دفترچه راهنمای «ووکیسم» راست

سال گذشته او در اقدامی مشابه شش صفحه از مانیفست کمونیست را با نام مستعار برای سایت راست‌گرای «امریکن ریفورمر» شناخته شده فرستاد و این وب‌سایت آن را منتشر کرد. او معتقد است همانطور که در سال‌های گذشته چپ‌گرایی رادیکال تحت عنوان «ووکیسم» تهدیدی جدی به حساب می‌آمد، هم‌اکنون راست جدید در حال تبلیغ و ترویج عقایدی است که با عنوان «ووکیسم راست» آن را معرفی می‌کند. متن این گزارش خلاصه‌ای از راهنمایی منتشر شده از سوی او در معرفی ووکیسم راست است.

«ووک» کلمه‌ای است که اغلب با فعالان چپ‌گرا، با موهای رنگارنگ و دغدغه‌هایی مانند ضمایر جنسیتی یا تخریب مجسمه‌ها، همراه است. اما اگر «ووک» ماهیتی چپ‌گرایانه دارد، چگونه می‌تواند راست‌گرایی را توصیف کند؟ افرادی که به نظر ما شبیه هستند، کسانی که برای آزادی، عقل و میراث ارزش قائلند؟

واقعیت تلخ این است که برخی راست‌گرایان

(و گاهی محافظه‌کاران) در حال الگوبرداری از تاکتیک‌ها و جهان‌بینی چپ‌گرایان هستند. این اتفاق در حالی رخ می‌دهد که آنها ادعا می‌کنند از اصول دفاع می‌کنند. آنها برای تحمیل وفاداری، از شرمساری اخلاقی، سنجش خلوص عقاید و هجوم‌ در شبکه‌های اجتماعی استفاده می‌کنند و افرادی را هدف قرار می‌دهند که از خط‌مشی آنها پیروی نمی‌کنند.

این افراد مارپیچ‌های خلوص را در مورد «به اندازه کافی راست‌گرا بودن» آغاز می‌کنند و راستگرایانی را که مشتاقانه همراهی نمی‌کنند، مجازات می‌کنند. این همان «راست‌گرایی ووک» است، راست‌گرایانی که ابزارهای «ووک» چپ‌گرایان را برداشته‌اند.

چرا این موضوع اهمیت دارد؟ زیرا تفرقه دشمن ماست و زشتی راهی است که به شکست می‌رسیم. فراتر از آن، درست، درست است و غلط، غلط.«ووک» غلط است، حتی وقتی در سمت راست‌گرایان باشد. 

اما «ووک» واقعا چیست؟ این اصطلاحی بیش از حد استفاده شده، بد فهمیده شده، مبهم است و به عنوان سلاحی برای ساکت کردن هر کسی که جرات کند برای خودش فکر کند، به کار گرفته شده است. اگر قرار است در مورد «راست‌گرایی ووک» صحبت کنیم، ابتدا باید آن را درک کنیم.«ووک» فقط یک ویژگی عجیب و غریب چپ‌گرایانه نیست – یک تله فرهنگی است، و محافظه‌کاران آنقدرها هم که فکر می‌کنیم از آن مصون نیستند.

ووکیسم در عمل، ترکیبی سمی از قلدری اخلاقی، وفاداری قبیله‌ای و باج‌گیری احساسی است که به ظاهر عدالت را نمایش می‌دهد. اما «ووک» چیزی فراتر از این است. در نهایت، هم یک طرز تفکر (جهان‌بینی) است و هم یک فرمول سمی برای رفتار (کنش‌گری) . این منش نسل‌ها دفترچه راهنمای محبوب چپ‌گرایان بوده است، و محافظه‌کاران به حق از آن به دلیل لگدکوب کردن آزادی، عقل و سنت بیزارند.

در هسته خود، «ووک» یک روش جامع برای دیدن جهان است که مطلق‌گرایی اخلاقی را با اشتیاق به کنترل ترکیب می‌کند. یعنی این یک روش برای دیدن جهان (یک جهان‌بینی) و رفتار در آن (یک برنامه برای فعالیت برای کسب قدرت برای خود به نام گروه‌های قربانی یا بیگانه شده) است. تحت «ووک»، داشتن یک عقیده کافی نیست - شما باید با یک متن محدود از «عدالت» مطابقت داشته باشید یا به عنوان یک بدعت‌گذار طرد شوید.

