اغراق نکنید تا شوکه نشوید؛
آن باخت ۱۱ گله!

دختران ایران در جام ملتهای آسیا دو پیروزی برابر گوام و مالزی به دست آوردند، اما در نهایت با این باخت سنگین و وحشتناک از دور مسابقات کنار رفتند. نتیجه آنقدر گویا هست که نیازی به توضیح و تشریح بیشتر نباشد، اما آنهایی که تصاویری از بازی را در سایتها و فضای مجازی مشاهد کردند، حتی بیشتر هم شوکه شدهاند.
برخی گلهای دریافتی دختران ایران واقعا حیرتآور بود و در بعضی برشها اینطور به نظر میرسید که آنها حتی توان زدن ضربات معمولی به توپ را هم ندارند. در نهایت مصاحبه نیلوفر اردلان، سرمربی این تیم هم بر آتش انتقادها افزود؛ جایی که او به جای عذرخواهی ساده، مدعی شد این شکست تجربه خوبی برای شاگردانش بوده است.
باخت سنگین دختران ملیپوش، طبیعتا واکنشهای خوشایندی به همراه نداشت و غیر از انتقادات تند و تیز، بازار شوخی و خنده هم در فضای مجازی داغ شد. چیز عجیبی هم نیست و همه جای جهان از این اتفاقات رخ میدهد. به این ناکامی اما از دو زاویه میشود نگاه کرد؛ ابتدا مسایل فنی و سپس بحث تحلیلی و تبلیغاتی. موضوع بدون در نظر گرفتن هر یک از این دو جنبه، ناقص و عقیم باقی خواهد ماند.
یک؛ باید مشق کنیم
حقیقت آن است که فوتبال بانوان در ایران رشد کافی و مطلوب نداشته و جای کار بسیار زیادی دارد. خیلی بیش از اینها باید زحمت کشید، برنامه ریخت، پول خرج کرد، اردو رفت، مسابقه گذاشت و در تورنمنتها حضور یافت تا این رده رشد کند. به علاوه به هر حال فوتبال زنان محدودیتهایی هم دارد که نمیتوان بیتفاوت از کنارشان گذشت. در نتیجه چنین شکستی برابر یکی از قدرتهای آسیا که برای همه چیز برنامه دارد و سالهاست به شکل روتین تیمهای زنانش را تقویت میکند، آخر دنیا نیست.
دختران ما بدون این که روحیه خودشان را از دست بدهند، باید همچنان به کار و تلاش ادامه بدهند. هدف آنها باید این باشد که دفعه بعدی در مواجهه با تیمی به قدرت ژاپن، کمتر گل بخورند و نبرد متعادلتری داشته باشند. تنها از همین راه ممکن است فاصلهها کمتر شود. تا مسابقه ندهی و نبازی، نمیتوانی بهتر شوی. این ملامتها و شوخیها هم بخشی از کار است و نباید از آنها رنجید.
دو؛ کاش اینقدر غلو نکنیم!
یکی از بزرگترین مشکلات ما در حوزه ورزش زنان و مخصوصا فوتبال آنها این است که خیلی از رسانهها (مخصوصا از جنس دولتی) منتظر نشستهاند تا کوچکترین موفقیت دخترانمان را با حماسیترین و گلدرشتترین واژهها توصیف کنند. حمایت از ورزش بانوان نهتنها بد نیست، بلکه امری پسندیده و ضروری به شمار میآید.
با این حال طی سالهای اخیر این ذهنیت به وجود آمده که بعضیها دنبال بهرهبرداریهای تبلیغاتی از این موفقیتها هستند و میخواهند این پیام را به دنیا بدهند که هیچ مشکلی در این حوزه وجود ندارد. در نتیجه کافی است زنان ما مثلا گوام را ببرند تا کلی جلد افسانهای و تحسینآمیز در ستایش از آنها بسته شود.
نتیجه آن همه اغراق هم این میشود که وقتی وارد میدانهای دشوار میشویم و کیفیت واقعیمان رخ مینماید، شوک و دلسردی جای آن شادمانیهای شتابزده را میگیرد. از ورزش زنان حمایت کنید، از ته دل و با همه توان هم حمایت کنید، اما آدرس غلط ندهید و آنقدر غلو نکنید که اگر روزی در یک میدان سخت چنین نتیجهای به ثبت رسید، آن توصیفهای اساطیری جنبه کاریکاتوری پیدا کند.