نقش ایل بختیاری در احیای مشروطیت

بخش پایانی

دکتر غفار پوربختیار

حسین‌قلی‌خان ایل‌خانی در میان روسای ایلات بختیاری

در نامه‌ای که به خط مستعار بود حاج نورالله متذکر شده بود که شرایط سه گانه از طرف کمیته پذیرفته شده است و مخارج مجاهدین بختیاری از محل مالیات‌های قانونی که عموم مالکین با رضا و رغبت پرداخت می‌کنند تامین خواهد شد و چند نفر از افراد سرشناس شهر نیز در موقع معین به همان قرار که تقاضا شده به خارج شهر رفته به اردوی بختیاری ملحق خواهند شد. در نامه‌ دوم که به مهر حاج آقا نورالله ممهور بود وی از احوالپرسی صمصام‌السلطنه اظهار امتنان نموده و متذکر شده بود که پس از جراحی چشم وضع مزاجی رو به بهبود است. دو هفته بعد از ارسال نامه‌ها، صمصام‌السلطنه با چند نفر به قریه‌ «چهار برجی»، سه فرسخی اصفهان، آمد و حاج‌نورالله، آیت‌الله محمدتقی آقانجفی و آقاحسین باغ‌نوی نزد وی رفتند و پس از مذاکره عهد و پیمان بستند و برای تحکیم میثاق طرفین قرآن مهر کرده و برگشتند.

سرانجام، در نهم ذیحجه ۱۳۲۶ سواران بختیاری به فرماندهی ضرغام‌السلطنه و ابوالقاسم‌خان ضرغام، پسر وی وارد اصفهان شدند و توانستند با کمک مشروطه‌خواهان اصفهانی اقبال‌الدوله، حاکم اصفهان، را شکست داده و شهر را در اختیار خود بگیرند. چند روز پس از فتح اصفهان توسط بختیاری‌ها، صمصام‌السلطنه نیز با سپاهی دیگر وارد اصفهان شد و ضرغام‌السلطنه بنا به احترامی که برای او قائل بود اداره‌ شهر را به ایشان سپرد۱.

در این هنگام اما هنوز در میان سران بختیاری در دو جناح ایل‌خانی و حاج ایل‌خانی بر سر تضاد میان مشروطیت و استبداد به شدت اختلاف وجود داشت . در این دو جناح عده‌ای همچون سردار اسعد و صمصام‌السلطنه، از جناح ایل‌خانی، به شدت طرفدار مشروطیت و عده‌ای همچون امیر مفخم و سردار جنگ، از جناح حاجی ایل‌خانی، به شدت طرفدار محمدعلی‌شاه بودند و از او حمایت می‌کردند اما در هر دو جناح اشخاصی وجود داشتند که معتدل بودند و حلقه‌ اتصال دو جناح به یکدیگر محسوب می‌شدند. نکته‌ ظریف مساله در همین‌جا است. اگر چه طرفداران مشروطیت در یک طرف خانواده و طرفداران استبداد در منتهی الیه دیگر خانواده قرار داشت، اما اشخاص میانه‌رو دو خانواده در میانه‌ دو جناح ایستاده بودند. افراد میانه‌رو شامل غلام‌حسین‌خان سردار محتشم و برادران تنی‌اش، سلطان محمد‌خان سردار اشجع و علی‌اکبر‌خان سالار اشرف از جناح حاجی ایل‌خانی و خسرو‌خان سردار ظفر از جناح ایل‌خانی بودند. این عده حلقه‌ اتصال دو خانواده به یکدیگر بوده و هر کدام به سهم خود تلاش می‌کردند تا از دشمنی دو جناح با یکدیگر جلوگیری نموده و ریسمان اتصال دو خانواده به یکدیگر را از پارگی باز دارند.