یک تفتیش عقاید سکولار را تصور کنید که در آن کشیشان به جای ردای مذهبی، ضمایر جنسیتی استفاده می‌کنند، و مخالفان با طرد اجتماعی و اخراج به جای آتش روبه‌رو می‌شوند. جمعیت «ووک» چپ‌گرا این قلدری را به عنوان شفقت برای گروه‌های مظلوم جلوه می‌دهند، اما این قدرت است که به شکل ترحم درآمده است. اگر شما تشویق نکردید، شما بخشی از مشکل هستید.

 ووکیسم راست چیست؟

ادعای اصلی در این نوشته این است که «ووک» محدود به آنچه معمولا «چپ» می‌نامیم، نیست. به‌طور خاص، «راست» نیز می‌تواند آن را بپذیرد و جهان را اینگونه ببیند، و می‌تواند از سلاح‌های پلید آن استفاده کند.

این همان «راست‌گرایی ووک» است - راست‌گرایانی که خود را یک گروه اکثریت ستم‌دیده می‌بینند که به ناحق از جایگاه خود در جامعه توسط یک قدرت فاسد رانده شده‌اند و استفاده از سیاست هویت، شرمساری، آزمون‌های خلوص عقیده، پاکسازی‌های فرهنگ حذف، خودنمایی اخلاقی، بدنام کردن، سوءاستفاده هدفمند و تمام بقیه موارد برای کسب قدرت را توجیه می‌کنند.–به اصطلاح، با آتش، آتش را پاسخ می‌دهند.

نکته اینجاست که «ووک» به خودی خود بد است، مهم نیست چه کسی از آن استفاده کند. این مانند «حلقه یگانه» در کتاب معروف «ارباب حلقه‌ها» اثر تالکین است. بخش بزرگی از قدرت ارباب تاریکی را به هر کسی که آن را بپوشد و ادعا کند، اعطا می‌کند، اما نفوذ فسادآور آن قدرت شیطانی همیشه پیروز می‌شود.

برداشتن حلقه برای خود همیشه آنچه را انجام می‌دهید و شما را، به شر تبدیل می‌کند – حتی شخصیت‌های خوب و قدرتمندی مانند گالادریل و گندالف به همین دلیل از آن می‌ترسند و قدرت آن را رد می‌کنند. همچنین همیشه به هر کسی که آن را ادعا کند خیانت می‌کند زیرا اساسا متعلق به شر است، به سائورون، که همیشه به او بازخواهد گشت.

«راست‌گرایی ووک»، بیش از هر کس دیگری، می‌خواهد محافظه‌کاران را کنترل کند، و برای این کار از تاکتیک‌های «ووک» استفاده می‌کنند. آنها در تلاشند تا آنچه را که «محافظه‌کاران واقعی» باید به آن اعتقاد داشته باشند، تعریف کنند، حتی در مواردی خودشان به شما می‌گویند که اصلا محافظه‌کار نیستند. و اگر از ایده‌های آنها سرپیچی کنید، نیروهای اجتماعی و سیاسی را برای مجازات شما - یا حذف شما - به‌کار می‌برند.

 چرا ووکیسم راست مهم است؟

آنها بدترین عادت‌ها، دیدگاه‌ها و تاکتیک‌های چپ‌گرایان را به نام دفاع از بهترین ارزش‌های ما قرض می‌گیرند. یعنی، آنها واقعا از ارزش‌های ما دفاع نمی‌کنند. آنها از ارزش‌های ما استفاده می‌کنند تا قدرت خود را پیش ببرند. این شبیه چیزی است که شما در «ووک» چپ‌گرا با آن آشنا هستید. «ووک» چپ‌گرا استبداد خود را به نام دفاع از ارزش‌های مثبتی مانند شفقت، همدلی، انصاف و برابری، یا به نام دفاع و ترویج افراد «به حاشیه رانده‌شده» که در معرض «بی‌عدالتی‌های اجتماعی» قرار گرفته‌اند، اجرا می‌کند. شریف به نظر می‌رسد، اما ما می‌دانیم که این یک دروغ است.

آنها از این ارزش‌ها و افراد به عنوان پوششی برای برنامه‌های رادیکال خود استفاده می‌کنند. متاسفانه، «راست‌گرایی ووک» نیز همین کار را می‌کند، و ادعا می‌کند از ایمان، خانواده و کشور دفاع می‌کند در حالی که غربال‌های ظالمانه را در مورد هر یک تحمیل می‌کند. البته، در هر دو مورد، چپ و راست، آزادی قربانی می‌شود، حتی در حالی که هر دو ادعا می‌کنند برای نوع متفاوتی و بهتر از آزادی می‌جنگند. همچنین نزاکت، انصاف، حقیقت و عدالت نیز قربانی می‌شوند. کنترل و مهندسی اجتماعی ارزش‌های راسات‌گرایان و محافظه‌کاران نیستند!

