دموکراسی انرژی در تله فناوری

اکنون، با گسترش فناوری‌‌‌های دیجیتال، به‌‌‌ویژه در زمینه مدیریت هوشمند شبکه‌‌‌های انرژی، اینترنت اشیا، داده‌‌‌محوری و پلتفرم‌‌‌های توزیع‌‌‌شده، این پرسش بیش از هر زمان دیگر به چشم می‌‌‌آید: آیا آینده دموکراسی انرژی، آینده‌‌‌ای دیجیتال است؟ مقاله‌‌‌ پیش رو، کوششی است برای ترسیم مرزهای این پرسش و پاسخ‌‌‌هایی که در بطن تحولات فناورانه و نهادی جاری می‌توان به آن داد. 

در این مقاله با نگاهی بین‌‌‌رشته‌‌‌ای، تلاش شده تا نسبت میان تحولات دیجیتال و چشم‌‌‌اندازهای دموکراتیک شدن نظام‌‌‌های انرژی تحلیل شود. 

در حال حاضر ایران با چالش‌‌‌های جدی در حوزه انرژی روبه‌رو است. مشکلات ناشی از یارانه‌‌‌های پنهان، تمرکز مالکیت و مدیریت، ناکارآمدی بازار برق، و چالش‌‌‌ها در جذب فناوری‌‌‌های نوین، همه و همه مشکلاتی هستند که آینده انرژی در کشور را به مساله‌ای نه‌‌‌فقط فنی، بلکه عمیقا نهادی بدل کرده‌‌‌اند. 

در بسیاری از کشورها، گذار انرژی از سوخت‌‌‌های فسیلی به انرژی‌‌‌های تجدیدپذیر، به‌‌‌طور فزاینده‌‌‌ای با فرآیندهای دیجیتالی شدن زیرساخت‌‌‌ها، خدمات و نهادهای انرژی همزمان شده است. از یک‌‌‌سو، نهادهای سیاسی و اقتصادی با شعارهایی چون «گذار عادلانه»، «توزیع عادلانه منافع انرژی» و «کنترل محلی بر انرژی» تلاش دارند دموکراتیک‌‌‌سازی سیستم انرژی را در دستور کار قرار دهند. از سوی دیگر، فناوری‌‌‌های دیجیتال (نظیر اینترنت اشیا، هوش‌مصنوعی، داده‌‌‌های کلان و پلتفرم‌‌‌های مبتنی بر اپلیکیشن) نیز با سرعت در حال دگرگون‌‌‌سازی رابطه میان تولید، توزیع و مصرف انرژی هستند. در این مقاله، ما بررسی می‌‌‌کنیم که چگونه این دو تحول (گذار انرژی و دیجیتالی شدن) می‌توانند به‌‌‌طور متقابل یکدیگر را تقویت یا تضعیف کنند. به بیان دیگر، آیا فناوری‌‌‌های دیجیتال می‌توانند دموکراسی انرژی را ممکن‌‌‌تر و فراگیرتر کنند، یا خود منجر به تمرکز بیشتر قدرت و نابرابری‌‌‌های جدید خواهند شد؟ این پرسش، در بطن سیاستگذاری انرژی در قرن بیست‌‌‌و‌‌‌یکم قرار دارد.

چهار چشم‌‌‌انداز از دموکراسی انرژی

برای بررسی نقش فناوری‌‌‌های دیجیتال در آینده دموکراسی انرژی، چهار چشم‌‌‌انداز اصلی از دموکراسی انرژی معرفی می‌شود که در ادبیات سیاستگذاری و گفتمان عمومی تکرار می‌شود. این چشم‌‌‌اندازها، نه‌‌‌تنها بازتاب‌‌‌دهنده آرمان‌‌‌ها و ارزش‌‌‌ها هستند، بلکه هر یک به شیوه‌‌‌ای خاص به چالش‌‌‌ها و فرصت‌‌‌های دیجیتال‌‌‌سازی پاسخ می‌دهند.

۱. دموکراسی انرژی به‌‌‌مثابه مالکیت محلی: در این دیدگاه، دموکراسی انرژی یعنی انتقال مالکیت و کنترل از شرکت‌های بزرگ انرژی به دست شهروندان، تعاونی‌‌‌ها، شهرداری‌‌‌ها یا جوامع محلی. دیجیتالی ‌‌‌شدن، در این چشم‌‌‌انداز، می‌تواند ابزاری برای تقویت مشارکت و شفافیت باشد؛ مثلا با پلتفرم‌‌‌هایی که اطلاعات تولید و مصرف انرژی را به اشتراک می‌‌‌گذارند، یا با آپ‌‌‌هایی که امکان تصمیم‌گیری جمعی درباره مدیریت منابع انرژی را فراهم می‌‌‌سازند.