«غلام‌حسین‌خان سردار محتشم»، فرزند امام‌قلی‌خان حاجی ایل‌خانی، به همراه برادران تنی خود، سردار اشجع و سالار اشرف، بیشتر با عمو زاده‌های خود دمخور بود و از اینکه میان دو خانواده بر سر استبداد و مشروطیت منازعه و برادرکشی ایجاد شود بسیار ناراحت بود.۲

او به‌رغم نامه‌نگاری و تشویق برادرانش جدیتی به جمع‌آوری سپاه و عزیمت به تهران برای حمایت از محمد علی شاه نشان نداد.۳ در خانواده‌ ایل‌خانی نیز چنین وضعیتی برقرار بود و خسرو‌خان سردار ظفر حالتی مشابه سردار محتشم داشت. او در ابتدا به ندای عموزادگان استبدادطلب خود پاسخ مثبت داد و با عده‌ای سوار بختیاری همراه آنان به تهران رفت و از محمدعلی‌شاه لقب سردار ظفر گرفت. ۴ و ماموریت یافت تا در محاصره تبریز شرکت کند، اما با رسیدن خبر فتح اصفهان توسط برادران مشروطه‌خواه، محمدعلی‌شاه هراسان شد و او و امیرمفخم را مامور سرکوبی ملیون و روانه‌ اصفهان نمود. سردار ظفر با رسیدن به نزدیکی اصفهان سرانجام بر تردید خود فایق شد و به‌رغم سوگند وفاداری به محمدعلی‌شاه به همراه سردار اشجع و نیروهای خود از اردوی دولتی جدا گشته و به نیروهای ملیون پیوست۵. نامه‌ سردار ظفر به برادرش، سالار حشمت (امیر مجاهد بعدی)، در مورد این واقعه یکی از گویاترین اسنادی است که می‌تواند بیانگر طرز فکر و اندیشه‌ مشروطه‌خواهان بختیاری باشد.

در ۱۶ رمضان ۱۳۲۶، چهار ماه پس از آغاز استبداد صغیر، تعهدنامه‌ای از سوی غلام‌حسین‌خان سردار محتشم و سلطان محمد‌خان سردار اشجع، پسران حاجی ایل‌خانی از یک مادر، که در پیوستن به برادران ناتنی و طرفدار استبداد خود تردید داشتند به عموزاده‌‌شان خسرو‌خان سردار ظفر داده شد.۶ در این سند آنان قول دادند که به سردار ظفر و برادرش سردار اسعد، هم به صورت ظاهری و هم به صورت باطنی، همراه بوده و با دوست آنها دوست و با دشمنانشان دشمن باشند.۷ این تعهد نامه که مهر و امضای سردار محتشم و سردار اشجع در پای آن است نشان می‌دهد پسران حاجی ایل‌خانی به رغم مکاتبات مکرر برادران و تحریکات و تشویقات مادر خود تمایلی به مخالفت با اهداف و افکار عموزادگان مشروطه‌خواه نداشتند. به هنگام نگارش این تعهدنامه هنوز «سردار اسعد» از اروپا به ایران باز نگشته بود. کمتر از سه ماه پس از انعقاد این قرارداد، در تاریخ ۹ ذی‌حجه ۱۳۲۶، اصفهان به تصرف سپاه مشروطه‌خواه بختیاری درآمد. به این ترتیب، اصفهان پس از تبریز دومین شهری بود که حاکمیت محمدعلی‌شاه را نفی کرد.۸

با فتح اصفهان توسط ضرغام‌السلطنه‌ بختیاری و عزل اقبال الدوله‌ حاکم محمد علی شاه، اصفهان به پایگاه مشروطه‌خواهان بختیاری و اصفهانی تبدیل شد و امیدواری‌های مردم به احیای مشروطه زنده شد و مشروطه‌خواهان اعتماد به نفس خود را بازیافتند. این واقعه ضربه‌ سختی بر پیکر استبداد محمد علی شاه بود. از این‌رو، او «امیر مفخم» را احضار و سرکوبی مشروطه‌خواهان بختیاری و اصفهان را بر عهده‌ وی گذاشت. به‌ویژه آن که خبر عزم بختیاری‌ها برای حمله به پایتخت به شاه مستبد رسیده بود. امیرمفخم همراه با اردوی دولتی و بختیاری به سوی اصفهان حرکت نمود و به کاشان رسید.۹