 چهار ویژگی کلیدی ووک راست

اول، خودنمایی اخلاقی. «راست‌گرایی ووک» فقط مخالفت نمی‌کند - آنها مخالفت را به عنوان خیانت، نبرد خیر در مقابل شر نشان می‌دهند. این نیست که «فکر می‌کنم سیاست شما اشتباه است»؛ این است که «شما یک خائن به آرمان هستید!» یک نماینده فرضی جمهوری‌خواه را تصور کنید که به یک لایحه زیرساختی دو حزبی رأی می‌دهد و سیل پاسخ‌های عصبانی مانند «او یک مزدور گلوبالیست است که آمریکا را نابود می‌کند!» دریافت می‌کند.

«راست‌گرایی ووک» نمی‌خواهد در مورد مزایای لایحه بحث کند - آنها از همان چکش اخلاقی استفاده می‌کنند که چپ‌گرایان برای برچسب «نژادپرست» زدن به افرادی که کاملا از خط آنها پیروی نمی‌کنند، استفاده می‌کنند.

دوم، سیاست هویت، به سبک راست‌گرایان. به یاد دارید که «ووک» چگونه در مورد برچسب‌های گروهی مانند نژاد یا جنسیت وسواس دارد؟ «راست‌گرایی ووک» نیز همین کار را می‌کند، اما به دو صورت متفاوت. اول، قبیله‌های آنها «وطن‌پرستان واقعی»، «مسیحیان واقعی» یا «مدافعان غرب» هستند، یا فقط «مردان سفیدپوست مسیحی دگرجنس‌گرا».

دوم، آنها دقیقا همان برچسب‌ها را مانند «ووک» چپ‌گرا اما در جهت‌های مخالف می‌پذیرند، مانند نژادپرست بودن آشکار یا عمدی پذیرفتن یک «آگاهی نژادی» طرفدار سفیدپوستان. سیاست کلی این است: به هر کسی که از استاندارد «پایه» آنها کمتر باشد، حمله می‌کنند. جهان نه به ما در مقابل آنها بلکه به «ووک» در مقابل همه تقسیم می‌شود، و برچسب‌های هویتی به‌عنوان «خوب» (دوست) و «بد» (دشمن) کدگذاری می‌شوند. این جهان قطبی‌شده و تقسیم‌شده «ووک» است.

سوم، تحمیل انطباق از طریق شرمساری. «راست‌گرایی ووک» بحث نمی‌کند - آنها راست‌هایی را که منحرف می‌شوند «حذف» می‌کنند. به یک پادکست‌ساز فرضی محافظه‌کار فکر کنید که شانس انتخاباتی ممنوعیت کامل سقط جنین را زیر سوال می‌برد، در حالی که هنوز قاطعانه طرفدار زندگی است.

ظرف چند ساعت، رسانه‌های اجتماعی شعله‌ور می‌شوند: «او یک محافظه‌کار قلابی است! برنامه‌اش را تحریم کنید!» هشتگ‌ها ممکن است ترند شوند، حامیان مالی برای کناره‌گیری تحت فشار قرار می‌گیرند، و صدای او به حاشیه رانده می‌شود – نه به دلیل رد ارزش‌های محافظه‌کارانه، بلکه به دلیل عدم قبولی در آزمون خلوص عقاید. 

چهارم، اشغال وضعیت قربانی. «راست‌گرایی ووک» خود را صدایی نمی‌بیند که به گفت‌وگوهای روز کمک می‌کند. این خود را یک گروه اکثریت خلع‌شده می‌بیند که صدایشان خاموش و به حاشیه رانده شده است، و آنها را ملزم می‌کند که گفت‌وگوهای جدید را کاملا بر اساس شرایط خودشان تعریف کنند. مانند چپ‌گرایان، آنها ممکن است آشکارا ادعای قربانی بودن نکنند، اما ذهنیت همان است. 

 مقایسه ویژگی‌های کلیدی ووک چپ و راست

همه این دیدگاه‌ها در منطق «ووک» توسط وضعیت «اکثریت مشروع سرکوب‌شده» آنها توجیه می‌شود – آنچه «ووک» چپ‌گرا آن را «دانش‌های به حاشیه رانده‌شده» و «راه‌های دیگر شناخت» می‌نامد. «راست‌گرایی ووک» این کار را انجام می‌دهد زیرا اساسا خود را به عنوان یک گروه قربانی از نیروهای تاریخ درک می‌کند. «راست‌گرایی ووک» خود را وارثان ناحق جوامع غربی می‌بیند که همچنین می‌فهمند اکنون باید ارث خود را با زور پس بگیرند.