۲. دموکراسی انرژی به‌‌‌مثابه عدالت توزیعی: تمرکز این رویکرد بر این است که گذار به انرژی پاک نباید نابرابری‌‌‌های موجود را بازتولید یا تشدید کند. انرژی باید برای همه اقشار، به‌‌‌ویژه گروه‌‌‌های محروم و کم‌‌‌درآمد، در دسترس، قابل‌‌‌پرداخت و قابل‌‌‌اعتماد باشد. در این چشم‌‌‌انداز، فناوری دیجیتال می‌تواند نقش دوگانه‌‌‌ای ایفا کند: از یک‌‌‌سو ابزارهایی برای شناسایی و رفع نابرابری‌‌‌ها فراهم می‌‌‌آورد، از سوی دیگر اگر با ملاحظات عدالت همراه نشود ممکن است شکاف دیجیتال را به شکاف انرژی بدل سازد.

۳. دموکراسی انرژی به‌‌‌مثابه مشارکت شهروندی: ‌‌‌ در این رویکرد، تاکید بر آن است که شهروندان باید در فرآیند تصمیم‌گیری‌‌‌های کلان انرژی (مثلا تعیین سیاست یارانه‌‌‌ها یا مکان‌‌‌یابی نیروگاه‌‌‌ها) نقش فعالی داشته باشند. دیجیتالی شدن، از این منظر، می‌تواند با تسهیل نظرسنجی‌‌‌ها، مشورت‌‌‌های عمومی و تحلیل داده‌‌‌های رفتاری، کیفیت و عمق مشارکت مردمی را افزایش دهد.

۴. دموکراسی انرژی به‌‌‌مثابه حاکمیت داده‌‌‌ها: ‌‌‌ در این دیدگاه نوظهور، بحث بر سر این است که چه کسی مالک داده‌‌‌های تولیدشده از سیستم‌‌‌های دیجیتال انرژی است، و چگونه می‌توان از این داده‌‌‌ها برای منافع عمومی استفاده کرد. اگر داده‌‌‌های مصرف، تولید و تعاملات انرژی فقط در دست شرکت‌های فناوری یا پلتفرم‌‌‌ها باشد، خطر تمرکز قدرت و نقض حریم خصوصی وجود دارد. از این رو، دموکراسی انرژی یعنی مدیریت جمعی و شفاف داده‌‌‌ها به‌‌‌مثابه یک منبع عمومی.

فناوری‌‌‌های دیجیتال؛ تسهیل‌‌‌گر یا تهدید؟

این بخش بر نقش فناوری دیجیتال در تقویت یا تضعیف دموکراسی انرژی و تنش‌‌‌های ناشی از آن تمرکز دارد. فناوری‌‌‌های دیجیتال مانند شمارش‌‌‌گرهای هوشمند (smart meters)، پلتفرم‌‌‌های اشتراک انرژی، اینترنت اشیا( IoT)، الگوریتم‌‌‌ها و داده‌‌‌های کلان، ظرفیت‌‌‌های عظیمی برای بازطراحی سیستم انرژی دارند. اما تحلیلگران می‌گویند که این فناوری‌‌‌ها، به‌‌‌خودی‌‌‌خود، تضمینی برای دموکراتیک‌‌‌شدن حوزه انرژی نیستند؛ برعکس، بسته به سازوکارهای حکمرانی انرژی، می‌توانند به افزایش تمرکز قدرت، حذف گروه‌‌‌های ضعیف و تضعیف شفافیت نیز منجر شوند.

پارادوکس‌‌‌های دیجیتالی شدن

نویسندگان به چند تضاد کلیدی اشاره می‌کنند که در فرآیند دیجیتال‌‌‌سازی سیاستگذاری انرژی ‌بروز می‌کنند: 

۱-بهره‌‌‌وری در برابر عدالت: سیستم‌‌‌های هوشمند ممکن است برای بهینه‌‌‌سازی مصرف طراحی شوند، اما اگر هزینه یا نحوه استفاده از آنها برای گروه‌‌‌های کم‌‌‌درآمد دشوار باشد، به گسترش نابرابری منجر می‌شود.

