان و حتی نادرست را تقویت میکنند. در حوزه فرهنگ مصرفی، سرعت، کمیت و ظاهر، جای کیفیت را گرفتهاند. این گرایش نهتنها ناشی از انتخاب آزاد مردم، بلکه نتیجه ساختارهای مشوق معیوب است. در اینجا، گرشام در قالبی فرهنگی و رسانهای حاضر است.
جمعبندی: گرشام بهعنوان الگوی تحلیلی در دنیای پیچیده
قانون گرشام فراتر از یک قانون پولی، به مدلی برای درک رفتار انسان، سازمان، رسانه و سیستم تبدیل شده است. در جهانی پیچیده و تصمیممحور، این قانون ما را به درک بهتری از چرایی ناکارآمدیها رهنمون میسازد. تا زمانی که «پول بد» - خواه در قالب ذهنیت، رفتار، یا اطلاعات - بر «پول خوب» سایه افکند، کیفیت و پایداری سیستمها به خطر خواهد افتاد.
پیام نهایی: واژهها گاهی فراتر از معنا هستند.
آیا زمان آن نرسیده که از خود بپرسیم: در ذهن، سازمان و جامعه ما، کدام پولها در گردشاند؟ آیا ما از «پول خوب» محافظت میکنیم یا آن را به حاشیه میرانیم؟
پاسخ این سوالها در طراحی ساختارهایی نهفته است که شفافیت، صداقت و خلاقیت را تقویت کرده و از حاکمیت کمیت یا رفتارهای منفی جلوگیری میکنند. تنها با اصلاح سازوکارهای تشویقی و توجه به ابعاد روانی و اجتماعی میتوان به توسعه پایدار دست یافت.
و یک پرسش پایانی: آیا رشته یا حوزهای را میشناسیم که از پدیده گرشام مصون باشد؟
در کدام بخش از جامعه، سازمان یا حتی زندگی فردیمان، «پدیده بد» بیصدا جای «امر خوب» را نگرفته است؟ و اگر چنین جایی هست، چه ساختار یا آگاهیای، از این جایگزینی جلوگیری کرده است؟
* پژوهشگر اقتصاد مدیریت