کشورها چگونه با ترامپ مذاکره کنند؟

این از روی قصد است: «ترامپ، مانند فاشیستهای اروپایی در قرن بیستم، میداند که دستکاری و سرکوب یک جامعه آشفته، چندپاره و سردرگم بسیار آسانتر از یک جامعه آگاه، متعهد و مطمئن است.» به نوشته پراجکت سیندیکیت، جریان بیوقفه اعلامیهها، چرخشهای سیاسی و نقضهای قانونی، مخالفان ترامپ را گیج و خسته کرده و تدوین یک استراتژی روشن برای مقاومت در برابر او را دشوار میسازد. سیل اطلاعات اغلب نادرست یا گمراهکننده، همراه با توسل مداوم به نارضایتیهای عمومی، مانع از آن میشود که هواداران ترامپ تشخیص دهند که او اغلب بهطور فعال علیه منافع آنها عمل میکند.
برای مثال، کاهش بودجه «مدیکید» (درمانی) تحت عنوان «لایحه بزرگ و زیبا» که بهتازگی تصویب شده است - که طی یک دهه به حدود یکتریلیون دلار خواهد رسید- میلیونها آمریکایی، از جمله بسیاری از رایدهندگان به ترامپ را بدون مراقبتهای بهداشتی رها خواهد کرد. با این حال، هواداران ترامپ همچنان تا حد زیادی بر «دشمنان»ی که ترامپ وعده «محافظت» از آمریکا در برابر آنها را میدهد، متمرکز هستند. اگر پایگاه مردمی خشمگینی دارید و میتوانید لولوهای ترسناکی را احضار کنید، لازم نیست سیاستهای خود را توجیه کنید؛ فقط کافی است به خشم و ترس رایدهندگان دامن بزنید. مخالفان داخلی ترامپ نمیتوانند انتظار داشته باشند که صرفا با افشاگری درمورد ریاکاریهای او، مانند وعده مهار کسری بودجه، و سپس امضای لایحه مالیات و هزینهها که کسری بودجه را در طول دهه آینده ۳.۴ تریلیون دلار افزایش میدهد، پیشرفتی حاصل شود.
برجسته کردن پیامدهای سیاستهای او برای آمریکاییهای عادی - مانند اثرات تورمی تعرفههایش - نیز به همین ترتیب بیاثر است. جامعه بینالمللی نیز در تلاش بوده تا دریابد چگونه به رفتار ترامپ، از بمباران سایتهای هستهای ایران گرفته تا رد توافقنامههای چندجانبه، واکنش نشان دهد. با این حال، وقتی صحبت از تعرفهها میشود، مسیر پیش رو باید روشن باشد. در دوم آوریل، ترامپ بهطور یکجانبه تعرفههای «متقابل» را علیه کشورهایی که با ایالات متحده مازاد تجاری دارند، اعلام کرد.
اما در نهم آوریل - کمتر از ۲۴ساعت پس از اجرایی شدن تعرفهها - او یک «مکث» ۹۰روزه اعلام کرد که در طی آن قرار بود کشورهای آسیبدیده به توافقهای تجاری جدید با ایالات متحده دست یابند. طبق معمول، دولت ترامپ دوباره مهلت را تغییر داده است: اکنون، ظاهرا کشورها تا اول اوت فرصت دارند.
تعرفههای ترامپ با منطق اقتصادی در تضاد است. یک چارچوب نظری جاافتاده، مبتنی بر قرنها شواهد، توضیح میدهد که چرا تجارت بینالملل اساسا یک گزاره برد-برد است: هر کشور میتواند کالاها و خدمات را در زمینههایی که در آنها مزیت نسبی دارد، تولید کند و بفروشد. عوامل زیادی میتوانند در این مزیت نقش داشته باشند، از ویژگیهای جمعیتی گرفته تا مواهب منابع طبیعی و نوآوریهای تکنولوژیک. برای مثال، ژاپن به لطف دههها توسعه فناوری و ایجاد اعتماد در بازارهای خارجی، نسبت به اکثر کشورهای دیگر برای تولید و صادرات خودروهای باکیفیت مجهزتر است. وقتی همه از مزایای نسبی خود نهایت استفاده را میبرند، استانداردهای زندگی در همه جا افزایش مییابد. با این حال، دولت ترامپ با تجارت مانند یک بازی با حاصل جمع صفر رفتار میکند: اگر کشورهای دیگر سود میبرند، پس آمریکا حتما بازنده است. ترامپ امیدوار است که با استفاده از تعرفهها به عنوان سلاح، «پیروزیهایی» را برای صنعت ایالات متحده تضمین کند.
