گذار از اقتصاد خاکستری به توسعه سبز

این نگاه جامع، سنگ بنای تحلیل اقتصاددانان برجستهای چون محمدهاشم پسران است. او هشدار میدهد که ثبات اقتصادی بدون عدالت زیستمحیطی و مدیریت منابع، پایدار نخواهد بود و تاکید میکند: «توسعه اقتصادی کشور باید تمام ابعاد زیستمحیطی و انسانی را در نظر بگیرد. نمیتوان بدون در نظر گرفتن منابع آب یا آلودگی هوا، به توسعه پایدار رسید». این دیدگاه، غفلت از محیطزیست را نه یک خطای جانبی، بلکه تهدیدی مستقیم برای شاکله اقتصاد معرفی میکند.
اما ریشه این غفلت کجاست؟ کارشناسان برجسته مسائل آب و محیطزیست، انگشت بر یک نقطه کلیدی میگذارند: وابستگی ساختاری اقتصاد ایران به منابع طبیعی. این افراد معتقد است که حل مسائل محیطزیستی بدون اصلاحات بنیادین اقتصادی و حکمرانی ممکن نیست: «اقتصاد ما برای اشتغالزایی وابسته به آب است. برای حل این معضلات باید مساله ساختاری اقتصاد و مشکلات بنیادین حکمرانی را حل کنیم». این تحلیل نشان میدهد که بحران آب، تنها یک چالش محیطزیستی نیست، بلکه آینهای تمامنما از ناکارآمدیهای ساختاری است که سیاستگذار و فعال اقتصادی را به یک اندازه مسوول میسازد.
این ناکارآمدی در آمارها خود را به وضوح نشان میدهد. حامد قدوسی، اقتصاددان حوزه انرژی، با اشاره به یکی از مصادیق این اتلاف ساختاری میگوید: «سالانه حدود ۱۰میلیارد مترمکعب هدررفت آب بر اثر ضایعات محصولات کشاورزی در ایران داریم». به گفته او، تنها با «کاهش ضایعات کشاورزی» و «جایگزینی سوختهای پاک»، میتوان ۱۰ تا ۲۰ درصد از کمبود آب کشور را جبران کرد. این یعنی بخشی از راهحل، نه در سرمایهگذاریهای کلان جدید، بلکه در بهینهسازی وضع موجود و تغییر پارادایم با بهرهگیری هوشمند از فناوریهای نوین نهفته است.
راهنمای سیاستگذاری هوشمند
این وابستگی متقابل میان منابع، در ادبیات جهانی تحت عنوان مدل «نکسوس آب-انرژی-غذا» شناخته میشود. این رویکرد تاکید دارد که آب و انرژی به شکلی جداییناپذیر به هم مرتبطاند؛ ما برای تولید، انتقال و تصفیه آب به انرژی نیاز داریم و برای تولید انرژی (بهویژه برقآبی و خنکسازی نیروگاهها) به آب محتاجیم. در کشورهای کمآبی مانند ایران، این پیوند حیاتیتر نیز میشود.
رویکرد نکسوس به جای تمرکز بر راهحلهای پرهزینه و تکبعدی مانند شیرینسازی گسترده آب دریا، بر «بازیافت آب، بهبود بهرهوری کشاورزی و مدیریت یکپارچه منابع» تاکید دارد. این یعنی ارتقای راندمان آب در کشاورزی و مدیریت هوشمند مصرف برق، میتواند راهی ارزانتر و کارآمدتر برای تامین امنیت آبی و غذایی باشد.
نقشه راه فناورانه: سه گام هوشمند برای آینده
با نزدیک شدن به بحران آبی ۱۴۰۴، هوشمند سازی منابع آب از یک ایده فناورانه به ضرورتی ساختاری بدل شدهاست؛ از پایش هوشمند خاک و تبخیر تا مدیریت دادهمحور منابع آب، همه در خدمت کنترل مصرف و ارتقای راندماناند. اما این تحول بدون همگامی با زیرساختهای برقی ناتمام خواهد بود، چرا که فرآیندهایی چون انتقال، تصفیه و پمپاژ، خود وابسته به انرژیاند. در چنین بستری، ارتقای بهرهوری انرژی با بهرهگیری از الگوریتمهای زمانسنجی، شبکههای توزیع هوشمند و منابع تجدیدپذیر، نه فقط مکمل راهحلهای آبی، بلکه لازمه مدیریت همزمان منابع حیاتی بهشمار میرود. این همافزایی، نقطه اتصال آب و برق در مسیر توسعه پایدار است.
