ایده نوبلیست اقتصاد چگونه رفتار سرمایهگذاران را توضیح میدهد؟
نقش داستانها در تصمیمات مالی ایرانیها

در ادامه، در گفتوگو با دو کارشناس بازار سرمایه، به قدرت روایتها در اقتصاد ایران پرداخته شده است. «چطور روایتهای جمعی در ایران باعث شکلگیری حبابهای اقتصادی، سقوط بازار یا حتی تغییر سیاستهای مالی شدهاند؟»، «آیا تجربهای از یک «روایت غالب» در ایران وجود دارد که بر تصمیمات اقتصادی مردم یا دولت تاثیر گذاشته باشد؟»، «رسانههای ایران چقدر در گسترش یا کنترل این روایتها نقش دارند؟»، «آیا نهادهای مالی و بانکها، عامدانه یا ناآگاهانه، در شکلگیری این روایتها موثر بودهاند؟»، «چقدر سیاستگذاران ایرانی به «اقتصاد روایی» توجه دارند؟»، «آیا نمونهای از روایت اقتصادی در ایران را میتوان مثال زد که بدون پشتوانه علمی، تاثیر زیادی گذاشته باشد؟ مثل اینکه دولت دلار را عمدا گران میکند یا بازار سهام همیشه سودمند است یا بازار سهام همیشه منجر به تضرر میشود؟»
از دیگر موضوعات فرعی اما حائز اهمیت اقتصاد روایی، نقش فضای مجازی در بازنشر روایتهای اقتصادی است. نوع واکنش مردم به روایتهای منتشر شده در فضای مجازی نیز از مسائلی است که در این گفتوگو به آن پرداخته شده است.
مردم بر پایه داستان تصمیم میگیرند
سیدفرهنگ حسینی/ کارشناس بازار سرمایه

مالی رفتاری میکوشد تا با تحلیل رفتار و روانشناسی افراد، بتواند دلایل رخدادهای شدید بازار از جمله حبابها را تحلیل کند. بر اساس کتاب سرخوشی غیرعقلائی شیلر روایتها مانند ویروس عمل میکنند و در بین افراد پخش میشوند و میتوانند رفتار اقتصادی افراد، نهادها و حتی سیاستگذاران را تحتتاثیر قرار دهند. این روایتها لزوما منطقی یا مبتنی بر دادههای دقیق نیستند؛ بلکه حس خوب، قدرت اقناع و قابلیت بازنشر بالا دارند. همچنین شیلر به نقش روانشناسی جمعی و احساسات (مثل طمع یا ترس) در شکلگیری حبابهای بازار میپردازد. او توضیح میدهد که بازارها لزوما عقلانی نیستند، بلکه متاثر از روایتها و هیجانها هستند.
از جمله در شکلگیری حبابها در ایران، نقش روایتها قوی است. در بورس ۱۳۹۹، نقش روایتها بسیار قوی بود و مواردی از جمله «دولت پشت بورس است»، «هیچ بازاری سود بیشتری از بورس نمیدهد»، «شاخص به ۸میلیون واحد میرسد»، «سهام عدالت را نفروش، آیندهات را میفروشی.» به سرعت در میان فعالان و افراد عادی گسترش یافت.
این روایتها در بستر فضای مجازی به شدت گسترش یافتند و در رسانهها از جمله رسانه ملی و حتی از سوی برخی مسوولان رسمی تکرار شدند. این روایات باعث ورود موج عظیمی از مردم ناآگاه به بازار شد و در نهایت ترکیدن حباب بورس، زیان جمعی و کاهش اعتماد عمومی به بازار را رقم زد که یکی از سریعترین و شدیدترین افتهای بازار رخ داد. همانطور که شیلر تاکید میکند، روایتهای ساده، پرشور و امیدوارکننده، نقش مهمی در شکلگیری رفتار تودهوار سرمایهگذاران دارند.
مشابه این رویداد در سال ۱۳۹۲ و با چشمانداز مثبت به توافق برجام و داستانهای متاثر از توافق شکل گرفت و در عین حال در سال ۱۳۸۶ با رونق قیمتهای جهانی کامودیتیها، داستانهایی در خصوص رشد قیمت نفت به ۲۰۰دلار و جهش قیمت مس فراگیر شده بود و در سال ۱۳۸۲ تحتتاثیر پایان جنگ عراق و تقاضای آن کشور برای بازسازی، داستانهای متعددی گسترش یافت که سبب شکلگیری حباب شدید در بورس تهران شد که هیچ یک از این داستانها تحقق نیافتند، بلکه روندها معکوس شد و طبق روند چرخهای عمل کرد و بازگشت به میانگین رخ داد.
