تفاوت هدف  و مقصد در برنامه‌ریزی

 انواع مقصد

مقصد به پیامد مطلوبی که در یک دوره زمانی بلند (معمولا ۳ تا ۵ سال) به‌ دست می‌آید گفته می‌شود و توصیف گسترده‌ای است که تمرکز آن بر نتیجه مطلوب است و فاقد هر گونه شرحی درباره روش‌های نیل به نتیجه است. «به حداکثر رساندن سود» و «رسیدن به موقعیت رهبری در صنعت» نمونه‌هایی از رسیدن به مقصد هستند. بسته به میزان وضوح و محل قرارگیری در سلسله مراتب هدف‌گذاری، سه نوع مقصد وجود دارد:

۱- مقصد پیامدی: نتیجه یا اثر نهایی است که قرار است به‌دست آید و معمولا اولین مقصدی است که هنگام مشخص کردن خواسته‌های فرد یا سازمان تعیین می‌شود. مقاصد پیامدی بر آنچه می‌خواهید باشید، چیزی که می‌خواهید داشته باشید یا کاری که می‌خواهید انجام دهید، تمرکز دارند.

۲- مقصد عملکردی: استانداردی برای اندازه‌گیری میزان پیشرفت به سمت یک مقصد پیامدی است. مقاصد عملکردی روی نتایجی که می‌توان به صورت عینی یا مقایسه‌ای ارزشیابی کرد تمرکز دارند. اگرچه ممکن است بتوان بر یک مقصد عملکردی اعمال قدرت بیشتری کرد، اما این مقاصد نسبت به عوامل بیرونی مثل توانایی‌ها یا وضعیت مالی شما آسیب‌پذیر هستند.

۳- مقصد فرآیندی: مقصدی است که روزانه، هفتگی یا ماهانه برای رسیدن به یک مقصد بزرگ‌تر تعیین می‌کنید. تمرکز این نوع مقصد بر فرآیند توسعه توانایی‌ها، عادت‌ها یا رفتارهایی است که در موفقیت شما برای تحقق اهداف پیامدی نقش دارند.

 تفاوت مقصد و هدف 

هدف، یک آماج (Target) عملی و اجرایی است که باید در چارچوب زمانی کوتاه (یک‌سال یا کمتر) به آن دست یابیم. اهداف اقدامات یا فعالیت‌هایی هستند که برای رسیدن به مقصد باید انجام شوند. مثلا اگر مقصد یک شرکت «افزایش منابع درآمدی» باشد، «افزودن سه محصول جدید تا پایان اکتبر امسال» یک هدف خواهد بود.

افزایش سهم بازار شرکت به ۷ درصد تا پایان سال مالی، کاهش زمان پاسخ به استعلام مشتریان به ۱۲ ساعت تا پایان فصل جاری و امثال آن نمونه‌هایی از اهداف هستند. تعیین مقصد بدون تعیین هدف، ریسک عدم تحقق مقصد را در پی دارد. اصلی‌ترین زمینه‌های تفاوت هدف و مقصد به قرار زیر است:

همراستایی و ترتیب: مقاصد برای تحقق بیانیه چشم‌انداز شرکت یا فرد تعیین می‌شوند، درحالی‌ که اهداف برای رسیدن به مقاصد. بنابراین در سلسله‌مراتب هدف‌گذاری، مقاصد بالاتر از اهداف قرار دارند.

دامنه: مقاصد بیانگر گرایش‌های وسیعی هستند و اغلب با واحدهای کمی قابل اندازه‌گیری نیستند، درحالی‌ که اهداف به صورت کاملا مشخص و کمی بیان می‌شوند. 

وضوح: مقاصد معمولا بسیار کلی هستند، اما اهداف در یک چارچوب زمانی معین، واضح و قابل اندازه‌گیری‌اند.

ملموس بودن: مقاصد می‌توانند ناملموس و غیرقابل اندازه‌گیری باشند، اما اهداف برحسب آماج‌ ملموس تعریف می‌شوند. مثلا «ارائه خدمات عالی به مشتریان» ناملموس است، اما هدف «کاهش زمان انتظار مشتری به ۱ ساعت» بیان ملموسی است که به تحقق هدف اصلی کمک می‌کند.

چارچوب زمانی: مقاصد برای بلندمدت تعیین می‌شوند و هر مقصد بلندی می‌تواند به چند مقصد کوتاه‌مدت نیز تقسیم شود. اما اهداف مرتبط با هر مقصد، برای چارچوب زمانی کوتاه‌تری تعیین می‌شوند.

زبان: برای بیان مقصد، زبانی به کار می‌رود که بیشتر بر تفکر مفهومی تاکید دارد، درحالی‌که زبان به کار رفته برای تعیین اهداف عمدتا خلاقانه است.

 منافع تعیین مقصد

اگرچه مقصد معمولا از وضوح برخوردار نیست، اما مزیت‌های قابل‌توجهی دارد. اول آن که به تلاش‌های فرد و سازمان جهت می‌دهد و دوم، به تعیین اولویت‌ها کمک می‌کند، زیرا با توجه به مقصد می‌توان فهمید کدام کارها مهم‌ترند. وجود مقصد به تصمیم‌گیری نیز کمک می‌کند زیرا وقتی مقصد معلوم است تصمیم‌ها همراستا با آن گرفته می‌شوند. همچنین مقصد معنادار، انگیزه کارکنان را برای انجام سریع کارها افزایش داده و توانایی‌های بالقوه‌شان را آزاد می‌کند.

 منافع تعیین هدف

در فرآیند هدف‌گذاری میزان پیشرفت فرد و سازمان مرتب در مقاطع زمانی معین اندازه‌گیری می‌شود تا در صورت لزوم اقدام اصلاحی لازم انجام شود. تحقق اهداف به کارکنان حس موفقیت می‌دهد و انگیزه آنان را برای کار بیشتر در جهت نیل به مقصد بهبود می‌بخشد. 

به کمک اهداف می‌توان به درست فرموله شدن استراتژی‌های کلی نیز مهر تصدیق زد.

توصیه‌هایی برای تعیین مقاصد و اهداف:

  از شاخص‌های کمی چون شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI) برای اندازه‌گیری میزان رسیدن به مقاصد استفاده کنید.

  برای بازارها، کاربران و مکان‌های مختلف، اهداف متفاوت تعیین کنید.

  قبل از نهایی کردن یک هدف به طرق ممکن آن را پالایش کنید و سپس به آن رسمیت بدهید. گاه ممکن است دریابید که بهتر است از یک منفعت مالی به نفع یک ارزش چشم‌پوشی کنید.

  به جای تشریح عملیات، بگویید چه پیامد و نتیجه‌ای برایتان مطلوب است. انتخاب عملیات را به کارکنان واگذار کنید.

  در فرآیند فرموله کردن مقاصد و اهداف، افراد مرتبط را مشارکت دهید.

  مطمئن شوید که اهدافتان واضح، قابل اندازه‌گیری، دست یافتنی و واقع‌گرایانه‌اند و زمان‌بندی تحقق آنها معلوم است.

  از مرتبط بودن اهداف به مقاصد استراتژیک سازمان مطمئن شوید.

منبع: Indeed