امید کودکان افغان به دولت «امید»
ساناز قربانی طی دو سه دهه اخیر در پی وقوع جنگ و نابسامانی‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، بسیاری از مردم افغانستان به ایران پناهنده شده‌اند.
بسیاری از این پناهندگان به تدریج زندگی خود را در ایران سر و سامان داده و حتی بسیاری از آنان با زنان ایرانی ازدواج کرده وصاحب فرزند نیز شده‌اند و بسیاری از خانواده‌های افغان نیز فرزندان خود را در ایران به دنیا آورده‌اند. روند رو به افزایش مهاجران افغان که بسیاری از آنان نیز بدون کارت اقامت در ایران سکونت دارند و با مشکلات عدیده‌ای همچون فقر، محرومیت از بسیاری از خدمات اجتماعی از جمله تحصیل، خشونت‌های خانگی و خشونت‌های‌ اجتماعی روبه رو هستند؛ برخی از فعالان جامعه مدنی را بر آن داشت تا با تاسیس سازمان‌های مردم‌نهاد به وضعیت این مهاجران رسیدگی کنند.
در این میان سهم عمده‌ای از فعالیت این سازمان‌ها به آموزش کودکان افغان که بسیاری از آنان کودکان کار نیز محسوب می‌شوند و برخی از آنان نیز بنا بر قوانین دولتی ایران از تحصیل بازمانده‌اند (یا حداقل تحصیل رایگان) اختصاص یافته است. با تمام تلاشی که فعالان این عرصه برای ارائه خدمات اجتماعی- حمایتی در جهت توانمندسازی پناهندگان افغان می‌کنند، این سازمان‌ها با مشکلات عدیده ای روبه رو هستند که البته بخش عمده ای از آن به تمامی سازمان‌های مردم نهادی که در حوزه‌های مختلف فعالیت می‌کنند، مربوط می‌شود. مشکلاتی از قبیل عدم حمایت‌های دولتی، قوانین سخت‌گیرانه و دست و پاگیر، عدم تمدید مجوز، برخورد امنیتی با سازمان‌های مردم‌نهاد و... اما سازمان‌هایی که جامعه هدف آنها مهاجران افغان هستند به خصوص کودکان محروم از تحصیل علاوه بر این مشکلات با مشکلات خاص خود نیز مواجهند از جمله این مشکلات می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
• عدم حمایت‌های مردمی به خصوص خیرین سنتی: در طول فعالیت نگارنده در یکی از خانه‌های کودک مربوط به کودکان افغان بارها این جملات از سوی خیرین و مردم شنیده شده است: اول کودکان کشور خودمان بعد کشور دیگر. مگر جنگ تمام نشده؟ چرا به کشورهای خود باز نمی‌گردند؟ به نظر می رسد راه رفع چنین معضلی طرح ریزی و انجام فعالیت‌های فرهنگی نظیر مطرح کردن مساله مهاجران افغان در صدا و سیما و رسانه‌ها، درگیر کردن جامعه دینی برای حمایت از مهاجران افغان و... است.
• عدم آشنایی داوطلبان فعال در این حوزه با فرهنگ، ادبیات ،تاریخ، اوضاع اجتماعی و اقتصادی افغانستان: این امر باعث می‌شود کودکانی که در این سازمان‌ها مشغول تحصیل هستند با فرهنگ خود غریبه و نامانوس باشند. بنابراین لازم است مدیران این سازمان‌ها در وهله اول نیروهای داوطلب خویش را آموزش داده و آنها را با فرهنگ و پیشینه کشور افغانستان آشنا کنند تا در گام بعدی این آموزش‌ها به کودکان افغان نیز انتقال یابد.
• کمبود فضای آموزشی، امکانات سخت‌افزاری و نرم‌افزاری معمول برای آموزش این کودکان: بسیاری از این امکانات می‌تواند به راحتی توسط دولت و نهادهای شهری در اختیار این سازمان‌ها قرار بگیرد. مثلا شهرداری می‌تواند با اختصاص زمین یا ساختمان‌های آموزشی مشکلات مربوط به کمبود جا را مرتفع سازد یا اهدای کتاب‌های درسی و غیر درسی توسط آموزش و پرورش می‌تواند در آموزش این کودکان مفید باشد.
با توجه به روی کار آمدن دولت جدید که شعارش تدبیر و امید است و با توجه به مطالبات فعالان جامعه مدنی انتظار می‌رود یکی از کلیدهای آقای رییس‌جمهور باید قفل مشکلات سازمان‌های مردم نهاد را بگشاید. به نظر نگارنده مهم‌ترین انتظاری که از رییس‌جمهور برای حل مشکلات سازمان‌های فعال در زمینه مهاجران افغان به خصوص کودکان افغان می‌رود در وهله اول این است که زمینه ای فراهم شود تا کودکان محروم ازتحصیل افغان بتوانند بنا بر پیمان‌نامه جهانی حقوق کودک از آموزش رایگان در مدارس دولتی برخوردار شوند و در وهله بعدی سیاست‌های حمایتی و شفاف به جای سیاست‌های امنیتی و سلیقه‌ای توسط دولت تدبیر و امید در قبال سازمان‌های مردم نهاد اتخاذ شود.