روایتهای جمعی چه خوشبینانه و چه بدبینانه، بر شکلگیری حبابها در بازار دلار و به تبع آن طلا نیز در ایران اثرگذار بوده است.
در نظریههای رابرت شیلر، روایت غالب به داستان یا باوری عمومی گفته میشود که در یک دوره زمانی در سطح جامعه بهطور گسترده منتشر و پذیرفته میشود و توانایی تاثیرگذاری جدی بر رفتار اقتصادی افراد، بازارها و حتی سیاستگذاران را دارد. ویژگیهای روایت غالب، ساده، قابل فهم و تکرارپذیر است و بار احساسی ترس، امید، طمع، خشم دارد و از طریق یک از طریق رسانهها، شبکههای اجتماعی یا زبان عامه پخش شده و میتواند مانند ویروس، واگیردار و همهگیر شود و درستی آن اهمیتی ندارد و حتی اگر غلط یا ناقص باشد، رفتار اقتصادی واقعی را تحتتاثیر قرار میدهد. در حالی که اقتصاددانان به نظریههای سادهسازی شده در مدل و مفروضات تکیه میکنند، مردم بر پایه داستانها تصمیم میگیرند.
برخی از روایتهای غالب در بورس ۱۳۹۹ این بوده که «دولت حامی بورسه، هیچوقت نمیریزه» یا «بورس در ایران فقط بالا میره، چون دولت پشتشه» «صندوق پالایش و دارا تضمینی هستند». تاثیر روایت غالب چنان شدید بود که پی بهای بورس که در گذشته در محدوده ۱۰حبابی بود و اصلاح شدیدی میداشت، اما تا محدوده ۴۰ رشد کرد. رشد بازار برابر تجارب قبلی جهش و حبابی شدنهای قبلی بود.
در بازار طلا و ارز نیز جملاتی مانند «سکه همیشه گرون میشه»، «هر کی طلا بخره، ضرر نمیکنه.»، «به جای ریال، دلار نگه دار» روایتها غالب شدهاند و در نتیجه طلا و سکه به یکی از ذخایر خانگی رایج مردم تبدیل شده و میزان نگهداری آن چند ده برابر کشورهای مشابه است، تقاضا و صفهای طولانی برای پیشخرید سکه در طرحهای بانک مرکزی شکل گرفت و حباب سکه به شدت رشد کرد و حتی سیاستگذار پولی نیز تحتتاثیر این موضوع اقدام به عرضه گسترده سکه برای کنترل انتظارات تورمی در مقاطع مختلف کرد.
در ایران، مانند شیلر، روایتهای غالب نقشی محوری در رفتار اقتصادی مردم دارند. چون سیاستها و اطلاعات اقتصادی، تصمیمات و رفتارها با ثبات و شفاف نیست و اعتماد ضعیف است و مردم بیشتر به شنیدهها، شبکههای اجتماعی و تجربه جمعی تکیه میکنند. در نتیجه در غیاب دادههای شفاف، داستانها جای منطق را میگیرند.
نقش اصحاب رسانه در گسترش روایتها
ابزارهای گسترش روایتها در اقتصاد بر اساس نظریه شیلر رسانههای جمعی، رسانههای اجتماعی، گفتوگوی روزمره و شفاهی، نخبگان، اینفلوئنسرها، چهرهها و خاطرهها و تجربههای تاریخی است. جهش پوشش روزنامهها از اخبار بورس، اثر مثبت بر بازار دارد. هر چند شروع این پوشش ناشی از روند مثبت بازار است، اما با پوشش اخبار، سبب ایجاد مکانیزم بازخورد و تقویتکننده میشود.
ارتباطات تلفنی یک قرن پیش، سبب تحول عظیمی در بازار شد و محرک مهمی در حباب ۱۹۲۹ بود. راهاندازی شبکههای تلویزیونی ۲۴ساعته در حوزه بورس در رونق دهه ۱۹۸۰، خلق اینترنت و ایمیل در حباب دات کام و شبکههای اجتماعی در وضعیت فعلی بازار به شدت اثرگذار هستند.