در چنین چشماندازی، فناوریهای نوین و کمهزینه، نه بهعنوان یک کالای لوکس، بلکه بهعنوان اهرمی استراتژیک برای تحقق این گذار هوشمند ظاهر میشوند. سه حوزه فناورانه زیر، مبتنی بر مطالعات معتبر جهانی و پتانسیلهای داخلی، مسیری عملیاتی را پیش روی اقتصاد ایران قرار میدهند:
نیروگاههای خورشیدی هوشمند: ایران با داشتن بیش از ۳۰۰ روز آفتابی در سال و دشتهای وسیع، از پتانسیلی استثنایی برای مهار انرژی خورشیدی برخوردار است. توسعه پنلهای خورشیدی ارزانقیمت، همراه با سامانههای کنترلی مبتنی بر هوش مصنوعی، میتواند تولید برق را با تقاضای محلی هماهنگ کرده و مصرف را بهینه سازد. این رویکرد، بهویژه در مقیاس مزارع کوچک و نیروگاههای خانگی، ضمن ایجاد اشتغال محلی، به تمرکززدایی از شبکه برق و افزایش پایداری آن کمک میکند.
تولید هیدروژن سبز: این فناوری آیندهدار، بهعنوان سوخت پاک قرن شناخته میشود. هیدروژن سبز از طریق الکترولیز آب و با استفاده از برق تولیدی از منابع تجدیدپذیر (مانند خورشید و باد) به دست میآید. موقعیت ژئوپلیتیک ایران و زیرساختهای انرژی موجود، این پتانسیل را فراهم میآورد که کشور به یکی از تولیدکنندگان و صادرکنندگان پیشروی هیدروژن سبز در منطقه تبدیل شود و از این طریق، وابستگی خود به درآمدهای نفتی را کاهش دهد.
شبکههای هوشمند انرژی (Smart Grids): ستون فقرات یک سیستم انرژی مدرن، شبکه توزیع هوشمند است. بهرهگیری از هوش مصنوعی برای «پیشبینی تقاضای برق و به حداقل رساندن تلفات»، گامی حیاتی برای مدیریت بهینه منابع است. یک شبکه هوشمند با اتصال منابع پراکنده تجدیدپذیر (مانند پنلهای خورشیدی خانگی) و سیستمهای ذخیرهسازی، ثبات شبکه را افزایش داده، از خاموشیهای ناخواسته جلوگیری کرده و هزینههای کلان سیستم را کاهش میدهد.
نتیجه نهایی: پیوند فناوری و حکمرانی برای توسعه پایدار
روشن است که فناوری بهتنهایی معجزه نمیکند. حل ریشهای معضلات محیطزیست در گرو اصلاحات ساختاری در اقتصاد و حکمرانی است. با این حال، نوآوریهای فناورانه میتوانند نقش یک کاتالیزور قدرتمند را ایفا کنند. هوش مصنوعی میتواند همچون یک دستیار هوشمند، با بهینهسازی مصرف و افزایش بهرهوری، اقتصاد کشور را در مسیر توسعه سبز قرار دهد.
عبور از بحران زیستمحیطی ایران نیازمند یک همنوایی ملی میان علم، فناوری، برنامهریزی بلندمدت اقتصادی و اراده سیاسی است. انتخاب امروز ما میان تداوم مسیر پرهزینه و ناپایدار کنونی یا برداشتن گامهای هوشمندانه به سوی آیندهای است که در آن، رشد اقتصادی و سلامت محیطزیست نه در تقابل، که در کنار یکدیگر معنا مییابند.
* کارشناس حوزه اقتصاد انرژی