ضرورت عصر پرنوسان

تاب‌‌‌آوری صنعتی، مفهومی جدید اما بنیادین در اقتصاد است. این مفهوم در سندهای توسعه صنعتی کشور‌‌‌ها و ارزیابی ریسک شرکت‌ها جایگاه مهمی دارد. تاب‌‌‌آوری در ساده‌‌‌ترین تعریف، به توانایی یک سیستم صنعتی برای حفظ عملکردهای اصلی خود (تولید، تبادل کالا، خدمات و اطلاعات، انتقال انرژی، اشتغال و جریان‌‌‌های مالی) در برابر اختلالات داخلی یا خارجی گفته می‌شود. اما آنچه توجه به این مفهوم را ضروری می‌کند، نه فقط پایداری در برابر بحران، بلکه امکان احیای اقتصادی مبتنی بر سازوکار‌‌‌های نو و انطباق ساختاری با شرایط جدید است.

الگوهای وابستگی

مطالعه تاب‌‌‌آوری در سطح ساختار، معطوف به تحلیل روابط شبکه‌‌‌ای میان شرکت‌هاست. زنجیره‌‌‌های تامین صنعتی، در قالب شبکه‌‌‌هایی از تبادل کالا، خدمات و اطلاعات عمل می‌کنند. اما نحوه سازمان‌‌‌یابی این شبکه‌‌‌ها می‌تواند از دو الگوی متفاوت پیروی کند. یکی ساختار «ترجیحی» که در آن چند شرکت کلیدی به‌‌‌عنوان گره‌‌‌های لنگر عمل می‌کنند و دیگری ساختارهای «همگن» که در آن روابط توزیع‌‌‌شده و متوازن است.

به طور مثال در شبکه صنعتی اشتایرمارک اتریش، وابستگی شدید شرکت‌های کوچک به چند شرکت لنگر، باعث آسیب‌‌‌پذیری در برابر احتمال اختلال در فرآیند یک بازیگر کلیدی می‌شود. اما برعکس، در منطقه صنعتی کوینانای استرالیا، تنوع بالای ارتباطات و توازن نسبی میان شرکت‌ها به سطح بالاتری از پایداری منجر می‌شود. این تفاوت در الگو، مستقیما با میزان تمرکز و وابستگی در تبادلات صنعتی مرتبط است. هرچه شبکه متمرکزتر باشد، شوک در یک نقطه می‌تواند به‌‌‌سرعت در کل سیستم پخش شود. به همین دلیل، برخی صنایع سعی کرده‌‌‌اند میزان وابستگی متقابل را محدود نگه دارند. به‌‌‌عنوان مثال، در برخی زنجیره‌‌‌های تامین الکترونیک یا پتروشیمی، هیچ رابطه‌‌‌ای نباید بیش از ۲۰‌درصد از کل تبادلات یک شرکت را شامل شود. این نوع طراحی، بخشی از استراتژی مدیریت ریسک در برابر شوک‌‌‌های بیرونی است.

تنوع،افزونگی و انعطاف‌‌‌پذیری

یکی از مفاهیم کلیدی برگرفته از نظریه‌‌‌های اکولوژیک که وارد تحلیل‌‌‌های اقتصادی شده، عرض جغرافیایی (latitude) به معنای گستره اختیارات و دامنه مانور سیستم برای انطباق با شرایط متغیر است. هرچه تنوع کنشگران، تنوع مسیرهای تبادل و امکان جایگزینی تامین‌‌‌کننده‌‌‌ها بیشتر باشد، عرض جغرافیایی سیستم به تناسب آن افزایش می‌‌‌یابد و در نتیجه، ظرفیت انطباق و تاب‌‌‌آوری آن نیز تقویت می‌شود.

از سوی دیگر مفهوم افزونگی (redundancy)نیز در سنجش تاب‌‌‌آوری یک اکوسیستم صنعتی اهمیت زیادی دارد. وجود منابع و تامین‌‌‌کننده‌‌‌های جایگزین برای مواد اولیه یا قطعات کلیدی، باعث کاهش آسیب‌‌‌پذیری می‌شود. البته این افزونگی هزینه‌‌‌بر است، اما بخشی از هزینه‌‌‌های ضروری به جهت ایجاد پایداری است.

در کوینانا، به عنوان یک نمونه موفق، شرکت‌ها نه‌‌‌تنها از مسیرهای مختلفی برای تبادل استفاده می‌کنند، بلکه میان آنها نظام هماهنگی اطلاعات و عملیاتی نیز برقرار است. همین شبکه پشتیبان و مسیرهای جایگزین، در زمان اختلال، اجازه بازتنظیم سریع را فراهم می‌کند. تجربه مشابه در کالوندبورگ دانمارک، که اولین نمونه توسعه کامل یک شهرک صنعتی پایدار است، نیز وجود دارد؛ جایی که سرمایه‌گذاری در منابع انرژی پایدار مانند سوخت‌‌‌های جایگزین و استفاده از زیرساخت‌‌‌های چندگانه، موجب شده این منطقه صنعتی در برابر شوک‌‌‌های بیرونی مقاوم باقی بماند.