در حال حاضر رسانه متعارف مانند تلویزیون و روزنامه توانایی شگرفی در گسترش روایتها در سطح گسترده داشته و عاملی برای رسمیسازی روایتها به شمار میروند. رسانههای اجتماعی (Social Media) مانند تلگرام، واتساپ، اینستاگرام، توییتر، یوتیوب سبب سرعت انتقال بسیار بالا و انبوه برای پیامها شده و توانایی گسترش روایتهای غیررسمی یا حتی ضدساختاری را فراهم ساخته است.
گفتوگوی روزانه افراد نیز بر انتقال افقی و سریع ایدهها و اثرگذاری شدید بر طبقه متوسط و پایین با دادههای رسمی محدود دارد. سیاستمداران و اقتصاددانان و افراد شاخص نیز با روایتسازی یا روایتپراکنی از طریق مصاحبه، استوری، لایو، تحلیل یا حتی شایعه و بیان خاطرات و تجربههای تاریخی میتوانند اثرگذاری شدیدی داشته باشند. در مجموع رسانهها مثل کاتالیزور عمل میکنند. آنها میتوانند روایت را تقویت، تکرار، یا حتی خلق کنند. روایتها وقتی از کانالهای رسمی رسانهها پخش میشوند، مشروعیت مییابند و سرعت گسترش در بسترهای شبکههای مجازی نیز به پشتوانه آن تقویت میشود.
البته باید گفت که شبکههای اجتماعی در عصر حاضر تاثیرگذارتر هستند چون احساسات، ترس و طمع را مستقیم تحریک میکنند. در حقیقت «در اقتصاد، واقعیت مهم نیست؛ آنچه مردم باور میکنند، بازار را شکل میدهد.» رسانههای رسمی با تمرکز بر اخبار بازاری که رشد خود را شروع کرده است و انتشار گزینشی آمار مثبت و بیان روایتهای تداوم رشد و ایجاد سرخوشی، سبب تداوم رشد بازار میشوند. این موضوع در حباب ۱۳۹۹ به وضوح قابل مشاهده بود.
شیلر در نظریههای خود تاکید میکند که حبابهای اقتصادی صرفا ناشی از دادههای اقتصادی یا سیاستهای پولی نیستند، بلکه نتیجه روایتهای فراگیر هیجانی هستند که توسط عوامل مختلف – از جمله نهادهای مالی – گسترش مییابند. بانکها و نهادهای مالی بهعنوان تقویتکننده روایتها عمل میکنند. نهادهای مالی، از طریق تبلیغات، ارائه خدمات نو، تشویق به وامگیری و خوشبینی مفرط، به پخش روایتهایی از رشد بیوقفه با تاکید بر مواردی که «فرصت را از دست نده»، «این دفعه فرق میکند» و تبیین تئوری نرمال جدید کمک میکنند. مثلا در بحران مسکن ۲۰۰۸ آمریکا، بانکها با وامهای بدون پشتوانه و اعتبارسنجی ضعیف، روایت «قیمت خانه همیشه بالا میرود» را تقویت کردند.
به نظر این اقدام و نقش بانکها و موسسات مالی، عامدانه برای کسب سود بیشتر در راستای منافع خود است. بنابراین میتوان گفت که نهادهای مالی عمدا از روایتها برای منافع خود بهرهبرداری میکنند. بانکها یا کارگزاریهایی که در اوج حباب بورس یا رمزارز، دورههای آموزش رایگان برگزار میکنند، اعتبار میدهند، و در ظاهر «مشاور مالی» هستند، اما در عمل به گسترش روایت «همه باید وارد بازار شوند» کمک میکنند.
هر چند ممکن است که ناآگاهانه یا ساختاری آنها نیز تحتتاثیر همان روایتهای غالب قرار گیرند. تحلیلگران اقتصادی بانکها نیز ممکن است باور کنند بازار همیشه رشد خواهد کرد. رقابت میان بانکها و کارگزاریها باعث میشود همه سعی کنند بازار تبلیغ کنند و بدون آنکه به پیامدهای کلان آن فکر شود. به عبارت دیگر، «همان نهادهایی که باید ثبات ایجاد کنند، اغلب به دلایل رقابتی یا سودجویی، خود به تقویتکننده هیجانات تبدیل میشوند.» همانطور که در بورس ۱۳۹۹ کارگزاریها، عرضههای اولیه دولتی را تبلیغ میکردند.
