اجتناب از دام ورشکستگی با مدل رشد پایدار

آقای مایکل دل بنیانگذار و مالک و مدیرعامل شرکت دل کامپیوتر (Dell Computer)، در سال ۱۹۹۳ با بحران بزرگی در شرکت خود مواجه شد، موضوع از این قرار بود که آقای دل متوجه شده بود که به دلیل رشد بسیار بالا و هزینههای بسیار زیاد بابت این رشد در شرکت وی، موجودی نقد شرکت به کمتر از ۲۰میلیون دلار رسیده است و این در حالی بود که این مبلغ برای شرکتی با این حجم و اندازه، بسیار کم، و این پول به اندازه خرج یک یا نهایتا دو روز شرکت بود؛ ادامه این روند سبب میشد که شرکت وارد بحرانهای بزرگ مالی و در نهایت ورشکستگی شود، آقای دل خیلی زود این موضوع را متوجه شد و از متخصصان و مدیران با تجربه تری برای حل این بحران استفاده کرد.
دهه ۹۰ میلادی اوج رشد شرکتهای کامپیوتری و اینترنتی در ایالات متحده آمریکا بود که نیمه دوم این دهه در بازار سهام آمریکا به حباب دات کام (Dot-com Bubble) مشهور شد.
دلیل آن نیز همین موضوع بود که شرکتهایی که در حوزه کامپیوتر و اینترنت فعالیت داشتند، با رشدهای بسیار عجیب و غریبی مواجه میشدند.
هر سال رکوردهای بزرگتری در فروش و درآمد ایجاد میکردند، این موضوع سبب شد که در اواخر این دهه خیلی از شرکتهای این صنعت، با بحرانهای مالی مواجه و در نهایت ورشکسته شدند. برخی از مشهورترین این شرکتها عبارتند از: شرکتهای Theglobe)، (Boo)، (Webvan و (Pets.com).
این موضوع فقط به شرکتهای اینترنتی ختم نمیشود، این فقط مثالی از دهه ۹۰ میلادی در آمریکا بود که میتواند برای هر شرکت یا صنعتی در هر کجای جهان و در هر زمانی اتفاق بیفتد. رخدادی که میتواند بسیاری از شرکتهای فعال در بازارهای بکر و دست نخورده و یا شرکتهای استارت آپ و تازه تاسیس و یا شرکتهایی که توانایی رشد بالایی دارند یا کسب و کارهایی که استراتژیهای خود را به سمت ایدههای بکر و نو سوق میدهند را درگیر خود کند.
رشد همواره به معنای سعادت نیست، رشد سریع میتواند صدمات زیادی به منابع شرکت وارد کند. اگر مدیریت از تاثیر آن آگاه نباشد و اقدامات لازم را برای کنترل آن صورت ندهد، رشد سریع میتواند به ورشکستگی بینجامد.
هنگامی که صحبت از رشد یک شرکت میشود، میتوان به خیلی از موارد اشاره نمود، مثلا رشد در قیمت سهام، رشد در اندازه شرکت، رشد در میزان داراییها، رشد در کسب سهم بیشتر از بازار، رشد در افزایش کیفیت خدمات و بسیاری رشدهای دیگر که ممکن است به ذهن متبادر شوند که میتواند شامل انواع رشدهای کمی و کیفی شود.
اما رشدی که در مباحث مدیریت مالی شرکتها و کسب و کارها بدان اشاره میشود، رشد فروش بنگاههای تجاری است، این رشد ناشی از افزودن در داراییهای شرکت و به تبع آن افزایش در درآمدها و فروش آن است.
باید در نظر داشت که افزایش رقم فروش شرکت بر اساس تورم کالاها و خدمات و ثابت ماندن تعداد آنها به هیچ وجه به عنوان رشد در نظر گرفته نمیشود، بلکه رشد فروش باید بر اساس افزایش در تعداد کالاها و یا ارائه خدمات رخ داده باشد، که البته آن هم منطبق با افزایش در داراییها است. برای جلوگیری از افتادن در دام ورشکستگی، رشد واقعی میبایست با الگوی نرخ رشد پایدار (Sustainable Growth Rate) منطبق و همراه باشد.
در تمام شرکتها برای برنامهریزی و بودجهریزی سال مالی آتی خود، رشدی را در نظر میگیرند، اما سوال اساسی این است که این رشد باید چه عدد و رقمی باشد؟ اگر چنانچه مدیر شرکتی این برنامهریزی را بر اساس مثلا ۵۰ درصد رشد دیده باشد، سوال این است که چرا ۵۰ درصد و اگر دیگری آن را بر مبنای ۲۰ درصد دیده است، سوال اینکه چرا ۲۰ درصد ؟ از دیدگاه مدیریت و برنامهریزی رشد، این اعداد باید مبنا داشته باشد.