۲- شفافیت در برابر نظارت بیش از حد: دسترسی شهروندان به داده‌‌‌های مصرف می‌تواند شفافیت را افزایش دهد، اما جمع‌‌‌آوری و ذخیره داده‌‌‌های رفتاری توسط دولت یا شرکت‌ها می‌تواند منجر به نقض حریم خصوصی و نوعی «پان‌‌‌اپتیکون انرژی  (Panopticon of energy)» شود. 

۳- پلتفرم‌‌‌های باز در برابر انحصار پنهان: گرچه پلتفرم‌‌‌های دیجیتال برای مدیریت مصرف و تولید محلی طراحی شده‌‌‌اند، اما اغلب زیرساخت و مالکیت آنها در اختیار شرکت‌های بزرگ فناوری یا بازیگران فراملی است. بنابراین خطر آن وجود دارد که ابزارهای مشارکت محلی، خود به ابزارهایی برای سلطه جهانی تبدیل شوند.

نقش حکمرانی و طراحی نهادی

در اینجا، بحث اصلی به سمت اهمیت ساختارهای نهادی می‌رود: اینکه چه نهادهایی مالک داده‌‌‌ها، تصمیم‌گیرنده درباره زیرساخت‌‌‌ها، و طراح الگوریتم‌‌‌ها هستند. دموکراتیک‌‌‌شدن انرژی وابسته به آن است که این فناوری‌‌‌ها چگونه در بسترهای اجتماعی-سیاسی خاص پیاده شوند.

اگرچه فناوری دیجیتال می‌تواند ابزار توانمندسازی باشد، اما در غیاب سیاستگذاری هوشمندانه، نظارت مدنی، و نهادهای پاسخگو، ممکن است مسیر گذار انرژی را به سمتی هدایت کند که در تعارض با عدالت و دموکراسی باشد.

نتیجه‌‌‌گیری

در مجموع، دیجیتالی‌‌‌ شدن بخش انرژی، اگرچه می‌تواند ابزارهایی نوین برای بهبود بهره‌‌‌وری، پاسخ‌‌‌گویی به تقاضا، و ارتقای توسعه پایدار فراهم آورد، اما بدون نهادهای قوی، نظارت عمومی، و مشارکت واقعی ذی‌نفعان، به‌‌‌راحتی می‌تواند به افزایش تمرکز قدرت، تشدید نابرابری‌‌‌ها و محدودسازی آزادی‌‌‌ها منجر شود.

دیجیتالی شدن نه‌‌‌تنها ساختارهای حاکمیتی را متحول می‌کند، بلکه تعریف «دموکراسی انرژی» را نیز بازنویسی می‌کند: آیا دموکراسی صرفا به معنای مشارکت در مصرف است یا باید شامل کنترل بر تولید، زیرساخت، و مالکیت داده‌‌‌ها نیز باشد؟ محققین بر لزوم نهادسازی، آگاهی‌‌‌بخشی، و بازنگری در سیاستگذاری‌‌‌های فناورانه انرژی تاکید دارند. به‌‌‌ویژه هشدار می‌دهند که کشورهایی که ساختارهای سیاسی و حقوقی شکننده‌‌‌تری دارند، ممکن است به جای دموکراتیک‌‌‌ شدن انرژی، به سوی اقتدارگرایی فناورانه پیش بروند.

پیام کلیدی برای ایران

در زمینه ایران، ورود فناوری‌‌‌های هوشمند بدون اصلاحات نهادی ممکن است نه‌‌‌تنها کمکی به دموکراسی نکند، بلکه ابزار جدیدی برای افزایش انحصار و نظارت دولتی فراهم کند (نمونه‌‌‌هایی چون کارت سوخت، کنتورهای هوشمند برق، و طرح‌‌‌های سهمیه‌‌‌بندی هوشمند) که با شفافیت کمتری اجرا می‌‌‌شوند، نشان می‌دهد بدون نهادسازی، دیجیتالی شدن به «دموکراسی انرژی» منجر نمی‌شود.

***

در نگارش مقاله حاضر از داده‌‌‌های مقاله‌‌‌ای با عنوان «دموکراسی انرژی: آینده‌‌‌ای دیجیتال؟» اثر نویسندگان، امیلی جادسون، اسکار فیچ-روی، ایان سوتار استفاده شده است.

* پژوهشگر سیاستگذاری انرژی