آنها استدلال می‌کنند که حتی محافظه‌کاران نیز خط «راست‌گرایی ووک» را به حاشیه رانده‌اند، و موقعیت «راست‌گرایی ووک» را «راست واقعی» نامیده و می‌گویند که سرانجام به عنوان «راست نوین» دوباره ظاهر می‌شود. این همان خطی است که ده سال پیش با ظهور به اصطلاح «راست آلترناتیو» (Alt Right) شنیدیم، یک «راست جایگزین» که نه تنها با چپ و لیبرالیسم مخالف بود، بلکه با محافظه‌کاری «وضع موجود» به‌عنوان ضعیف، فاسد و بی‌اثر نیز مخالف بود. این همچنین همان خطی است که از «ووک» چپ‌گرا شنیدیم، که ادعا می‌کردند چپ‌گرایان واقعی هستند که به همه‌چیزهای درست اهمیت می‌دهند.

تله اینجاست، تقلید از تاکتیک‌های چپ‌گرایان و اتخاذ جهان‌بینی (چارچوب) چپ‌گرایان ما را قوی‌تر نمی‌کند؛ ما را به یک تصویر آینه‌ای از آنچه می‌خواهیم متوقف کنیم، تبدیل می‌کند. وسوسه‌انگیز است که با آتش، آتش را پاسخ دهیم، تا همانقدر سخت و کثیف عمل کنیم که آنها انجام می‌دهند. ما خودمان این را حس کرده‌ایم. اما باید مکث کنیم و بپرسیم: آیا این در مورد ایده‌هاست، یا فقط احساس حقانیت؟

تاکتیک‌های «راست‌گرایی ووک» فریبنده هستند؛ زیرا وعده پیروزی‌های سریع را می‌دهند، اما آنها یک میانبر به تفرقه، فساد، ویرانی و برگرداندن کل بازی به چپ‌گرایان هستند. اما آیا موفق خواهد شد؟ تقریبا قطعا – منظورمان این است که تقریبا قطعا ما را نابود خواهد کرد و کل بازی را به چپ‌گرایان تقدیم می‌کند. 

حالا بیایید به ویژگی‌ها نگاه کنیم. با مطلق‌گرایی اخلاقی شروع می‌کنیم. چپ‌گرایان «ووک» مخالفت را شرارت‌آمیز تلقی می‌کنند: با عقاید آنها مخالفت کنید، شما یک «متعصب» یا«ستمگر» هستید. «راست ووک» نیز همین کار را می‌کند، اما«متعصب» را با «خائن» یا «جمهوری‌خواه پاستوریزه» عوض می‌کند.

درست همان‌طور که «ووک» چپ‌گرا از هزاران نام بد (نژادپرست، جنسیت‌زده، همجنس‌گراستیز، ترنس‌هراس، سرمایه‌دار، تئوری توطئه، شیاد و غیره) استفاده می‌کند، «راست ووک» نیز هزاران نام دارد (فروشنده، ترسو، یهودی، نئومحافظه‌کار، لیبرال، گلوبالیست، اپوزیسیون کنترل‌شده، شیاد و غیره) . این نام‌ها برای توصیف نیستند؛ آنها برای برچسب زدن به کسی به عنوان دشمن و هدف قرار دادن او برای سوءاستفاده ساخته شده‌اند.

بعد، به هویت گروهی نگاه کنید که در نهایت از نظر سیاسی تعریف شده و ریشه در حس قربانی‌بودن سیستماتیک دارد. ایدئولوژی «ووک» بر مبنای قبایل – نژاد، جنسیت، هر چه که هست – استوار است که خواستار وفاداری به «گروه‌های قربانی»  صحیح هستند که از نظر سیاسی تعریف شده‌اند.

نیکول هانا-جونز از پروژه «۱۶۱۹»  مجله نیویورک تایمز را به یاد بیاورید که توئیت کرد تفاوت بین «سیاه‌پوست سیاسی»  و «سیاه‌پوست نژادی» وجود دارد؟ «راست ووک» این را با قبایل خودشان آینه‌وار تکرار می‌کند: «وطن‌پرستان واقعی»، «مسیحیان واقعی» یا «مدافعان غرب». جنبش ملی‌گرای مسیحی آمریکایی دقیقا این را با آنچه «راست مسیحی جدید» می‌نامد، آینه‌وار تکرار می‌کند که می‌توانیم آن را«مسیحی سیاسی» به جای مسیحی مذهبی - یا فقط پیروان مسیح - ببینیم.

