پاسخگویی  پس از ترک  شرکت؟

ده هفته زودتر به شرکت اطلاع دادم که قصد بازخرید دارم چون واقعیتش این است که کسی جز من از پس کارم برنمی‌‌‌آید. همکاری دارم که گاهی کارش مشابه با کار من است، اما فقط یک‌سوم فعالیت‌‌‌هایش را شامل می‌شود. به‌‌‌علاوه، گرچه او ۴ سال اخیر را در کنار من کار کرده اما هیچ وقت، آن‌طور که باید در کارش جدی نبوده و خیلی چیزها را یاد نگرفته. 

حالا که کم‌کم به روزهای آخرم نزدیک می‌‌‌شوم، اغلب همکارها و مدیرم، شروع کردند به پرسیدن این سوال که «بعد از رفتنت، اگر سوالی درباره پروژه‌‌‌هایی که مسوولش بودی پیش آمد، آیا امکانش هست با تو تماس بگیریم؟» ولی راستش من دوست ندارم این اتفاق بیفتد. دوست دارم وقتی از اینجا می‌‌‌روم ارتباطم کاملا با این محیط قطع شود.

چیزی که ماجرا را پیچیده کرده این است که با بعضی از این همکارها رابطه دوستانه دارم، هم در زندگی واقعی و هم در شبکه‌‌‌های اجتماعی. به همین دلیل، حس می‌‌‌کنم اگر در آینده به من پیام دهند، به سختی می-توانم جواب ندهم. دوست دارم شماره همه‌‌‌شان را بعد از رفتنم بلاک کنم اما به نظرم کار زشتی است. با این شرایط چه کنم؟ آیا پیشنهادی برایم دارید؟ یکی از همکارهای سابق که سه سال پیش بازنشسته شد، هنوز هم با این‌‌‌ها درگیر است و از او سوال می‌‌‌پرسند و کمک می‌‌‌خواهند. اصلا دوست ندارم به سرنوشت او دچار شوم. 

پاسخ: دوست عزیز، تو هیچ وظیفه‌‌‌ای نداری که بعد از رفتنت از یک شرکت به سوالاتشان جواب دهی. وقتی «در استخدام» آنها نیستی، پس هیچ حقی نسبت به زمان تو ندارند. 

به‌‌‌علاوه، تو کلی به آنها لطف کردی و از ده هفته قبل به آنها اطلاع دادی که قرار است بروی. آنها کلی وقت داشته‌‌‌اند تا فکر کنند که چه چیزهایی ممکن است از تو بخواهند و سوالاتشان را قبل از رفتنت بپرسند. اگر خودشان تصمیم گرفته‌‌‌اند که از این زمان استفاده نکنند یا آن چند سالی که همکارت، فرصت داشت از تو یاد بگیرد را جدی نگرفته‌‌‌اند، این مشکل تو نیست، مشکل آنهاست. البته، بعضی سوال‌‌‌ها واقعا تا وقتی کارمند، شرکت را ترک نکرده و فرد دیگری جایگزینش نشده، پیش نمی‌‌‌آیند. اما این تقریبا در تمام مواقعی که کارمندی شرکت را ترک می‌کند پیش می‌‌‌آید و از شرکت‌ها انتظار می‌رود که خودشان، راهی برایش پیدا کنند نه این که مزاحم کارمندی شوند که شرکت را ترک کرده.

با این حال، گرچه تو بعد از رفتنت هیچ تعهدی نسبت به کارفرمای سابقت نداری، اما گاهی کمک به آنها، در حد جواب دادن به یکی دو سوال ساده می‌تواند یک جور سرمایه‌گذاری باشد و حسن نیتت را نشان دهد. البته اگر می‌توانی. منظورم سوال‌‌‌هایی از این قبیل است: «می‌‌‌دانی گزارش جونز کجاست؟» یا «برای ارسال سالانه با کدام تامین‌‌‌کننده کار می‌‌‌کردی؟»، نه این که از تو بخواهند کل فرآیند X را به آنها یاد بدهی یا کل پرونده فلان مشتری را برایشان شرح دهی. و مهم‌تر از همه اینکه، وقتی می‌‌‌گویم حداکثر دو سوال، منظورم دقیقا همین است، نه یک جلسه پرسش و پاسخ طولانی. 

یک کار خوب هم که می‌توانی انجام دهی این است که یک‌سری اسناد مفید از خودت به جا بگذاری که ممکن است بعد از رفتنت، به آنها نیاز پیدا کنند؛ مثل یادداشت‌‌‌هایی درباره وضعیت فعلی پروژه‌‌‌ها، مهلت‌‌‌های مهم پیش رو، اطلاعات تماس مفید و.... این اطلاعات، علاوه بر اینکه به درد شرکت می‌‌‌خورد، بعدا به درد خودت هم خواهد خورد. اگر یکی از همکارهای سابق تماس بگیرد و سوالی بپرسد، به راحتی می‌‌‌گویی: «آیا اسنادی که گذاشتم را چک کردی؟ باید آنجا باشد.»

