روسیه با بهرسمیت شناختن طالبان، به دنبال جای پایی در آسیای مرکزی است؛
رقص دیپلماتیک مسکو

«الدار ممدوف»، مشاور سیاسی «سوسیال دموکراتها» در کمیته روابط خارجی پارلمان اروپا و دیپلمات لاتویایی، در یادداشتی در «نشنالاینترست» نوشت، از زمان خروج ایالات متحده از افغانستان در سال۲۰۲۱، روسیه به دنبال پر کردن خلأ ژئوپلیتیک بوده و خود را به عنوان یک بازیگر کلیدی در امنیت منطقهای مطرح کرده است. در واقع، مسکو با به رسمیت شناختن قدرت ماندگاری طالبان در جامعه افغانستان، از اوایل سال ۲۰۱۶ تعامل با این جنبش را آغاز کرد. در ماه آوریل، روسیه عنوان تروریستی طالبان را لغو و راه را برای روابط عمیقتر هموار کرد. این شناسایی رسمی گام منطقی بعدی بود؛ اکنون پرچم سفید و سیاه جدید امارت اسلامی بر فراز سفارت افغانستان در مسکو در اهتزاز است.
پیامدهای این اقدام بسیار فراتر از نمادگرایی است. روسیه با به رسمیت شناختن طالبان بهعنوان دولت مشروع افغانستان، از تعاملات غیررسمی به روابط رسمی دولت با دولت روی آورده است. این گام که از نظر برخی در مسکو مدتها به تعویق افتاده بود، مزایای استراتژیک متعددی را به همراه دارد. امنیت همچنان نگرانی اصلی روسیه است. برخلاف داعش و القاعده، طالبان در فعالیتهای تروریستی علیه روسیه مشارکت نداشته و همین امر باعث شده است مسکو آنها را بهعنوان یک نهاد مجزا ببیند. با این حال، کرملین از سرایت افراطگرایی از افغانستان به آسیای مرکزی، بهویژه در جمهوریهای شوروی سابق مانند تاجیکستان و ازبکستان، جایی که گروههایی مانند داعش خراسان همچنان فعال هستند، بیم دارد.
این تهدید فراتر از آسیای مرکزی است. داعش خراسان در میان کارگران مهاجر فقیر آسیای مرکزی در روسیه که بسیاری از آنها اهل تاجیکستان هستند، نفوذ کرده است؛ جامعهای که تقریبا ۱.۳میلیون نفر جمعیت دارد. تاجیکهای رادیکالشده در پس حمله تروریستی۲۰۲۴ به تالار شهر کروکوس مسکو بودند که یادآوری آشکاری از خطرات ناشی از افراطگرایی کنترلنشده است. از سوی دیگر، طالبان داعش خراسان را تهدید اصلی برای حکومت خود میدانند. آنها در جلوگیری از نفوذ داعش خراسان در قلمرو خود (که برای مدت کوتاهی در سال ۲۰۲۱ این نفوذ را بهدست آورده بود)، نسبتا موفق بودهاند. با این حال، تکامل داعش خراسان به یک گروه تروریستی جهانی، همانطور که در حملات سال ۲۰۲۴ از مسکو به کرمان (ایران) مشاهده شد، آن را به یک گروه تروریستی جهانی تبدیل کرده است.
طالبان که مشتاق مشروعیت بینالمللی هستند، ممکن است شرکای مشتاقی در مبارزه با تروریسم باشند. شناسایی دیپلماتیک میتواند همکاری در این زمینه را نهادینه کند و مسکو - از جمله دستگاه امنیتی معمولا بدبین آن - به این نتیجه رسیده است که همکاری با طالبان امکانپذیر است. روسیه حتی میتواند ابتکارات منطقهای مبارزه با تروریسم را با ایفای نقش مرکزی افغانستان رهبری کند. درحالیکه کشورهای آسیای مرکزی - به جز تاجیکستان - هنوز طالبان را بهطور رسمی به رسمیت نشناختهاند، اکثر آنها بهطور عملی واقعیت جدید در کابل را پذیرفتهاند و نگرانیهای خود را در مورد تروریسم و افراطگرایی به اشتراک گذاشتهاند. فراتر از امنیت، منافع اقتصادی و استراتژیک، محرک تعامل روسیه است. افغانستان در چهارراه آسیای مرکزی و جنوبی قرار دارد و پتانسیل تبدیل شدن به مرکزی برای کریدورهای تجارت و انرژی را دارد. در کنار چین، روسیه فرصتهایی را در زیرساختها، معادن، انرژی، کشاورزی، حمل و نقل و لجستیک، مانند راهآهنهایی که روسیه را از طریق آسیای مرکزی و افغانستان به پاکستان و اقیانوس هند متصل میکند، میبیند. شناسایی رسمی میتواند این فرصتها را آزاد کند؛ مشروط بر اینکه طالبان بتواند امنیت را تضمین کند.