این همان جمع‌گرایی است که وقتی چپ از گروه‌های «برخوردار» خواستار «همراهی» می‌شود، مسخره‌اش می‌کنیم، فقط حالا با پرچم‌های محافظه‌کار پوشانده شده است به ناسیونالیسم مسیحی یا دیدگاه‌های گاهی تئوکراتیک آن اعتراض کنید؟ شما باید مسیحی باشید وگرنه حتما از مسیحیان «متنفر» هستید.

 سه زمینه اصلی ظهور ووک راست

زمینه فرهنگی: در طول دهه گذشته، «ووک» چپ‌گرای مترقی (و مارکسیست) بیش از هر زمان دیگری برای تغییر شکل جامعه تلاش کرده است. در آمریکا، ما شاهد بوده‌ایم که مدارس به بچه‌ها قبل از اینکه بتوانند املا کنند، در مورد ایدئولوژی جنسیتی آموزش می‌دهند. هم در بریتانیا و هم در آمریکا، مجسمه‌های شخصیت‌های تاریخی به نام «استعمارزدایی» و «ضدنژادپرستی» واژگون شده‌اند.

تاریخ در حال پاک شدن و بازنویسی است. محافظه‌کاران شاهد بوده‌اند که نهادهایشان – مدارس، کلیساها، کمیسیون‌های عمومی، دانشگاه‌ها، دستگاه قضایی، حتی ارتش – نفوذ کرده و تسلیم خواسته‌های مترقی شده‌اند، و ما خسته شده‌ایم. «راست ووک» از این سرخوردگی پدید می‌آید و می‌گوید: «اگر چپ کثیف بازی می‌کند، ما هم باید با آنها رقابت کنیم.» 

تاثیر شبکه‌های اجتماعی: شبکه‌های اجتماعی بنزین روی این آتش هستند. پلتفرم‌هایی مانند X خشم را تقویت می‌کنند، به نظرات تند پاداش می‌دهند، الگوریتم‌هایی دارند که به راحتی قابل دستکاری هستند، مملو از تبلیغات و جنگ سیاسی داخلی و خارجی هستند و بحث‌ها را به جنگ‌های قبیله‌ای تبدیل می‌کنند. یک پست واحد که یک «رینو» (جمهوری‌خواه اسمی) یا «خائن» را محکوم می‌کند، می‌تواند در عرض چند ساعت هزاران لایک جمع کند، که بسیاری از آنها در واقع ساختگی هستند، و به منتشرکننده احساس قهرمان بودن می‌دهد.

عوامل روان‌شناختی: سپس جنبه روان‌شناختی وجود دارد. انسان‌های عادی به یقین نیاز دارند، به ویژه در دوران پر هرج و مرج. برای محافظه‌کاران، جهان واقعا پر هرج و مرج به نظر می‌رسد: جهانی‌سازی که هویت ملی را از بین می‌برد، سکولاریسم که ایمان را به چالش می‌کشد، و نخبگان (حتی محافظه‌کاران) که به نظر می‌رسد از واقعیت دور هستند. «راست ووک» نوعی وضوح اخلاقی ساده‌شده اما تاریک ارائه می‌دهد: «ما مدافعان واقعی غرب هستیم، و هر کس مخالف ما باشد، دشمن است.»

تقسیم جهان به قهرمانان و تبهکاران آرامش‌بخش است، به ویژه وقتی احساس می‌کنید تحت محاصره هستید. به همین دلیل است که محافظه‌کاران را می‌بینید که با شور و شوقی تقریبا مذهبی حول اصطلاحاتی مانند «ناسیونالیسم مسیحی» یا «اول آمریکا» گرد هم می‌آیند. این فقط مربوط به سیاست نیست – مربوط به تعلق به قبیله «درست» است. اما دوباره، «ما در برابر آنها» به راحتی به «ووک علیه همه» تبدیل می‌شود که به «راه ما یا هیچ» تبدیل می‌شود.

