میان‌بُری برای زندگی

اکثر کشورها آن را امضا کرده‌اند، اما شمار اندکی به آن پایبند مانده‌اند. چین کمتر از لسوتو که کشوری کوچک محسوب می‌شود، پناهنده می‌پذیرد و پناه‌جویان اهل کره‌‌شمالی را به اردوگاه‌های کار اجباری بازمی‌گرداند. دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا پناهندگی را برای تقریبا همه جز سفیدپوستان آفریقای جنوبی پایان داد و بودجه‌ای بیشتر از هزینه دفاعی برخی کشورها صرف اخراج مهاجران غیرقانونی کرد. در غرب، نگرش‌ها سخت‌گیرانه‌تر شده‌اند. در اروپا، دیدگاه‌های سوسیال‌دموکرات‌ها و پوپولیست‌های راست‌گرا در حال همگرایی است. باید گفت این نظام دیگر کارآمد نیست؛ چراکه برای اروپای پس از جنگ جهانی دوم طراحی شده بود، اما توانایی مدیریت شرایط درحالی‌که جهان با درگیری‌های فزاینده مواجه است، سفر ارزان‌قیمت دردسترس است و شکاف عظیم دستمزدها وجود دارد را ندارد.

حدود ۹۰۰میلیون نفر تمایل دارند مهاجرت را دائمی کنند؛ چون شهروند کشورهای فقیر تقریبا هیچ راه قانونی برای مهاجرت به کشورهای ثروتمند ندارند، بسیاری بدون مجوز مهاجرت می‌کنند. در دو دهه گذشته، بسیاری کشف کرده‌اند که پناهندگی یک راه میان‌بر است. به‌جای عبور مخفیانه از مرز، همان‌طور که در گذشته رایج بود، اکنون به مامور مرزی مراجعه می‌کنند و درخواست پناهندگی می‌دهند؛ چون می‌دانند بررسی درخواست سال‌ها طول می‌کشد و در این میان می‌توانند پنهان شوند و کار پیدا کنند.

رای‌دهندگان به ‌درستی گمان می‌کنند که این سیستم دستکاری شده است. اکثر درخواست‌های پناهندگی در اتحادیه اروپا اکنون به‌طور کامل رد می‌شود. ترس از آشوب مرزی، موجب گسترش پوپولیسم و مسموم شدن فضای بحث درباره مهاجرت قانونی شده است. برای ایجاد سیستمی که هم امنیت را برای نیازمندان فراهم کند و هم مسیر منطقی برای مهاجرت کاری ایجاد کند، سیاستگذاران باید این دو حوزه را از یکدیگر جدا کنند. امروزه حدود ۱۲۳میلیون نفر به‌‌دلیل جنگ، بلایای طبیعی یا آزار و اذیت جابه‌جا شده‌اند (سه برابر بیشتر از سال ۲۰۱۰). همه این افراد حق دارند به دنبال امنیت باشند. اما «امنیت» لزوما به معنای دسترسی به بازار کار کشورهای ثروتمند نیست.

در واقع، اسکان در کشورهای ثروتمند همواره بخش کوچکی از راه‌حل خواهد بود. در سال۲۰۲۳ کشورهای عضو OECD حدود ۲.۷میلیون درخواست پناهندگی دریافت کردند؛ رقمی بی‌سابقه، اما در برابر حجم بحران تنها قطره‌ای است. واقع‌گرایانه‌ترین رویکرد این است که به پناهندگان نزدیک به خانه پناه داده شود. معمولا این به معنای نخستین کشور یا بلوک منطقه‌ای امنی است که آنها به آنجا می‌رسند. پناهندگانی که مسافت کوتاه‌تری طی می‌کنند، احتمال بیشتری دارد که روزی به کشور خود بازگردند. همچنین احتمال بیشتری دارد که میزبانان آنها را بپذیرند؛ چون از نظر فرهنگی به هم نزدیک‌ترند و آگاهند که پناه‌جویان از یک فاجعه فوری گریخته‌اند. به همین دلیل است که اروپایی‌ها عمدتا از اوکراینی‌ها استقبال کرده‌اند، ترک‌ها از سوری‌ها و چادی‌ها از سودانی‌ها.