از سوی دیگر، تحرکات بسیاری در نیروهای ملی مستقر در اصفهان در حال شکل‌گیری بود. پس از فتح اصفهان توسط بختیاری‌ها سردار اسعد فورا از اروپا راهی هندوستان شد و از آنجا به خرمشهر آمد. در میان سران بختیاری چهره‌ مترقی «سردار اسعد» بیش از دیگران حایز اهمیت است. سردار اسعد پس از ورود به ایران در خرمشهر با شیخ خزعل، رییس اعراب و همسایه‌ ایل بختیاری در خوزستان، پیمان اتحاد و دوستی بست. سپس، موافقت‌نامه‌ دیگری با دیگر ایل هم‌جوار خود، قشقایی‌ها، منعقد کرد و قصد خود را برای حمایت از مشروطه به اطلاع سران هر دو ایل رسانید.۱۰ با بستن پیمان اتحاد و دوستی با اعراب و قشقایی‌ها خیال بختیاری‌ها از پشت جبهه‌ خود و نسبت به دو ایل همسایه‌شان آسوده شد. پس از آن سردار اسعد برای جمع‌آوری قشون به سرزمین بختیاری شتافت. وی سرانجام در ۱۵ ربیع‌الثانی ۱۳۲۷، چهار ماه پس از تسخیر شهر، در میان استقبال پرشور مردم اصفهان و با سپاهی گران از جوانان بختیاری به شهر اصفهان وارد شد. سپاهی که قرار بود چندی بعد به فتح تهران برود. سردار اسعد حدود یک‌ماه‌ونیم در اصفهان بود تا سرانجام در ۲۷ جمادی‌الاول ۱۳۲۷، رهبری جنبش را به دست گرفت و با اردوی خود به عزم فتح تهران عازم شمال شد. سردار اسعد هنگام تدارک سپاه در بختیاری در یکی از نامه‌هایش که به انجمن ولایتی اصفهان نوشته است ضمن پرداختن به نگرانی‌های خود، در خصوص فتنه، هواداران محمدعلی‌شاه و شایعه‌پراکنی‌های آنها در شهر اصفهان، نیات خود را از حمایت از مشروطه و حمله به تهران اعلام می‌کند. سردار اسعد که شخصیتی عاقل و دوراندیش داشت تلاش کرد تا ضمن جلوگیری از درگیری با عموزادگان و ممانعت از خون‌ریزی و برادرکشی به اهداف خود، یعنی، فتح تهران و برقراری مشروطیت نائل شود، پس مکاتباتی با امیرمفخم، که با سپاهی متشکل از نیروهای دولتی و بختیاری در کاشان مستقر بود، انجام داد و او را به صلح و دوستی و جلوگیری از برادرکشی دعوت کرد. ۱۱ تقریبا سه ماه پس از فتح اصفهان به دست بختیاری‌های مشروطه‌خواه و حدود صد روز قبل از فتح تهران، قراردادی میان سران بختیاری از جناح ایل‌خانی و جناح حاجی‌ایل‌خانی در خصوص مشروطیت بسته شد. این معاهده که در حقیقت تعهد نامه‌ای از علیقلی‌خان سردار اسعد است که به نمایندگی از سوی برادرانش صمصام‌السلطنه، سردار ظفر و یوسف‌خان سالار حشمت (امیرمجاهد بعدی)، پسران ایل‌خانی، به سردار محتشم و سالار اشرف داده شده است در مال‌امیر (ایذه کنونی) در تاریخ ۱۱ربیع‌الاول ۱۳۲۷ به نگارش درآمده است. ۱۲ این قرارداد که دارای ده شرط یا ماده است در پایان یک جلد قرآن مجید نوشته شده است. علی‌قلی‌خان سردار اسعد آن را مهر و امضا کرده و در پایین آن مطلبی نوشته است. حدود دو ماه بعد، در ۱۷ جمادی‌الثانی، یعنی یک هفته قبل از فتح تهران توسط بختیاری‌ها و دیگر مشروطه‌خواهان، جعفرقلی سرداربهادر این تعهدنامه را تایید کرده و ضمن نوشتن مطلبی آن را مهر کرده است.

