با رفع موانع ساختاری و نهادی در سالهای پیش رو رقم بزنیم
سالهایی برای درخشش هرچه بیشتر «سمن»های راستین
مسعود بُربُر* کار در سازمانهای مردمنهاد در ایران در چندسال گذشته نیازمندیهای تازهای پیدا کرده است: کفشهایی آهنی برای بالا و پایین رفتن از پلههای ادارههای مختلف و از این اتاق به آن اتاق رفتن؛ زمان نامحدود و درآمد جانبی مکفی؛ توانایی مدیریت بحران دائمی؛ آمادگی همیشگی برای آغاز دوباره از صفر و سعه صدر اسطورهای برای تحمل بداخلاقیها و ترشروییها. مجموعه این مشکلات نشانگر رویکرد مسوولان دولت نهم و دهم به سمنهای واقعی بود. در این دوره تلاش شد تا از ارائه طرحهای خلاقانه و تولیدات داوطلبانه سمنها صرفنظر شده و عنان کار بار دیگر به دست مسوولان بازگردد.

مسعود بُربُر* کار در سازمانهای مردمنهاد در ایران در چندسال گذشته نیازمندیهای تازهای پیدا کرده است: کفشهایی آهنی برای بالا و پایین رفتن از پلههای ادارههای مختلف و از این اتاق به آن اتاق رفتن؛ زمان نامحدود و درآمد جانبی مکفی؛ توانایی مدیریت بحران دائمی؛ آمادگی همیشگی برای آغاز دوباره از صفر و سعه صدر اسطورهای برای تحمل بداخلاقیها و ترشروییها.
مجموعه این مشکلات نشانگر رویکرد مسوولان دولت نهم و دهم به سمنهای واقعی بود. در این دوره تلاش شد تا از ارائه طرحهای خلاقانه و تولیدات داوطلبانه سمنها صرفنظر شده و عنان کار بار دیگر به دست مسوولان بازگردد. البته در سطح مسوولان عالیرتبه و بالادستی نگاه به سمنها همواره مثبت بود و همه همکاریهای لازم انجام میشد، اما حتی نامههای امضا شده این مسوولان وقتی به دست مسوولان رده پایینتر میرسید مشکلات تازه خود را رخ مینمایاند. اینها را اضافه کنید به این مشکل که بسیاری دستگاههای اجرایی، سمنهای مرتبط با مجموعه خود را اصولا نمیشناختند و اغلب حتی رغبتی نیز برای آشنا شدن با سمنها نشان نمیدادند.
مشکل گاهی از این نیز فراتر میرفت و چه بسا طرحهای خلاقانه که برای ثبت به سازمان مربوطه میرفت، بررسی و رد میشد و بعد توسط خود آن سازمان مورد اجرا قرار میگرفت. نتیجه مستقیم این خیانت در امانت موجب شد تا فعالان نیز تنها طرحهای خنثی و نه چندان مؤثر خود را به سازمانها و نهادها ارائه کنند و بسیاری از طرحهای بنیادیتر خود را در پوشههای و پروندههای شخصی نگاه دارند تا روزی که مجالی مطمئن برای اجرایشان فراهم شود.
مشکل دیگر سمنها و به ویژه سمنهای فرهنگی این بود که بهرغم الزام حضور کارشناس با تحصیلات مرتبط با حوزه کاری در هر سمن، خود مسوولان دولتی، خود، چنان که در خور بود از دانش مرتبط با حوزه نظردهیشان برخوردار نبودند. این منجر به آن میشد که طرحی که از زیر دست چندین کارشناس متخصص حاضر در یک سمن گذشته با بررسی نهایی توسط فرد غیرمتخصص دچار دگرگونیها و بعضا دگردیسیهایی شود که از بنیاد با هدف اصلی طرح بیارتباط یا حتی متعارض بود و از این دست میتوان مثالهای بسیار زد.
مساله تامین مالی را نیز میتوان یکی از مهمترین مسائلی دانست که سمنها در این مدت با آن درگیر بودند. از سویی کمک دولتی به سمنها میتوانست نظام طبیعی رشد سمنها را مختل کند و منجر به بیعدالتیهای گوناگون یا دست کم بحثهای پایانناپذیر در این باره شود و از سوی دیگر اصولا طرحهای موثر و هدفمند بدون تامین مالی جدی که در توان بسیاری از سمنها نبود، نمیتوانستند اجرایی شوند و این به ماهیت شکلگیری سازمانهای مردم نهاد بازمیگشت.
نبود شفافیت کافی در نحوه بررسی گزارش کار سمنها و همچنین تایید و تمدید اعتبارنامهها از دیگر معضلات بسیار جدی این حوزه بود تا بدانجا که یکی از فعالترین سمنهای کشور با بیش از ۱۰ سال پیشینه فعالیت مستمر، مفید، فرهنگساز و حتی درآمدزا که به صورت مرکز رشدی عمل میکرد و از درون آن چندین سمن مهم دیگر زاده و مستقل شده بودند، قید تمدید اعتبارنامه خود را زد و فعالیت خود را در قالب سازمان مردم نهاد پایان داد. این امر نه فقط به دلیل بوروکراسی بیش از اندازه دست و پاگیر و سردرگم این فرآیند بود بلکه شایسته سالاری در نحوه برخورد با سمنهای مختلف نیز در آن نقش داشت. یعنی چنین سمنی بهرغم گزارش کارکرد بسیار درخشان و پیشینه درازمدت خود از بسیاری امکانات ساده و اولیه (همچون مکان برگزاری کلاس و همایش و … در فضاهای شهری که اصولا برای این فعالیتها تعبیه شدهاند) محروم میشد و حتی زمانی که تقاضای امتیاز و امکاناتی نداشت با سنگاندازیهای مختلف رو به رو بود؛ اما سمنی تازه تاسیس که اصولا نه پیشینه حضور فرهنگی داشت و نه اعضای موسسش مشخص بود و نه برنامه پیش رویش به روشنی اعلام شده بود، پاداشهای
رویایی میگرفت.
و همه اینها البته جدای از مشکلات داخلی سمنها (چه در داخل هر سمن و چه در میان سمنهای مختلف) بود. موضوعی که اغلب فعالان سازمانهای مردمنهاد عنوان خودتخریبی را بر آن نهادهاند. ناتوانی برنامهریزی بلندمدت توسط مدیران سمنها، جابهجایی مدام اعضای فعال سمنها، عدم به رسمیت شناختن سمنها از سوی بسیاری از دستگاههای اجرایی بهرغم الزام قانونی، ضعف بنیه مالی، عدم حمایت مالی دولت از سمنها طبق مصوبههای مجلس، وجود آییننامههای متعدد و موازی در دستگاههای اجرایی و ناآگاهی گروههای هدف از عملکرد سمنها تنها بخشی از عواملی بود که به این تخریب دامن میزد. با همه اینها سمنهایی نیز بودند که موفق به ارائه برنامههایی مفید و مؤثر از فعالیتهای خیریه گرفته تا فعالیتهای اصلاحی زیرساختی در سطح ملی شدند و بیهیاهو و تبلیغ در حوزههای فرهنگی و اقتصادی و زیست محیطی و… فعالیتها کردند که در تاریخ ذهنی گروههای هدفشان برای همیشه ماندگار بماند. سالهای پیش رو را با امید به رفع موانع ساختاری و نهادی میتوان سالهای درخشش هرچه بیشتر این سمنها دانست.
*عضو موسسه فرهنگی هنری خورشید راگا
ارسال نظر