 چرا ووک راست برنده می‌شود؟

چرا «راست ووک» موفق می‌شود؟ چرا محافظه‌کاران فریب این را می‌خورند؟ زیرا تاکتیک‌های «ووک» هر کسی را وسوسه می‌کند، وقتی که با زبان اخلاقی صحیح آراسته شوند. اگر جسورانه صحبت کنند و شبیه محافظه‌کاران به نظر برسند، می‌توانند مردم را وسوسه کنند. وقتی زبان اخلاقی خودمان را می‌شنویم، تمایل داریم گوش کنیم - و موافقت کنیم. قبیله‌گرایی به راحتی بر حقیقت برای تقریبا همه اولویت می‌یابد.

نکته اینجاست: اتخاذ تاکتیک‌های «ووک» فقط تقلید از چپ نیست - خطر تبدیل ما به آنها را به همراه دارد. اصطلاح  «راست ووک» گیج‌کننده است زیرا به نظر یک تناقض درونی است. با این حال، این به این دلیل نیست که آنها «ووک» نیستند. این به این دلیل است که آن رفتار به نظر با راست مطابقت ندارد، که مردم آن را با محافظه‌کاری اشتباه می‌گیرند.

 «راست ووک» فکر می‌کند در حال کشتن اژدها است، اما در حال پرورش یکی است و جنبش ما را در این فرآیند تکه‌تکه می‌کند. ما برای پیروزی به سلاح‌های «ووک» نیاز نداریم. قدرت محافظه‌کاری در اصول ماست - عقل، آزادی، سنت، لیبرالیسم- نه در تبدیل شدن به نسخه راست‌گرای اوباش «ووک».

ظهور «راست ووک» در خلأ رخ نداد. این هم غیرارگانیک و هم ارگانیک است؛ هم از بالا به پایین و هم از پایین به بالا. در بخش ارگانیک، پاسخی به جهانی است که احساس می‌شود علیه ما برمی‌گردد، و توسط فناوری و بی‌اعتمادی تقویت می‌شود. در بخش غیرارگانیک، توسط عوامل تحریک‌کننده، دخالت‌های خارجی، شیادان شهرت‌طلب، و دیگر بازیگران بدخواه تغذیه می‌شود. همچنین احتمالا توسط برخی از همان سازمان‌های مرموز که ما در چپ با آنها مبارزه کرده‌ایم، تشویق، اگر نگوییم تامین مالی، می‌شود.

 آیا نباید برنده شویم؟

شاید فکر کنید: «برنده شدن چه اشکالی دارد؟! مبارزه سخت چه اشکالی دارد؟ چپ به این دلیل برنده می‌شود که بی‌رحم است!» ما شما را درک می‌کنیم. تجاوز چپ ما را به دیوار کشانده است، و هیچ‌کس نمی‌خواهد با چاقو به جنگ با اسلحه برود.

شور و شوق «راست ووک» تا حدی ناشی از تمایلی واقعی برای محافظت از سبک زندگی ماست – خانواده، ایمان، کشور، البته طبق دیدگاه آشفته خودشان. برای این منظور، اقتدارگرایی را پذیرفته و به آزادی فردی حمله می‌کند. همچنین توسط بازیگران بدخواهی که برنامه‌های خاص‌تری دارند، تحت فشار و هدایت می‌شود. در نهایت، وقتی از کتاب بازی چپ وام می‌گیریم، خطر تبدیل شدن به آینه‌ای از شری را که از آن متنفریم، می‌پذیریم.» 

 چرا ووک راست پیروز نمی‌شود؟

اول، «راست ووک» ائتلاف ما را متلاشی می‌کند. محافظه‌کاری یک چتر بزرگ است – آزادی‌خواهان، سنت‌گرایان، پوپولیست‌ها، میانه‌روها، و اخیرا، در MAGA و MAHA، بسیاری از دموکرات‌هایی که می‌خواهند آمریکا از دست حزب دموکرات، که بد شده است، نجات یابد. همه آنها با باوری به چیزهایی مانند آزادی، سنت، آزادی بیان، عقل و گفت‌وگو، و دولت محدود متحد هستند. اما وقتی «راست ووک» خلوص ایدئولوژیک را طلب می‌کند، متحدانی را که به آنها نیاز داریم، بیگانه می‌کند.

دوم، «راست ووک» اصول اصلی را که برای آنها می‌جنگیم، تضعیف می‌کند. محافظه‌کاری همیشه برای آزادی بیان، آزادی و مسوولیت فردی، خودگردانی و بحث منطقی - و مهم‌تر از همه تعهد به حقیقت و عدالت - ایستاده است. در واقع، آن را سنتی مقدس از اجدادمان می‌داند که وظیفه ماست که آن را محافظت و حفظ کنیم، سپس به نسل‌های آینده در فرزندانمان منتقل کنیم. اما وقتی از تاکتیک‌های چپ تقلید می‌کنیم، به آن ایده‌آل‌ها خیانت می‌کنیم.