همچنین آقا نورالله نجفی، روحانی مشروطه‌خواه متنفذ و علاقه‌مند به وحدت بختیاری‌ها، قرارداد را تایید و مهر کرده است. ۱۳ این تعهدنامه در خصوص اتحاد دو خانواده ایل‌خانی و حاجی‌ایل‌خانی برای پیشرفت مشروطیت و آزادی ملت است.۱۴ در تاریخ ۶ جمادی‌الثانی، تقریبا هجده روز قبل از فتح تهران و شکست محمدعلی‌شاه، قرارداد یا تعهدنامه‌ تکمیلی منعقد گردید.۱۵ این تعهدنامه متمم یا مکمل قرارداد مال‌امیر بوده است. این سند نیز در پایان یک جلد قرآن مجید چاپ سنگی نوشته شده است. در این تعهدنامه جعفرقلی بختیاری (سرداربهادر بعدی) از جانب خود، پدر خود سردار اسعد و عموهای خود، پیرو قرارداد مال‌امیر، قول اتحاد به سردار محتشم و سالار اشرف می‌دهد تا هر چیزی که خانواده‌ ایل‌خانی برای خود می‌خواهد برای آن دو نیز بخواهد و همگی در راه آزادی ملت و مشروطیت گام بردارند و چنان‌چه دیگر فرزندان ایل‌خانی خواستند بر خلاف این قرارداد عمل کنند، سردار اسعد و فرزندانش با تمام قدرت جلوگیری کنند و در راه اتحاد برای آزادی ملت حتی اگر در بین راه کاشان تا قم و تهران میان نیروهای بختیاری جنگ رخ دهد و کسی کشته شود، باز هم اتحاد میان آنها حفظ شود.۱۶ هم اجرای قرارداد مال‌امیر و هم اجرای این قرارداد بر عهده و ذمه‌ سردار اسعد گذاشته شد. این تعهدنامه را علی‌قلی‌خان سردار اسعد، نجف‌قلی‌خان صمصام‌السلطنه، خسروخان سردار ظفر، جعفرقلی‌خان سردار بهادر و صمصام‌السلطنه مهر کرده‌اند.۱۷

مهم‌ترین نبردهای میان سپاه محمدعلی‌شاه و اردوی مشروطه‌خواهان بختیاری در نزدیکی تهران رخ داد که در این جنگ‌ها شمار بالایی از بختیاری‌های هر دو طرف کشته و زخمی شدند. امیرمفخم در تلگرافی به برادرش، سردار محتشم، که در چهارمحال و بختیاری اقامت داشت کشته‌های سپاه خود را هشت نفر و زخمی‌ها را یازده نفر دانسته و نام آنها را ذکر می‌کند. امیرمفخم می‌نویسد: «از سوار و قزاق و توپخانه علی‌الاتصال به امداد اردوی ما می‌رسد. ان‌شاءالله امیدوارم به فضل خدای مبارک و تعالی فردا یا پس فردا کارشان ختم و تمام شود».۱۸

سردار اسعد نیز در تلگرافی به برادر بزرگش، صمصام‌السلطنه، ساکن در اصفهان، اطلاع می‌دهد که «به ملاحظه‌ جنگ برادری و حفظ خانوادگی پهلو خالی کرده و از چپ راه حرکت (کرده) تا جنگی در خانواده فراهم نیاید اما هر چه ملاحظه حفظ خانواده را نموده، آخر امیر مفخم و سردار جنگ به لجاج اتحاد سردار محتشم و سالار اشرف بر سرش یورش آوردند». سردار اسعد در جای دیگری از تلگراف اطلاع می‌دهد که سواران مشروطه‌خواه بختیاری بدون آ نکه بدانند جنگ با چه کسی است وارد قشون سپه‌دار شدند. اردوی سپه‌دار هم به خیال آنکه آنها سواران امیرمفخم هستند به آنها شلیک و عده‌ای را شهید کردند. سردار اسعد می‌نویسد که: «هر چه از خودمان و سوار امیر مفخم کشته شده، تمام را، مجاهدین قفقازی کشتند. حدود یک‌صد نفر آدم و اسب از بختیاری‌ها کشته و زخمی شده است. خداوند مکافات اعمال امیرمفخم را بدهد».۱۹