تعامل چندسطحی و مفهوم پانارشی

یکی از ابعاد مهم در تحلیل تاب‌‌‌آوری، تعامل و تاثیر متقابل بین سطوح مختلف سیستم صنعتی است؛ مفهومی که تحت عنوان پانارشی (Panarchy) شناخته می‌شود. پانارشی چارچوبی است که توضیح می‌دهد چگونه تغییرات و فرآیندها در مقیاس‌‌‌های مختلف، از فناوری و سیاستگذاری گرفته تا ساختار شبکه‌‌‌ای شرکت‌ها و نهادهای هماهنگ‌‌‌کننده، به طور همزمان و متقابل بر تاب‌‌‌آوری کل سیستم تاثیر می‌‌‌گذارند و چشم‌‌‌انداز پایداری آن را شکل می‌دهند.

در تجربه خوشه‌‌‌های صنعتی موفق، نهادهای تسهیلگر میان‌‌‌سطحی می‌توانند تغییرات در یک سطح (به‌‌‌طور‌‌‌ مثال تغییرات در مقررات زیست‌‌‌محیطی یا پیشرفت‌‌‌های ناگهانی در فناوری) را به‌‌‌سرعت به سطوح پایین‌‌‌تر منتقل و مدیریت کنند. در غیاب چنین سازوکارهایی، ساختارهای صنعتی در برابر شوک‌‌‌های کلان، واکنش کند و پرهزینه‌‌‌ای خواهند داشت. در ایران، فقدان این نهادهای میان‌‌‌سازمانی، یکی از چالش‌‌‌های موجود در مناطق صنعتی است. شرکت‌ها اغلب در خلأ اطلاعاتی عمل می‌کنند و توان شکل‌‌‌دهی به واکنش جمعی را ندارند. طراحی نظام‌‌‌های هشدار سریع، تحلیل دینامیک شبکه‌‌‌ای و هماهنگی نهادی، ازجمله ابزارهایی هستند که در سایر کشورها برای تقویت تاب‌‌‌آوری به‌‌‌ کار گرفته شده‌‌‌ و امتحان خود را پس داده‌‌‌اند.

نقش زنجیره‌‌‌های تامین جهانی

در کنار ساختار داخلی شبکه‌‌‌های صنعتی، یکی از مهم‌ترین مولفه‌‌‌های موثر بر تاب‌‌‌آوری، پیوند صنایع با زنجیره‌‌‌های تامین جهانی است. اتصال موثر به بازارها، فناوری‌‌‌ها و تامین‌‌‌کنندگان بین‌المللی، علاوه بر آنکه امکان جایگزینی سریع منابع در زمان بحران را فراهم می‌کند، موجب انتقال فناوری، استانداردهای نوین و شیوه‌‌‌های به‌‌‌روز مدیریت ریسک نیز می‌شود.

برای نمونه، در تجربه شرکت TSMC تایوان که بخشی از ظرفیت تولید خود را به آمریکا منتقل کرد، تنوع‌‌‌بخشی جغرافیایی تولید، با وجود چالش‌‌‌هایی مانند هزینه‌‌‌های بالاتر عملیاتی و کمبود نیروی کار متخصص در آمریکا، نه‌‌‌تنها ریسک‌‌‌های سیاسی را کاهش داد، بلکه امکان دسترسی به پشتیبانی فناوری و لجستیک را نیز فراهم کرده است. در مقیاسی کلان‌‌‌تر، گزارش‌‌‌های OECD و بانک جهانی تاکید دارند که مشارکت فعال در زنجیره‌‌‌های ارزش جهانی، ظرفیت تاب‌‌‌آوری اقتصادی را افزایش می‌دهد؛ هرچند در کوتاه‌‌‌مدت ممکن است آسیب‌‌‌پذیری نسبت به اختلالات خارجی افزایش یابد. در همین راستا، تجربه جنگ اوکراین نیز نشان داد که تمرکز تامین انرژی و مواد اولیه در یک جغرافیای محدود، چگونه می‌تواند کل زنجیره تولید اروپا را در معرض تهدید قرار دهد. شرکت‌هایی که به شبکه جهانی تامین متصل بوده‌‌‌اند، انعطاف‌‌‌پذیری بیشتری از خود نشان داده‌‌‌اند.

شاخص‌‌‌های سنجش تاب‌‌‌آوری

سنجش تاب‌‌‌آوری بدون استفاده از شاخص‌‌‌های کمی امری دشوار است. برخی شاخص‌‌‌های پیشنهادی شامل ‌درصد تنوع تامین‌‌‌کنندگان، میزان وابستگی ارزی، انعطاف‌‌‌پذیری تولید، یا نسبت واردات قطعات کلیدی به تولید نهایی هستند. همچنین، در سطح ساختاری، ویژگی‌‌‌هایی همچون چابکی و واکنش سریع به تغییرات (agility)، تطبیق‌‌‌پذیری و یادگیری از بحران (adaptability)  و هم‌‌‌راستایی منافع و اهداف در سازمان (alignment) به‌‌‌عنوان شاخص‌‌‌های اصلی زنجیره‌‌‌های تاب‌‌‌آور معرفی شده‌‌‌اند.