مشکل این است که هزینههای اضافی در درجه اول به واردکنندگان داخلی - نه تولیدکنندگان خارجی - وارد میشود و سپس به مصرفکنندگان منتقل میشود. نتیجه، کاهش دسترسی به کالاهای خارجی، تضعیف رقابت داخلی و افزایش قیمتها است. اما ترامپ یا این را نمیفهمد یا به سادگی اهمیتی نمیدهد و هوادارانش همچنان اسیر افسانهسرایی او با شعار «آمریکا را دوباره بزرگ کنیم» هستند. بنابراین، کشورهای دیگر فشار قابل توجهی را برای انعقاد توافقات به موقع با دولت او احساس میکنند. آنها باید در برابر این فشار مقاومت کنند. همانطور که نظریه بازیها نشان میدهد، صبر برای یافتن راهحلهای مشارکتی برای مناقشات به ظاهر لاینحل بسیار مهم است؛ بهویژه هنگامی که طرف غیرمشارکتکننده بیصبری نشان میدهد.
کشورها همچنین باید پذیرای این احتمال باشند که مذاکرات تجاری میتواند منافع متقابلی را به همراه داشته باشد، بهویژه اگر دامنه آنها فراتر از محصولات صنعتی گسترش یابد و شامل محصولات کشاورزی و حتی مسائل امنیتی شود. مذاکرات تجاری بین ایالات متحده و ژاپن نمونهای از این موارد است. تاکنون، مذاکرات دوجانبه نه تنها بر خودرو - واردات خودروهای ژاپنی از ایالات متحده بسیار بیشتر از واردات خودروهای آمریکایی از ژاپن است - بلکه بر برنج، صنعتی که ژاپن با تعرفهها و یارانهها از آن حمایت میکند نیز متمرکز بوده است.
اما گزارشها از ظرفیت تولید مازاد نشان میدهد که این حمایتها برای ژاپن فایدهای ندارد. به این موارد، قیمتهای بالا - که نشاندهنده هزینههای بالای تولید است - را اضافه کنید و ژاپن دلیل خوبی برای آزادسازی این بخش دارد، جدا از تسهیل توافق تجاری با ایالات متحده. تاکتیکهای تهاجمی ترامپ، اروپا را به پذیرش مسوولیت امنیت خود ترغیب کرده است؛ تحولی خوشایند در جهانی که بهطور فزایندهای ناامن میشود. در اجلاس ماه گذشته ناتو، کشورهای عضو (به استثنای اسپانیا) متعهد شدند که هزینههای دفاعی خود را تا سال۲۰۳۵ به ۵درصد از تولید ناخالص داخلی افزایش دهند.
گنجاندن ملاحظات دفاعی در مذاکرات تجاری میتواند سازنده باشد. سهم ژاپن از هزینههای دفاعی تحت تاثیر سیاست اشغال ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم قرار گرفت که هدف آن جلوگیری از تبدیل شدن مجدد ژاپن به یک قدرت نظامی بزرگ بود. اکنون که با قدرت نظامی همسایگان چین و کرهشمالی و با درخواستهای جدید برای افزایش هزینههای دفاعی از سوی ایالات متحده مواجه شده است، ژاپنیها باید این موضوع را جدی بگیرند. هیچ یک از این موارد، سیاستهای اقتصادی ضدتولیدی و بسیار بیثباتکننده ترامپ را توجیه نمیکند. اما به جای اینکه غرق در افکار یا حواسپرتی شوند و در نهایت به قراردادهای تجاری نامطلوب برسند، کشورها باید وقت بگذارند، استراتژیک فکر کنند و در صورت امکان، پیشنهادهای سودمند متقابل را روی میز مذاکره بیاورند.