سرانجام، سپاه مشروطه‌خواه به رهبری سردار اسعد و سپهدار تنکابنی، پس از سه شبانه‌روز جنگ، نیروهای محمدعلی‌شاه را شکست دادند و تهران را به تصرف درآوردند.پس از فتح تهران، محمدعلی شاه به سفارت روس پناهنده شد، ملیون محمدعلی‌شاه را از سلطنت خلع و فرزند خردسالش احمدشاه را به جای او نشاندند، بار دیگر مشروطیت احیا شد و سردار اسعد در اولین کابینه پس از سقوط محمدعلی‌شاه به وزارت داخله دست یافت. با رسیدن خبر فتح تهران به دست مجاهدان بختیاری،گیلانی و ارمنی، محاصره‌ شهر تبریز هم پس از ماه‌ها مقاومت شکسته شد و فاتحان تهران از مجاهدین تبریز دعوت کردند تا به تهران بیایند. ستارخان و باقرخان به همراه جمعی از مشروطه‌خواهان به سمت تهران به راه افتادند، اهالی پایتخت با بستن طاق نصرت به پیشواز آنها رفتند و مجاهدان تبریز در میان شادی واستقبال مردم به تهران وارد شدند.

پی‌نوشت‌ها:

۱. مهدی ملک‌زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت، کتاب ششم، تهران، علمی، چاپ سوم، ۱۳۷۱، ص ۱۰۸۹.

۲. بختیاری، بی‌بی مریم (خاطرات سردار مریم)، تهران، آنزان، چاپ اول، ۱۳۸۲، ص ۱۸۰.

۳. اسکندرخان عکاشه، تاریخ ایل بختیاری ویراستار فرید مرادی، تهران، فرهنگسرا (یساولی)، چاپ اول، ۱۳۶۵، ص ۵۹۴.

۴. غلام‌رضا میرزایی، بختیاری‌ها و قاجاریه، شهرکرد، ایل، ص ۲۴۸.

۵. سردار اسعد، همان، ص ۴۹۰.

۶. سند شماره‌ ۲/۱۰۰۱، اسناد خاندان بختیاری، سازمان اسناد ملی ایران .

۷. همان.

۸. میرزایی، همان، ص ۲۵۳.

۹. ملک‌زاده، همان، ص ۱۰۹۴؛ دانشور علوی، همان، ص ۶۴.

۱۰. دانشور علوی، همان، ص ۶۴.

۱۱. اصل این سند در بایگانی خانوادگی خانم زهرا بختیار، دختر سعیدخان بختیار و نوه‌ غلام‌حسین‌خان سردار محتشم، است.

۱۲. همان.

۱۳. همان.

۱۴. اصل این سند نیز در بایگانی خانوادگی خانم زهرا بختیار است.

۱۵. همان.

۱۶. همان.

۱۷. سند شماره‌ ۵۶/۱۰۰۳، اسناد خاندان بختیاری، سازمان اسناد ملی ایران.

۱۸. سند شماره‌ ۵۷/۱۰۰۳، اسناد خاندان بختیاری، سازمان اسناد ملی ایران.

۱۹. میرزایی، غلامرضا، بختیاری‌ها و قاجاریه، شهرکرد، ایل، ص ۲۶۷.

*عضو هیات علمی دانشگاه آزاد‌اسلامی

- واحد شوشتر

سردار اسعد بختیاری