بیتوجهی سیاستگذاران به روایتها
شیلر میگوید سیاستگذاران همانقدر که به آمار اقتصادی توجه دارند، باید به روایتهای غالب در جامعه نیز توجه کنند. یعنی در کنار نرخ تورم، بیکاری یا بهرهوری، باید به باور عمومی و روایتهای غالب توجه کنند. دولت باید به روایتهایی مانند «دلار همیشه بالا میرود»، «دولت از بورس حمایت میکند»، «طلا امنترین دارایی است» در سیاستگذاریهای خود توجه کند. زیرا این روایتها تعیینکننده رفتار مردم هستند و سیاستگذاران اگر این روایتها را نادیده بگیرند، درک ناقصی از اقتصاد خواهند داشت و اثربخشی خود را در اقتصاد از دست خواهند داد.
سیاستگذاران در ایران توجه محدود و منفعل به روایتهای غالب دارند و معمولا پس از گسترش یک روایت اشتباه یا خطرناک وارد عمل میشوند. به عنوان مثال، پس از داغ شدن بازار رمزارز یا پیشفروش خودرو، تازه هشدار میدهند یا محدودیت میگذارند یا بعد از سقوط بورس در ۱۳۹۹، تازه درباره «آموزش مالی» یا «کنترل هیجانات» صحبت میکند و اقدامات کنترلی در پیش میگیرد.
همچنین، سیاستگذاران غالبا روایتها را ابزار تبلیغاتی میدانند، نه پدیدههای اقتصادی جدی. مثلا به جای درک علت خرید دلار توسط مردم، گاهی اقدام به تحدید و تهدید یا سانسور رسانهای میکند. یا در مواجهه با حبابهای بازار، تنها روی متغیرهای آماری تمرکز دارند. شیلر هشدار میدهد: «اگر سیاستگذاران خودشان آغازگر روایتهای نادرست باشند، اقتصاد را نهتنها هدایت نمیکنند، بلکه دچار سرخوشی کاذب میسازند.»
میتوان نمونههای متعددی از روایتهای اقتصادی در ایران نام برد که فاقد پشتوانه علمی بودهاند اما تاثیر اجتماعی و اقتصادی عمیقی بر جای گذاشتهاند.شیلر تاکید دارد که روایتها میتوانند صرفنظر از درستی یا نادرستیشان، قدرت واگیردار پیدا کنند و بر رفتار مردم تاثیر بگذارند. وقتی روایتی علمی نیست ولی از راه تکرار و هیجان در جامعه نفوذ میکند، میتواند منجر به حباب، بحران یا رفتارهای جمعی مخرب شود.
نمونههای مشخص از روایتهای بیپشتوانه در ایران «دولت عمدا دلار را گران میکند تا کسری بودجهاش را جبران کند» که روایتی ساده، جذاب و عامهپسند که پیچیدگیهای اقتصاد کلان را نادیده میگیرد و سبب افزایش تقاضای دلاری، دامنزدن به انتظارات تورمی میشود. «بورس همیشه سود میدهد» در سال ۱۳۹۹ رایج شد که سرخوشی غیرعقلایی کلاسیک است و قیمتها به جای تحلیل بنیادی، با روایت بالا میروند و سبب ورود گسترده سرمایهگذاران ناآگاه، شکلگیری حباب و ریزش سنگین بعدی شد.
«بورس همیشه ضرر دارد، باید پول را از آن بیرون کشید» که بعد از ریزش بورس رایج شد و این روایت معکوس، اینبار ناشی از ترس و ریشه در تجربه منفی دارد و سبب خروج سرمایه از بازار سرمایه، بیاعتمادی گسترده به بورس و حباب منفی شد. «خرید طلا یا مسکن همیشه بهترین سرمایهگذاری است»، روایت سنتی بدون تحلیل شرایط بازار، بازده، یا نقدشوندگی که سبب اقبال همیشگی نقدینگی به این بازارها و ایجاد حبابهای قیمتی در مسکن و سکه شده است. «حذف چهار صفر از پول ملی باعث افزایش ارزش ریال میشود» که روایت گمراهکننده است زیرا حذف صفر واحد پولی تاثیر واقعی روی ارزش ندارد. سبب ایجاد انتظار نادرست در مردم، تقویت انتظارات مثبت بدون اثر واقعی میگردد.
