هشداری برای ایمنی فراموششده

در بسیاری از پالایشگاههای ما، سیستمهای تشخیص گازهای سمی یا اصلا نصب نشدهاند، یا سالهاست بدون کالیبراسیون ماندهاند. سنسورهای تشخیص گاز، نخستین خط دفاعی در برابر نشتهایی هستند که میتوانند در چند ثانیه به فاجعهای انسانی بدل شوند. گاز H₂S ، بیرنگ، بسیار سمی و کشنده است؛ تنفس حتی مقادیر اندکی از آن در مدت زمان کوتاه میتواند مرگبار باشد. با وجود چنین خطراتی، هنوز در بسیاری از واحدهای صنعتی ایران، تکیه بر حس بویایی انسان بهجای سیستم هشداردهنده دیجیتال، بخشی از واقعیت جاری است.
پرسنل آماده یا قربانیان خاموش؟
ایمنی در بسیاری از مواقع به یک بروشور، چند پوستر روی دیوار یا فیلمی که در بدو استخدام پخش میشود، تقلیل یافته است. کارگر پیمانکاری که وارد فضای بسته یا مخزن تحت فشار میشود، آیا واقعا تمرین کرده چگونه با ماسک اکسیژن کار کند؟ آیا سناریوی اضطراری را واقعا تمرین کرده یا فقط شنیده است؟ در اغلب پالایشگاهها، مانورهای واقعی ایمنی، شبیهسازیهای واقعگرایانه، و آموزشهای مداوم در اولویت نیستند. بسیاری از پیمانکاران صرفا برای پر کردن چکلیستهای اداری، فرمهایی را امضا میکنند بیآنکه فرآیندی معنادار طی شود. در چنین شرایطی، نیروی انسانی در فرآیند تولید سرمایه تلقی نمیشود.
فرسودگی ساختاری
تجهیزات و زیرساختهای بسیاری از پالایشگاههای کشور به دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ بازمیگردد. در بسیاری موارد، سیاست نوسازی بهناچار با «تعمیرات موضعی» جایگزین شده است؛ چرا که تامین تجهیزات، قطعات یدکی و تکنولوژیهای جدید، تحتتاثیر مستقیم تحریمهای چندلایه قرار گرفته. تحریمها نهتنها چرخه واردات فناوریهای نوین و همکاری با شرکتهای تخصصی خارجی را مختل کردهاند، بلکه حتی بر امکان بهروزرسانی نرمافزارهای صنعتی و سیستمهای کنترلی نیز سایه انداختهاند.
این محدودیتها، تصمیمگیران را ناگزیر کرده تا تجهیزات فرسوده را با تعمیرات موقت، همچنان در مدار نگه دارند؛ موضوعی که سطح ریسک در کل زنجیره تولید را بالا برده است. بااینحال، تحریمها نباید بهانهای برای فراموشی برنامهریزی راهبردی باشند. راهحل در بومیسازی عمیق، ارتقا مدیریت داراییهای فیزیکی و سرمایهگذاری هوشمندانه بر فناوریهای داخلیست؛ اما تا زمانی که «ایمنی» و «نوسازی زیرساخت» اولویت واقعی سیاستگذاران نباشد، عقبماندگی در این حوزه ادامهدار خواهد بود.
ایمنی در فرهنگ سازمانی
تا زمانیکه ایمنی در ذهن مدیران صنعتی بهعنوان «هزینه» تلقی شود، نه بهعنوان «سرمایهگذاری»، نمیتوان انتظار تحولی در وضعیت داشت. در بسیاری از سازمانها، دستورالعملهای ایمنی بیشتر از آنکه واقعهمحور و مسالهگشا باشند، تکراری هستند. کارگران در بهترین حالت، در معرض شعارهای کلی قرار میگیرند، نه فرآیندهای واقعی ارتقا فرهنگ ایمنی. ساختارهای مدیریتی ما هنوز به راندمان و عدد تولید بهعنوان تنها شاخصهای موفقیت نگاه میکنند. بههمین دلیل، وقتی پای اجرای مانور یا تعطیلی موقت خط تولید بهخاطر نشت احتمالی پیش میآید، «تولید» بر «ایمنی» اولویت مییابد؛ و اینگونه است که فجایع تکرار میشوند.
تجربه جهان
در صنایع پیشرو دنیا، تحول دیجیتال و استفاده از فناوریهای نوین، مفهوم ایمنی را بازتعریف کردهاند. هوش مصنوعی برای پیشبینی رفتار دینامیکی گازها بهکار گرفته میشود. پوشیدنیهای هوشمند(Wearables) به کارگران امکان میدهند تا در لحظه از افت اکسیژن خون یا افزایش ضربان قلب مطلع شوند. سیستمهای واقعیت افزوده (AR) به نیروهای تعمیرات کمک میکنند تا بدون ورود به محیطهای پرخطر، اطلاعات را بهصورت آنی دریافت کنند.
پالایشگاهها در بستر دوقلوی دیجیتال (Digital Twin)، شرایط اضطراری را شبیهسازی و بهینهسازی میکنند. اما در ایران، بسیاری از واحدهای صنعتی هنوز به سیستمهایی تکیه دارند که دههها از عمرشان گذشته است. در بهترین حالت، دستورالعملی چاپشده در تابلوهاست. این فاصله تکنولوژیک، نهتنها جانها را تهدید میکند، بلکه اعتماد عمومی به صنعت و نهادهای نظارتی را نیز تضعیف میسازد.
بازتعریف ایمنی بهعنوان مسالهای استراتژیک
نمیتوان از پالایشگاهی انتظار عملکرد ایمن داشت، اگر تصمیمگیریهای کلان درباره ایمنی در سطح بودجهریزی، فناوری، آموزش و فرهنگ سازمانی به حاشیه رانده شده باشد. ایمنی باید در سطح هیاتمدیره، مدیران عامل و سیاستگذاران ارشد تعریف شود. تخصیص بودجه برای تجهیزات ایمنی، سرمایهگذاری بر آموزش، تدوین نقشه راه ایمنی مبتنی بر داده و استفاده از فناوریهای نوین، نه هزینه، بلکه سرمایهگذاریهایی برای حفظ جان انسانها و پایداری تولید هستند.
* کارشناس حوزه انرژی