در حقیقت برای این رشد، باید ظرفیت و پتانسیل رشد شرکت را در نظر گرفت، این بدان معناست که اگر شرکتی برنامهریزیهای خود را بر مبنای نرخ رشدی بیش از ظرفیت و پتانسیل رشد شرکت بنا نهد، شرکت با کمبود شدید منابع مالی مواجه خواهد شد و از طرفی اگر چنانچه مدیران کسب و کارها نرخ رشد فروش خود را بر اساس نرخی پایین تر از ظرفیت رشدی شرکت بنا نهند، این کسب و کار با مازاد منابع مالی و عدم به کارگیری صحیح این منابع مواجه خواهد شد. بنابراین تا اینجا میدانیم که دو نوع رشد داریم، یکی رشد واقعی شرکت و دیگری ظرفیت و پتانسیلی که شرکت برای رشد دارد و به آن نرخ رشد پایدار میگوییم.
رشد بیضابطه
اگر شرکتی بخواهد مثلا ۵۰ درصد رشد کند با فرض ثبات بودن سیاست سرعت گردش داراییها و همچنین استفاده از ظرفیت کامل ماشینآلات و داراییها، باید حتما ۵۰ درصد به داراییهای خود اضافه کند، اضافه کردن به داراییها که میتواند هم شامل داراییهای ثابت و بلندمدت و همینطور داراییهایی از نوع سرمایه در گردش باشد، نیازمند منابع مالی و وجوه نقد است. لذا شرکتهایی که سریع رشد میکنند و بیمحابا افسار اسب تندرو کسب و کار خود را رها کردهاند، ناچار میشوند برای تامین سریع منابع خود به تامین مالی از طریق بدهی و وامهای بهرهدار روی بیاورند.
این کار همانند مثال ابتدای این یادداشت در شرکت دل کامپیوتر، آنقدر ادامه پیدا میکند که مدیران متوجه میشوند که در دام بدهی بسیار بزرگی با بهرههای فراوان گرفتار شدهاند. حجم انبوه بهرهها، درآمدها و سودهای شرکت به راحتی میبلعد و بازدهی مناسب را از شرکت گرفته و گاهی آن را به زیان تبدیل می کند.
این زیانها به ساختار سرمایه شرکت وارد شده و شرکت را با اهرم مالی بالا مواجه میکند، این نقطه جایی است که وام دهندگان و اعتبار دهندگان دیگر به راحتی منابع خود را در اختیار این کسب و کار قرار نخواهند داد. اینجاست که شرکت با انبوهی از هزینهها مواجه است که دیگر برای آنها پولی ندارد، لذا آغاز ورشکستگی از اینجا شروع خواهد شد.
مدل نرخ رشد پایدار
مدل نرخ رشد پایدار (S.G.R) دقیقا به همین مورد میپردازد و به مدیران شرکت یادآور میشود که حتما رشد کسب و کار خود را باید بر اساس این نرخ رشد منطبق کنند، نرخ رشد پایدار همان ظرفیت و پتانسیل رشد شرکتها و کسب و کارهای بزرگ، متوسط و کوچک است.
این به آن مفهوم است که اگر ظرفیت رشد شرکت یا همان نرخ رشد پایدار آن مثلا ۳۰ درصد است، کسب و کار باید دقیقا این نرخ رشد را برای برنامهریزی سال آتی خود مدنظر قرار دهد. اگر رشد موردنظر مدیران شرکت نرخی بالاتر از نرخ رشد پایدارشان باشد، با کمبود منابع مالی مواجه خواهند شد و اگر کمتر از آن نرخ باشد، با بیش بود منابع بلااستفاده مواجه میشوند.
البته باید درنظر داشت که مدیران میتوانند از آن طرف موضوع هم به قضیه نگاه کنند، این یعنی اینکه اگر مدیری برنامهریزی رشد خودش را مدنظر دارد، باید برای تغییر نرخ رشد پایدارش اقدام کند، یعنی اینکه در مثال بالا اگر مدیران شرکت خواهان رشد مثلا ۵۰ درصد هستند، باید نسبت به تغییر و افزایش نرخ رشد پایدار کسب و کارشان که ۳۰ درصد است اقدام کنند.تغییر در میزان نرخ رشد پایدار بنگاههای تجاری بر اساس چهار نسبت مهم و اساسی شرکتها استوار است که عبارتند از: اول حاشیه سود خالص، دوم شتاب و سرعت گردش داراییهای شرکت، سوم میزان استفاده از اهرم و سیاست ساختار سرمایه کسب و کار و چهارم که از اهمیت بسیار ویژهای برخوردار است، سیاست تقسیم سود در مجامع بین سهامداران شرکت است.
مدیران و مالکان شرکتها میتوانند با توجه ویژه به این چهار نسبت اساسی و بهینه کردن آنها نسبت به تغییر یا افزایش میزان ظرفیت و پتانسیل رشد کسب و کارشان یا همان نرخ رشد پایدار خود، اقدام کنند.
* کارشناس حوزه اقتصاد مالی