لید copy

سه یادداشت پیش ‌‌‌رو، از سه زاویه مکمل امنیت ملی، راهبردهای بازدارندگی منطقه‌‌‌ای، و حفاظت غیرعامل از زیرساخت‌‌‌های حیاتی، تلاش می‌کنند به یک پرسش بنیادین پاسخ دهند: چگونه می‌توان در زمانه‌‌ صلحی ناپایدار، از هویت ملی، انسجام داخلی، و دارایی‌‌‌های راهبردی صیانت کرد؟ یک یادداشت، نگاهی کلان به فضای ژئوپلیتیک منطقه پس از پاسخ موشکی ایران به تجاوز اسرائیل دارد و تاکید می‌کند که تعادل استراتژیک میان قدرت نظامی، بازیگری دیپلماتیک و افکار عمومی، می‌تواند احتمال جنگ تمام‌‌‌عیار را کاهش دهد؛ اما این تعادل، شکننده و وابسته به تصمیمات عقلانی نخبگان است. یادداشت دیگر، همین چشم‌‌‌انداز را از منظر مردم‌‌‌محور و ملی دنبال می‌کند: چگونه می‌توان میان آمادگی حداکثری در سطح ملی و حفظ آرامش در سطح اجتماعی توازن برقرار کرد؟ و راهبرد ملی چه باید باشد تا سرمایه اجتماعی در برابر فرسایش ترکیبی دشمنان حفظ شود؟ اما آنچه این دو تحلیل ژئوپلیتیک  را تکمیل می‌کند، یادداشت سوم است که با لحنی تخصصی و دغدغه‌‌‌مند هشدار می‌دهد: امنیت نه فقط بر مدار توان نظامی، موشک و بازدارندگی سیاسی، بلکه بر ستون‌‌‌هایی نظیر نگهداری، حفاظت و تاب‌‌‌آوری زیرساخت‌‌‌های انرژی نیز استوار است. در شرایطی که اقتصاد دستوری، تحریم‌‌‌های کمرشکن و تغییر مکرر دستورالعمل‌‌‌ها، صنایع را از درون فرسوده کرده، نیاز فوری به تجدیدنظر در محل ساخت نیروگاه‌‌‌ها، ایجاد سیستم‌های پدافند غیرعامل و استقرار کارگروه‌‌‌های تخصصی برای پایش مستمر امنیت نیروگاهی وجود دارد.

از اعلان حریق گرفته تا تامین قطعات یدکی، از فایروال سایبری تا پشتیبان‌‌‌های فیزیکی، هر قطعه از این پازل امنیتی، می‌تواند در لحظه بحران، مرز میان بقا و فروپاشی باشد. پرونده پیش ‌‌‌رو، در سه پیام روشن و کاربردی، نشان می‌دهد صلحِ پس از جنگ، نه پایان جنگ، بلکه آغاز مرحله‌‌‌ای دشوارتر از صیانت و بازسازی است؛ مرحله‌‌‌ای که در آن، امنیت ملی، نظم اجتماعی و تاب‌‌‌آوری زیرساختی باید همزمان و به‌‌‌شکلی هوشمندانه مورد بازطراحی قرار گیرد. آنچه در این سه یادداشت تکرار می‌شود، نه دعوت به واکنش هیجانی، بلکه تاکید بر کنش پیچیده، عاقلانه و چندلایه است. آینده، نه از آنِ جنگ‌‌‌طلب‌‌‌ترین کشورها، بلکه متعلق به آنانی است که زیرساخت‌‌‌های صلح را بهتر از دیگران می‌‌‌فهمند و از آنها محافظت می‌کنند.