نگهداری از پناهندگان در نزدیکی خانه اغلب بسیار ارزان‌تر است. آژانس پناهندگان سازمان ملل در چاد روزانه کمتر از یک‌دلار برای هر پناهنده هزینه می‌کند. با توجه به بودجه‌های محدود، کشورهای ثروتمند اگر بودجه مناسبی برای آژانس‌های پناهندگی تامین کنند، می‌توانند به افراد بیشتری کمک کنند تا اینکه آنها را در ‌میهمان‌سراهای کشورهای ثروتمند اسکان دهند یا ارتشی از وکلا را برای بررسی پرونده‌ها به‌کار بگیرند. آنها باید به کشورهای میزبان نیز کمک مالی قابل‌توجهی کنند و آنها را تشویق کنند تا اجازه دهند پناهندگان مانند بسیاری دیگر، با کار کردن از خود حمایت کنند. غربی‌های دلسوز ممکن است احساس کنند باید به پناهندگانی کمک کنند که به سواحل آنها می‌رسند. اما اگر مسیر طولانی، دشوار و پرهزینه باشد، معمولا آنهایی که موفق به طی مسیر می‌شوند، نه آسیب‌پذیرترین‌ها بلکه مردان جوان، سالم و دارای توانایی نسبی مالی خواهند بود.

آوارگان جنگ سوریه که به ترکیه، کشور همسایه، رسیدند، نماینده‌ای از کل جامعه سوریه بودند؛ اما آنهایی که به اروپا رسیدند، ۱۵برابر بیشتر احتمال داشت که دارای مدرک دانشگاهی باشند. وقتی آلمان در سال‌های ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۶ درهایش را به روی سوری‌ها باز کرد، این اقدام موجب شد یک‌میلیون پناهنده‌ای که پیش‌تر در ترکیه در امنیت بودند، برای دستمزدهای بالاتر راهی اروپا شوند. بسیاری از آنان بعدها زندگی مولدی داشتند، اما به ‌روشنی مشخص نیست که چرا آنها باید نسبت به انبوه دیگرانی که گاه صلاحیت بیشتری داشتند، در اولویت قرار می‌گرفتند.

رای‌دهندگان صراحتا اعلام کرده‌اند که می‌خواهند درباره اینکه چه کسی اجازه ورود داشته باشد، تصمیم بگیرند و این به معنای پذیرش همه کسانی نیست که صرفا خود را پناه‌جو معرفی می‌کنند. اگر کشورهای ثروتمند می‌خواهند جلوی این ورودها را بگیرند، باید مشوق‌ها را تغییر دهند. مهاجرانی که از یک کشور امن به کشور ثروتمندتر می‌آیند، نباید واجد شرایط پناهندگی باشند. کسانی که از راه می‌رسند باید برای بررسی به کشور سومی منتقل شوند. اگر دولت‌ها بخواهند از پناهندگان کشورهای دوردست میزبانی کنند، می‌توانند آنها را در مبدأ انتخاب کنند؛ جایی که سازمان ملل پیشاپیش آنان را هنگام فرار از مناطق جنگی ثبت‌نام کرده است.

برخی دادگاه‌ها خواهند گفت این رویکرد اصل «عدم بازگردانی» را نقض می‌کند. اما اگر کشور سوم امن باشد، این‌گونه نیست. جورجیا ملونی، نخست‌وزیر ایتالیا، می‌خواهد پرونده‌های پناه‌جویان در آلبانی بررسی شود؛ کشوری که واجد شرایط محسوب می‌شود. سودان جنوبی که ترامپ می‌خواهد مهاجران غیرقانونی را به آنجا بفرستد، چنین نیست. می‌توان توافق‌هایی با دولت‌های کشورهای سوم انجام داد؛ به‌ ویژه اگر کشورهای ثروتمند هماهنگ عمل کنند. وقتی روشن شود که ورود بدون دعوت مزیتی ندارد، شمار این‌گونه ورودها به‌شدت کاهش خواهد یافت. چنین رویکردی می‌تواند نظم را به مرزها بازگرداند و فضا را برای بحثی آرام‌تر درباره مهاجرت کاری فراهم کند. کشورهای ثروتمند از حضور مغزهای خارجی بهره‌مند خواهند شد. بسیاری نیز خواهان نیروی کار جوان برای کار در مزارع و خانه‌های سالمندان هستند.

ورود منظم استعدادها باعث رفاه بیشتر هم برای کشورهای میزبان و هم برای خود مهاجران خواهد شد. پرداختن به پرونده‌های گذشته مهاجران غیرقانونی همچنان دشوار خواهد بود. سیاست اخراج دسته‌جمعی ترامپ هم بی‌رحمانه است و هم پرهزینه. راه بسیار بهتر این است که کسانی که ریشه دوانده‌اند، باقی بمانند؛ در حالی که امنیت مرزها تامین شده و مشوق‌ها برای مهاجرت‌های آتی تغییر یابد. اگر لیبرال‌ها سیستم بهتری نسازند، پوپولیست‌ها سیستم بدتری خواهند ساخت.