البته حواست باشد که زیاده‌‌‌روی نکنی و بیش از حد اطلاعات نگذاری. آدم‌‌‌هایی را دیده‌‌‌ام که یک دفترچه راهنمای ۱۰۰ صفحه‌‌‌ای از نحوه انجام کارشان می‌‌‌نویسند و در شرکت می‌‌‌گذارند (اعتراف می‌‌‌کنم که خودم حداقل یک بار این کار را کرده‌‌‌ام)، ولی بعدا، هیچ‌‌‌کس حتی نگاهشان هم نمی‌‌‌کند. معمولا این دفترچه‌‌‌ها یک گوشه می‌‌‌مانند و خاک می‌‌‌خورند و آن همه زحمت، عملا می‌رود به درون سطل زباله. پس فقط اطلاعات مهم را یادداشت کن و سعی کن همه چیز خلاصه باشد.

از نظر تئوری، اگر تمایل داشتی بیشتر کمک کنی می‌توانی یک قرارداد مشاوره کوتاه‌‌‌مدت به آنها پیشنهاد کنی که در ازای زمانی که می‌‌‌گذاری، مبلغی منصفانه دریافت کنی (البته این پول باید بیشتر از دستمزد ساعتی کار فعلی‌‌‌ات باشد چون به عنوان مشاور باید مالیات و هزینه‌‌‌های خودت را هم پرداخت کنی و دیگر از مزایا هم خبری نخواهد بود).

اما پیداست که تمایلی به این کار نداری و این هیچ ایرادی ندارد. تو حق داری یک خداحافظی کامل و بی‌‌‌بازگشت داشته باشی و برای همیشه ارتباطت را با آنها قطع کنی. گاهی بعضی‌‌‌ها در این شرایط پیشنهاد می‌کنند که یک دستمزد ساعتی بسیار بالا پیشنهاد دهی که به زحمتش بی‌‌‌ارزد، اما من توصیه نمی‌‌‌کنم این کار را بکنی چون ممکن است حس کنند درخواستت غیرواقع‌‌‌بینانه و دور از منطق است. اگر نمی‌‌‌خواهی به همکاری با آنها ادامه دهی، بهتر است رک و پوست‌‌‌کنده بگویی «نه.»

به همکارهایی که از تو پرسیده‌‌‌اند «آیا امکان تماس با تو وجود دارد یا نه»، بگو که در دسترس نخواهی بود. اگر کار دیگری پیدا کرده بودی می‌توانستی بگویی: «در شرکت جدید، سرم خیلی شلوغ می‌شود و راستش، وقت ندارم. پس هر سوالی دارید، همین روزها قبل از رفتنتم بپرسید.» اما تو داری عملا بازنشسته می‌‌‌شوی و شغل دیگری در کار نیست. پس می‌توانی یک ورژن دیگر با همین مضمون را بگویی: «بعد از رفتنم، سرم خیلی شلوغ خواهد بود و به سختی در دسترس خواهم بود» یا «فکر نکنم در دسترس باشم پس هر چیزی لازم دارید، همین حالا بگویید.» 

اگر پس از رفتنت، کسی تماس گرفت و سوالی پرسید می‌توانی حد و مرزت را مشخص کنی و چنین جوابی بدهی: «دیگر به آن اطلاعات دسترسی ندارم» یا «ببخشید، سرم خیلی شلوغ است و نمی‌توانم کمک کنم» یا «راستش الان دقیق یادم نیست. ببخشید. یادداشت‌‌‌هایی که گذاشتم را یک نگاه بینداز.» اگر این قضیه زیاد تکرار شد پیام‌‌‌ها را چند روز بعد از دریافت، پاسخ بده تا فکر نکنند همیشه در دسترسی. این کار، احتمال آن که خودشان راه‌حلی پیدا کنند را نیز افزایش می‌دهد.

اگر هیچ‌‌‌کدام از این راهکارها جواب نداد، می‌توانی به مدیر سابقت ایمیل بزنی و توضیح دهی که حجم زیادی درخواست کمک دریافت کرده‌‌‌ای که امکان پاسخگویی به آنها را نداری و از او بخواه که به همکارها بگوید دست از پرسیدن بردارند و اگر آن هم جواب نداد، که البته خیلی بعید ولی ممکن است، راحت باش و آنهایی که بیش از حد مزاحمت ایجاد می‌کنند را بلاک کن. 

منبع: The Cut