نکته کلیدی این است «این روایتها از نظر علمی نادرستاند، اما چون تکرار میشوند، باورپذیر میشوند و بر اقتصاد اثر واقعی میگذارند.» در ایران، روایتهای اقتصادی بسیاری با پشتوانه ضعیف یا غلط علمی رایج شدهاند که تاثیرات بزرگی در رفتار مردم و سیاستگذاریها داشتهاند. همانطور که شیلر میگوید، اگر این روایتها بهموقع تعدیل و اصلاح نشوند، میتوانند منجر به سرخوشی غیرعقلائی یا وحشتهای غیرمنطقی شوند و اقتصاد را به بیثباتی بکشانند.
ریشههای ساختاری روایتهای اقتصادی در ایران
میثم حامدی /کارشناس بازار سرمایه

به نظر میرسد که روایتهای جمعی در ایران تابع دو علت اصلی است؛ ۱- نرخ تورم و کوچک شدن سبد معیشت مردم و ۲- سرکوب نرخها از سوی دولت یا حاکمیت. این دو علت به یکدیگر متصل و مرتبط هستند. به تعبیر دیگر، مردم، عموما برای پوشش نرخ تورم به دنبال کسب نرخ بازدهی بالاتر از تورم هستند. از منظر مالی رفتاری و حوزه سواد مالی، مردم ایران مساله تورم را به صورت تجربی با آن آشنا هستند و آن را لمس میکنند. بنابر این، در شوکهای تورمی و با افزایش قیمتها، هر یک از مردم، دنبال یافتن راهی برای حفظ خود، در توفان تورمی است. سوال اینجاست که برای یافتن راهکارهای پوشش ریسک تورم، عموم مردم چه اقدامی انجام میدهند؟ چه تصمیمی اتخاذ میکنند و به چه نهادهایی مراجعه میکنند؟
سیاستگذاران اقتصادی با محوریت بانک مرکزی اقدام به سرکوب نرخ و مداخلات قیمتی میکند، بانکها یا اوراق، قابلیت ارائۀ نرخهای مصون از تورم را ندارند. این نهادها باید به کجا مراجعه کنند؟ در این مرحله است که نقش روایتهای جمعی خود را نشان میدهد و جایگاه ویژهای پیدا میکند: یافتن درگاهی برای مصون ماندن در مقابل تورم.
در این مرحله است که راهکارهای نامتعارف و متکی بر روایتهای جمعی مطرح میشود. در دهه ۸۰ موضوع شرکتهای هرمی یا موضوع مسکن، دهه ۹۰ موضوع بورس و رمزارز همگی معلول روایتهای جمعی بودند. کمتر کسی در هر خانهای بود که درباره حضور در یک شرکت هرمی و درآمدهای بسیار صحبت نمیکرد. پدیدهای غالب که تقریبا بدون انجام یک فعل اقتصادی مولد، درآمد زیاد کسب میشد.
اگرچه معروف به تبلیغات هرمی شد اما سوددهی این روش همان طرح پانزی و نوعی کلاهبرداری محسوب میشود. زمین و ملک نیز در ابتدای دهۀ ۸۰ از این مقوله جدا نبود. ملک که در سالهای دور، با عنوان اجارهنشینی خوش نشینی مطرح بود، به یکباره تبدیل به یک دارایی سرمایهای شد و غالب مردم درگیر این ماهیت شدند.
سکه و دلار نیز بهعنوان ابزارهای غیرمتعارف سرمایهگذاری، با تبدیل شدن به دارایی سرمایهای، در سبد سرمایهگذاری عمومی قرار گرفتند. در مورد بررسی نقش بانکها در تبدیل شدن این داراییها به داراییهای سرمایهای باید سیر ترازنامههای بانکی را جستوجو کرد که چه مسیری را طی کردهاند. اما به نظر میرسد نه از منظر روایت جمعی، بلکه از منظر تحریک سمت تقاضا، بانکها درخصوص مسکن و سکه طلا بیتقصیر نبودهاند.
