در میان صاحبنظران داستان جالبی از نفوذ وجود دارد. صحت و سقم این داستان معلوم نیست، اما با توجه به خصلت سازمانهای جاسوسی میتواند تا اندازهای مقرون به صحت باشد. داستان از این قرار است که در دوره رهبری مارشال تیتو بر یوگسلاوی سابق یکی از مشاوران او جاسوس سازمان سیا از آب درآمد. مارشال تیتو او را خواست و گفت من تو را بیش از ۳۰سال است میشناسم از تو مدرکی دال بر اینکه اطلاعاتی را به بیرون درز داده باشی هم نیست. تو چه جاسوسی بودی و چگونه جاسوسی میکردی؟ این جاسوس سیا پاسخ داد که من اطلاعاتی را به بیرون درز نمیدادم، اما به شما مشاورههای غلط میدادم. مثلا میخواستی فلان فرد را که بسیار شایسته است وزیر یا استاندار فلان منطقه بکنی، وظیفه من این بود که نگذارم این فرد سمتی را در دولت بر عهده بگیرد و یک فرد بیلیاقت را به شما معرفی میکردم تا از این طریق به کشور ضربه بزنم.