علاوه بر این، برخی مطالعات بر شاخص‌‌‌هایی مانند زمان بازیابی تولید پس از بحران (Recovery Time Objective) که نشان‌‌‌دهنده حداکثر زمان مجاز برای بازگشت به عملیات نرمال پس از اختلال است و همچنین برنامه‌‌‌های تداوم کسب‌و‌کار  (Business Continuity Plan) که مجموعه‌‌‌ای ساختاریافته برای حفظ تداوم فعالیت‌‌‌ها در شرایط بحران به ‌‌‌شمار می‌‌‌روند، تمرکز دارند. درنتیجه تقویت و توسعه سامانه‌‌‌های داده‌‌‌کاوی و بانک‌های اطلاعاتی منسجم که در ایران با محدودیت‌های قابل‌توجهی مواجه است، برای بهبود ارزیابی و مدیریت تاب‌‌‌آوری صنایع ضروری است.

تاب‌‌‌آوری در بستر اقتصاد ایران

در ایران، ساختار نهادی و اقتصادی صنایع با چالش‌‌‌هایی روبه‌‌‌روست که ارزیابی و تقویت تاب‌‌‌آوری را پیچیده‌‌‌تر می‌کند. وابستگی اقتصاد کشور به نفت و حضور پررنگ دولت در ساختار مالکیت صنایع کلان، موجب کاهش تنوع بازیگران و تاخیر در واکنش به شوک‌‌‌ها شده است. هم‌‌‌زمان، تحریم‌‌‌های اقتصادی، ورود فناوری جدید و سرمایه‌گذاری خارجی را محدود کرده‌‌‌؛ امری که منجر به رشد کند و فرسایش تدریجی ظرفیت‌‌‌ها شده است.

در چنین شرایطی برخی بنگاه‌‌‌ها برای حفظ تولید، به واردات جایگزین و انبار کردن مواد اولیه متوسل می‌‌‌شوند. این رفتار که نوعی راهکار بومی در شرایط تحریم محسوب می‌شود، اگرچه به بقای کوتاه‌‌‌مدت کمک می‌کند، اما در بلندمدت، باعث کاهش کیفیت، نوآوری و انعطاف‌‌‌پذیری خواهدشد. همچنین، نرخ بالای تورم، نوسانات نرخ ارز و ضعف در زیرساخت‌‌‌، تاب‌‌‌آوری صنایع را با موانعی روبه‌‌‌رو کرده است.

در این شرایط، تاب‌‌‌آوری صرفا در سطح بنگاه یا صنعت قابل تقویت نیست، بلکه در سطح کلان نیاز به بازتعریف روابط نهادی، اطلاعاتی و ساختاری دارد. اتصال دوباره به زنجیره‌‌‌های تامین جهانی، بهره‌‌‌گیری از تجربیات بین‌المللی و اصلاح زیرساخت‌‌‌ها، در کنار توانمندسازی ساختار نهادی در داخل، می‌تواند افق تاب‌‌‌آوری را در اقتصاد ایران ارتقا دهد.

اکوسیستم صنعتی به‌مثابه موجود زنده

در اقتصادهای پرتلاطم امروز تقویت تاب‌‌‌آوری صنعتی، دیگر فقط یک ویژگی مطلوب نیست؛ بلکه ضرورتی ساختاری به ‌‌‌شمار می‌رود. در جهانی که شوک‌‌‌های سیاسی، تنش‌‌‌های نظامی، مقررات زیست‌‌‌محیطی و جهش‌‌‌های فناوری به یک ساختار تکرارشونده بدل شده‌‌‌اند، صنایع در کنار بقای خود نیاز دارند ظرفیت انطباق، بازیابی و بازطراحی خود را نیز گسترش دهند. آنچه اهمیت دارد، فراتر رفتن از نگاه‌‌‌های سنتی به مقوله ثبات و کنترل، و پذیرش این واقعیت است که پایداری واقعی در گرو توان انطباق‌‌‌پذیری و یادگیری مداوم است؛ نه صرفا ایستادگی در برابر بحران‌ها. به‌نوعی می‌توان گفت اکوسیستم‌های صنعتی همچون موجودات زنده‌‌‌ای پویا و در حال تکامل‌‌‌اند که برای بقا و رشد، نیازمند تاب‌‌‌آوری و سازگاری مداوم هستند.

در این چارچوب، تاب‌‌‌آوری نه به‌‌‌عنوان واکنشی کوتاه‌‌‌مدت، بلکه به‌‌‌مثابه ظرفیتی درونی برای رشد در دل بحران تعریف می‌شود. شاید نقطه آغاز ارتقا، بازنگری در نحوه طراحی و نگهداری شبکه‌‌‌های صنعتی باشد؛ شبکه‌‌‌هایی که نه‌‌‌تنها مقاوم، بلکه سازگار و در‌‌‌حال یادگیری‌‌‌ هستند.

* دانشجوی کارشناسی ارشد اقتصاد نظری دانشگاه علامه