نقش اصحاب رسانه در تقویت روایتهای اقتصادی
درخصوص فعالیت رسانهها، باید به یک نکته مهم توجه کرد. رسانه امروز با رسانه دیروز تفاوت دارد. اکنون نمیتوان خبرنگار را صرفا یک فعالی دانست که در یک خبرگزاری یا یک روزنامه مشغول به کار است. بهخصوص در بازارهای مالی، رسانههای جمعی امروز فضای مجازی هستند و افراد بسیاری با دنبالکنندگان انبوه جریان رسانهای به وجود میآورند.
بازار سرمایه، سلبریتیهایی که خود تبدیل به رسانه شدهاند و منبع خبری محسوب میشوند. امروز بحث روایتهای جمعی بخش زیادی ریشه در فضای مجازی و فعالان بازارهای مالی دارد. برخی از اینها به قصد شهرت، برخی به قصد دستکاری بازار و منفعت شخصی، برخی برای ایجاد جریانهای عمومی در فضای مجازی فعال هستند و روایتهای جمعی را میسازند.
در سال ۹۹، غیر از این رسانهها، صدا و سیما نیز به همراه دولت یک جریان عمومی را به وجود آورد. ساخت برنامههایی درخصوص روستای مالاستریت و سودهایی که خانوادههای روستایی کرده بودند، هنوز از اذهان پاک نشده است. اینجا روایتهای جمعی به قدری قدرتمند هستند که در هیچ خانهای نمیتوانستیم از حباب بازار سهام صحبت کرد.
سیاستگذاران اقتصادی به روایت جمعی توجهی ندارند یا ممکن است که (احتمالا نه به طور قطعی) برخی به صورت آگاهانه، از طریق روایت جمعی بر بازارهای مالی عامدانه تاثیرگذار باشند. بسیاری از مسوولان کشور حتی در سادهترین حالت، اثرات صحبتها و نظرات خود را بر روی بازارهای مالی حساس درک نمیکنند. حتی ممکن است برخی از مسوولان، دستخوش مشاوره نادرست فعالان اقتصادی قرار بگیرند که منفعت آن فعالان در گفتمان مسوول پنهان شده است. به تعبیر دیگر، سواد مالی بسیاری از مسوولان کشور پایین است.
روایتهای جمعی بدون پشتوانه، اثرات زیادی بهخصوص بر اعتماد عمومی دارد. وقتی یک نظر از یک مسوول تبدیل به روایت عمومی شود، اعتماد عامه خدشهدار خواهد شد.
در سال ۱۳۹۹، شاهد شکلگیری یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین رخدادهای اقتصادی معاصر کشور بودیم؛ رخدادی که میتوان آن را نمونهای بارز از تاثیر روایتهای جمعی بر رفتارهای اقتصادی جامعه دانست. در این سال، فضای اقتصادی کشور تحتتاثیر نوعی دوگانهسازی یا دوقطبیسازی میان دولت و مردم قرار گرفت که در محور آن بازار سرمایه بود.
این تلقی عمومی شکل گرفت که دولت از طریق دعوت گسترده مردم به ورود در بازار سرمایه، از منابع خرد مردم برای تامین مالی خود بهره گرفته و در نهایت با بر هم خوردن تعادل بازار، به اعتماد عمومی لطمه وارد کرده است. ورود گسترده اقشار مختلف مردم به بازار سرمایه، بیش از آنکه متکی بر تحلیل و شناخت از ساختار بازار باشد، حاصل شکلگیری نوعی روایت جمعی درباره «همیشگی بودن رشد بورس» بود. در این روایت، بازار سرمایه نهتنها فاقد ریسک تلقی میشد، بلکه سوددهی آن، مطلق و تضمینشده پنداشته میشد.
بسیاری از مردم، بدون درک صحیح از ماهیت نهاد بازار، تفاوت بنیادین میان نظام بانکی و بازار بورس را نادیده گرفتند و با نگاه سپردهگذاری، به خرید سهام اقدام کردند. باید روایتهای جمعی را جدی گرفت، در شکلگیری آنها نقشآفرینی کرد و آن را بخشی اساسی از فرآیند شفافسازی دانست؛ شفافسازیای که نهفقط متوجه ناشران و نهادهای مالی، بلکه متوجه کل جامعه است و نقش مهمی در مقابله با تحریفها و برداشتهای نادرست جمعی ایفا میکند.