مسکو با اقدام اولیه، امیدوار است که مزایای اقتصادی مشخصی را بهدست آورد و با تمرکز کابل بر توسعه هماهنگ شود. منتقدان غربی ممکن است این اقدام روسیه را بهعنوان یک ترفند بدبینانه برای تقویت یک بلوک اقتدارگرای ضد غربی و در عین حال نادیده گرفتن حقوق بشر، بهویژه حقوق زنان، رد کنند. با این حال، این تصمیم از دریچه سیاست قدرتهای بزرگ و منافع ملی بهتر درک میشود تا ایدئولوژی. به رسمیت شناختن طالبان به مسکو اجازه میدهد تا روایتهای غربی از انزوا را تضعیف کند و نشان دهد که چارچوبهای دیپلماتیک خارج از اتحادهای تحت رهبری ایالات متحده وجود دارد. این امر یک نظم بینالمللی موازی را تقویت میکند که در آن عدم رضایت آمریکا سیاست را تعیین نمیکند؛ گامی دیگر به سوی جهان چندقطبی که روسیه بهعنوان یک بازیگر غالب در آسیای مرکزی به دنبال آن است.
انتقادات ارزشی از تعامل روسیه در مقایسه با عادیسازی سریع روابط غرب با رژیم پسا جنگ سوریه، به رهبری احمد الشرع، شبهنظامی سابق القاعده، توخالی به نظر میرسد. درحالیکه طالبان هرگز توسط شورای امنیت سازمان ملل به عنوان یک گروه تروریستی معرفی نشده است، القاعده در این فهرست قرار داشته و همچنان قرار دارد. با این حال، برای الشرع که اندکی پس از فتح دمشق با دونالد ترامپ، امانوئل مکرون و دیگر رهبران غربی دیدار کرد، سطح پذیرش بسیار پایینتر بود. این، با وجود حملات مداوم به کلیساها و گزارشهای معتبر از خشونت وحشتناک علیه زنان علوی توسط شبهنظامیان افراطی سنی است. هر چقدر هم که رفتار طالبان با زنان اسفناک باشد، آنها حداقل درجهای از نظم عمومی را احیا کردهاند.
رفتار متضاد غرب با سوریه و افغانستان، تصویر مسکو از خود را بهعنوان یک بازیگر عملگرا و منطقی تقویت میکند. با این حال، رابطه روسیه با کابل بدون خطر نیست. طالبان که بهشدت ملیگرا و ریشه در هویت پشتون دارند، به راحتی تسلیم هیچ قدرت خارجی، از جمله روسیه، نخواهند شد. آنها روابط با مسکو را بهعنوان یک رشته در یک سیاست خارجی متنوع میدانند که با روابط با چین، ایران، آسیای مرکزی، خلیج فارس و حتی ایالات متحده و اتحادیه اروپا در صورت امکان تعامل، متعادل میشود. با این حال، در حال حاضر، مزایای استراتژیک برای کرملین از خطرات آن بیشتر است. روسیه با به رسمیت شناختن طالبان، جای پای خود را در آسیای مرکزی و جنوبی تقویت میکند، سلطه دیپلماتیک غرب را به چالش میکشد و خود را بهعنوان یک کارگزار قدرت در منطقهای که آمریکا در آن عقبنشینی کرده است، قرار میدهد.