اگر یک محافظه‌کار را به خاطر زیر سوال بردن یک گزاره رادیکال «کنار بگذاریم»، چگونه با مترقیانی که مخالفان را ساکت می‌کنند، تفاوت داریم؟ اگر وفاداری به یک هویت گروهی مانند «وطن‌پرست واقعی»، «سفیدپوستان»، «آمریکایی‌های با سابقه» یا «راست مسیحی جدید» را بر قضاوت فردی طلب کنیم، آیا بازتاب جمع‌گرایی چپ نیستیم؟ اگر برای به دست آوردن قدرت دروغ بگوییم، چگونه از حقیقت دفاع می‌کنیم؟ 

 ووک راست و نشانه‌هایش

 «راست ووک» به چهار روش اصلی خود را نشان می‌دهد: 

۱.  زبان اخلاقی‌نمایی مطلق‌گرا: «راست ووک» عاشق زبانی است که مسائل را سیاه و سفید، خیر در برابر شر، ترسیم می‌کند. آنها فقط مخالفت نمی‌کنند - آنها علیه «خائنان» یا «جعلی‌ها» اعلام جنگ می‌کنند. کلماتی مانند «فروشنده»، «گلوبالیست»، «اپوزیسیون کنترل‌شده»، یا «شیاد» (و خیلی بدتر) مهمات آنها هستند که برای شرمساری هر کسی که از خط خارج می‌شود استفاده می‌شوند.

اگر یک محافظه‌کار چیزی ظریف بگوید، مانند «شاید باید امنیت مرزها را بر ممنوعیت کامل مهاجرت اولویت دهیم»، «راست ووک» ممکن است پاسخ دهد: «تو یا طرفدار حاکمیت هستی یا با جمعیت مرزهای باز!» به مطلق‌گرایی توجه کنید - هیچ میانه، هیچ بحثی، فقط اولتیماتوم‌های اخلاقی - باز هم شکاف روانی. این نوع زبان در مورد ایده‌ها نیست؛ در مورد نشان دادن این است که چه کسی به اندازه کافی «خالص» است تا تعلق داشته باشد.

۲.  طرد یا حمله به متحدان: «راست ووک» فقط با محافظه‌کاران دیگر بحث نمی‌کند - آنها سعی می‌کنند آنها را تبعید کنند. اگر کسی از خط «صحیح» منحرف شود، با تحریم، «کنار گذاشتن»، یا شرمساری عمومی، اغلب به صورت آنلاین، روبه‌رو می‌شود. مخالفت کافی نیست؛ «راست ووک» می‌خواهد مجازات کند. این آینه‌ای از فرهنگ «کنار گذاشتن» چپ است، جایی که مخالفان برای تحمیل یکدستی طرد می‌شوند. این بحث نیست؛ این یک پاکسازی است که برای ساکت کردن هر کسی که از متن خارج می‌شود، طراحی شده است.

۳. ذهنیت ووک: باز هم، ووک یک راه برای دیدن جهان و یک راه برای رفتار در آن است. در حالی که تا اینجا در مورد رفتارها صحبت کرده‌ایم، یک ذهنیت نیز وجود دارد. این یک عملکرد تقسیم‌کننده قربانی-ستمگر است که ریشه در قربانی بودن دارد. یعنی شما یا کاملا با آنها هستید یا کاملا علیه آنها. این دنیایی از دوستان خالص از نظر دکترین در برابر همه دیگران به عنوان دشمنان است.

این دنیایی است که در آن شورش علیه مدنیت، نجابت و اصول توجیه می‌شود زیرا می‌توان آن را به عنوان مقابله با «چپ» قلمداد کرد. این دقیقا همانند این است که چگونه هر کاری که «ووک» چپ‌گرا انجام می‌دهد ظاهرا به نام توقف «نژادپرستی»  یا شکست «نازی‌ها» یا «فاشیسم» است، حتی زمانی که آنها عمدتا افراد عادی را هدف قرار می‌دهند.

۴. هجوم‌های شبکه‌های اجتماعی: «راست ووک» یک پدیده بسیار آنلاین است و در پلتفرم‌هایی مانند X رشد می‌کند، جایی که خشم مانند آتش‌سوزی منتشر می‌شود. آنها کمپین‌هایی را برای شرمساری یا «افشاگری» محافظه‌کارانی که به اندازه کافی «وفادار» نیستند، سازماندهی می‌کنند، با استفاده از هشتگ‌ها، میم‌ها و رشته‌ها برای بسیج اوباش. این هجوم‌ها در مورد متقاعد کردن نیستند – در مورد تحمیل وفاداری قبیله‌ای و اعمال قدرت هستند. بسیاری از آنها نیز جعلی هستند که توسط شبکه‌های روباتی که دشمنان ما برای ایجاد و تشدید تفرقه پول می‌دهند، تقویت می‌شوند.

 چه اقداماتی از ما برمی‌آید؟

برای مقابله با «راست ووک»، سه راه کلیدی وجود دارد: 

۱. اصول خود را بشناسید (و آنها را حفظ کنید): تا زمانی که ندانید اصول شما چیست، نمی‌توانید به آنها وفادار بمانید. برای آشنایی با اصول و سنتی (آزادی آنگلوساکسون-آمریکایی و قانون اساسی) که سعی در حفظ آن دارید، وقت بگذارید. درک کنید که چرا این اصول اهمیت دارند و چرا شایسته دفاع هستند. اگر ندانید اصول شما چیست و چرا اهمیت دارند، نمی‌توانید از آنها دفاع یا آنها را حفظ کنید.

۲. قبل از هجوم آوردن مکث کنید: شبکه‌های اجتماعی، به ویژه X، پرش به چرخه خشم را آسان می‌کنند. پستی را می‌بینید که یک «خائن» یا چیزی بدتر را محکوم می‌کند؟ قبل از اینکه بازنشر کنید یا نظر دهید، نفس عمیق بکشید. بپرسید: «آیا از تمام داستان خبر دارم؟ آیا این حمله در مورد ایده‌ها است، یا فقط نشان دادن وفاداری است؟»

۳. در بحث‌های با حسن‌نیت شرکت کنید: اگر با یک راست دیگر مخالف هستید، با او مانند یک دوست صحبت کنید، نه دشمن. تصور کنید در یک کافه با دوستی نشسته‌اید که دیدگاه متفاوتی در مورد، مثلا سیاست تجاری دارد. فریاد نمی‌زنید، نظر خود را مطرح می‌کنید و گوش می‌دهید. در فضای آنلاین، همین کار را امتحان کنید. بحث با حسن نیت، پل‌ها را می‌سازد و ایده‌های ما را تقویت می‌کند.

۴. ترجیح ایده‌ها بر هویت: «راست ووک» عاشق نشان‌های قبیله‌ای است –«وطن‌پرست واقعی»، «مسیحی واقعی»؛ اما راست در مورد ایده‌ها است، نه آزمون‌های وفاداری. بر سیاست‌ها و اصول تمرکز کنید، نه بر اینکه چه کسی «درون» یا «بیرون» است. اگر پستی محافظه‌کارانه را به اشتراک می‌گذارید، بر استدلال تاکید کنید.

چالش «راست ووک» واقعی است. وقتی متحدان را به دلیل اختلافات جزئی از خود می‌رانیم، ائتلاف خود را کوچک کرده و احمق به نظر می‌رسیم. وقتی بحث منطقی را با خودنمایی اخلاقی یا فرهنگ «کنار گذاشتن» معاوضه می‌کنیم، به تعهد خود به آزادی بیان و آزادی فردی خیانت می‌کنیم.

وقتی خلوص ایدئولوژیک را بر پیروزی‌های عملی ترجیح می‌دهیم، انتخابات و سیاست‌هایی را که می‌توانستند آرمان ما را پیش ببرند، از دست می‌دهیم. وقتی حالت‌های زشتی مانند نژادپرستی، تبعیض جنسی، و یهودی‌ستیزی را فقط برای اثبات این که چقدر غیرچپی هستیم، اتخاذ می‌کنیم، خودمان هم زشت می‌شویم - و مردم متوجه می‌شوند.

تاکتیک‌های «راست ووک» مانند چرخاندن یک پتک در یک خانه شیشه‌ای است، مطمئنا قدرتمند به نظر می‌رسد، اما پایه‌های خودمان را متلاشی می‌کند. ما برای شکست دادن چپ نیازی به تقلید از آنها نداریم. ما باید از آنها پیشی بگیریم و آنها را با اصول شکست دهیم، اصولی که آنها رها کرده‌اند. هر بار که عقل (که سنت آنگلوساکسون-آمریکایی است) را بر خشم ترجیح می‌دهید، به محافظه‌کاری کمک می‌کنید تا به خودش وفادار بماند، و به آدم‌های خوب کمک می‌کنید تا پیروز شوند.